با حمایت سازمان ارزشی اوج⇐سناریست یک پروژه شکستخورده ارگانی برای سیروس مقدم سریال الفویژه تاریخی مینویسد
|
سینماروزان: سیروس مقدم این روزها درگیر فیلمبرداری فصل پنجم «پایتخت» است که با حمایت سازمان هنری-رسانه ای اوج تولید خواهد شد.
به گزارش سینماروزان بعد از تولید این سریال و تولید نسخه سینمایی «پایتخت»، مقدم باز هم بناست برای سازمان اوج کار تولید کند و این بار یک سریال تاریخی 40 قسمتی با عنوان «هنگام بیداری»؛ سریالی که در بستر تاریخ و حوادث جنگ جهانی اول، قیام مردم بوشهر، هجوم انگلیس به این شهر و حوادث بعدی را روایت میکند.
این روزها عباس بلوندی طراح صحنه شناخته شده سینمای ایران مشغول ساخت دکورهای این سریال در شهرک سینمایی غزالی(علی حاتمی) است!
حبیب والی نژاد مدیر مرکز فیلم و سریال سازمان اوج در گفتگویی با «مهر» با اشاره به پروسه طولانی ساخت دکور از نویسنده سریال سخن گفته است. والی نژاد گفته است: سریال «هنگام بیداری» یک اثر الف ویژه و تاریخی است و برای ما در مرحله اول فیلمنامه این مجموعه از اهمیت برخوردار بود. نگارش فیلمنامه مجموعه «هنگام بیداری» اکنون در ۴۰ قسمت در بازنویسی نهایی است که علی طالب آبادی آن را به نگارش درآورده است.
چرایی انتخاب این نویسنده؟؟؟
علی طالب آبادی نویسنده ای است که آخرین بار نامش را به عنوان سناریست فیلمی به نام «ماهی سیاه کوچولو» دیدیم؛ فیلمی که با حمایت انجمن سینمای انقلاب و دفاع مقدس تولید شد ولی نه در جشنواره فجر مورد توجه قرار گرفت و نه در اکران! «ماهی سیاه کوچولو» دو سال قبل روی پرده رفت و در نهایت فروش اش به 50 میلیون تومان هم نرسید!!!
طالب آبادی البته فیلمنامه هایی به نامهای «زندگی خصوصی آقا و خانم میم» و «زندگی مشترک آقای محمودی و بانو» را هم در کارنامه دارد که هر دو ملودرامهایی هستند متأثر از سبک سینمای فرهادی که در همه این سالها رواج داشته و نه برآمده از نگاه ارژینال نویسنده ای که بتوان عنوان مولف رویش گذاشت.
اینکه چطور می شود کار نگارش یک سریال الف ویژه تاریخی به سناریستی با این کارنامه واگذار می شود پرسشی است که تولیدکنندگان «هنگام بیداری» باید بدان پاسخ گویند؛ آن هم در شرایطی که مدیر مرکز فیلم و سریال اوج از اهمیت بالای فیلمنامه این کار سخن گفته است.
درگیری یک بازیگر زن و یک کارگردان مرد بر سر منبع اقتباس تازهترین محصول سینمایی حوزه هنری
|
سینماژورنال: حوزه هنری که از دیرباز سهم مهمی در تولید محصولات سینمایی داشته است امسال با فیلمی با عنوان “دلبری” در جشنواره فیلم فجر حضور داشت.
به گزارش سینماژورنال “دلبری” به دلیل آن که بیشتر از آن که بر هنر تصویرسازی به عنوان جزء اصلی سینما متکی باشد بر مونولوگی طولانی و خسته کننده استوار شده بود جزو آثاری بود که مخاطبان جشنواره به آن اقبالی نشان ندادند.
اما نه این کفیت پایین بلکه درگیری بر سر فیلمنامه این کار بود که بعد از جشنواره مورد توجه قرار گرفت. بازیگر و نویسنده ای به نام فریبا شاهسون ادعا کرد که متن “دلبری” از نمایشنامه “توهم” وی که شش سال قبل توسط خسرو بامداد فقط در جشنواره تئاتر فجر اجرا گشته، کپی برداری شده است در صورتی که جلال دهقانی اشکذری کارگردان “دلبری” ادعا کرده بود ایده اصلی این فیلم از فیلم کوتاهی است که خودش ده سال قبل ساخته است.
طرح ادعای شاهسون و البته طرح این موضوع که جلوی اکران “دلبری” را خواهد گرفت با واکنش دهقانی اشکذری مواجه شده که در یادداشتی بلندبالا از این بگوید که فیلمنامه “دلبری” را براساس زندگی یک جانباز نوشته و اصلا در تمام عمرش به جشنواره تئاتر فجر نرفته که بخواهد از یکی از آثار جشنواره کپی برداری کند.
ابتدا یادداشت فریبا شاهسون را در این باره بخوانید:
آقاى اشکذرى نویسنده و کارگردان فیلم سینمایی”دلبرى”! لطفاً فیلم کوتاهى که ده سال پیش ساختید را به من نشان دهید…شما ادعا کردید که فیلم “دلبرى” بر اساس فیلم کوتاهى که ده سال پیش ساخته اید،به یک اثر سینمایی تبدیل شده است…یعنى زمانى که شما ٢٣ ساله بودید…لطفاً فیلم کوتاه رو هم به من و هم به دبیر جشنواره و هیئت داوران نشان دهید.اگر این فیلم حضور واقعى داشته باشد من عذرخواهى میکنم و اگر فیلم کوتاهى نباشد باید جوابگو باشید.فیلم دلبرى کپى ماهرانه اى ست از نمایش “توهم” که سال ٨٩ در جشنواره ى تاتر فجر اجرا شد و بعد هم به لطف دوستان توقیف…مونولوگى با تایم ٥٥ دقیقه که خودم بازى میکردم…و حاصل ٦ ماه تمرین شبانه روزى من بود چه در نگارش و چه در بازیگرى…مشاور کارگردان نیز بودم و عزیزان هنرمندى چون خسرو خورشیدى،حسین فرخى،اسحاق خانزادى ،امیر تیمور پورتراب و محمدرضا قومى در این مسیر همراه ما بودند…کارگردان نمایش هم جناب خسرو بامداد بودند که الهى شکر همه ى این پیشکسوتان هنوز حاضر هستند و در قید حیات…مهم تر از همه این مسائل حضور جناب محمد حیدرى ست که در سال ٨٩ دبیرى جشنواره تاتر فجر را به عهده داشتند و اکنون جشنواره ى فیلم فجر…
مگر می شود یک قصه این همه شباهت داشته باشد،حتى در ایده ها و تفکر براى ساخت یک اثر مونولوگ…شما حتى از ایده هاى نمایش ما در ساخت این اثر استفاده کردید…بعد ادعا میفرمایید این فیلم وام گرفته از فیلم کوتاهى ست که ده سال پیش ساختید؟
لطفاً این فیلم کوتاه رو هر چه سریع تر رونمایی بفرمایید…اگر فیلمى وجود نداشته باشد از اکران فیلم جلوگیرى خواهم کرد…دقیقاً دو ماه گذشته با جناب خسرو سینایی مکالمه اى تلفنى براى ساخت این اثر به شکل یک فیلم سینمایی داشتم که ایشان چون گذشته براى ساخت این مونولوگ اظهار تمایل کردند(سال ٨٩ و ٩٠ پیگیر ساخت این اثر توسط آقاى سینایی بودم و حتى جلساتى با جناب رزاق کریمى و آقاى سیمون داشتیم که به دلیل فراهم نشدن سرمایه تا امسال به تعویق افتاد) و طى جلسه اى که با آقاى محمود غلامى برگزار شد ایشان قبول کردندتا تهیه کنندگى این کار را بر عهده بگیرند …
البته شما یک کار مهم انجام دادید که باید به شما تبریک گفت؛ تمام ممیزى هایی که شامل تاتر ما در سال ٨٩ مى شد را حذف فرمودید و با ربط دادن این قصه به یک اثر دفاع مقدسى توانستید پروانه ساخت بگیرید…باید به شما آفرین گفت…
در ادامه جوابیه جلال دهقانی اشکذری کارگردان “دلبری” به فریبا شاهسون را بخوانید:
خبردار شدم که یادداشتی در رسانههای مکتوب منتشر شده است با این عنوان (اگر ثابت نکنید که دلبری کپی نمایش “توهم” نیست جلوی اکران این فیلم را میگیرم).
خانم شاهسون شما در یادداشتی با تیتر بالا مدعی شدهاید، فیلم سینمایی «دلبری» کپی نمایش شما است و چون بنده به عنوان کارگردان «دلبری» در یکی از مصاحبههای خود مطرح کردهام ایده فیلم «دلبری» از فیلم کوتاهی است که در سال 1384 ساختهام. حالا اگر این فیلم کوتاه واقعیت نداشته باشد شما مطمئن هستید که بنده از نمایش شما کپی کردهام و به دلیل اینکه نمایش توهم را در سال 1389 اجرا کردهاید یعنی پنج سال زودتراز فیلم سینمایی «دلبری» مدعی هستید که از اکران آن جلوگیری میکنید. مگر اینکه ساخت فیلم کوتاه سال 1384 بنده واقعیت داشته باشد که در این صورت شما از بنده عذر خواهی میکنید… بعد از خواندن این جمله یاد حاشیههایی که تو این چند روز برای فیلم «دلبری» ایجاد شده افتادم که به هرحال تو ایام جشنواره برای هر فیلمی طبیعی و یا گاه غیرطبیعی است.
یک سوالی که برای من و شاید خواننده پیش میآید این است که اگر این مشکل به دیدن این فیلم کوتاه حل و فصل میشود چرا شما راه ساده، راحتتر و منطقیتر را که پیش رو داشتید انتخاب نکردید و به کارگردان و یا تهیه کننده فیلم «دلبری» اطلاع میدادین و آنها برای رفع این شائبه این فیلم کوتاه رو به شما ارائه میدادند. اما نمیدانم به چه دلیل یادداشت رسانهای منتشر کردید و حالا تهمت شما بدون هیچ پشتوانهای فضای گفتمان سادهای را پیچیدهتر کرداست.
بنده برای روشن شدن موضوع نکاتی رو در چند خط بیان میکنم: چند سال پیش فیلم مستند زیبا و تاثیر گذاری رو به نام «نفسهای ماندگار» ساخته ابراهیم اصغرزاده دیدم و بعد از آن دغدغه فیلمی با این فضا به ذهنم رسید و فیلم «نفسهای سرخ» را با تاثیر از آن فیلم مستند در سال 1384 در حد توان و پول تو جیبم ساختم. شباهتهایی که فیلم «نفسهای سرخ» با فیلم «دلبری» دارد در چند مورد است:
1- تک لوکیشن بودن 2- شخصیت محوری جانباز روی تخت گوشه اتاق خانه 3- شهادت جانباز 4-دیالوگ نداشتن جانباز 5- پلان پی یو وی{احتمالا منظورشان پی.اُ.وی بوده} جانباز با کمی تفاوت که کارکرد تصویری دارد و… که البته ایده فیلم سینمایی «دلبری» بعد از تحقیق میدانی، مطالعه و رجوع به پنج جلد کتابهای «اینک شوکران»، نوشته شد که در تیتراژ آخر فیلم به آن اشاره شده است.
فکر کنم این چند مورد شباهت کفایت کند برای شباهت ایده اولیه فیلم سینمایی «دلبری» با فیلم کوتاه بنده در چند سال قبل (این فیلم پیوست این یادداشت برای تهیه کننده محترم فیلم ارسال میشود در صورت لزوم و صلاح دید ایشان ارائه میشود).
خانم شاهسون در یادداشت شما اشاره شده که نمایش “توهم” شما در سال 1389 فقط در جشنواره تاتر فجر اجرا شده و بعد از آن توقیف شده است. و حالا نکتهای است که چگونه بندهای که تا به حال در جشنواره تاتر فجر تاتری ندیدهام، از این تاتر کپی برداری کردم.
جلال دهقانی اشکذری
در یادداشت شما دنبال شباهتهای نمایش ندیدهتان با فیلم «دلبری» بودم که به دو مورد برخورد کردم، یکی از شباهتهای اشاره شده شما این بود که نمایش “توهم” مونولگ یک نفره است و من به تقلید از تاتر ندیده شما مونولگ زیاد در فیلم دارم.
در حالی که شما اگر دقت کنید فیلم «دلبری» شش شخصیت دارد. هرچند که بالای 60 درصد فیلم مونولگ یکی از شخصیتها ست، من این نکته را به عرضتان میرسانم که اگر در فیلم «دلبری» مونولگ زیادی است شاید بتوان در فیلمهای بیشماری در تاریخ سینما رجوع کرد که مونولگهای زیادی دارند و این شباهت غیر طبیعی نیست.
و نکته دیگر اینکه شما نوشتهاید که بنده یک کار مهم انجام دادهام که تمام ممیزیهایی که شامل نمایش توهم میشده را حذف کردهام و با ربط دادن این قصه به یک اثر دفاع مقدسی توانستهام پروانه ساخت بگیرم و…
به شما عرض میکنم بنده نزدیک به سی فیلم کوتاه، مستند، تله و سینمایی که در این چهارده سال ساختهام که تقریبا 70 درصد آن مستقیم مرتبط با فضای دفاع مقدس بوده است که آخرین آنها فیلمهای سینمایی «خانهای کنار ابرها» و «دلبری» است. این جملات را نوشتم که توهم اینکه من برای کپی از تاتر ندیده شما و برای پشت سر گذاشتن ممیزی، ژانر دفاع مقدس را انتخاب کردهام از ذهن شما پاک شود و برای اولین بار است که میشنوم یک نفر برای فرار از ممیزی ژانر دفاع مقدس را انتخاب میکند.
و این را به شما عرض میکنم اگر فیلم «دلبری» کپی انجام داده است کپی ناقصی از زندگی مردی ایست که در شهر نویسنده این فیلم (یزد) معروف است به دایی قاسم. او بر اثر جابه جایی ترکش قطع نخاع شد و تقریبا یک سال و نیم فقط پلکهایش باز و بسته میشد و چند ماه بعد از ساخت این فیلم شهید شد و دقیقا شخصیت میثم فیلم «دلبری» تمام این خصوصیات ظاهری را دارد.
گزارش محمدکاظم دهقانی اشکذری دوست صمیمی بنده قبل از شهادت دایی قاسم از بخش خبری شبکه سه پخش شده است ضمیمه این یاداشت برای تهیه کننده محترم ارسال میشود و شاید دیدن این سه دقیقه گزارش برای شما رفع همه شبهات بشود.
بعد از خواندن یادداشت شما یاد جمله یکی از منتقدین میافتم که میگفت فیلم «دلبری» با تم وفا ساخته شده است و مقابل تمی است که مدتی هست در سینما به راه افتاده و آن تم خیانت است. شاید این موضوع برای فیلم حاشیه ساز شود و نمونه کوچک این حاشیه که لمس کردم، این بود که چند خبرنگار و منتقد که فیلم را دوست داشتند و قبل از جشنواره فیلم را دیده بودند و قرار بود در ایام جشنواره مطلبی در باب این فیلم بنویسند، در ایام جشنواره یک کلام هم ننوشتند و حتی یکی از منتقدین در پیامی که برای من فرستاد اذعان کرد که موج منفی که در ایام جشنواره ایجاد کردهاند تاثیر زیادی روی فضای رسانهای و بعضی منتقدین دارد و حالا حاشیهای دیگر.
فیلم سینمایی «دلبری» دو اتفاق عجیب برای تجربه کاری من رقم زد تجربه اول اینکه این فیلم برای عدهای فیلم بسیار خوب و دلچسبی بود و برای عدهای فیلم بسیار بد.
برای عدهای تحمل دیدن فیلم بعد از بیست دقیقه سخت است و برای عدهای به گواه تماشگران متعدد نیمه دوم فیلم را تا آخر گریه کردند.
این شرایط برای من بعد از ساخت چندین فیلم کوتاه و بلند برای اولین بار است که اتفاق میافتد. با تناقض عجیبی روبرو هستم که فضای نظرات درباره فیلم صفر یا صد شده است. هیچ وقت یادم نمیرود بعد از یکی از اکرانهای جشنواره در شلوغی بعد از اکران و مصاحبه و خوش و بش با مهمانهای فیلم خانمی با ظاهری متفاوت از من تشکر گرمی برای ساخت این فیلم کرد. با صداقتی تمام گفت دقایق زیادی از فیلم بغضم میخواست بترکد و جلوی گریه خود را میگرفتم که آرایشم خراب نشود…
و حالا دومین اتفاق عجیب این فیلم شمایید که فضای نمایشتان با توجه به یادداشتتان، هیچ ربطی به فضای دفاع مقدس ندارد. و چند سال است توقیف شده است. و حالا ادعا دارید فیلم «دلبری» به قول خودتان کپی ماهرانه از آن نمایش توهم است…
البته اگر کمی بدون توهم و با دید کارشناسانه به فیلم نگاه میکردید میفهمید وقتی نویسنده شخصیت اول فیلمش را که یک جانباز قطع نخاعی است و حرکت و تکلم ندارد را انتخاب کرده تک لوکیشن بودن و مونولگ بودن فیلم بر مبنای این شخصیت منطقی به نظر میرسد.
در پایان یادآوری میکنم پیگیر حقوقی تهمتی که در یادداشتتان زدید، هستم هرچند میتوانستید بدون حاشیه سازی به حقیقت برسید.
فراستی تمام فیلمهای اکران ۹۳ را بیارزش قلمداد کرد بهجز دو فیلم…
|
سینماژورنال: مسعود فراستی منتقد قدیمی سینمای ایران که همواره به واسطه نقطه نظرات خاصی که درباره اوضاع و احوال سینما دارد در کانون توجه قرار می گیرد تازه ترین نظرسنجی مجله “24” را هم مجالی کرده است برای همین ابراز نظر خاص.
به گزارش سینماژورنال از فراستی خواسته شده است که درباره فیلمهایی که در سال 93 اکران شده اند نظرات خود را با درجه بندی مابین “عالی” تا “بی ارزش” مشخص کند.
جالب و البته عجیب اینکه تمامی فیلمهای اکران 93 از جانب این منتقد با عنوان “بی ارزش” نواخته شده اند بجز دو فیلم.
چ: ضعیف/زندگی مشترک…: متوسط
به گزارش سینماژورنال یکی از این دو فیلم “چ” ساخته ابراهیم حاتمی کیاست که البته آن هم فقط یک درجه بالاتر از “بی ارزش” با واژه “ضعیف” توصیف شده و دیگری “زندگی مشترک آقای محمودی و بانو” ساخته روح ا.. حجازی که فراستی با بخشندگی تمام عیار آن را “متوسط” خوانده است.
فر استی بقیه فیلمهای اکران 93 از “ماهی و گربه” گرفته تا “آذر شهدخت…”، “آرایش غلیظ” و “امروز” تا آثار پرفروشی چون “شهر موشها2″، “طبقه حساس” و “رد کارپت” را “بی ارزش” قلمداد کرده است.