1

اعلام آمادگی مدیرعامل سابق خانه سینما جهت تولید فیلم برای حوزه هنری/فیلم قبلی این کارگردان برای حوزه ۴۰۰ میلیون هم نفروخت

سینماژورنال: محمدمهدی عسکرپور که بعد از تولید فیلم “مهمان داریم” برای حوزه هنری به رسانه ملی آمد و سریالی به نام “نفس گرم” را برای تلویزیون تولید کرد در تازه ترین گفتگوی خود اعلام آمادگی کرد که باز هم برای حوزه هنری فیلم بسازد.

به گزارش سینماژورنال عسکرپور که آخرین فیلمش “مهمان داریم” که با حمایت حوزه تولید شده بود و در چهل روز اکران آن رقم فروش اش به 400 میلیون هم نرسید در گفتگو با “تسنیم” از این گفته که فیلمنامه ای دفاع مقدسی را به مسئولین حوزه پیشنهاد داده و آمادگی خود را برای ساخت آن اعلام کرده است.

عسکرپور پیش از این فقط یک فیلم دفاع مقدسی به نام “پرواز در نهایت” را در اواخر دهه 60 ساخته بود و پس از آن هیچ تجربه ای در این ژانر نداشته است.

محمدمهدی عسکرپور گفت: پس از ساخت سریال «نفس گرم» به‌دنبال ساخت اثری با محوریت دفاع مقدس می‌روم… حوزه هنری سفارشی درباره ساخت فیلمی براساس کتاب «پایی که جا ماند» سیدناصر حسینی‌پور را ارائه داده بود که فیلمنامه آن را نوشتم و تحویل حوزه هنری دادم و در حال حاضر منتظر پاسخ آنها هستم.

مرا یاد روز عاشورا انداخت

عسکرپور با بیان اینکه یک‌پنجم کتاب «پایی که جا ماند» مربوط به دوران جنگ و دفاع مقدس بوده و بسیار دردناک است، اضافه کرد: صحنه‌ و داستان‌هایی که در این کتاب اتفاق می‌افتد و نیز بقیه کتاب روایت‌هایی از اردوگاه‌ها است که بخش‌هایی را انتخاب کردم که مرا یاد روز عاشورا می‌انداخت.

وی ادامه داد: با خواندن این کتاب احساس می‌کردم که دوباره صحنه‌های عاشورا تکرار شده و تعداد قلیلی از نیروهای ما با تعداد زیادی از آنها به‌طور فجیعی قتل‌عام شدند. به‌دلیل اینکه عاشورا شکست نبوده است، و رزمنده‌های ما نیز در این جنگ شکست نخوردند، این بخش برای من خیلی جذابیت داشته و فیلمنامه من هم بر روی این اصل شکل گرفت.

آمادگی خود را اعلام کردم

این کارگردان  افزود: من آمادگی خود را برای ساخت این فیلم سینمایی به‌محض فراهم شدن امکانات اعلام کردم و در حال حاضر منتظر پاسخ مسئولین حوزه هنری هستم تا کار ساخت این فیلم سینمایی را آغاز کنم.




مجموع آرای اين کاندیداهای سینمايي به ۳۰ هزار رأی هم نرسید/محمود عزيزي هفتادو هفتم شد، كاسه‌ساز دويستم و…

سینماژورنال/ورتا چمانی: بعد از مشخص شدن نتیجه قطعی انتخابات مجلس شورای اسلامی در تهران معلوم گشت هیچ کدام از سینماگرانی که نامزد حضور در انتخابات مجلس شده بودند در لیست 30 نفره پیروز انتخابات مجلس نبوده اند.

به گزارش سینماژورنال از میان سینماگران نامزد انتخابات مجلس مهرداد فرید کارگردان سینما مدتی قبل از برگزاری انتخابات انصراف داد. فرید در حمایت از لیست اصلاح طلبان انصراف داد بی آن که بگوید اگر بنایش حمایت صرف بوده و نه راهیابی به مجلس چرا به مانند بسیاری دیگر از اهالی سینما از همان ابتدا سراغ حمایت نرفته و کاندیدا شده است.

محمود عزیزی/ 19132 رأی/ رده 71

از میان دیگر کاندیداهای باقیمانده این محمود عزیزی‌سلدوز بازیگر پیشکسوت سینما، تلویزیون و تئاتر بود که بیشترین رأی را آورد. عزیزی که سابقه بازی در آثاری چون “لیلی با من است”، “قلاده های طلا” و “معراجیها” را دارد با 19132 رأی در جایگاه 77 اُم کاندیداهای تهران قرار گرفت.

حبیب ا.. کاسه ساز/ 5041 رأی/ رده 200

حبیب ا.. کاسه ساز تهیه کننده دو قسمت ابتدایی “اخراجیها” که اتفاقا در تبلیغاتش بر نام “اخراجیها” تأکید کرده بود و فقط قسمت دوم “اخراجیها”یش بیشتر از 5 میلیون مخاطب داشت، بعد از عزیزی با 5041 رأی در جایگاه 200 اُم کاندیداهای تهران قرار گرفته است.

ابراهیم داروغه زاده/ 2909 رأی/ رده 263

ابراهیم داروغه‌زاده‌زوار كه پيش از اين مدير موسسه رسانه هاي تصويري بود و از تيم مديران امور فرهنگي که در حلقه نزدیک به شهردار تهران هم قرار دارد و تا مديريت بخش فرهنگي فارابي و مديريت در دوره اي از جشنواره ي فيلم شهر پيش رفته بود  و در اولین جشنواره فجری که در دولت اعتدال برگزار شده بود رییس کاخ بود نیز با 3909 رأی نفر 263 اُم کاندیداهای تهران است.

جالب آنكه چهره های سرشناسی چون نيكي كريمي نیز از داروغه زاده حمايت كردند، اما اين حمايت ها اصلاً كارگر نيفتاد و داروغه زاده زوار در قعر آرای کاندیداهای سینمایی قرار گرفت.

جمع آرا به 30 هزار هم نرسید

به گزارش سینماژورنال حال اگر مجموع ارقام آرای این کاندیداهای سینمایی را حساب کنیم به عدد 28082 رأی می رسیم که در صورت ائتلاف هر سه کاندیدا بر روی یک کاندیدا نیز با چنین رقمی جایگاهی بیشتر از 72 اُم نصیب کاندیدای واحد نمی‌شد.

در اینکه چرا کاندیداهای سینماگر نتوانستند ائتلاف اهالی سینما را موجب شوند و چرا اهالی سینما به جای آن که لااقل بر روی یکی از این کاندیداها ائتلاف کنند به سراغ لیستهای سیاسی رفتند پیش از این هم نوشته ایم(اینجا را بخوانید) اما یک واقعیت را نباید از نظر دور داشت و آن هم اینکه در سینمایی که حتی همین چند کاندیدای معدود هم نمی‌توانند همگرایی را موجب شوند حالا حالاها اختلافات پابرجاست و طبیعی است که در این اختلافات هم اینکه امید داشته باشیم به بهبود اوضاع صنف کمی دور از واقع است.

سه کاندیدای سینماگر روی هم 30 هزار رأی هم نیاوردند! با فرض تکراری نبودن همه آن 28 هزار و 82 نفر این سوال پیش می آید که آیا صنف سینمای ایران همین تعداد هستند؟ و مخاظبان سینمای ایران کجای این آرا هستند؟

وورد کاندیدای شناخته شده هم دردی از صنف دوا نکرد…

شاید بسیاری این فرضیه را مطرح سازند که حضور کاندیداهای سینمایی شناخته شده‌تر نزد مخاطبان عام باعث افزایش آرای آنان می شد. اما در پاسخ به این فرضیه هم می‌توان به تجربه انتخابات مجلس ششم اشاره کرده و راهیابی کارگردانی چون بهروز افخمی به مجلس!

افخمی کارگردانی سرشناس بود که نتوانست در قامت نمایندگی مجلس چنان که باید مفیدفایده صنف سینما باشد و شاید همین تجربه ناکام بود که باعث شد در انتخابات بعدی هم چهره های سرشناس سینما وارد این کارزار نشوند و گزینه های باقیمانده هم خروجی قابل قبولی نداشته باشند.

اما آیا این انتهای راه حضور سینماگران در نهاد قانونگذار کشور است؟

قطعا نباید چنین باشد اگر باور داشته باشیم که سینما به عنوان یکی از زیرشاخه های توسعه فرهنگی نیاز دارد به حمایت جدی و این حمایت میسر نمی شود مگر با حضور سینماگران در بطن قوه های مقننه و مجریه کشور.




صدور حکم خانه سینما برای شکایت فریبرز عرب‌نیا

سینماژورنال: حکم خانه سینما درباره مطالبات فریبرز عرب‌نیا از فیلم «آخرین بار کی سحر را دیدی؟» اعلام شد.

به گزارش سینماژورنال و به نقل از “ایسنا” فریبرز عرب‌نیا با تایید این خبر درباره نمایش «آخرین بار کی سحر را دیدی؟» در جشنواره فیلم فجر اخیر گفت: من و همه بازیگران تلاش خود را برای موفقیت این فیلم کردیم اما از آنجایی که نتیجه را روی پرده ندیدیم، نظر خاصی درباره این فیلم نمی‌توانم، داشته باشم.

این بازیگر که گویا این روزها به خاطر شرایط تحصیلی پسرش در آمریکا به سر می‌برد درباره حواشی به وجود آمده پیرامون تعویق مطالبات مالی و ادعای تهیه‌کننده این فیلم اظهار کرد: من از طریق نماینده‌ام در خانه سینما به صورت قانونی اقدام کردم. چند روز پیش هم ایشان حکم خانه سینما درباره ادعای تهیه کننده را برای من فرستادند. از آنجایی که افراد زیادی مثل شما این سوال را از من پرسیدند و در نبود من اتهاماتی به شخص بنده وارد شده است، ترجیح می‌دهم به جای هرگونه اظهارنظر و ایجاد حاشیه صرفاً حکم خانه سینما را برای روشن شدن اذهان عمومی به دید علاقه مندان سینما و مردم عزیز رسانم.

عرب‌نیا با تاکید بر اینکه “عصمتی” اساساً از نظر قانونی حق هیچ گونه اظهارنظری ندارد و تهیه‌کننده فیلم نیست، گفت: تهیه‌کننده این فیلم فرزاد موتمن است و آقای عصمتی یکی از سرمایه‌گذاران فیلم است که به دلیل تعهدات انجام نشده‌اش فیلم چندین‌بار در طول پروژه متوقف شد اما ایشان به جای رتق و فتق امور متاسفانه دائماً مشغول تشویش اذهان است و همان‌طور که در حکم می‌بینید، ادعاهای ایشان از بنیاد در حد افترا بوده است.

در حکمی که در بند دوم رای هیات داوری خانه سینما آمده است:«شکایت متقابل آقای فرزاد موتمن تهیه‌کننده فیلم سینمایی «آخرین بار کی سحر را دیدی؟»(در مقام خواهان) مشعربر عدم انجام وظیفه آقای عرب‌نیا(در مقام خوانده) و اعلام ضرورت حضور سه روز ایشان (آقای عرب نیا) در محل فیلمبرداری به دلیل بروز عوامل غیرقابل پیش‌بینی و بارندگی مداوم،با عنایت به شهادت مکتوب شاهدان متعدد که از عوامل اجرایی این فیلم بوده و به اجمال ، بروز مشکلات عدیده فیلم و تاخیرهای پدید آمده را ناشی از سوءمدیریت تولید و دخالت مستقیم عامل غیرمسئول و بی‌تجربه‌یی به عنوان تهیه‌کننده برشمرده و در عین حال ، صبوری ، همکاری و برخورد حرفه‌یی خواهان اولیه ( آقای عرب‌نیا) را تایید کرده‌اند، ازاین رو هیات داوری ، شکایت آقای موتمن به طرفیت آقای عرب‌نیا ، را به دلیل عدم قابلیت استماع در مواردی که پرونده از لحاظ شکلی ایراد دارد،مسموع نمی‌داند و رای به رد ادعای ایشان (خواهان اخیرالذکری) نسبت به کوتاهی و قصور این بازیگر در پروژه نام‌برده می‌دهد.»

در توضیحات این حکم آمده که رای نهایی عطف به اظهارات طرفین،استدلال‌های آنان و مستند به اظهارات مکتوب مدیر فیلمبرداری پروژه بهرام بدخشانی و دیگر عوامل فیلم صادر شده است.

مدتی پیش حاشیه‌هایی برای فیلم «آخرین بار کی سحر را دیدی؟» به کارگردانی فرزاد مؤتمن پیش آمد. ماجرا از گفت‌وگوی سعید عصمتی با رسانه‌ها شروع شد که این تهیه کننده مطرح کرد به خاطر فریبرز عرب‌نیا پروژه مدتی متوقف شد و در مصاحبه‌ای عنوان کرد:« اولین توقف زمانی بود که فریبرز عرب‌نیا پیش از سررسید قسط‌شان از ما پول خواست و گفت اگر پول نگیرم نمی‌آیم و ما هم قبول نکردیم، اما آقای مؤتمن نظرشان این بود که با کدخدامنشی کار را ادامه بدهیم. ما شکایتمان را از این بازیگر به خانه سینما ارائه کرده‌ایم و امیدواریم آن‌ها بر اساس قانون عمل کنند و دنبال مسائل عرفی و ریش سفیدی نباشند. عرب‌نیا در مدت قرارداد از همکاری با ما سرباز زده و اگر خانه سینما حقوق قانونی ما را تأمین نکند، شکایتمان از ایشان را به مراجع قضایی ارایه می‌دهیم.»

عرب نیا با یک توضیح کلی این ماجرا را تکذیب کرد. اما با گذشت چند روز ژاله صامتی دیگر بازیگر این فیلم در گفت‌وگویی از برخورد تهیه کننده این فیلم گله کرد. این ماجرا با حضور نیافتن عرب‌نیا در نشست خبری فیلم در جشنواره فجر ادامه پیدا کرد و تهیه کننده این اثر هم در نبود صامتی سخنانی درباره این بازیگر مطرح کرد.




مورد عجیب فروش بلیتهای سینما فلسطین از طریق یک سایت اینترنتی⇐مگر سینما فلسطین سینمای مختص اعضای خانه سینما نبود؟؟+عکس

سینماژورنال: در حالی که بنا به گفته دست اندرکاران پیش فروش اینترنتی بلیتهای جشنواره استقبال از پیش فروش آن قدر بود که باعث شد ظرف همان ساعات ابتدایی اغلب فیلمهای بخشهای اصلی به فروش برسد اما جالب است که سایتی به نام “دیوار” پر شده از آگهی فروش بلیتهای جشنواره.

به گزارش سینماژورنال سایت “دیوار” که یک اپلیکیشن ارتباطی هم دارد، مرکزی برای خرید و فروش اینترنتی بلیتهای مختلف از بلیت کنسرت تا بلیتهای اماکن ورزشی و بلیتهای مسافرتی است.

فروش بلیت سینماهای مختلف از آزادی تا استقلال، پایتخت و سروش

نکته اینجاست که همزمان با آغاز جشنواره، بلیتهای سینماهای مختلفی از جشنواره از طریق این سایت به فروش می رسد؛ از پردیس آزادی تا پردیس راگا و سینماهای استقلال، پایتخت، سپیده و سروش.

با این حال از همه عجیب تر فروش بلیتهای سینمای فلسطین در این سایت است.

مگر سینما فلسطین مخصوص اهالی سینما نبود؟

پیش از این اعلام شده بود که سینما فلسطین به عنوان سینمای مخصوص اعضای خانه سینما درنظرگرفته شده است و به این ترتیب فقط دست اندرکاران صنوف مختلف خانه سینما هستند که می توانند در این سینما فیلم ببینند با این حال در سایت “دیوار” آگهی فروش بلیتهای این سینما درج شده است.

البته که برخلاف دیگر آگهی های فروش بلیت جشنواره، خرید بلیتهای این سینما محدودیت ندارد و در هر سه گروه اصلی یعنی سودای سیمرغ1 و 2 و همچنین نگاه نو بلیت عرضه می شود.

اینکه سینما فلسطین به هنگام پیش فروش اینترنتی بلیت جزو سینماهای مردمی قلمداد نشده بود و از آن به عنوان سینمای مخصوص صنف خانه سینما نام برده بودند اما حالا بلیتهای آن به صورت اینترنتی به فروش می رسد مسأله ایست شبهه برانگیز.

آیا امکان دارد که به دلیل حضور برخی از چهره های سرشناس سینما بلیتهای این سینما هم به مانند پردیس ملت به فروش رسیده باشد؟

مدیران خانه سینما هستند که باید به این پرسش پاسخ دهند.

فروش اینترنتی بلیتهای جشنواره
فروش اینترنتی بلیتهای جشنواره

فروش اینترنتی بلیتهای جشنواره
فروش اینترنتی بلیتهای جشنواره




یک اتفاق غریب⇐برخی از مهمترین منتقدان انحلال خانه سینما در مجمع عمومی کانون کارگردانان حضور نداشتند!/آیا خانه سینمای منحل‌شده بیشتر از خانه سینمای بازشده اهمیت داشت؟

سینماژورنال: خانه سینما در دو سال اخیر بیشتر از آن که مرجعی باشد برای گردهمایی اهالی سینمایی که بسته شدن تنها نهاد صنفی خود را تاب نیاورده و سعی کردند در همه روزهای بسته شدن این نهاد کنار هم باقی بمانند تبدیل شده است به نهادی که اختلافات داخلی بدجوری به پیکره آن آسیب وارد کرده است.

به گزارش سینماژورنال منفعت طلبی معدودی از اعضای رده بالای این نهاد در طی سالیان گذشته و البته علاقه فراوان این عده برای امتداد حضور مستقیم یا غیرمستقیم خویش در کرسیهای بالای این نهاد موجب شده ورود نیروهای تازه به حلقه های مرکزی صنوف مختلف این نهاد تقریبا غیرممکن باشد و به این ترتیب پویایی که رمز اصلی هر نهاد صنفی است تقریبا از این مجموعه رخت بربندد.

اگر بخواهیم دستاورد چنین خط مشی ای را هم ارزیابی کنیم جز برگزاری جشنهای سالانه ای که البته هزینه‌زا هستند این روشهای تمامیت خواهانه کمترین نفعی به حال اهالی صنوف نداشته است و البته که اعضای صنوف سعی می کنند به طرق مختلف و از جمله عدم حضور در نشستهای مربوط به مجامع عمومی، اعتراض خویش را نشان دهند.

چرا اعضاء علاقه ای به شرکت در مجمع ندارند؟
چندی قبل این کم توجهی به مجمع عمومی را در صنفی موسوم به منتقدان خانه سینما دیدیم و اخیرا هم همین کم توجهی در صنف کارگردانان خانه سینما رخ داد.

کانون کارگردانان خانه سینما که اغلب به عنوان موتور محرکه خانه سینما از آن یاد می شد و البته که تصمیمات این کانون تأثیرگذاری مستقیمی بر سیاستهای کلی خانه سینما داشت شنبه گذشته در حالی مجمع عمومی خود را برگزار کرد که از میان بیش از 300 عضو با احتساب آنها که وکیل برخی از غایبان شده بودند فقط 70 نفر در مجمع حاضر شده بودند!! تازه از این رقم 70 هم حدود 13 نفر اعضای شورای مرکزی و بازرسان بودند.

آمار حاضران در مجمع عمومی صنفی که در همه سالهای اخیر بازوی اصلی تولید در سینمای ایران بوده و بسیاری از کارگردانان سرشناس ایرانی عضو آن هستند چه معنایی دارد جز آن که اعضاء علاقه ای به شرکت در مجمع عمومی نهاد صنفی خود ندارند؟

این عدم علاقه از کجا نشأت گرفته؟ مگر بخش عمده اعضای غایب همان هایی نیستند که در زمان تعطیلی خانه سینما و شکل گیری خانه سینمای شماره 2 همه تلاش خود را کردند تا در مذمت انحلال سخن گویند؟ پس چرا حالا دو سال بعد از بازگشایی مجدد خانه سینما این اعضاء حتی در مجمع عمومی صنف خود هم شرکت نمی کنند.

چرا اعضاء این قدر بی تفاوت شده اند
مگر نه اینکه در سالهای اخیر حرفه کارگردانی در ایران با مشکلات ریز و درشت بسیاری روبرو بوده که یکی از اصلی ترین راههای حل مشکلات توسل بر همین صنف است. پس چرا اعضای صنف این قدر بی تفاوت شده اند؟

پاسخ را باید در همان خط مشی نادرستی دانست که معدودی از وابستگان به حلقه های بالادستی خانه سینما درپیش گرفته اند؛ گروه بازی و نوچه پروری در راستای برخورداری الی الابد از مزایای مادی حضور در حلقه بالایی صنف، قبل از هر چیز اعضای مستقل را نسبت به صنف نومید می کند و البته که با نومیدی اعضای مستقل و انزوای آنان است که رفته رفته صنف هم مفهوم حقیقی خود را از دست می دهد.

وقتی صنف کار خود را درست انجام ندهد ارگان دولتی سینما وارد می شود
البته که این به حاشیه رفتن صنف هم سبب ساز آن می شود که مرجع دولتی سینما یعنی سازمان سینمایی چاره ای نداشته باشد جز آن که برای حل مشکلات صنفی سینماگران خود وارد عرصه شود.

همین چند روز پیش شورای حل اختلافی در سازمان سینمایی به راه افتاد که اصلی ترین هدف آن حل مشکلات حقوقی سینماگران با حضور نماینده ای از قوه قضاییه است. (اینجا و اینجا را بخوانید) اینکه چرا با وجود شورای داوری خانه سینما چنین شورایی راه افتاده را فقط و فقط باید به همان به حاشیه رفتن صنف نسبت داد.

این یک واقعیت است که حلقه های تصمیم گیرنده در خانه سینما نتوانسته اند یا شاید هم نخواسته اند حل مشکلات صنفی اعضاء را الویتی کنند بر مسئولیتهای خویش و نتیجه اش این شده که بدنه صنف مشکلات و درددلهای خود را به طور مستقیم با مسئولان دولتی سینما در میان گذاشته اند و این مسئولان هم بهترین چاره را این دانسته اند که شخصا وارد گود شده و به زعم خود برای حل مشکلات صنفی آستین بالا بزنند.

ای کاش بازگشایی خانه سینما مجالی می شد برای حل مشکلات صنفی
رییس سازمان سینمایی همه دو سال اخیر را صرف حمایت از خانه سینما کرد و تا توانست به این نهاد اعتبار بخشید اما مشکل اینجا بود که بالادستیهای این نهاد به جای اینکه این اعتبار را زمینه ای کنند برای دسته بندی مشکلات صنفی و برنامه ریزی برای حل این مشکلات همچنان درگیر تسلسلی بودند که یک طرفش مصاحبه برای زیر سوال بردن انحلال قبلی خانه سینما بود و طرف دیگرش دریافت کمکهای مالی برای برگزاری جشنها! طبیعی بود که این رویه چنان که باید مورد پسند سازمان سینمایی هم قرار نگیرد که به جای برداشتن حل مشکلات صنفی از دوش اعضاء مرتب با گلایه ها و انتقادات سینماگران از کم کاری صنوف مواجه بود.

شکی نباید داشت که اگر تزریق خون تازه به رگهای هیأت‌های مرکزی صنوف مختلف خانه سینما زودتر از اینها صورت می‌گرفت و البته مشکلات صنفی با دسته بندی به‌موقع در مسیر اصلاح قرار می گرفت کار به جایی نمی‌رسید که در یک مورد سازمان سینمایی برای حل مشکلات حقوقی سینماگران آستین بالا بزند.

این می‌تواند آغاز مسیری باشد که سازمان سینمایی برای حل مشکلات صنفی سینماگران خواهد پیمود و نتیجه طبیعی این مسیر در حاشیه قرار گرفتن بیشتر خانه سینما خواهد بود…

زمانی خانه سینما منحل شده بود ولی در کانون توجه قرار داشت و حالا دو سال از بازگشایی آن می‌گذرد و بلحاظ فعالیت صنفی، تقریبا به حاشیه رانده شده! چرایی این وضعیت پرسشی است که پاسخ آن فقط و فقط به آزمودن تجربیات منفعت طلبانه ای بازمیگردد که در سالهای اخیر در این تنها نهاد صنفی سینمای ایران رواج داشته است.




ادعای رسانه اصولگرا⇐”كاراكترهاي مذهبي آلوده” در سریال مدیرعامل سابق خانه سینما!

سینماژورنال: تازه‌ترین محصول تصویری محمدمهدی عسکرپور با عنوان “نفس گرم” سریالی بود که پیش از روی آنتن رفتن امیدهایی به موفقیت آن می‌رفت اما بعد از پخش مجموعه بود که معلوم شد در این سریال هم قرار نیست اتفاق تازه‌ای بیفتد و همین انتقاداتی را موجب شد.

به گزارش سینماژورنال با این حال برخی انتقادات به درونمایه خاص مجموعه بوده است و بخصوص برخی لغزشهای کاراکتر اصلی زن سریال که یک زن بظاهر مذهبی است.

در یکی از تازه ترین انتقادات روزنامه اصولگرای “جوان” در یادداشتی با تیتر “كاراكترهاي مذهبي آلوده در «نفس گرم»!” به توصیف سریال مدیرعامل سابق خانه سینما پرداخته است.

سینماژورنال متن کامل یادداشت “جوان” را ارائه می‌دهد:

واعظان كاين جلوه در محراب و منبر مي‌كنند…

سريال «نفس گرم» در حالي چند شب پيش به پايان رسيد كه كارگردان سعي داشت به مخاطب بقبولاند كه «واعظان كاين جلوه در محراب و منبر مي‌كنند/ چون به خلوت مي‌روند آن كار ديگر مي‌كنند!»
اين سريال كه فيلمنامه آن به نويسندگي محمدمهدي عسکرپور و طلا معتضدي نگارش شده در خصوص زني مذهبي به نام «مليحه نداف» است كه فعاليت‌هاي اجتماعي و مذهبي‌اش دارد.

صرفنظر از اشكالات ساختاري و بازي باسمه‌اي و ضعيف مرجانه گلچين در نقش خانمي كه سخنراني‌هاي مذهبي مي‌كند و ديگر معايب مترتب بر آن، در ابتدا تصور بر اين بود كه اين سريال قرار است آموزه‌هاي مذهبي را مطرح كند اما با نزديك‌شدن به نيمه‌هاي سريال مخاطب با مؤلفه‌ها و نشانه‌هايي از خيانت يك مرد مذهبي و ظاهرالصلاح به همسر منبري و اصطلاحاً «خانم جلسه‌اي»‌اش، غافلگير مي‌شود. اين خيانت و پنهانكاري از جانب فردي سجاده‌نشين صورت مي‌گيرد كه به خاطر وجوه شخصيت مذهبي‌اش پذيرفتن چنين خبط و لغزشي از سوي او اساساً براي مخاطب قابل قبول نيست؛

كارگردان مي‌خواهد بگويد كه خيانت به همسر از هر كسي محتمل است

اما كارگردان مي‌خواهد بگويد كه خيانت به همسر از هر كسي محتمل است، هم از يك فرد عادي و معمولي و هم از يك شخصيتي كه حساب و كتاب دنيا و عقبا برايش بسيار مهم است. حالا مي‌خواهد به هر بهانه‌اي باشد؛ به خاطر شهوت‌راني باشد يا به بهانه تحت سرپرستي گرفتن يك دختر جوان كه مجبور است براي كسب معاش و خرج خود و مادر پير و عصاكش‌اش كار كند. در ابتدا مخاطب گمان مي‌كند كه اين ازدواج مخفيانه (بخوانيد خيانت) آقا مرتضي كه به خاطر داشتن يك فروشگاه بزرگ عروسك‌فروشي در كرج از نظر مالي وضع خوبي دارد، به دليل مشكل بچه‌دار نشدن همسرش مليحه است، اما با ديالوگ همين كاراكترها در سكانس‌هاي بعدي مشخص مي‌شود كه مرتضي اصلاً به دنبال چنين چيزي نبوده چه آنكه مليحه بارها از وي خواسته با ازدواج مجدد همسري اختيار كرده و از آن زن بچه‌دار شود كه با مخالفت شديد مرتضي مواجه مي‌شود.

يك جمله شما چه جهنمي به پا كرد توي اين دو خانواده

از سوي ديگر برخي اظهارات مليحه در جريان اين سريال با ديگر شخصيت‌هاي داستان باعث ايجاد جنگ و دعواهاي خانوادگي در ميان خانواده‌هايي مي‌شود كه خانم‌هايشان در جلسات ارشادي مليحه شركت مي‌كنند! جالب اينكه در جريان راه افتادن يكي از اين دعواهاي خانوادگي يكي از خانم‌هايي كه پاي منبر مليحه خانم مي‌نشيند و اتفاقاً شاگرد مغازه همسرش هم هست با كنايه، عمل نكردن اين خانم منبري به حرف‌ها و سخنراني‌هايش را به او يادآور شده و مي‌گويد: «يك جمله شما چه جهنمي به پا كرد توي اين دو خانواده!»




طعنه‌های منیژه حکمت به خانه سینما⇐ صنف نمي‌تواند شعبه دوم وزارت ارشاد باشد/چرا درباره دیدار تیم خانه سینما با احمدی‌نژاد شفاف‌سازی نمی‌شود؟/صنف بايد دغدغه همه اعضاء را داشته باشد و نه يك حلقه‌ معدود!

سینماژورنال: مسائل مبتلابه تنها صنف موجود سینمای ایران از تعطیلی در زمان جواد شمقدری تا حالا که دو سالی هم از بازگشایی آن می‌گذرد همواره محل بحث سینماگران بوده است.

به گزارش سینماژورنال درباره روابط متقابل میان هیأت مدیره سابق این نهاد با دولت دهم و سازمان سینمایی این دولت هم حرف و حدیث فراوان بوده است.

چندی پیش محمدمهدی عسکرپور مدیرعامل سابق این نهاد در گفتگویی به صراحت از پیشنهاد وزیر ارشاد دولت دهم برای پذیرفتن معاونت سینمایی گفت(اینجا را بخوانید) و حالا منیژه حکمت نیز در گفتگویی هم گلایه‌های خود را از ارتباط بیش از حد خانه سینما و وزارت ارشاد بیان کرده و هم تعریضی زده است به دیدار تیم خانه سینما با احمدی نژاد در دولت دهم بدون اینکه درباره این دیدار شفاف سازی صورت بگیرد.

متن کامل این بخش از گفته های منیژه حکمت را به نقل از “اعتماد” بخوانید:

  الان به نظر شما خانه سينما دست آنهاست يا دست شماست؟
من ورود به خانه سينما نمي‌كنم چون پيچيدگي‌هايي دارد كه تا شفاف نشود نمي‌توانم راجع‌ به آن صحبت كنم. از دوره شمقدري اتفاقاتي كه افتاده تا الان بايد شفاف شود.
روايت‌تان را از دوره شمقدري و بحران خانه سينما بگوييد.
شمقدري و دوران شمقدري… به نظر من آن دوران بدترين موقعيت سينماي ايران بود. دوراني بود كه صبح‌ها ما بي‌هيچ انگيزه‌اي از خواب بيدار مي‌شديم كه طي طريق كنيم. دوست ندارم اصلا راجع به آن دوران حرف بزنم. اينكه تلاش مي‌كني اتفاقي در جهت بهبود جامعه‌ات و ايجاد شرايط مطلوب‌تري براي جامعه‌ات رقم بزني، ولي به ديوار سيماني برمي‌خوري، مي‌بيني سنگ جلوي راهت است… آن روزگارها را دوست ندارم، نه به عنوان كارگردان يا تهيه‌كننده بلكه به عنوان يك ايراني آن روزها را دوست نداشتم. روزهاي بد…
آقاي عسگرپور دو هفته پيش از آن روزها گفت و جالب اين بود كه تقريبا همين لحن را داشت. به نظر شما آقاي عسگرپور از آنهاست يا از شما؟
من يك ديني به آقاي عسگرپور دارم. زماني كه براي پگاه آهنگراني (دخترم) مشكلاتي به وجود آمد به عنوان رييس صنف خيلي به ما كمك كرد. بگذاريم در اين مورد اينها و آنها نگوييم. ولي به هرحال آن بخش از تاريخ خانه سينما با مديريت آقاي عسگرپور بايد شفاف شود. اينكه واقعا چه اتفاقاتي افتاد. دو گروه بايد بيايند حرف‌هاي‌شان را بزنند.
كدام دو گروه؟
گروه شمقدري و گروه خانه سينماي آن موقع. مثلا در همان دوره تيم خانه سينما با احمدي‌نژاد ديدار داشته، بايد در مورد اين ديدار مطالب شفاف شود. يك سكوتي از جلسات آن دوران است كه براي من گزنده است. تا روشن نشدن آن اتفاقات و حواشي آن دوره، هيچ اظهارنظري نمي‌توانم بكنم.
نظرتان در مورد خانه سينماي اين دوره چيست؟
من زياد با خانه سينما كاري ندارم، اگر ديده باشيد در مراسم‌شان هم زياد حضور ندارم. كاري هم ندارم. من اين ور كار خودم را مي‌كنم.
چرا ، بالاخره صنف شماست؟
صنف بايد تعريف شود. صنف نمي‌تواند شعبه دوم وزارت ارشاد باشد.
الان به نظر شما هنوز هم خانه سينما شعبه دوم وزارت ارشاد است؟ آيا هميشه همينطور بوده؟
گفتم كه تشكيلات و صنف را بايد تعريف كنيم. البته كه هميشه اين طوري نبوده. يك مقطع‌هايي خانه سينما مستقل‌تر بوده. ولي مشخصا الان شعبه دوم وزارت ارشاد است. خب من مي‌روم مشكلاتم را با خود وزارت ارشاد حل مي‌كنم چرا بروم سراغ شعبه‌اش؟ اينكه يك حلقه ١٠ نفره مدام در همه جشن‌هاي خانه سينما هستند، همان‌ها جايزه مي‌دهند، همان‌ها برگزار مي‌كنند و هر اشكالي كه داشته باشي تو حق اعتراض نداشته باشي ديگر صنف معني نمي‌دهد. نخستين مطالبه، نخستين تعريف يك صنف اين است كه بچه‌ها بتوانند منتقدش باشند نه اينكه هر كسي منتقد بود بايد حذف و از اين دايره كنار گذاشته شود. اين صنف نيست. يك صنف بايد دغدغه اعضاي پنج هزار نفري را داشته باشد نه اينكه يك حلقه‌اي دور هم جمع شوند براي خانه سينما خودشان تصميم بگيرند، مدام هم از هم تشكر كنند.
اين حلقه چه كساني هستند؟ از رانت‌بگيرهاي قديم هستند؟
نه، اين حلقه هميشه بودند. به نظر من مطبوعات بايد رصد كنند چه كساني هستند.
يعني در تمام دولت‌ها اين حلقه فرق نكرده؟
نه، رصد كنيد، كاري ندارد. اين وظيفه مطبوعات است، مي‌شود رصد كرد. جشن‌ها را ببينيد، عكس‌ها را ببينيد، مهماني‌ها را ببينيد. اشكالي هم ندارد سينما را مايملك خود و حق طبيعي خود مي‌دانند. انقلاب را از خودشان مي‌دانند و براي مردم و مطبوعات عادي شده است.
شما و يك عده ديگر اين انتقاد را به آقاي ايوبي داريد كه يك عده خاص دور و برشان هست…
ما اين را مدام گوشزد كرديم. آقاي ايوبي دوست ندارد اين را بشنود. ولي ما وظيفه‌مان اين بود كه بگوييم، گوشزد كنيم كه سينما اين اقليت ١٠ نفره نيست، سينما يك خانواده است و اينها عقل كل و داناي كل نيستند. مشاركت همه تفكرهاي سينماي ايران مي‌تواند در كنار شما اثرگذار باشد. ولي خب به هرحال ايشان مدير هستند و ما نمي‌توانيم مجبورشان كنيم.
اگر واقعا به اين سفت و سختي بود كه شما توصيف مي‌كنيد، كسي مثل اصغر فرهادي مي‌توانست بيايد بالا؟
مگر من فيلم نساختم مگر من بالا نرفتم مگر كسي از من حمايت كرد… ما كارمان را مي‌كنيم. ما دغدغه‌مان و مساله‌مان اين است كه نگرانيم كه آدم‌ها نتوانند اميدوارتر باشند، حركت بايد رو به جلو باشد. تلاش‌مان را مي‌كنيم و فكر مي‌كنيم اين درست است. شايد هم ما اشتباه مي‌كنيم نمي‌دانم. ما چشم به مديريت نمي‌دوزيم. ما در عرصه كاري خودمان بر اساس عقلانيت و انديشه‌مان عمل مي‌كنيم. دوران شمقدري از لحاظ تهيه‌كنندگي پركارترين دوران من بوده. حس مي‌كردم نياز جامعه الان اين فيلم‌هاست… من كارم را مي‌كردم. اصلا مهم نبود اسم من باشد يا نباشد. وظيفه من اثرگذاري و جريان‌سازي است.




احمد نجفی: احتمالا آقای عسکرپور می‌خواهد بگوید نقش فروشی در سینما و تلویزیون هم تقصیر احمدی نژاد است!!!

سینماژورنال: پدیده نقش فروشی در پروژه های سینمایی و تلویزیون و به دنبال آن رواج واژه ای با عبارت “بازیگر-اسپانسر” که مترادف آن حضور چهره های علاقمند به بازیگری و البته بلحاظ مالی مرفه به عنوان بازیگر در پروژه های تصویری بوده سبب ساز بروز برخی سوءتفاهمات در جامعه هنری شده است.

به گزارش سینماژورنال احمد نجفی بازیگر باسابقه سینمای ایران که در چند سال اخیر به تهیه کنندگی هم روی آورده است در گفتگویی با “نسیم” پیرامون دلایل شیوع پدیده نقش فروشی، سعی کرده است طعنه هایی هم بزند به محمدمهدی عسکرپور مدیرعامل سابق خانه سینما که در هفته های اخیر در گفتگوهایش انتقادات تندی را علیه مدیران سابق سینمایی و حامیان آنها مطرح کرد.

چه بسیار کارگردانانی که نقشهایی را به دختران خانواده های مرفه داده اند

احمد نجفی درباره نقش فروشی به “نسیم” گفت: البته که این پدیده مخصوص امروز و دیروز نیست و سالهاست در سینمای ایران و البته بیشتر از آن در تلویزیون رواج دارد. فرقی هم نمی کند کارگردانی معروف باشد یا تازه کار؛ در تمامی سطوح این پدیده وجود دارد.

وی ادامه داد: چه بسیار کارگردانان و تهیه کنندگانی که خانواده های مرفه را فریب داده اند که در پروژه های آنها سرمایه گذاری کنند و از آن طرف نقشهایی کوتاه و بلند به دختران این خانواده ها(!) داده اند البته که خروجی حضور به این واسطه در عرصه بازیگری هم زیاد خروجی قابل قبولی نیست.

احتمالا آقای عسکرپور می‌خواهد بگوید نقش‌فروشی هم تقصیر مدیران قبلی است
احمد نجفی با طعنه ای به محمدمهدی عسکرپور مدیرعامل سابق خانه سینما که در هفته های اخیر اغلب مشکلات سینما را به گردن دولت احمدی نژاد می اندازد اظهار داشت: احتمالا آقای عسکرپور و دوروبریهای ایشان می خواهند بگویند نقش فروشی در سینما و تلویزیون هم تقصیر احمدی نژاد است!{می خندد} اما واقعیت این است که بزرگترین کم کاری در مقابله با این روند از سوی خانه سینما صورت گرفت.

وی تأکید کرد: وقتی صنف سینمایی درگیر سیاسی بازیها شده و بجای پرداختن به دغدغه های صنفی وقت خود را صرف آلودگی به فعالیتهای غیرسینمایی می کند همین می شود که نقش فروشی دیگر به یک اپیدمی و امری بدیهی در پروژه ها بدل می شود و تازه جرأت می کنند نقدش کنند.

چرا خانه سینما با نقش فروشی مقابله نمی کند؟
بازیگر آثاری چون “دندان مار” و “هتل کارتن” خاطرنشان ساخت: مسئولیت صنف خانه سینماست که با نقش فروشی در سینما مقابله کند اما صنف اصلا حضور ندارد و سینماگرانی که در حلقه بالایی صنف قرار دارند بجای اینکه بیایند و راهکاری برای حل این مسأله پیدا کنند مصاحبه می کنند و همه ایرادات را به گردن دولتهای قبل می اندازد.

وی ادامه داد: به صراحت می گویم که نقش فروشی و بازیگر-اسپانسر هیچ ربطی به دولتها ندارد و اتفاقا خود اهالی سینما هستند که آن را ابداع کردند! تعجبم از بازرسان صنوف مختلف سینماست که به این بدیهی ترین مشکلات که گاهی از برخی از اعضای صنوف هم سرمی زند رسیدگی نمی کنند و وقتشان صرف روزمرگی و دریافت بودجه برای برگزاری جشن تلف می شود. واقعا چرا خانه سینما در برابر نقش فروشی در سینما سکوت کرده و مدام مصاحبه می کنند و گلایه می کنند که چرا فلان مدیر سابق فلان کار را کرد؟

در سریالها و تله‌فیلم به اسم کشف استعداد به سراغ نقش فروشی می روند
احمد نجفی که سابقه فعالیت در تلویزیون را هم داشته و از جمله برنامه “صندلی داغ” را اجرا کرده است با اشاره به اینکه گستره نقش فروشی به تلویزیون هم رسیده است گفت: متأسفانه اوضاع در تلویزیون به مراتب بدتر است. جالب است که به اسم کشف استعداد نقشهای کوتاه و بلند سریالهای و تلفیلمها را به چهره هایی می دهند که پشتشان گرم است به ثروت پدری.

وی ادامه داد: کشف استعداد شاید استثنائا نتایج مثبتی هم داشته باشد اما وقتی هدف کسب درآمد است و نه کشف استعداد معلوم است که خروجی کار قابل قبول نخواهد بود.

نجفی با مقایسه بازیگری در ایران و دیگر کشورها اظهار داشت: جالب است که سران خانه سینما به هنگام برگزاری جشنهایشان مدام از رأی گیری به شیوه آکادمی یعنی اسکار دم می زنند اما نمی روند تحقیق کنند ببینند حتی در همان هالیوود هم کسی جرأت نمی کند خارج از صنف بازیگر انتخاب کند.

 وقتی رقم دستمزدم را گفته ام با این واکنش مواجه شده ام که فلانی پول هم می دهد تا نقش بگیرد!
تهیه کننده “من یک ایرانی ام” و “فتیله و ماه پیشونی” در پایان گفتگوی خود با بیان اینکه نقش فروشی یک آفت بزرگ برای سینما است اظهار داشت: این یکی از آفات بزرگ سینمای ماست که نقشها را مثل کالا خرید و فروش می کنند و جالب است که خودم که پیشکسوت هستم هم برخی مواقع وقتی رقم دستمزدم را گفته ام با این واکنش مواجه شده ام که فلانی پول هم می دهد تا نقش بگیرد!

وی خاطرنشان ساخت: باز هم می گویم خانه سینما به جای اینکه نزدیک انتخابات که می شود ژست آزادی طلبی بگیرد و درگیر سیاسی بازی شود بیاید و به این آفات عمده سینمای ایران رسیدگی کند.




ادعاهای خاص محمدمهدی عسکرپور⇐ بخش زیادی از مردم رُم موضوع خانه سینما را می‌دانند!!!/ساختاري شبیه تلویزیون ما فقط در شوروی سابق پیدا می‌شد

سینماژورنال: محمدمهدی عسکرپور که بیشتر از سوابق کارگردانیش به خاطر حضور طولانی‌اش در سمت مدیرعاملی خانه سینما و بخصوص حضور در این سمت به هنگام درگیریهای منجر به بسته شدن خانه سینما شناخته می شود این شبها سریالی به نام “نفس گرم” را روی آنتن دارد.

به گزارش سینماژورنال پخش این سریال باعث شده عسکرپور در خلال برخی اظهارنظرات درباره سریالش نقبی هم بزند به گذشته و درباره خانه سینما واگویه کند.

جالب اینجاست که در اغلب گفتگوهایی که انجام داده هم بیشتر از آن که بخشهای مرتبط با سریالش خواندنی باشد صحبتها و حرفهایی که درباره ماجرای خانه سینما و درگیری با جواد شمقدری داشته در کانون توجه قرار می گیرد.

عسکرپور هفته گذشته در گفتگویی با روزنامه اصلاح طلب “شرق” به تأیید شایعاتی پرداخت که از مذاکره با او برای پذیرفتن معاونت سینمایی دولت دهم احمدی نژاد سخن می گفت(اینجا را بخوانید) و امروز در گفتگو با یک روزنامه اصلاح طلب دیگر یعنی “اعتماد” ادعای جالبی را بیان کرده درباره اینکه حتی مردم رم ایتالیا نیز وقایع مربوط به انحلال خانه سینما را پیگیری می کرده اند!!!

این روزها برای من دوران کسب تجربه‌اي جدید است

به گزارش سینماژورنال عسکرپور درباره روزگار جدیدش که با حذف از مدیرعاملی خانه سینما می گذرد بیان داشته است: این روزها برای من دوران کسب تجربه‌اي جدید است؛ هرچند همیشه تلاش می‌کنم خیلی با گذشته‌ام زندگی نکنم. روزگاری که پشت سر گذاشتیم برای همه قصه معروفی است، چه در داخل کشور و چه در خارج از این مرزها.

بخش زیادی از مردم رم موضوع خانه سینما را می‌دانند

وی ادامه داده است: آن‌قدر روشن هست که یک روز بعد از بازگشایی خانه سینما (که البته من این لفظ بازگشایی را خیلی سخت ادا می‌کنم چون همیشه معتقد بودم خانه سینما باز است) از شبکه رادیویی ایتالیا برای مصاحبه آمدند و مصاحبه‌کننده قصد داشت متوجه شود که یک نهاد صنفی چطور خودش را حفظ کرد؟ در شرایطی که هر نهاد صنفی باید تعطیل می‌شد. مصاحبه‌کننده از من پرسید که مردم ایتالیا دوست دارند این اتفاق را متوجه شوند و من متوجه شدم که بخش زیادی از مردم رم موضوع خانه سینما را می‌دانند.

چه کسی مایل بود خانه سینما آتش بگیرد

عسکرپور درباره مخالفان خانه سینما هم بیان داشته است: برای من جالب بود که برخی دوستان ما در خانه سینما به کسانی کمک کردند که باعث بسته‌شدن خانه سینما شدند؛ مثلا کسی که پرونده‌های سنگین در شورای داوری خانه سینما داشت و ما در جریان آنها بودیم، مایل بود خانه سینما آتش بگیرد؛ چراکه آن پرونده‌های او هم آتش می‌گرفت، تا کسی که فکر می‌کرد با بی‌مهری از صنف کنار گذاشته شده است یا کسانی که برکنار شده بودند، کارهایی در جهت نابودی خانه سینما انجام دادند.

تلاش کردم مانع تحریف وقایع شوم

این مدیر سابق با اشاره به کوششها و تلاشهایش ادامه داده است: تلاش کردم در آن دوران مانع تحریف وقایع شوم. این اواخر احساس کردم اگر کمی جلو برود، تاریخ این‌طور ساخته می‌شود که عسکرپور دوست نزدیک آقای وزیر سابق و شمقدری بود و خانه سینما را بست و ما هم سعی کردیم خانه سینما را نگاه داریم! و به همین سادگی ممکن است همه‌چیز برعکس شود. یکی از تلاش‌های من این بود که سعی کردم برای جلوگیری از تحریف روشنگری کنم. 

عسکرپور که در همه سالهای اخیر شرایط فعالیت تلویزیونی هم برایش فراهم بوده تعابیر خاصی را هم درباره ساختار رسانه ملی اظهار داشته است. وی گفته است: از نظر من، سیستم تلویزیون فرسوده شده است. وقتی وارد سازمان صداوسیما می‌شوید بوی کهنگی را از آن دریافت می‌کنید و شور و نشاط کمی در آن دیده می‌شود و از نظر فیزیکی رخوتی در آن دیده می‌شود. هرچند که این اتفاق به مدیران بر نمی‌گردد که البته کار مدیران هم می‌تواند باشد. مدیران می‌توانند این اتفاق را تا حدی تغییر بدهند و تلویزیون ما سازمانی مطابق با وضعیت روز دنیا شود.

کارگردان “میهمان داریم” ادامه داده است: ما هنوز هم اندر خم یک کوچه هستیم که تلویزیون خصوصی می‌توان داشت یا خیر؟ برای ما که اساسا دستی در ساخت فیلم و سریال داریم، صحبت در مورد ساختار تلویزیون کشورمان در خارج از کشور سخت است. به این دلیل که مشابه چنین ساختاری بخشی از رسانه‌های آن کشور است، نه همه آن.

ساختاري شبیه تلویزیون ما فقط در شوروی سابق پیدا می‌شد

محمدمهدی عسکرپور در تشبیه تلویزیون بیان داشته است: ساختاري شبیه تلویزیون ما فقط در شوروی سابق پیدا می‌شد. ایراد این نیست که ما نمی‌توانیم چنین ساختاری را توضیح بدهیم. ایراد از اینجا شروع می‌شود که حقیقتا خودمان هم این ساختار را متوجه نمی‌شویم. ساختار تلویزیون ما از نظر سیستم ناکارآمد است. درحال‌حاضر شبکه‌هایی که با یک‌هزارم بودجه و کارمندان و امکانات تلویزیون ما اداره می‌شوند به مراتب جذاب‌تر از تلویزیون ما هستند. 

نمیتوان به راحتی در خیابان دوربین گذاشت و فیلم گرفت چون پوششها غیرقابل پخش است

وی افزوده است: بنابراین ما با تلویزیونی مواجه هستیم که نه می‌توانیم بگوییم دولتی است و نه خصوصی. البته قطعا خصوصی نیست و به نظر من این تأثیر خودش را در سریال‌سازی گذاشته است. بخش درخور توجهی از سریال‌های تولیدشده تناسبی با زندگی روزمره آدم‌ها ندارد. مثال ساده آن این است که دیگر نمی‌توان در خیابان به‌راحتی دوربین گذاشت و کار کرد؛ چراکه پوشش‌ها، غیرقابل پخش است و چیزی که در سطح جامعه می‌بینیم با چیزی که از تلویزیون پخش می‌شود همخوان نیست. حالا کدام‌یک باید خودش را به دیگری نزدیک کند؟




عسکرپور بالاخره تأیید کرد⇐ هم پیشنهاد پذیرفتن معاونت سینمایی دولت احمدی‌نژاد را و هم جلسه‌ای که با وزیر ارشاد احمدی‌نژاد داشته!

سینماژورنال: در روزهای بالا گرفتن تقابل خانه سینما و سازمان سینمایی دولت دهم که در نهایت به انحلال خانه سینما منجر شد و البته تمام مدتی که این نهاد تعطیل بود شایعه ای وجود داشت مبنی بر اینکه مدیرعامل آن زمان خانه سینمای یعنی محمدمهدی عسکرپور اولین گزینه دولت دهم محمود احمدی نژاد برای معاونت سینمایی بوده؛ همان معاونتی که بعدها به سازمان بدل شد.

به گزارش سینماژورنال البته که جواد شمقدری رییس سازمان سینمایی دولت دهم هم یکی دو بار به این موضوع اشاره کرده بود اما عسکرپور کمتر درباره آن حرف زده بود.

حالا اما حدودا دو سال بعد از پایان عمر دولت دهم و راه اندازی مجدد خانه سینما، محمدمهدی عسکرپور در گفتگویی تفصیلی که به بهانه روی آنتن رفتن سریال “نفس گرم” با “اعتماد” داشته هم آن شایعه را تأیید کرده و هم درباره دیدارش با محمد حسینی وزیر ارشاد دولت دهم صحبت کرده است.

اینکه می گویند معاونت سینمایی به من پیشنهاد شده، درست است

عسکرپور در پاسخ به این سوال که آیا شائبه اینکه قرار بوده شما معاون سینمایی شوید و از سوی شمقدری هم بیان شده، درست است یا نه می گوید: بله، به من هم در همان مقطع گفته شده بود اما چيزي كه برايم جالب است و از اظهارنظر آقاي شمقدري تعجب كردم اين است كه براي من مثل روز روشن بود كه من نمي‌توانم با دولت دهم كار كنم! بهتر است مثال هم نزنم!

یکی دو جلسه با محمد حسینی صحبت کردیم

وی ادامه می دهد: البته به نظر من آقاي حسيني يك مرد شريف و غيرمسلطي مي‌آمد كه يكي دو جلسه با هم صحبت كرده بوديم و معلوم بود كه نمي‌تواند اداره كند كه در ادامه هم اين موضوع را ديديم. اساسا اختلاف ما با آقاي شمقدري به اين موضوع برنمي‌گردد. زماني مي‌توان اين حرف را زد كه من علاقه داشته باشم در سيستمي باشم، آن‌هم در دولت دهم كه اصلا اين طور نبود. اگر چنين شرايطي بود مطمئنا من ترجيح مي‌دادم چهار سال خارج از ايران زندگي كنم، اما چنين اتفاقي برايم نيفتاد.

كار در آن دولت مي‌توانست لكه ننگي براي فعاليت حرفه‌اي من باشد

محمدمهدی عسکرپور با صراحت بیشتر خاطرنشان می سازد: واقعيت اين است كه من الان با صراحت مي‌گويم، چون آن زمان نمي‌توانستم. كار در آن دولت مي‌توانست لكه ننگي براي فعاليت حرفه‌اي من باشد. آقاي شمقدري اين حرف‌ها را از اين جهت زدند كه دعوا را بكشند به اين سمت كه كسي مي‌خواست در اين سمت باشد، اما چون نشد، حالا دلخور و ناراحت است و چنين مي‌كند. همان زمان اين را گفتم كه آقاي حسيني در بسياري از جاها عدالت را زير پا گذاشت و من به عنوان كسي كه هنوز با هم سلام و عليكي داريم، از ايشان درخواستي داشتم؛ آن هم اينكه كپسولي و خلاصه دو جلسه خودتان را با ما بگوييد. يعني همان جلسه‌اي كه آقاي حسيني هنوز از مجلس راي اعتماد نگرفته بود و پيش از قطعي شدن وزارتش جلسات مختلفي را در دانشگاه پيام نور برگزار مي‌كرد.

جلسه با وزیر ارشاد احمدی نژاد

این کارگردان درباره دیدار با وزیر ارشاد احمدی نژاد بیان می دارد: روزي كه{حسینی} با ما قرار صحبت داشت، من تقاضا كردم اعضاي هيات‌مديره و رييس سه صنف هم حضور داشته باشند و مي‌توانند شهادت بدهند. پيش از جلسه دوستان به من گفتند كه اگر ايشان پيشنهادي به شما دادند، رد نكنيد، همانجا من گفتم كه در اين جلسه مطلقا درباره گزينه معاونت سينمايي حالا هركسي كه مي‌خواهد باشد ما صحبت نمي‌كنيم. ما اينجا آمده‌ايم كه درباره برنامه‌ها حرف بزنيم. اينكه ما برنامه‌اي داريم و اين برنامه مورد علاقه ما است اگر خواستيد از اين برنامه استفاده كنيد و اگر هم نخواستيد عيبي ندارد، برنامه‌تان را اعلام كنيد كه به نقطه‌اي برسيم و مطلقا وارد مصداق نشويم. آن جلسه همچنين شد و فقط درباره برنامه‌ها صحبت كرديم.

در شب بعد هم جلسه ای گذاشتند و درباره مصداقها صحبت کردند

عسکرپور ادامه می دهد: شب بعد جلسه ديگري ايشان با دوستان ديگري داشتند كه اخباري كه به من رسيد مبني بر اين بود كه تنها چيزي كه درباره آن صحبت نشده بود برنامه بوده است و در آن جلسه فقط درباره مصداق‌ها صحبت شده است كه چه كسي بيايد و چه كسي برود بهتر است؛ نتيجه همان جلسه شده بود آقاي شمقدري. بعدتر هم خود آقاي شمقدري اعلام كرد كه من فهميدم آقاي حسيني مي‌خواهد اين كار را بكند (عسکرپور را انتخاب كند) و اين گونه انحراف بزرگي در سينما ايجاد مي‌شد و براي همين هم من گفتم كه من از خودم مي‌گذرم حالا كه اين طور است و اين سمت را قبول مي‌كنم.

واقعا بعضي وقت‌ها به خدا دلم مي‌سوزد براي اين بنده خدا (آقاي شمقدري)

این کارگردان سپس با لحنی تحقیرآمیز درباره شمقدری می گوید: البته واقعا بعضي وقت‌ها به خدا دلم مي‌سوزد براي اين بنده خدا (آقاي شمقدري) . بعضي از همكاران ما نه مي‌توانند فيلمساز موفقي باشند و نه مدير موفقي، هم دوست دارند اين باشند و هم دوست دارند آن باشند، ولي نه اين مي‌شوند و نه آن. گاهي اوقات بيشتر آدم دلش به رحم مي‌آيد تا اينكه بخواهد اينها را يك موجود جدي در نظر بگيرد. هرچند كه رفتارهاي جدي و غيرمترقبه هم از خودشان بروز مي‌دهند ولي به نظرم واقعيت اين است كه آنقدر جدي نيستند كه ما تلقي مي‌كنيم.

 




گزارش افشاگرانه یک بازرس از عملکرد جریان انحرافی در انجمنی موسوم به “انجمن منتقدان”⇐سوء‌استفاده کثیری(!!) از موقعیت خود داشته‌اند

سینماژورنال: سه هفته بعد از بیانیه آتشین یک منتقد و روزنامه‌نگار سینمایی در مرور برخی از ایرادات و اشکالات موجود در ساختار انجمنی موسوم به “انجمن منتقدان و نویسندگان خانه سینما”(اینجا را بخوانید) به تازگی گزارشی درباره عملکرد انجمن به سینماژورنال رسید.

این گزارش را امیر فرض‌اللهی از اعضای پیوسته انجمن منتقدان که در دو سال اخیر بازرس علی‌البدل انجمن بوده است نگاشته است.

این گزارش در هفت بند تنظیم شده است و این بازرس کوشیده در این بندها به طور جداگانه به مرور برخی از مشکلات و انحرافاتی بپردازد که در سالهای اخیر در هیأت رییسه انجمن وجود داشته است.

سینماژورنال ضمن انتشار کامل این گزارش آمادگی خود را برای انعکاس نظرات موافق و مخالف نسبت به این گزارش اعلام می‌دارد:

قبیله یعنی یک نفر

حضور محترم اعضای پیوسته و وابسته انجمن منتقدان؛ از آنجا که بازرس اصلی، عضو قبیله است و یازده سال می گذرد که در انجمن قبیله معنای یک نفر را دارد و او هم از بدو پیوسته شدنش به شورای مرکزی انجمن رها یافته و در این مدت آدمهای مختلف در شورا را به انحای مختلف به بازی گرفته تا به مطامع شخصی خود برسد، اینجانب وظیفه دارم گزارشی راستین را درباره اتفاقاتی که در این تنها صنف نویسندگان و منتقدان سینمای کشور می گذرد به عرض شما که صاحبان اصلی انجمن هستید و بزرگترین ارکان آن به حساب می‌آیید،عرضه دارم.

ترجیح شخص به جمع؟؟؟

یک. از آنجا که بزرگترین شاخص اخلاقی کار صنفی؛ داشتن روحیه ای غیرمنفعت طلب وترجیح منافع جمعی به شخصی است؛ این تفکر در دو نفر از اعضای ثابت شورای مرکزی یازده سال اخیر انجمن نه تنها وجود نداشته بل آن که تماما در جهت کسب منافع شخصی خویش گام برداشته اند و با عنایت به این موضوع دو شورای مرکزی 5 سال گذشته هیچگونه فعالیتی در راستای اهداف اساسنامه انجمن بخصوص در احقاق بندهای {الف }، {ه} و {و} که در فصل دوم اساسنامه انجمن وظیفه ذاتی شوراهای مرکزی قلمداد شده و همانا دفاع و تثبیت حقوق صنفی و حرفه ای اعضا و فعالیت به منظور فراهم کردن جبران خسارات ناشی از بیکاری و تلاش در جهت گسترش زمینه فعالیت حرفه ای و تداوم کار برای اعضاء در مطبوعات می باشد، صورت نگرفته و حتی در برابر اعضایی که با مدیران مسئول مطبوعه خود دچار مشکل شده اند به جای رایزنی به آنها جواب غیرمسئولانه داده اند و تلاشی در جهت کسب و احقاق حقوق از دست رفته اعضاء با کارفرمایان آنها ننموده اند چرا که انجمن را محلی برای تامین خواسته های شخصی،گسترش ارتباطات خویش در سینما و مطبوعات برای کسب جایگاهی بهتر(!) وارتقای جایگاه تریبونی خویش پنداشته اند.

سوءاستفاده کثیری(!!!) از موقعیت خود داشته‌اند

دو. یکی از اعضای شورای مرکزی در دوسال اخیر بواسطه عنوان خود در شورا، سوءاستفاده کثیری(!!!) از موقعیت خود داشته و با دور زدن انجمن و انجام امور ارجاع شده از سوی مراکز دولتی و خصوصی به انجمن توسط خویش و انکار صنف و روحیه صنفی اقدام به عقد قرارداد با دو جشنواره اخیر فیلم فجر و سینما حقیقت در برگزاری جلسات نقد و بررسی به صورت شخصی و کسب منفعت برای خویش و استفاده حداقلی از اعضایی که خود میپسندد، سوءاستفاده مطلقی در این باره از جایگاه خود داشته و با رفتاری بسیار غیرمسئولانه و دیکتاتورمابانه به کنتراتچی جلسات نقد وبررسی فیلم در ایران تبدیل شده و در مراکز فرهنگی و… مافیای نقدوبررسی تشکیل داده است؛ همین موضوع بزرگترین دلیل استعفای طهماسب صلح جو از ریاست انجمن در اسفند1392 بود.

سوءاستفاده ای که در تاریخ انجمن بی سابقه است و می طلبد در راستای جمهوریت نظام، مجمع عمومی انجمن کمیته ای را مأمور تعدیل اساسنامه کند به نحوی که حضور اعضای پیوسته در شورای مرکزی را بصورت پی در پی جایز نشمارد و و پس از یک بار حضور در شورا، این اعضاء در شورای مرکزی بعدی حق کاندیدا شدن نداشته باشد تا بدین گونه تکثر افکار بیشتری در ادوار شوراهای مرکزی انجمن حاکم شود و زمینه سوءاستفاده های اینچنینی فراهم نیاید تا در نهایت شوراهای مرکزی در راستای اهداف اساسنامه و در جهت تامین خواسته های صنفی اعضا گام بردارند.

رییسی که با پول دولت به کن رفته!      

سه. تراژدی روزگار ماست که در هنگامه بسته شدن خانه سینما در سالهای گذشته توسط سلیقه ای ترین دوره مدیریت دولتی تاریخ سینمای ایران، کسی رییس انجمن منتقدان بود که تاکنون حتی یک نقد مکتوب در مطبوعات ندارد و بواسطه لابی گری و التماس دعا به مدیران قبلی سینمای ایران، سوءاستفاده تام و تمامی از جایگاه صنفی خود داشته و با پول دولت به جشنواره کن در فرانسه و جشنواره ای سینمایی در تونس رفته و به کعب المراد خویش رسیده و غیرمسئولانه ترین رفتارها را در دوره ریاست خود از ابتدای تشکیل انجمن تاکنون، از خود رقم زده است.

موقعیت های عالی برای شخص رئیس و آنها که در پسند اویند بوده و امتیازات حداقلی برای سایر اعضاء

چهار. در اغلب جشن های انجمن بواسطه اینکه یک طیف خاص در 11سال اخیر بر انجمن حاکم شده اند، فقط بخش اندکی از اعضای انجمن در برگزاری، داوری و عاملیت در اینگونه مراسم ها حضور داشته اند و بقول آن منتقد روزنامه “صبا” موقعیت های عالی برای شخص رئیس و آنها که در پسند اویند بوده و امتیازات حداقلی برای سایر اعضاء و این الگوواره رفتاری حاکم بر انجمن بخصوص در پنج سال اخیر باعث بسیاری از سوء تفاهمات بین اعضا شده به طوری که برخی انجمن را ملک شخصی خود می پندارند و برای خود بواسطه آن موقعیت های فراوان ایجاد کنند.

برخورد سلیقه ای برای عضوگیری در انجمن

پنج. عضویت در انجمن برای نسل جدید رسانه ها خواسته معقولی است که باید با بررسی سوابق تکنیکی صورت گیرد. با این حال دیده شده رییس فعلی انجمن در برابر متقاضیانی که کاملا شرایط عضویت در انجمن را دارند، بواسطه اینکه از رسانه ایشان خوشش نمی آید و یا گرایشات آن رسانه موافق با نظرات ایشان نیست به درخواست این متقاضیان پاسخ واهی داده و خلاف اساسنامه انجمن عمل کرده است. ملاک عضویت افراد دارا بودن شرایط تخصصی در حوزه سینماست و رفتارخارج از این شاخص ها برخورد سلیقه ای محسوب می شود.

امتیازها فقط در اختیار اعضای شورای مرکزی قرار گرفته

شش. شوراهای مرکزی دو دوره اخیر انجمن{که پنج سال طول کشیده است} به هیچ وجه در قبال امتیازهایی که توسط سایر نهادها از قبیل طرح ترافیک خبرنگاری و…به اعضای انجمن اعطا شده پاسخگو نبوده اند و در پی مراجعه اعضاء به افراد مسئول در شورا، پاسخ مسئولانه ای به اعضاء داده نشده و این قبیل امتیازها فقط در اختیار اعضای شورای مرکزی قرار گرفته؛ این نیز به نوبه خود به دور از بندهای اساسنامه و البته انصاف است.

ترجیح دادن حقیقت برمنافع شخصی

هفت. نگارش و ارائه این گزارش از آنجا که قرارم با خودم در زندگی، ترجیح دادن حقیقت برمنافع شخصی‌ام است، تنها در جهت روشنگری است و عصبانیت سوءاستفاده کنندگان از انجمن در قبال بنده به خاطر ارائه این گزارش و سرزنش آنها و طرفدارانشان را به جان می خرم تا حقایقی را بیان کرده باشم.

ارادتمند همه اعضاء

امیر فرض‌اللهی

بازرس علی‌البدل انجمن منتقدان و نویسندگان سینمایی

26 آبان 1394




ابوالحسن داوودی: با هر تمایل به غصبی در خانه سینما مشکل دارم

سینماژورنال: “ایران برگر”، “دوران عاشقی” و “رخ دیوانه” سه فیلم مطرح سینمای ایران در سال اخیر بوده اند که تولیدکنندگان آنها آثار خویش را از داوری در جشن خانه سینما کنار گذاشتند.(اینجا را بخوانید)

به گزارش سینماژورنال در این میان ابوالحسن داوودی درباره عدم شرکت فیلم «رخ‌دیوانه» در جشن خانه سینما یادداشتی را منتشر کرد.

 این کارگردان در پی درج نظریاتی منتسب به او در بعضی از رسانه‌ها و مطبوعات، درباره عدم شرکت فیلمش در جشن خانه سینما در نوشتاری آورده است:

دلایل هر زمان که لازم باشد برشمرده خواهد شد
١- دلایل عدم شرکت “رخ دیوانه” از نظر تهیه‌کننده و بنده به‌جز واگذاری عرصه رقابت به نیروهای جوان‌تر، بقیه کاملا شخصی بوده و هر زمان که لازم باشد برشمرده خواهد شد. بنابراین نیازی به تفسیر و تأویل دیگران ندارد، چنانچه حضور هرکدام از عزیزان همکار فیلم که اظهار تمایل برای شرکت در رقابت کرده‌اند با استقبالمان روبه‌رو شده (و البته در این مورد تنها از جانب یکی از سازندگان تیتراژ اظهار تمایل شد که بلافاصله شرایط شرکت فیلم در این بخش مهیا گردید).

انتقاد به معنای نفی ارزش تشکل صنفی نیست

 ٢- شاید معدود کسانی در خانه باشند که من با آنها هم‌سلیقه نباشم اما حفظ احترامشان همواره بر من وظیفه بوده و اختلاف‌سلیقه به معنای نفی تلاش صنفی‌شان نیست و قرار نیست انتقاد دلسوزانه از تصمیماتشان هم به معنای نفی ارزش‌های تشکیلات صنفی تلقی شود.

با هرگونه تمایل به غصبی مشکل دارم
٣- من تنها با هرگونه تمایل غصبی به خانه‌ای که متعلق به همه اهالی سینماست، مشکل دارم، چه آنها که به‌مثابه دیگی که برای تمایلات سیاسی آنها نمی‌جوشد… می‌خواهند درِ خانه سینما را گِل بگیرند!  و چه درمقابل، انگشت‌شمار کسانی که تنها تصویرشان از تشکیلات خانه سینما، حقی است که مادام‌العمر به آنها تعلق گرفته است.

افتخار به جوایز

٤- شخصا به تندیس و لوح‌های گرامیداشتی که از خانه سینما و از همکاران و اهالی حرفه‌مان گرفته‌ام، بیش از همه جوایزم افتخار می‌کنم.

خانه اهالی مظلوم سینما

٥- … و در انتها همواره و از اعماق قلبم معتقدم که خانه سینما، خانه همه اهالی مظلوم سینما و به‌تبع آن خانه من هم بوده، هست و خواهد ماند.




مدیر مرکز گسترش “کیهان” را به دروغگویی متهم کرد اما حمایت مرکز از تولید مستند تعطیلی خانه سینما را تکذیب نکرد

سینماژورنال: در حالی که دو روز قبل خبرگزاری “فارس” از ساخت مستند تعطیلی خانه سینما توسط پگاه آهنگرانی و با حمایت مرکز گسترش خبر داده بود(اینجا را بخوانید) بسیاری از رسانه ها و از جمله “کیهان” نیز این خبر را منتشر کردند.

به گزارش سینماژورنال اما تیتری که این روزنامه اصولگرا برای بازنشر خبر به کار برد با انتقاد محمدمهدی طباطبایی نژاد میرعامل مرکز گسترش مواجه شده و این مدیر در گفتگو با روابط عمومی مرکز گسترش علاوه بر زیر سوال بردن این تیتر، به آماردهی درباره مستندهایی که درباره دفاع مقدس تولید کرده پرداخته است!

سینماژورنال متن کامل گزارش روابط عمومی مرکز گسترش در این باره را ارائه می دهد:

در پی نقل قول کذب روزنامه کیهان از مدیرعامل مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی که با تیتر «مدیر سینمای تجربی: برای پگاه بودجه داریم؛ برای انقلاب نه!» در صفحه شماره‌ی 3 روز سه‌شنبه این رسانه منتشر شد، سیّدمحمدمهدی طباطبایی‌نژاد ضمن تکذیب این نقل قول اعلام کرد: «دروغ‌گویی روزنامه کیهان که در گذشته هم به شکل مکرر تهمت‌های ناروا زده، شرم‌آور است.»

وی در این خصوص اذعان داشت: «هم‌اکنون مهمترین تولیدات سینمای مستند ایران با موضوع انقلاب اسلامی و دفاع مقدس در این مرکز اتفاق افتاده و به لحاظ کمی و کیفی، بالاترین آمار در طول سال‌های گذشته را موضوعات ارزشی به خود اختصاص داده‌اند.»

طباطبایی‌نژاد ادامه داد: «تولید فیلم مستند در حوزه‌ی انقلاب اسلامی و دفاع مقدس در طول 2 سال گذشته، اولویت اول مرکز گسترش بوده و همواره به عنوان موضوع مورد توجه، حجم ویژه‌ای از تولیدات را به خود اختصاص داده است که از جمله می‌توان به مستند «زمناکو» ساخته مهدی قربان‌پور با موضوع بمباران شیمیایی حلبچه توسط صدام اشاره کرد که خبر آن همین هفته منتشر شد و کیهان کوچکترین توجهی به آن نکرد! همینطور مستند سینمایی «دست‌های خالی» به کارگردانی جمشید بیات‌ترک و مشاوره محمدعلی فارسی هم به تازگی در این مرکز کلید خورده که به نگاه اندیشمندان بزرگ جهان در تکریم انقلاب اسلامی می‌پردازد.»

وی افزود: «این مرکز در پی فرمایشات مقام معظم رهبری در دیدار با خانواده شهدای هفتم تیر، مستند سینمایی «شهدای هفتم تیر» را نیز در دستور کار خود قرار داده است.»

طباطبایی‌نژاد تاکید کرد: «دشمنان واقعی انقلاب و اسلام افرادی هستند که احکام بیّن شریعت را زیرپا می‌گذارند و با دروغ، دیگران را متهم می‌کنند. روزنامه کیهان هم این دروغ‌گویی و پلشتی را به حد اعلی رسانده و بارها با اتهامات واهی، سعی در تخریب مرکز گسترش و مدیریت آن داشته است.»

وی ادامه داد: «اینجانب با شناختی که از شخصیت آقای حسین شریعتمداری دارم، مطمئن هستم که ایشان از نیت‌های پنهان و حُب و بغض زیرمجموعه‌ی خود آگاه نیست؛ درغیراینصورت اجازه چنین رفتارهای ناعادلانه‌ای را نمی‌داد. البته مخالفت امر ناروایی نیست، اما تهمت‌زدن و دروغ‌گویی حتماً از مصادیق گناهان کبیره است.»

مدیرعامل مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی در پایان اعلام کرد: «ما به دنبال شکایت از روزنامه کیهان نیستیم، اما از جنبه‌ی حقوقی و قضایی، این حق را برای خود و مجموعه‌ی مرکز گسترش محفوظ می‌دانیم.»

پی نوشت سینماژورنال: در درستی اظهارات طباطبایی نژاد همین بس که فعلی که مرتکب نشده را به او نسبت داده اند و او نیز از این موضوع گلایه کرده است.

اما نکته اینجاست که در هیچ کجای گفته های ایشان که بهانه آن انتشار خبر ساخت مستند تعطیلی خانه سینما با حمایت مرکز گسترش بوده، کلمه ای در رد این خبر نیامده است و ایشان حتی یک کله هم درباره این نگفته اند که آیا حمایت مرکز گسترش از تولید این مستند صحت دارد یا خیر؟




علیرضا رئیسیان: این براي اولين بار است كه رئيس يك تشكيلات غيردولتي{رئیس خانه سینما}، يك مسئوليت صددرصد دولتي را قبول مي‌كند

سینماژوزنال: اتفاقی که دیروز رخ داد و طی آن رییس سازمان سینمایی از یک طرف رضا میرکریمی به عنوان دبیر بخش بین الملل فجر برگزید(اینجا را بخوانید) و از طرف دیگر نام این بخش را به جشنواره بین المللی فیلم ایران تغییر داد(اینجا را بخوانید) با واکنشهای مختلفی در رسانه ها روبرو بوده است.

به گزارش سینماژورنال یکی از مهمترین واکنشها از آن علیرضا رئیسیان کارگردانی بوده است که این روزها ملودرامی به نام “دوران عاشقی” را روی پرده دارد؛ ملودرامی که علیرغم تلخ بودن بار داستانی خیلی خوب و به طور متوسط روزی 100 میلیون تومان می فروشد.

این انتصاب نمونه ای از ارتباطات تنگاتنگ میان خانه سینما و وزارت ارشاد است

رئیسیان درباره حضور رضا میرکریمی که مدیرعامل خانه سینما هم هست به عنوان دبیر جشنواره فیلم ایران به روزنامه “جوان” گفت:  اين براي اولين بار است كه رئيس يك تشكيلات كاملاً مدني و غيردولتي، البته به ظاهر غیردولتی، يك مسئوليت صددرصد دولتي را قبول مي‌كند و اين مسئله در نوع خودش يك موضوع منحصر به فرد و البته بسيار جالب است.

وي افزود: مدت‌هاست كه من در رابطه با خانه سينما و وزارت ارشاد مي‌گويم كه ارتباطي تنگاتنگ با يكديگر دارند و همچنين مي‌گفتم كه دعواهاي گذشته اين دو بخش ريشه در جاهاي ديگري دارد، اكنون اين انتصاب جالب و تعجب آميز نمونه‌اي از آن ارتباطات تنگاتنگ است و به نوعي در صحت مدعاهاي بنده شاهد از غيب رسيد!

هم تفكيك دو بخش سينماي داخلي و بين‌الملل، هم جدا كردن مديريت اين جشنواره و هم تغيير اسمش اشتباه خيلي بزرگي است

کارگردان “چهل سالگی” و “ایستگاه متروک” خاطرنشان ساخت: نكته بعدي اينكه اصولاً در هيچ جاي دنيا مرسوم نيست جشنواره‌اي كه بيش از 35 سال از عمر برگزاري آن مي‌گذرد به يك باره تغيير نام بدهد و يك مفهوم عامي مثل «ايران» را به يك جشنواره بدهند. من در هيچ كجاي دنيا تا به حال نديده‌ام كه مثلاً بگويند جشنواره فيلم ايتاليا! چون چنين چيزي كاملاً نامفهوم و غير قابل درك است و نمي‌شود ما يك مفهوم عام را به عنوان يك اسم روي يك موضوع خاص بگذاريم.

رئیسیان تأکید کرد: اين كار به نظر من كاملاً اشتباه است. هم تفكيك دو بخش سينماي داخلي و بين‌الملل، هم جدا كردن مديريت اين جشنواره و هم تغيير اسمش اشتباه خيلي بزرگي است.




علیرضا داوودنژاد: اساسنامه فعلی خانه سینما بیشتر تأمین‌کننده منافع اصنافی است که در حوزه تولید فعال هستند

سینماژورنال: تازه‌ترین ساخته علیرضا داوودنژاد با عنوان «روغن مار» به‌زودی در گروه سینمایی «هنر و تجربه» نمایش داده می‌شود.

به گزارش سینماژورنال این بهانه‌ای شده تا عسل عباسیان در “شرق” پای صحبت‌های این کارگردان و تهیه‌کننده سینما بنشیند.

داوودنژاد در حالی که کارهای مربوط به ترخیص مادرش «احترام حبیبیان» را انجام می‌داد که چند روزی ناخوش‌احوال و بستری بود، به پرسش‌های این روزنامه نگار درباره فیلم جدیدش و همین‌طور وضعیت کنونی سینما پاسخ گفت.

شاید یکی از جالبترین نکات گفتگوی داوودنژاد جایی باشد که درباره مشکلات خانه سینما و اساسنامه فعلی آن سخن می گوید؛ اساسنامه ای که گویا منافع صاحبان تولید را بر دیگر صنوف ارجحیت داده است.

سینماژورنال متن کامل گفتگوی داوودنژاد را ارائه می دهد:

‌چرا خواستید آخرین ساخته‌تان «روغن مار» در گروه «هنر و تجربه» نمایش داده شود؟
چون این فیلم، یک کار تجربی است و چون کارهای تجربی با تجربه‌های مأنوس تماشاچی سازگار نیستند بهتر است زمان طولانی‌تری نمایش داده شوند. فیلم‌های حرفه‌ای که در گروه‌های سینمایی اکران می‌شوند، سئانس‌ها و سالن‌های زیاد ولی زمان اکران کوتاه‌مدتی در اختیار دارند. در گروه «هنر و تجربه» تعداد سالن‌ها و سئانس‌ها کم ولی فیلم مدت زمان بیشتری‌ روی اکران است و در این مدت طولانی‌تر، فرصتی برای فیلم فراهم می‌شود تا مخاطبانش را پیدا کند.
‌ماجرای این فیلم از چه قرار است؟
مقتضیات فیلم طوری است که بهتر است راجع به آن چیزی نگویم تا فیلم دیده شود!
‌«روغن مار» کجای مسیر فیلم‌سازی شما قرار دارد؟ نسبتش با دیگر آثارتان چیست؟
این فیلم در ادامه گرایش و تجربیات من در نزدیک‌کردن سینما به زندگی است یا به عبارت دقیق‌تر، در ادامه تجربیات برگرداندن سینما به زندگی است. یکی از خاصیت‌هایی که ابزار دیجیتال در سینما دارند این است که تولید فیلم را آسان می‌کنند. ابزار وقتی متعدد و پرحجم و زیاد باشند، (یعنی شبیه دوران پیشادیجیتال) خواه ناخواه سایه‌ای روی مسیر تولید، صحنه و اجرای سینمایی می‌اندازند که این سایه معمولا فیلم‌ها را با یک مقدار تکلف همراه می‌کند و این باعث می‌شود روح زندگی در فیلم ناپدید شود. ابزار دیجیتال به دلیل آسان‌بودن تولید و پرحجم‌نبودن وسایل و متعددنبودنشان، این فرصت را به صحنه می‌دهند که در فاصله نزدیک‌تری با زندگی اتفاق بیفتد و به این ترتیب این امکان را فراهم می‌کنند که ما روح زندگی را در آدم‌ها، برخوردها، روابط، حوادث و وقایع، حفظ و قابل‌پدیدارشدن کنیم.
‌«هنر و تجربه» دربرگیرنده سینمای آلترناتیو ماست. قدیم‌تر چنین تفکیکی بین سینمای آلترناتیو و سینمای بدنه یا جریان اصلی وجود نداشت. فکر می‌کنید با این تفکیک توسط «هنر و تجربه»، سینمای آلترناتیو می‌تواند حیاتی بهتر از قبل داشته باشد؟ با توجه به اینکه در این یک سال فروش بعضی از فیلم‌های «هنر و تجربه» با استقبال بیشتری نسبت به فیلم‌های دیگر مواجه شده، با وجود تعداد سالن‌های محدودی که در اختیار دارد… .
تصور من این است که این تحول بنیادینی که در ابزار و تجهیزات و وسایل سینما به وجود آمده و همین‌طور روزبه‌روز دامنه‌اش وسیع‌تر می‌شود، همه وجوه سینما را تحت‌تأثیر قرار می‌دهد. از زبان و بیان سینمایی گرفته تا شیوه‌های سرمایه‌گذاری و تولید و توزیع و نمایش، همه به‌تدریج تحت‌تأثیر این تحول، اشکال تازه‌ای پیدا می‌کنند و سینمای آینده از این جهت، سینمای متفاوتی خواهد بود با آنچه امروز شاهدیم. پس گروه «هنر و تجربه» به گمان من متعلق به سینمای آینده است و به تعبیر دیگری رفتن به استقبال آینده است. اصولا ما یا باید منتظر شویم تا رویدادها سر برسند و ما را احاطه کنند و به انفعال و تقلید و مصرف بکشانند یا اینکه با فاعلیت و ابتکار و تولید، بر موج این تحولات سوار شویم و ابتکار عمل را در دست بگیریم. به‌نظر من گروه «هنر و تجربه» چنین رویکردی دارد؛ ما را برای تحولی که در سینما، از زبان و بیان تا نمایش اتفاق خواهد افتاد آماده می‌کند.
‌فیلم قبلی شما «کلاس هنرپیشگی» با وجود ارزش‌های محتوایی و اجرائی، چرا در گیشه موفق نبود؟!
علتش همین تجربی‌بودن فیلم بود و فاصله زیادی که بین نحوه روایت و پرداخت صحنه‌ها با تجربه‌های مأنوس تماشاچی وجود داشت. غیر از این، چنین فیلم‌هایی قاعدتا باید از یک حداقل حمایتی برخوردار باشند که آنها را قابل‌مقایسه با فیلم‌های دیگر کند. این فیلم حتی تا روز دوم نمایش، تبلیغات تلویزیونی نداشت و در طول نمایش هم از تبلیغات محیطی مؤثر برخوردار نبود. این نوع فیلم وقتی بدون معرفی به تماشاچی و تبلیغ اکران شود، نباید توقع زیادی از نتیجه اکرانش داشت. اگر فرض کنیم فضای سینمای اصولا باید انواع فیلم، برای انواع مخاطب داشته باشد، پس باید با انواع معرفی و تبلیغ، هر نوع فیلمی مخاطب خودش را پیدا کند. وقتی این اتفاق نمی‌افتد و فیلم هم از روال معمول فیلم‌سازی بیرون است، با روال معمول فروش هم مواجه نمی‌شود. شاید به همین دلیل بود که ترجیح دادم «روغن مار» در گروه «هنر و تجربه» نمایش داده شود. چون لااقل فرصت بیشتری برای معرفی فیلم هست. به‌خصوص که هم‌اکنون، در قیاس با دو، سه سال قبل شبکه‌های اجتماعی کمک بسیاری به روند معرفی فیلم می‌کنند.
‌فرضیه‌ای وجود دارد که می‌گوید اگر کارگردانی با مافیای پخش و اکران همسو نباشد، فیلمش زمین خواهد خورد؟ موافقید؟!
به‌هرحال ما هنوز بازار امن کالاهای فرهنگی نداریم و این فقط مربوط به سینما نیست. به همه هنرها مربوط می‌شود. مثلا سینما هنوز نمی‌تواند جلوی نمایش‌های غیرقانونی را بگیرد. ما هنوز نتوانسته‌ایم برای نمایش فیلم‌هایمان در بیمارستان‌ها، قطارها، اتوبوس‌ها، کشتی‌ها و هتل‌ها حقوق و رایتی مشخص کنیم. هنوز نمی‌توانیم از سرقت فیلم‌هایمان در بازار سیاه جلوگیری کنیم. هنوز بخش عمده‌ای از فیلم‌های ما به‌صورت غیرقانونی تکثیر و توزیع می‌شوند یا ماهواره‌ها بدون هیچ مجوزی بلافاصله فیلم‌های به بازارآمده ما را مکررا پخش می‌کنند و از آنها بهره تبلیغاتی می‌برند. چنین اتفاقاتی روی بازار سینما اثر می‌گذارد. وقتی سالن‌های فعالی که بخش عمده‌ای از فروش فیلم‌ها را تأمین می‌کنند، ٤٠، ٥٠ سالن بیشتر نیستند و از سوی دیگر تولید هم به شکل غیرطبیعی بالاست، معلوم است رقابت گلادیاتوری برای به دست‌آوردن فضاهای تبلیغاتی و ظرفیت‌های نمایشی به‌وجود می‌آید و در چنین فضایی بعضی‌ها که شرایط بهتر و مناسبات بهتری دارند، به امکانات بیشتری دست پیدا می‌کنند. این به ناامنی بازار کالاهای فرهنگی ازجمله سینما برمی‌گردد و من ترجیح می‌دهم تأکیدم را بر ناامنی بازار و تلاش عمومی صنفی و دولتی برای تأمین امنیت در بازار سینمای کشور بگذارم. چون این کار درستی است که باید دنبالش کنیم، به جای اینکه مشکل را به داخل سینما و رقابت‌های غیرمنصفانه در بازار سینما برگردانیم. اگر بازار سینما امنیت داشته باشد و اصناف به نظارتی جامع دست پیدا کنند و یک نظام اطلاع‌رسانی به‌روز در سینما شکل بگیرد، این مشکلات مربوط به توزیع و نمایش که دامنگیر سینمای ماست هم به‌تدریج برطرف می‌شود.
‌خانه سینما دو سال پیش بازگشایی شد. شما یکی از کسانی بودید که برای بازگشایی خانه صنفی‌تان به‌شدت ایستادید. فکر می‌کنید عملکرد خانه سینما در این مدت تا به امروز در مسائل صنفی موفق بوده؟
همان‌طور که درباره منظومه تهیه و تولید و توزیع و نمایش گفتم، مشکلاتی که داخل سینما و مجموعه نهادهای صنفی داریم نیز از نظر من به همان ناامنی موجود در بازار سینما برمی‌گردد. چون گردش مالی طبیعی در سینما وجود ندارد و عایدی از هر نمایش به یک قانون تبدیل نشده است، بخش زیادی از عایدات، وارد بازار سیاه می‌شود و چرخه تولید و نمایش آن نظم و نسق لازم را پیدا نمی‌کند. پس مادامی که اوضاع چنین است و در چنین فضایی کار می‌کنیم، طبیعی است فعالیت‌های صنفی هم به‌قاعده و گره‌گشا نباشند. مثلا خانه سینما ده‌ها سال است با مشکل اساسنامه مواجه بوده؛ اساسنامه‌ای که بتواند بخش‌های مختلف تهیه، تولید، توزیع و نمایش را نمایندگی کند. اساسنامه فعلی بیشتر تأمین‌کننده نیازها و منافع اصنافی است که در حوزه تولید فعال هستند و اصناف تهیه و توزیع و نمایش جای مناسبی در خانه سینما ندارند بنابراین ما باید کار را از اساس درست کنیم. فکر می‌کنم اگر فضای امن سرمایه‌گذاری و تولید و توزیع و نمایش در سینمای کشور شکل بگیرد و امنیت به بازار سینما بازگردد، ما در ادامه، آسان‌تر می‌توانیم مشکلاتی که در حوزه فعالیت‌های صنفی داریم را حل کنیم. اگرچه این به این معنا نیست که بی‌کار بنشینیم منتظر آن روز، بلکه اصناف در همین وضعیت فعلی باید برای ایجاد آن شرایط دست‌به‌دست هم دهند و با داشتن چشم‌اندازی مشترک از آینده، مسیر رسیدن به آن وضعیت را هموار کنند.
‌شاهدیم اغلب روی فروش‌ میلیاردی فیلم‌ها مانور داده می‌شود. این آمارهایی که درباره فروش اعلام می‌شود، تا چه اندازه واقعی هستند؟
مکانیزه و دیجیتال‌شدن ابزار و تجهیزات سینما، امکان کنترل گیشه‌ها را تا حدودی فراهم کرده ولی نکته اصلی‌تر این است که بالاترین فروش‌های ما هم اگر بر حسب قیمت بلیت محاسبه شود، تعداد تماشاگرانی که ما در سالن‌ها پذیرایشان هستیم، با تعداد ده‌ها ‌میلیون مخاطبان بالقوه‌ای که در سطح کشور داریم، نسبت منطقی و قابل‌قبولی ندارد. اگر از این‌ میلیون‌ها مخاطب بالقوه، به‌طور متوسط هر فیلم یک‌ میلیون تماشاچی هم داشته باشد، با همین قیمت‌ها برای هر فیلم می‌تواند به فروش بالای پنج، شش‌ میلیارد دست پیدا کند. منتها مخاطبان اغلب جذب بازار سیاه فیلم‌های خارجی یا فیلم‌های سرقت‌شده ایرانی می‌شوند یا اینکه ساعت‌ها پای ماهواره‌ها سریال‌های ترکی تماشا می‌کنند. با این حساب، آماری که برای فروش بعضی از فیلم‌ها اعلام می‌شود، می‌تواند واقعی باشد اگرچه این تعداد از فیلم‌ها اندک هستند و برای ایجاد رونق در کلیت سینما تأثیری آنچنان تعیین‌کننده ندارند




ادعاهای کارگردان فیلمی که در ۱۰ روز میلیاردی شده: اگر به ژاپن بروید می‌بینید که هیچ فرهنگی از گذشته آنها باقی نمانده/چینی‌ها از اینها بدتر!/تعطیلی خانه سینما در زمان وزارت ضرغامی داشت اتفاق می‌افتاد؛ حکم آن هم داده شده بود؛آقایان درویش و دیگر دوستان سینمایی می‌دانند

سینماژورنال: علیرضا رییسیان این روزها با تازه ترین فیلمش “دوران عاشقی” فروش خوبی را تجربه میکند.

به گزارش سینماژورنال “دوران عاشقی” در حدود 10 -12 روزی که از اکرانش گذشته میلیاردی شده و رییسیان نیز می کوشد به بهانه این فروش خوب هم درباره فیلمش حرف بزند و هم درباره اوضاع نابسامان تنها صنف سینمای ایران.

ای کارگردان تازه ترین گفتگویش با فرانک آرتا در “شرق” را هم زمینه ای کرده که هم درباره آسیبهایی که طبقه متوسط را در ایران تهدید می کند سخن گوبد و هم از وضعیت خانه سینما قبل و بعد از تعطیلی اش.

سینماژورنال متن کامل گفتگوی رییسیان را ارائه می دهد:

 اصلا چرا اسم فیلم را «دوران عاشقی» گذاشتید؟
اسم این فیلم بیتی از حافظ است که می‌گوید دور عاشقی گذشت و نوبت ماست، هرکسی پنج روز نوبت اوست. یعنی دور عاشقی تمام‌ شده. می‌خواستیم بگوییم که فقدان و زوال عشق، جامعه را به انحطاط می‌برد.
 شما در فیلم‌های قبلی‌تان نشان دادید که درباره مسائل زنان و خانواده دغدغه دارید. نمونه موفق آن‌هم فیلم «ریحانه» بود. چرا این مسئله برای شما مهم است؟
وقتی از عشق صحبت می‌کنیم، حتما یک زن وجود دارد و یک مرد که این ساده‌ترین نوع عشق است. بعد عشق مادر و پدر به فرزندان و همین‌طور عشق به نزدیکان و بعد از آن هم عشق به هم‌نوع وجود دارد که در روان‌شناسی، آدم‌ها به خاطر هم‌نوعشان از چیزهایی می‌گذرند. کل ادبیات کلاسیک ما براساس محور عشق است. اگر عشق باشد چه اتفاقی می‌افتد؟ عشق باید باشد تا لیلی و مجنون، خسرو و شیرین، پادشاه و کنیزک باشند تا بتوان با آن حرف‌های مهم‌تری زد. در همه داستان‌های جذاب عالم، عشق وجود دارد. بنابراین همه فیلم‌های من هم حول محور چنین موضوعاتی است؛ بحران‌های عاطفی انسان که حول محور زن‌ها می‌چرخد، چون به اندازه کافی در سینمای ایران، فیلم مردانه داریم.
در فیلم مرحله بحرانی‌ای از زندگی مرد متأهلی را به تصویر کشیدید که معمولا در سینمای ایران این‌گونه به آن پرداخته نشده؛ مردی که با زنی تحصیل‌کرده و اجتماعی زندگی می‌کند و هم‌زمان با زن دیگری آشنا می‌شود. چرا شما خواستید این تابو را بشکنید؟
من اولین‌بار در فیلم «ریحانه» عشق انسانی و یک زن و یک مرد را مطرح کردم و در آن‌موقع هزینه آن را هم دادم. یا در فیلم «چهل‌سالگی» حملاتی به من شد. بنابراین اگر بخواهم چیزی را بگویم، مدلی را که بلد هستم می‌گویم که غیرمتعارف باشد. همه عشق‌های بزرگ عالم غیرمتعارف بوده‌اند. هیچ عشقی در عالم ماندنی نبوده الا اینکه غیرمتعارف بوده.
تأکید شما روی واژه عشق است. درحالی‌که عملکرد مرد فیلم بیشتر به فیزیولوژی مردانه برمی‌گردد. این تأکید برای من سؤال‌برانگیز است. خب این چگونه عشقی است؟
انسان مجموعه‌ای از جنسیت، عاطفه، رفتارهای متناقض، متضاد یا همگون است. به‌تعبیری، اگر نفسش در زیر عقل او قرار بگیرد، آدمی فرهیخته می‌شود و اگر نفس او غالب شود، در مرتبه پایین‌تر و نازل‌تری قرار می‌گیرد. آن کسی که اصلا عشق ندارد، انسان نیست، حیوانات عشق ندارند بلکه غریزه دارند. پس مرتبه نازل‌تر عشق، غریزه بشری نسبت به جنس مخالف است.
اما با عشق از نوع ادبیات کلاسیک ما تفاوت دارد.
اصلا تفاوت ندارد. بلکه در مرتبه نازل‌تری است. به معنی اینکه شما از یک چیز زیبا خوشتان می‌آید و درگیر آن می‌شوید. این را اصلا نمی‌شود گفت که در آن عشق نیست. بلکه در مرتبه نازلی از عشق قرار می‌گیرد.
دو فیلم معروف آدریان لین یعنی «جذابیت مرگبار» و «بی‌وفا»، هرکدام به خیانت زن و مرد می‌پردازد که جنبه‌ای از غرایز بشر را نشان می‌دهد که ممکن است گریبان‌گیر هر نوع زندگی زناشویی شود. اما نمی‌گوید که عشق است. زمانی که شما از ادبیات کلاسیک و ادبیات ایران بهره می‌گیرید، مرتبه والاتری از غریزه را می‌بینید. من با این نگاه مشکل دارم.
اولا چه کسی می‌گوید که آدریان لین نمی‌گوید که این عشق است؟ در فیلم «بی‌وفا» که ریچارد‌ گر بازی می‌کند با زنش رابطه خوبی دارد. اما همسرش درگیر ماجرایی هم عاشقانه و هم غریزی می‌شود و در پایان آن تراژدی اتفاق می‌افتد. همه فیلم‌های آدریان لین، حتی در «نه‌ونیم هفته» در حد جسمانیت متوقف می‌مانند. ولی نگاه من آن‌گونه نیست. من در فیلم پیشنهاد می‌دهم. می‌گویم اگر کسی به هر دلیلی درگیر رابطه‌ای شد، نباید از همه حقوق خود محروم شود یا مثل قتل‌های ناموسی روی او اسید بریزند و خشونت به خرج دهند. به نظرم راه‌حل‌های دیگری هم وجود دارد.
چرا به صراحت نمی‌گویید فیلمتان درباره غرایزی صحبت می‌کند که امروزه در جامعه کم نیستند؟
آن دیدگاه دیگری است. من هم برای شما مثال فیلم خارجی می‌زنم. در فیلم Fall in love رابرت دنیرو و مریل استریپ بازی می‌کنند. هر دو دارای زندگی، خانواده و همسر هستند که دوستشان هم دارند. اما عاشق یکدیگر می‌شوند. به‌همین‌سادگی، یا فیلم پل‌های مدیسون کانتی هم به همین صورت است. در آخر هم آن رابطه‌ها را به‌خاطر می‌آورند و به زندگی خود ادامه می‌دهند. معلوم است که این شکل رابطه درست نیست، اما برای دفع آن نباید به سمت خشونت و قتل و جنایت برویم. چون می‌گوییم اگر حتی به‌دلیل غریزی کسی عاشق کسی شد، نباید او را نابود کرد. البته کار مرد فیلم غیرقانونی و غیرشرعی نبود.
اما عرف با آن موافق نیست؟
بله، عرف می‌گوید که این کار بد است. اما می‌گوییم اگر همسرت خلأ عاطفی تو را به‌خاطر مشغله و درگیری مسائل کاری پر نمی‌کند، راه‌حل آن نیست که خود را با دیگری تقسیم کنید. کمااینکه زن فیلم با واکنش خود می‌توانست مرد را از بین ببرد که چنین نکرد. چون وکیل بود و با مسائل آشنا بود. به نظر من این مرتبه بالاتری از عشق عادی میان زن و مرد است.
درست است که مرد نه کار غیرشرعی و نه کار غیرقانونی انجام نمی‌دهد، اما مهم‌ترین مسئله این است که به هر دو زن دروغ می‌گوید.
بله، من هم به این تأکید دارم و هزینه آن را هم می‌پردازد.
 جملات پدر به دختر مبنی بر بخشش در فیلم جنبه شعاری پیدا کرده. چرا؟
شما دوست داشتید که همسرش را نابود کند؟
خیر، ولی می‌توانستید از دنیای ایده‌آل فاصله بگیرید و واقعی‌تر به ماجرا نگاه کنید؟
اصلا ایده‌آل نیست.
 ولی به‌نظر می‌رسد در روابط آدم‌ها، ایده‌آلیسم بر واقع‌گرایی سایه انداخته است؟
خانم وکیلی که مشاور حقوقی فیلم ما بود، چند نمونه از واقعیات را برای ما بازگو کرد. مثلا پرونده‌هایی از قبیل مرد دوجنسی، زن جوانی که توسط همسرش کتک می‌خورد و خانمی که رئیسش به او پیشنهاداتی می‌دهد، واقعی بودند. همه اینها را کنار هم بگذاریم، متوجه می‌شویم که جامعه دارد بدون عشق پیش می‌رود. زمانی که بدون عشق شد، نه‌ فقط فساد اخلاقی، بلکه فساد اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و همه نوع فسادی در آن اتفاق می‌افتد.
برای همین پدر چنین پیشنهادی می‌دهد. ولی نمی‌گوید که حتما برو و این کار را انجام بده. در فرهنگ ما، این قصاص است. چرا در جامعه قصاص اتفاق می‌افتد، برای اینکه جامعه متنبه شود و نه صرفا به‌دلیل انتقام‌گیری از شخصی. ولی امروزه بحث انتقام مطرح است. می‌گوید بچه من را کشتید، من هم شما را می‌کشم تا آدم شوید. جامعه تنبیه نمی‌شود، چون این امر در جامعه اثر ندارد.
می‌گوید می‌توانید ببخشید. یا اینکه هم ببخشید و هم به او کمک کنید تا آدم دیگری شود. او می‌گوید اگر من ببخشم، نمی‌دانم که آیا می‌توانم با این آدم زندگی کنم یا خیر؟ و تا آخر فیلم هم نمی‌بینیم که برمی‌گردند و با یکدیگر زندگی می‌کنند یا خیر؟
فیلم نشان می‌دهد که در نهایت، هر دو زن می‌بخشند. ولی مرد طلبکار است؟
چه چیزی را می‌بخشند؟ مرد را می‌بخشند؟ آن آقا که نابود شد.
 چطور؟
اگر شما به سکانس قبل از انتهای فیلم نگاه کنید، سه تا آدم هستند که دوربین به سمت‌شان Track می‌کند، نوری که روی صورت لیلا حاتمی هست حالت صورت او بعد از آن مشاجره و دعوا را کاملا نشان می‌دهد. خانم دوم هم در خانه خود استقرار دارد و اشک می‌ریزد بابت آن چیزی که فکر می‌کرد و نشد. وضعیت مرد هم بین زمین و آسمان قرار دارد.
زن دوم تمام مدت می‌خواهد به مرد ثابت کند که رابطه و فرزندش حاصل عشق بوده… .
بله، می‌گوید برای من روشن‌شدن حقیقت مهم بود و دیگر تو مهم نیستی. در اینجا وضعیت مرد خیلی هولناک است. برای همین است که پیش آن دیگری می‌رود و می‌گوید که به دادگاه برویم و شکایت کنیم، که می‌گوید دیگر برای من اهمیتی ندارد.  می‌گوید من می‌خواستم که حقیقت روشن شود که من در این رابطه به او وفادار بودم و این آدم نبود. این روشن می‌شود. زن کاری که انجام می‌دهد، می‌گوید که فعلا یکی از ما باید از خانه بیرون برود. چمدانش را برمی‌دارد و بیرون می‌رود. اگر می‌خواهد بخشش را نشان دهد چرا نمی‌گوید که من می‌روم بیرون، یا اینکه بگوید حالا فهمیدی که اشتباه کردی، مثل سریال‌های تلویزیونی، حالا بیا و به‌سر زندگی برگرد. این را هم نمی‌گوید. مرد در وضعیت کاملا بدی قرار می‌گیرد. به‌علاوه اینکه اگر ما بخواهیم موضوعی مثل همسر دوم را مستقیما زیر سؤال ببریم، با قوانین و احکام ناسازگار‌اند. طبیعتا فیلم نمی‌تواند از ممیزی رد شود.
 شما در نهایت این حق را به مرد می‌دهید، زمانی که از خودش پیش زن اولش دفاع می‌کند و می‌گوید که تو آن قدر به‌کار وکالت اهمیت دادی که باعث شد خلأ عاطفی در من به وجود بیاید.
این هم درست است. بله. آن زن حتی نمی‌داند که شوهرش تخم‌مرغ آب‌پز یا تخم‌مرغ ته‌دیگی دوست دارد. حتی جزئیات ساده را هم نمی‌بیند. در تمام فیلم دیده نمی‌شود که یک رابطه عاشقانه درستی بین آنها باشد. زن در زندگی‌اش سرد است.  این واقعیت است. من اصلا قضاوت نمی‌کنم و بی‌طرف هستم اما خنثی هم نیستم.
شما در این فیلم، هر دو زن را از جامعه فرهیخته نشان دادید. علت اینکه سراغ طبقه قشر متوسط رفتید، چه بود؟
یکی اینکه شناخت من نسبت به این طبقه بیشتر است و اینکه معتقد هستم که در آینده این مملکت اینها تعیین‌کننده هستند. بچه‌ای که توسط این زن تربیت می‌شود، می‌تواند تاثیر‌گذار باشد. ما دیدیم زمانی‌که حاشیه بر متن غلبه کرد، یک هشت سال هولناک را گذراندیم. پس سخن من باید به کسانی باشد که در آینده می‌خواهند در جامعه مؤثر باشند. شما می‌بینید این زن ابتدا می‌رود از حقوق زن صیغه‌ای دفاع جانانه می‌کند و پیروز می‌شود. بعد این اتفاق که برای خودش می‌افتد، به موکل دیگرش می‌گوید برای چه به زندگی دیگری وارد شدی؟
وقتی کالبدشکافی می‌کنیم، هر شخصیت دارای تباری است. پشت‌سر بیتا، پدری هست که از دل سنت‌های مثبت آمده است. پشت‌سر میترا هم دایی سنتی قرار دارد که رفتار درستی ندارد. از نظر شما هنوز بن‌مایه‌های فکری ما سنت‌ها هستند؟
بحثی که متفکران در ایران مطرح می‌کنند، این است که ما نتوانستیم مدرنیسم را با قواعد خودش اخذ کنیم و بیاوریم و همین‌طور سنت را امروزی کنیم، خیلی از جوامع این گرفتاری را دارند. شما وقتی به ژاپن می‌روید، می‌بینید که هیچ فرهنگی مطلقا از گذشته آنها باقی نمانده است. آن چیزهایی را که در سریال‌های آنها می‌بینید، فراموش کنید. من دو، سه بار به آنجا رفته و با دقت نگاه کرده‌ام. اصلا هیچ چیزی از گذشته آنها وجود ندارد. در روابط شخصی باز و پیشرفته‌تر از فرنگی‌ها شده‌اند، چینی‌ها از آنها بدتر. این خیلی هولناک است. در فیلم چنین اتفاقی افتاده. یعنی معلوم نیست که زندی همه ابزار مدرن را دارد اما منطقا منحط است. درعین‌حال قواعد و اصولی هم دارد.
دوروبر او همه‌چیز به‌صورت سوپر مدرن وجود دارد. در آن سر دنیا کسانی با او تجارت می‌کنند. طلایی را از جایی به جایی دیگر جابه‌جا می‌کند. دست‌وپا شکسته انگلیسی حرف می‌زند. پس کسی هم که با او کار می‌کند، الگویش او می‌شود و می‌رود همین کارها را می‌کند. و به همین دلیل اولین کاری که حمید (شهاب حسینی) انجام می‌دهد این است که با این محیط قطع رابطه کند.
از قصد از نویسندگان زن کمک گرفتید؟
بله، حتی حضور تدوین‌گر، خانم صفی‌یاری هم در این فیلم و هم در ٤٠ سالگی خیلی کمک کردند؛ به‌جرئت می‌توانم بگویم. چون ایشان بهتر از من زنان را می‌شناسند. به‌هرحال خواستم قضیه را از بیرون نگاه ‌کنم.
البته خانم محقق هم از جشنواره فیلم فجر جایزه گرفتند؟
بله، اما ایده اولیه از جانب محقق به من ارائه شد. سپس خانم محبعلی و محقق با حضور مکرر در دفتر و با خود من به سیناپس رسیدیم که در این مرحله نقش محبعلی بیشتر بود و عمل حرفه‌ای این بود که چون قرارداد نگارش مشترک بود بین من و هر دو نفر مذکور باید اسم خانم‌ها محبعلی و محقق مشترکا در تیتراژ آورده می‌شد که این کوتاهی از جانب من بود و بعدا تصحیح شد. به‌هرحال نسخه کامل فیلم‌نامه شامل سکانس‌بندی و دیالوگ‌ها توسط خود من و در موقع اجرا کامل شد؛ مثل دیگر فیلم‌هایم.
حضور و تعامل شما در دوره پرفرازونشیب خانه سینما، سؤالاتی را به وجود آورده است. مایلم در این مورد روشنگری کنید.
به‌نظر من بد نیست که حقایق یک روز در منظر عموم سینماگران واکاوی شود. من آمادگی‌ام را اعلام کردم، ولی دوستان آن‌سو هنوز اعلام آمادگی نکرده‌اند. به‌نظرم باید در فضای کاملا درست و اخلاقی حرف‌های‌مان را بزنیم تا دیگران قضاوت کنند. به‌نظر من آن چیزی که در خانه سینما اتفاق افتاد، گونه‌ای از انحصار صنفی، جایگزین انحصار دولتی بود و من با هر دو اینها مشکل دارم. من با مدیریت خانه سینما مشکل داشتم و نه با خانه سینما.
شما با بسته‌شدن خانه سینما مخالف بودید؟
صددرصد. همه مصاحبه و اسناد آن موجود است. حتی وقتی آمدند و خواستند خانه سینمای شماره دوم را راه بیندازند، با دوستی که با آنها در ارتباط بود گفتم که من فردا به خانه سینما خواهم رفت و از خانه سینما دفاع خواهم کرد. این کار اشتباه بزرگی است و نباید نهادی را که وجود دارد، جایی دیگر را جایگزین آن کرد بلکه باید آن را اصلاح کنید. به‌طورکلی به دید رفورمیستی و اصلاح‌گرایانه بیشتر اعتقاد دارم تا نابودکردن. چون همیشه نشان داده عوارض نابودکردن بیشتر است. حالا که خانه سینما باز شده، آیا برای بهبود سینمای ایران همان دوستان کاری کرده‌اند؟
چون خرابی آن‌قدر زیاد بوده که باعث شد به نقطه صفر برسیم.
بله، این اشتباه کسی بود که دست به این عمل زد. وجه دیگر آن، کسانی بودند که زمینه این نابخردی را فراهم کردند. تعطیلی خانه سینما در زمان آقای ضرغامی داشت اتفاق می‌افتاد. حکم آن هم داده شده بود. آقایان درویش و مرحوم سیف‌الله داد و هم دوستان دیگر سینمایی می‌دانند. اتفاقا در آن موقع قدرت دولت خیلی بیشتر بود. ولی ما با درایت نگذاشتیم که آن اتفاق بیفتد.
شما می‌گویید که بسته‌شدن خانه سینما، ناشی از عدم درایت مدیرانش بود؟
زمینه‌اش را فراهم کردند. دشمنی شخصی هم بود. روزی که قرار باشد بیایم و حرف بزنم، دلایل آن را خواهم گفت. هر دو طرف با سند گفتند که این یک دشمنی دیرینه بین دو گروه بود. در واقع جنگ قدرت برای تصاحب امکانات بود.
منظورتان هیأت‌مدیره وقت خانه سینما‌ست؟
همه آنها که در هیأت‌مدیره نبودند. منتها از قبل دچار چالش بودند. یک زخم کهنه در یک‌جا به این شکل سر باز کرد. من فکر می‌کنم می‌شد آن را طور دیگری مدیریت کرد؛ که خانه سینما بسته نشود، چون بسته‌شدن آن هیچ کمکی به هیچ طرفی نکرد. و دیدیم که کمکی نکرد. من می‌گویم که آن آدم آن اشتباه را کرد و آنجا بسته شد و به قول شما به نقطه صفر رسید. دوباره به بهترین شکل باز شد.
آیا اتفاقی برای سینمای ایران افتاد؟ اعتقاد شخصی من این است که دوره صنف‌زدگی به‌لحاظ تاریخی تمام شده است. در هیچ جای دنیا هم دیگر چیزی به نام خانه سینما فعالیت نمی‌کند. چون فعالیت فرهنگی و فعالیت صنفی با یکدیگر ناسازگار هستند. از دو جنس مختلف‌اند.
نمی‌شود که شما هم صنف باشید و هم کار فرهنگی انجام دهید. در دنیای امروز غیرممکن است. یک دوره‌ای می‌شد و ما هم در آن دوره انجام می‌دادیم و خیلی هم تأثیر‌گذار بودیم. دوره اوج کانون کارگردانان، به اعتراف دوست و دشمن همان موقعی بود که ما در آنجا کمک می‌کردیم. دیگر آنجا به آن قدرت و به آن جایگاه نرسید. من یک نفر بودم و با حذف‌کردن من باید همه‌چیز بهتر می‌شد، چرا نشد؟ درواقع همه‌چیز از دست رفت. الان دیگر محال است کانونی به نام کانون کارگردانان قدرت اول سینما و جریان صنفی شود. چون هم دوره آن گذشته است و هم شکل آن، دیگر آن جایگاه را ندارد و اینکه مشارکت سطح بالایی به آن معنا دیگر وجود ندارد.
و این یک واقعیت است. آنها تهمت زدند. آیا من به کسی تهمت زدم؟ من فقط گفتم که نقدی دارم. به نظر من اگر رفتار دیگری جایگزین آن می‌شد، این همه عوارض پیدا نمی‌شد. یک عده از این قهرمانی سود بردند. الان هم می‌بینیم که دارند سود می‌برند. پس معادلات دیگری غیر از این نابخردی وجود داشت. به لحاظ احساسی می‌شود این را در بوق کرد. ولی هرچه زمان می‌گذرد، می‌بینیم که نشد. همه‌چیز با سیستم مدیریت سینما هماهنگ است. یعنی دولت در سینما کاملا در اختیار آنها هست و آنها هم کاملا همراه دولت هستند. در همه شوراها و در همه تصمیم‌گیری‌ها، هیأت‌امنا، در همه ارکان دولت. پس چرا سینما پیش نمی‌رود؟ و چرا وضع آن دارد بدتر می‌شود.
حالا این شعبه دوم چه گلی به سر ما زده است؟
این به خودشان مربوط است. من در آنجا نه مسئولیتی دارم و نه داشته‌ام و نه خواهم داشت. بنده محال است که در هیچ جای جریان صنفی هیچ‌گونه دخالتی داشته باشم. این را از خودشان بپرسید. ولی من معتقد هستم فقط به ‌کار اعضای خود رسیدگی و سالم هم کار می‌کند. حداقل اینکه اعضایش بیمه می‌خواهند که به آنها می‌دهد. بن می‌گیرد و به آنها می‌دهد. درخانه سینما با این همه قدرت و عظمت و شوکت در این دوسال‌و‌نیم اخیر چه اتفاق مهمی افتاد که نشان‌دهنده این باشد که اینها مدیران بهتر و لایق‌تری از آن گروه بوده و هستند؟
پس شما به هر دو طرف نقد دارید؟
به‌شدت. مواضع من روشن است. این حرف‌هایی که دوستان می‌زنند، دیروز خریدار داشت و امروز کمتر خریدار دارد. فردا هم اصلا خریدار ندارد. در دو سال آخر معاونت آقای شمقدری حتی یک ملاقات هم به‌طور فردی با ایشان نداشتم. در دو سال اول هم که همه آقایان راحت به معاونت رفت‌وآمد داشتند و دعوایی نبود، بودند و بنده و دوستان در دو سال اول سه ملاقات جمعی در مورد وضعیت سینما و تهیه‌کنندگی داشتیم، ولی حالا من فقط چهار ملاقات شخصی با آقای ایوبی داشتم. ٢٠ ملاقات با آقای جلوه داشتم. ١٠ ملاقات با آقای حیدریان داشتم. چرا کسی اینها را نمی‌گوید. پس من به همه آنها خط می‌دادم؟ یعنی من این‌قدر آدم بزرگی هستم که می‌روم و خط‌ها را می‌دهم و آنها می‌آیند و این کارها را انجام می‌دهند. چرا با این آدم بزرگ این کارها را کردید؟ این‌طور حرف‌زدن خیلی بچه‌گانه است. در محیط فرهنگ و هنر، اینها برای گول‌زدن و ردگم‌کردن است.




رضا میرکریمی؛ دبیر بخش بین‌الملل فجر؟!

سینماژورنال: بعد از دو دو دوره ای که علیرضا رضاداد مدیریت جشنواره فیلم فجر را برعهده داشت و تا توانست این جشنواره را به سمت جشنواره ای آرام و کم خطر پیش برد اردیبهشت ماه امسال محمد حیدری به عنوان دبیر جشنواره سی و چهارم برگزیده شد.(اینجا را بخوانید)

به گزارش سینماژورنال حیدری بعد از حسین مسافرآستانه دومین مدیر تئاتری بود که وارد حیطه مدیریتی سینما می شد و همین مساله به عنوان رویکردی در جهت کاستن هر چه بیشتر سازمان سینمایی از حواشی فجر گمانه زنی شد.

با این حال اتفاق جالبی که درباره جشنواره فجر در حال رخ دادن است این که شنیده شده رایزنیهایی برای استفاده از دبیری دیگر برای مدیریت بخش بین الملل آن در حال انجام است.

دو دبیر برای یک جشنواره

شنیده های سینماژورنال حکایت از آن دارند که برخلاف سالهای قبل که جشنواره برای تمامی بخشهایش یک دبیر داشته امسال بناست اتفاقی منحصربفرد در جشنواره روی دهد.

اتفاقی با نام قرار دادن دبیری دوم برای بخش بین الملل جشنواره؛ شنیده شده مدیران سینمایی کشور مذاکراتی را با رضا میرکریمی داشته اند که او دبیری بین الملل جشنواره سی و چهارم را بپذیرد.

با این حال مخالفت محمد حیدری دبیر جشنواره سی و چهارم باعث شده است این اقدام تا اینجا عملی نشود اما ماجرا همچنان ادامه دارد و هیچ بعید نیست که به استعفای حیدری از دبیری فجر منجر شود.

محمد حیدری به هنگام قبولی دبیری فجر داشتن اختیارات کامل را شرط قبول مسئولیت عنوان کرده بود و اتفاق اخیر این شرط را زیر سوال برده است.

انبوه مشکلات صنفی در تناقض است با پذیرفتن مسئولیتی تازه

فارغ از قرار دادن دو دبیر برای یک جشنواره که امری کاملا عجیب است کسی به عنوان گزینه دبیری دوم معرفی شده که اخیرا به عنوان مدیرعامل خانه سینما معرفی شده است.

خانه سینما آن قدر گرفت و گیرهای صنفی دارد و آن قدر اعضایش با مشکلات مختلف صنفی روبرویند که بعید است مدیرعامل آن وقتی حتی برای فیلمسازی داشته باشد.

حالا چطور شده که با مدیرعامل این نهاد به عنوان گزینه ای برای دبیری بین الملل فجر مذاکره شده قطعا در مراودات سالهای نه چندان دور ایشان با رییس سازمان سینمایی ریشه دارد.




چرا روسای فعلی و قبلی خانه سینما و کارگردان “محمد(ص)” دعوت رییس جمهور را اجابت نکردند؟

سینماژورنال: مراسم افطار رییس جمهور و ملاقات وی با هنرمندان چند غایب مهم داشت. در کنار علی جنتی وزیر ارشاد و حجت ایوبی رییس سازمان سینمایی چند چهره سینمایی نیز در این مراسم غایب بودند.

جالب است بخش عمده این غایبان هم کسانی بودند که در ماههای ابتدایی ریاست جمهوری روحانی و بخصوص ماجرای بازگشایی خانه سینما مرتب در محافل ترتیب داده شده از سوی دولتمردان حضور به هم رسانده و صندلیهای وی.آی.پی را به خود اختصاص می دادند.

به گزارش سینماژورنال سیدرضا میرکریمی کارگردانی که اخیرا به عنوان مدیرعامل خانه سینما انتخاب شده اصلی ترین غایب سینمایی بود. دیشب خیلیها منتظر بودند که کارگردان آخرین نماینده ایرانی اسکار را در سالن اجلاس ببینند اما هر چه چشم می دواندند اثری از او نبود.

مجید مجیدی کارگردانی که در ماههای اخیر از یک طرف به واسطه ساخت پروژه میلیاردی “محمد(ص)” شناخته میشود و از طرف دیگر بواسطه تاثیرگذاریش در برخی ارگانهایی که درگیر فعالیت فرهنگی شده اند، دیگر غایب سینمایی مهم افطاری رییس جمهور با هنرمندان بود.

پرویز پرستویی بازیگر سینمای ایران که به تازگی مشغول بازی در “بادیگارد” ابراهیم حاتمی کیا شده است و البته فیلمهایی برای مخاطبان خاص سینما می سازد، سومین غایب سینمایی مطرح این مراسم بود.

محمدمهدی عسکرپور کارگردانی که در همه این سالها بیشتر از فعالیت سینما بخاطر حضورش در رأس هیات مدیره خانه سینما شناخته می شد هم شب گذشته در سالن اجلاس سران حضور نداشت.

فرهاد توحیدی فیلمنامه نویسی که در سالهای اخیر نقش مهمی را در محاسبات بالادستی خانه سینما داشت از دیگر غایبان سینمایی افطاری هنرمندان با رییس جمهور بود.

این چهره ها در حالی به افطاری رییس جمهوری نیامده بودند که فقط دو روز قبلتر اغلب آنها در مسافرت زیارتی مشهدالرضا که خانه سینما با حمایت یک ارگان شهری برگزار کرده بود حضور داشتند.

این شاید خود تأییدی باشد بر شائبه هایی که در هفته های اخیر درباره نزدیکی میان طیف بالادستی خانه سینما با مدیران شهری و بخصوص شخص محمدباقر قالیباف شنیده می شود.

کمی تأمل مشخص می کند که این غیبتها به معنای حمایت از فهرست پیشنهادی چهره ایست که در سه انتخابات اخیر ریاست جمهوری رأی نیاورد و می گویند حالا بدش نمی آید به مجلس پا گذاشته و بهارستان را پله ای کند برای رسیدن به پاستور یا نه.

تحولات سیاسی ماههای آینده همه چیز را عیان می کند…

جالب است چهره ای مانند رضا میرکریمی که به عنوان رییس هیأت مدیره خانه سینما انتخاب شده است در افطاری هنرمندان با رییس جمهور حضور نداشت اما ابوالحسن داوودی که در انتخابات اخیر خانه سینما رأی نیاورد از جمله حاضران در افطاری بود.

وی درست کنار رسول صدرعاملی نشسته بود و جالب است که بدانیم سالها پیش داوودی یکی از سه نویسنده ای بود که در گروه نویسندگان ملودرام “پاییزان” ساخته صدرعاملی حضور داشت.

غیبت آن چند نفر و حضور چنین چهره هایی را کنار نزدیک شدن به انتخابات مجلس بگذاریم احتمالا باید بیش از پیش باید منتظر آن باشیم که در تحولات سیاسی ماههای آینده منتهی به انتخابات مجلس، نزدیکان به هیات مدیره خانه سینما در تقابل با غربای این صنف، نقش مهمی در نزدیکتر کردن چهره های سینمایی به فهرستهای مختلف انتخاباتی داشته باشند.




کدامیک از گمنامان این دورهمی زیارتی معروف می‌شوند؟/اندر آداب زیارت حلقۀ خاص سینماگران و مدیران ویژه

سینماژورنال: اینکه تعدادی از هنرمندان و سینماگران ایرانی در آستانه آخرین شب قدر و برای حضور در مراسم ویژه این شب به مشهد مقدس سفر کنند نه تنها اقدامی ناپسند نیست که اتفاقا بشدت خداپسندانه و نیکو است.

به گزارش سینماژورنال اما اینکه سینماگران و هنرمندان با حمایت ارگانی فرهنگی به نام تصویرشهر به سفر بروند که هدف اصلی از تخصیص بودجه به آن کمک به ارتقای فرهنگ شهری است کمی عجیب به نظر می رسد.

گلایه از تصویرشهر

شاید اگر طیفی از هنرمندان که طی سالهای اخیر تحت فشار شدید اقتصادی بودند با حمایت این ارگان به سفر می رفتند ایرادی نداشت و اتفاقا در کنار وجهه مثبتی که به ارگان حامی می داد اثرات خداپسندانه ای برای طراحان این سفر داشت اما اینکه در فهرست مسافران اغلب با چهره هایی روبرویی کاملا متمکن و بی نیاز از حمایت برای یک سفر زیارتی، کمی توی ذوق می زند.
گلایه از خانه سینما
از آنجا که هماهنگی اعزام سینماگران به این سفر از کانال خانه سینما صورت گرفته است و روسای این تنها نهاد صنفی مرتبط با سینماگران بودند که در توزیع تسهیلات ایجاد شده توسط تصویرشهر اختیار داشتند باید گلایه ای هم کرد از هیأت مدیره این نهاد که چرا آن دسته ای از اعضای خانه سینما را به سفر نفرستاده که به دلیل مشکلات اقتصادی سالهاست آرزوی زیارت بارگاه امام هشتم(ع) به دلشان مانده است؟
گلایه از آنهایی که با داشتن تمکن مالی با هزینه دولتی به سفر رفته اند
تک تک آنهایی که با داشتن تمکن مالی با هزینه یک ارگان شهری به سفری زیارتی رفته اند نیز باید این پرسش را پاسخ دهند که آیا نمی شد جای خود را به همکاران کم بضاعت تری بدهند که سالهاست در حسرت چنین سفرهایی هستند؟

معرفی گمنامانی که در آینده بیشتر نامشان را خواهیم شنید

اما در کنار این گلایه ها طرح این پرسش قابل توجه است که اهداف فرهنگی چنین سفرهای چیست؟ و آیا این دورهمی ها فقط برای انجام مناسک مذهبی صورت می گیرد؟

اگر با تعدادی از چهره هایی که در سالهای گذشته در این سفرها بوده اند گپ بزنید متوجه خواهید شد در کنار اهداف معنوی برآمده از این سفرها طی این گونه مسافرتها حشرونشری هم صورت می گیرد میان چهره های سرشناس این حیطه با چهره های بعضا گمنام یا کم نامی که بناست در سالیان آینده در سرمایه گزاری یا مدیریت سینما حضور فعالتری داشته باشند.

چند سال پیش و در یکی از سفرهای این چنینی بود که معرفی رییس بعدی سازمان سینمایی که آن زمان در سازمانی نه چندان مشهور فعالیت می کرد، صورت گرفت یعنی یکی دو نفر از نزدیکان، حین سفر به معرفی ایشان به همکاران پرداخته و درباره سوابق کاریشان توضیحات لازم را ارائه دادند.

بعضا دیده شده سرمایه گزاران علاقمند به کار در سینما و تلویزیون نیز برخی اوقات از طریق چنین سفرهایی بوده که به بوته آزمایش گذاشته شده و درباره چند و چون کار در فیلد تصویر به آنها اطلاعات لازم ارائه میشود و بعد از محک زده شدن توسط چهره های مجرب است که شرایط حضور آنها در عرصه سرمایه گزاریهای سینمایی یا تلویزیونی فراهم می شود.

شنیده های سینماژورنال حکایت از آن دارند که امسال نیز برخی چهره های کمتر شناخته شده که بناست در ماههای آینده نقشی پررنگ در مدیریت ارگانهای سینمایی کشور و بخصوص ارگانهای فرهنگی شهری داشته باشند در کنار معاونان و مشاوران فرهنگی حضوری پررنگ داشته و طی این سفر به سینماگرانی که رده بالایی خانه سینما را به خود اختصاص داده اند معرفی شده اند.

ضمن اینکه آن دسته از چهره هایی که بناست آرام آرام و با سرمایه گزاری وارد سینما شوند نیز به تهیه کنندگان معتمد حاضر طی این سفر معرفی شده اند.

دیدار کمال تبریزی با وزیری که یک ماه به دنبال دیدارش بود

حضور دو سیاستمدار شناخته شده یعنی احمد مسجدجامعی و علی ربیعی در این سفر هم می تواند کمکی باشد به سینماگران که برای پیشبرد پروژه های مشارکتی خویش با این دو چهره به گفتگو بنشینند.

در این بین مهمترین گفتگو میان ربیعی وزیر کار و کمال تبریزی صورت خواهد گرفت چراکه این کارگردان هفته قبل در گفتگویی گلایه کرده بود که یک ماه است می خواهد وزیر کار را ببیند و این اتفاق نمی افتد. احتمالا حین این سفر گفتگویی کامل میان تبریزی و این وزیر که نسبت خویشاوندی با مدیر سابق مرکز گسترش دارد صورت می پذیرد.

آثار معنوی سفر را خودشان می دانند و آثار مدیریتی را زمان مشخص می کند

درباره آثار معنوی این سفر بر حال مسافرانش بیش از هر کس دیگر خودشان هستند که قضاوت خواهند کرد اما دربار آثار این سفر در چینش حلقه مدیریتی سینما، ورود چهره های تازه نفس به حیطه سرمایه گذاری و پیشبرد پروژه های مشارکتی، گذشت زمان است که ما را به جواب می رساند.

… و فهرست شماری از حاضران در این سفر

وزیر کار: علی ربیعی

عضو شورای شهر: احمد مسجد جامعی

مدیران: سیدهادی منبتی– مجید رضابالا- علیرضا رضاداد- سعید رشتیان- حبیب ایل بیگی – محمدرضا جعفری جلوه – علیرضا تابش – عبدا.. اسفندیاری- امیر اسفندیاری-  فرید فرخنده کیش- پرویز کرمی-  محمدمهدی حیدریان- محمد حسین حقیقی- سیدعلی احمدی- ناصر عنصری- مرتضی رزاق کریمی

تهیه کنندگان: منوچهر محمدی-جواد نوروزبیگی-محمد پیرهادی- تقی علیقلی زاده- ایرج تقی پور- غلامرضا موسوی- علی آشتیانی پور

کارگردانان: مجید مجیدی –سیدرضا میرکریمی- محمدمهدی عسگرپور- مجتبی راعی- عبدالحسن برزیده -کمال تبریزی- جمال شورجه- محمدعلی باشه آهنگر- احمدرضا معتمدی- حمید نعمت ا..- سید روح ا.. حجازی- هادی مقدم دوست- دانش اقباشاوی- روح ا.. سهرابی- احمد مرادپور- مرجان اشرفی زاده

بازیگران: فاطمه گودرزی- حسین یاری- اصغر همت- افسر اسدی-علی دهکردی-گیتی معینی

نویسنده: حبیب احمدزاده

تدوینگر: محمدرضا موئینی

صدابردار: محمدرضا دلپاک

مننقد و خبرنگار: سعید قطبی زاده-مسعود نجفی

مجری: محمود گبرلو

مدیر تولید: محمد صادق آذین

جلوه های ویژه: محمد روزبهانی

عکاس: حافظ احمدی

بدلکار: علیرضا فتحی

 




کمال تبریزی: دسترسی به احمدی‌نژاد خیلی راحت بود/یک ماه است می‌خواهیم وزیر کار را ببینیم و ما را به این و آن پاس میدهند

سینماژورنال: کمال تبریزی کارگردانی که این روزها کمدی “پاداش” را روی پرده دارد از جمله چهره هایی است که معمولا مرور اظهارنظراتش جالب است.

به گزارش سینماژورنال شاید دلیل اصلی این امر آن باشد که او فارغ از تعلقات سیاسی خودش همواره سعی می کند صراحتی آمیخته با طنز را چاشنی گفته هایش کند.

مرور تازه ترین گفتگوی این کارگردان نیز جذابیت برانگیز است بخصوص که وی به صراحت درباره بد و خوب آدمهای مختلف عرصه سیاست سالهای اخیر صحبت کرده است.

نمی خواهند قبول کنند جامعه در حال عوض شدن است

تبریزی با اشاره به اینکه فیلمنامه ای دارد با عنوان “رستگاری جهان” که مضمونی درباره هرج و مرج جامعه پیرامونی دارد به “تماشاگران امروز” می گوید: دلایل تقابل سینما با ممیزی آن است که سینما می خواهد واقعیت جامعه را نشان دهد و ممیزی اینها را نمی خواهد. متاسفانه مسئولان هم نمی خواهند قبول کنند جامعه در حال عوض شدن است.

من رییس جمهور را نمی بینیم که بخواهم گوشزد کنم

کمال تبریزی در چرایی این وضعیت و اینکه هنرمندان منتظر بودند با آمدن حسن روحانی فضا شود اما هنوز این اتفاق نیفتاده و آیا او قصد ندارد در این باره با رییس جمهوری صحبت کند بیان می دارد: من آقای روحانی را نمی بینم که بخواهم در این باره نکته ای را گوشزد کنم ولی اگر احمدی نژاد بود حتما می گفتم.

دسترسی به احمدی نژاد خیلی راحت بود

وی در توجیه این مساله ادامه می دهد: به آقای روحانی دسترسی نداریم اما آقای احمدی نژاد را خیلی راحت پیدا می کردیم. دسترسی به احمدی نژاد خیلی راحت بود و این یکی از ویژگهای مثبت وی بود.

الان یک ماه است که من و رضا کیانیان می خواهیم وزیر کار دولت یازدهم را ببینیم…

تبریزی با اشاره به دیداری که برای حل مشکلات فیلم “پاداش” با محمود احمدی نژاد داشته است می افزاید: برای نمایش “پاداش” خیلی راحت با دفتر احمدی نژاد یک تماس گرفتیم و گفتند فردا بیایید. الان یک ماه است که من و رضا کیانیان می خواهیم وزیر کار دولت یازدهم را ببینیم و نمی شود.

خدا همه چیز را به یک آدم نمی دهد؛ معایب و محاسن با هم است

کارگردان “مارمولک”، “لیلی با من است” و “طبقه حساس” درباره دلیل دیدار با وزیر کار بیان می دارد: یک پروتکل بین وزارت کار و خانه سینما برای ساخت فیلم امضاء کرده ایم و یک ماه است بخاطر همین موضوع می خواهیم ایشان را ببینیم، ما را به این و آن پاس می دهند. این تازه وزیرش است، خودش که هیچ. متاسفانه خدا همه چیز را به یک آدم نمی دهد؛ محاسن و معایب با هم است.