انتقادات کیهان از سریال “شاهرگ”⇐فقدان مشاوره امنیتی-عملیاتی-نظامی موجبات ضعف شدید اثر شده است!/دیالوگهای تصنعی حسین پاکدل، یک فضای غیرواقعی و سرد را ایجاد نموده!/رفتارهای کاریکاتورگونه کاراکترها بهشدت به کار ضربه زده/چگونه نیروی امنیتی با چاقوی ضامندار بهدنبال بریدن سیم بسته انفجاری است؟؟/نظارت دقیق بر تولید چنین آثاری همانند نظارت بر کتب تاریخی مقاطع تحصیلی دارای اهمیت ویژه است!!
|
سینماروزان: ازجمله سریالهای روی آنتن در تابستان گرم کرونایی، سریال “شاهرگ” بوده که با مضمون مرور برخی اتفاقات تروریستی ابتدای انقلاب تولید شده ولی چنان که باید مورد توجه قرار نگرفته است.
این سریال را جلال دهقانی اشکذری ساخته که پیشتر با حمایت حوزه هنری فیلمی به نام “دلبری” را هم ساخته بود که جزو شکستخوردهترین آثار اکران۹۵ بود.
روزنامه کیهان در تحلیلی بر سریال “شاهرگ” که اشکذری آن را با تهیهکنندگی محمدرضا شفیعی ساخته انتقادات مختلفی را روانه سریال کرده است.
کیهان نوشت: نحوه و کیفیت این روایتگری، نقشآفرینی و دیالوگخوانیهای تصنعی، فقدان مشاوره امنیتی ـ عملیاتی و نظامی در کار موجبات ضعف شدید اثر شده است.
این روزنامه ادامه داد: خونسردی غیرطبیعی و باورناپذیر و دیالوگهای تصنعی حسین پاکدل در نقش پرتو در مقام فرمانده ارشد، یک فضای غیرواقعی و سرد را ایجاد مینماید. از ایرادات دیگر اثر، روایتگری حوادث و رخدادها برای آگاهسازی ذهن مخاطب است که در لابهلای دیالوگهای شخصیتها گنجاندهشده است. این نوع روایتگری بعضاً کیفیت و فضای اجرای نقش و دیالوگهای طرفین را به سمت غیرواقعی بودن پیش میبرد.
کیهان افزود: ظاهراً اثر بهرهای از مشاور امنیتی و نظامی نبرده است که در این خصوص به چند مورد اشاره میگردد؛ نحوه حضور ابراهیم و محمدعلی در سالن تمرین تیراندازی، روش سلاح در دست گرفتن، حرکت سلاح مسلح در دست و چرخش به جهات مختلف و حتی گذاشتن کف دست در مقابل لوله سلاح آماده شلیک در لابهلای تیراندازیها تماماً خطاهای فنی است؛ درست است در ابتدای انقلاب ضعف در تخصص فنی در این زمینه بوده است ولی ترسیم رفتارهای کاریکاتورگونه موجب ضعف اثر میگردد و به کار ضربه زده! قطعاً توانمندی امنیتی ـ نظامی کنونی با صدر انقلاب بسیار متفاوت است، کارگردان میتوانست برای بیان شرایط ابتدای انقلاب و ارتقاء وضعیت آن در همان سالن تیراندازی مربی را به نمایش آورد که در حال آموزش فنون تیراندازی به نیروها است. قطعاً ارتقاء سطح کیفی نیروهای فعلی ثمره تلاشهای مداوم و خالصانه نسل ابتدای انقلاب است، پس چه زیبا بود برای نمایش کمبودهای ابتدای انقلابترسیم صحیح و معقولی از این رشد را به نمایش میگذاشت.
این روزنامه با مرور ایرادات تخصصی سریال نوشت: نکته قابل توجه دیگر تخصص ابراهیم در خنثیسازی بمب است، حتی در صحنههای مختلف سریال و در عملیاتهای خنثیسازی محمدعلی که خود یک فرمانده تخریب دفاع مقدس است از ابراهیم درخصوص نحوه خنثیسازی و… سؤال میکند و یا شرایط بهگونهای است که چشم به روش ابراهیم دوخته است، حال آنکه ابراهیم یک دانشآموخته موفق رشته شیمی است، یعنی نهایت تخصص وی آشنایی با مواد شیمیایی و انفجاری مانند C4، TNT، فولمینات جیوه و… خواهد بود، نه آنکه مسلط و آگاه باشد که کدام سیم چاشنی مکانیکی را فعال میکند و کدام سیم سنسور تایمر را، درصورتیکه منطقیتر آن است که این تشخیص و اقدامات از عهده محمدعلی برآید. شکی نیست، در ابتدای انقلاب تجهیزات سختافزاری مناسبی نیز وجود نداشته و کمکم و باگذشت زمان و اخذ تجربه بر این امکانات اضافهشده است، ولیکن قطعاً نیروهای عملیاتی آن زمان از منطقیترین و معقولترین تجهیزات بدوی استفاده مینمودند، این شرط عقل است، بهعنوان نمونه ابراهیم با یک چاقو ضامندار با تیغه پهن قصد بریدن سیم بسته انفجاری را دارد و در پاسخ به انتقاد همکارش میگوید ابزار من این است!، ولیکن قطع کردن یکی سیم با چاقو بزرگ بهگونهای که پایه سیم بهشدت و در منظر دید بیننده کشیده شود و احتمال خسارات دیگر محتمل باشد، امری غیرحرفهای و غیرعقلانی است، بدون شک دلاوران و مجاهدان ابتدا انقلاب در ضعف امکانات بودند ولی در درایتشان نباید تردید کرد، که این جفا مسلم به ایشان است. در صحنهای دیگر محمدعلی در حال خنثیسازی بمب است که چند رشته سیم متصل به چاشنی را همزمان با یک بُرش سیمچین قطع مینماید، درصورتی که وی یک تخریب چی حرفهای جنگ است و قطعاً باید بداند، اتصال احتمالی چند سیم در لحظه برش همزمان احتمال فعالسازی چاشنی را به همراه دارد.
کیهان تاکید کرد: آثار فاخر و تأثیرگذار سینمای جهان که تبدیل به برگی از تاریخ کشورها میشوند، قطعاً با نکتهسنجی و دقت و اخذ مشاوره صحیح به این مرتبه میرسند. تولید آثار ضعیف ضمن وهن موضوع و سوژهها از بعد دیگر نیز تأثیرات منفی دارند و آن این است که وقتی برای موضوعی هزینه و ردیف بودجه تعیین میشود و اثری تولید میگردد دیگر تا مدتها به آن موضوع پرداخته نشده و مبنای کار همان اثر معیوب و ناقص خواهد بود. ضمن قدردانی و تأکید بر الزام پرداختن به آثار فاخر با موضوعات حوادث ابتدای انقلاب اسلامی این نکته خود را به وضوح به نمایش میگذارد که نظارت دقیق بر تولید چنین آثاری همانند نظارت بر کتب تاریخی مقاطع تحصیلی دارای اهمیت ویژه است، چه سطری کم و زیاد شود و یا احوالات و شرایط آن زمان دچار آگراندیسمان شود همه نوعی تحریف تاریخ و اسناد تاریخی خواهد بود و بعضاً وهن تاریخ و رشادتهای بزرگ زنان و مردان معاصر را به همراه خواهد داشت.
“کیهان” بهجای نقد کارگردان به انتقاد از نویسنده “شاهرگ” پرداخت و او را همرده نویسنده “پایتخت۶” قرار داد!!
|
سینماروزان: ضعف سریال روی آنتن “شاهرگ”، انتقاد “کیهان” را موجب شد ولی “کیهان” بهجای انتقاد از تیم تولید یا جلال اشکذری کارگردان این سریال به انتقاد از نویسنده این سریال(کریم لکزاده) پرداخته و بسان سریال “پایتخت۶” او را عامل اصلی ضعف سریال دانسته است.
گزارش کیهان را بخوانید:
سفارش نگارش فیلمنامه یک سریال با موضوعی انقلابی به فیلمسازی که سابقه و تجربهای در این زمینه ندارد، موجب ناکامی این سریال شد.
سریال «شاهرگ» که هر شب از شبکه دوم سیما پخش میشود، به رغم برخورداری از موضوعی مهم و قابل تقدیر، اما به دلیل ابتلا به فیلمنامهای ضعیف، نتوانسته به موفقیت برسد.
این سریال درحالی دارای سوژهای درباره دوره صدر انقلاب اسلامی است که کار نگارش آن به فیلمسازی سپرده شده که تجربه کار و نسبتی با موضوع این سریال ندارد و اغلب آثار این فیلمساز، دارای محتوایی در تضاد با اهداف سریال «شاهرگ» هستند. برخی رسانهها گزارش دادند که نویسنده فیلمنامه سریال «شاهرگ» قبلا فیلم کوتاهی ساخته بود که به دلیل محتوای نامناسب، حتی امکان نمایش در جشنواره فیلم کوتاه تهران را هم نیافته بود! براساس این گزارش، این فیلمساز همچنین در اعتراض به آنچه سانسور و ممیزی خوانده بود، از شرکت در کارگاه فیلمسازی در جشنواره فیلم کوتاه تهران خودداری کرده بود.
حال جای سؤال است که چنین فیلمسازی، با این سوابق و رویکرد، چگونه و بر چه اساسی برای نگارش فیلمنامه یک سریال تلویزیونی درباره انقلاب اسلامی و علیه سازمان منافقین گزینش شده است؟ اگر نتیجه این سفارش، موفقیتآمیز بود، میشد این گزینش را در حیطه تخصصگرایی قلمداد کرد، اما فیلمنامه ضعیف سریال «شاهرگ» نشان میدهد که این فیلمساز، حتی تخصص و تبحری هم در زمینه فیلمنامهنویسی ندارد.
پیش از این نیز فصل ششم سریال “پایتخت” به دلیل فیلمنامه ضعیف مورد انتقاد گسترده قرار گرفت تا جایی که پخش این سریال ناتمام ماند. این اتفاقات نشان میدهد مسئولان حوزه رسانه ملی نسبت به نویسندگان آثار تلویزیونی بیتفاوت هستند یا این را کماهمیت میدانند که گزینش مناسبی در این بخش اعمال نمیکنند؛ در حالی که فیلمنامه، جانمایه یک اثر نمایشی و سینمایی است.
صدور پروانه تهیه کنندگی برای یک مدیر عمار جهت همکاری با کارگردان یک فیلم شکست خورده+فهرست کامل پروانه های صادره
|
سینماروزان: شورای صدور پروانه ساخت در جلسه اخیرش با ساخت دو فیلمنامه موافقت کرد.
به گزارش سینماروزان حامد بامروت نژاد از مدیران جشنواره عمار مجوز تهیه کنندگی فیلمی به نام “دختر ایران” را گرفته به کارگردانی جلال دهقانی اشکذری که ایشان نیز خود بخاطر ساخت فیلم کم مخاطب “دلبری” شناخته میشود.
فهرست کامل پروانه های صادره به شرح زیر است:
–انیمیشن “نورون” به تهیهکنندگی و نویسندگی سید مهدی جوادی و کارگردانی شهرام حیدریان
–” دختر ایران” به تهیهکنندگی حامد بامروت نژاد ،کارگردانی و نویسندگی سید جلال اشکذری
بالاخره یک جشنواره بینالمللی پیدا شد برای نمایش «دلبری»!+عکس
|
سینماروزان: «دلبری» که به تهیه کنندگی جوانی به نام محمود رضوی و البته حمایت حوزه هنری تولید شده است از جمله آثار انتقادبرانگیز جشنواره سی و چهارم فیلم فجر بود که اکران آن در بهار امسال و حتی با داشتن سرگروه آزادی شکستی تمام عیار را برای فیلم رقم زد.
به گزارش سینماروزان «دلبری» علیرغم اکران سراسری و دارای سرگروه آن هم در اکران دوم نوروز، حتی فروش اش به 150 میلیون هم نرسید تا مشخص شود گاهی حمایت ارگانی مانند حوزه چه در تولید و چه در اکران فقط شرط لازم برای موفقیت است و شرط کافی، کیفیت محصول است که این فیلم پردیالوگ و محصور در یک لوکیشن از آن بیبهره بود.
جالب است که نزدیک به هشت ماه بعد از اکران خبری منتشر شده درباره حضور این فیلم در یک جشنواره بین المللی به نام «داکا»؛ پانزدهمین جشنواره بینالمللی فیلم «داکا» از 23 دی ماه الی 1 بهمن ماه در شهر داکا پایتخت کشور بنگلادش برگزار خواهد شد و گویا «دلبری» هم از ایران در این جشنواره حضور دارد!!!
اینکه حضورهای جشنواره ای که در دو دهه قبل صرفا از آن فیلمهایی می شد که حداقلی از استانداردهای سینمایی را داشته باشند در سالهای اخیر و به سبب تعدد جشنواره هایی که در نقاط مختلف دنیا برگزار می شود حتی از آن فیلمهایی کاملا شکست خورده هم می گردد به نوبه خود نکتهایست حائز اهمیت و دارای قابلیت آسیب شناسی از سوی کارشناسان امور بین الملل سینما!
دو ماه و نیم بعد از شکست سنگین این محصول حوزه هنری⇐عباس غزالی: کارگردان “دلبری” بیتجربه بود
|
سینماژورنال: “دلبری” از جمله محصولات سینمایی حوزه هنری در سال اخیر بود که علیرغم حمایت مناسب در تولید و فراهم آمدن شرایط اکران مناسب برای آن و در اختیار داشتن گروه سینمایی آزادی اما در نهایت بعد از گذشت 5 هفته نمایش رقم کل فروش اش به 200 میلیون تومان هم نرسید.
به گزارش سینماژورنال بسیاری از رسانه ها ساختار رادیویی اثر و اینکه بخش عمده فیلم به جای تصویر بر مونولوگ استوار بود را دلیل اصلی شکست فیلم در گیشه دانستند اما عوامل فیلم و از جمله کارگردان آن جلال دهقانی اشکذری در صحبتهایش این ایرادات را قبول نکرد.
حالا دو ماه و نیم بعد از پایان اکران اثر عباس غزالی بازیگر جوان سینما و تلویزیون که در “دلبری” ایفای نقش داشت در گفتگو با “فیلمنت” به صراحت به بی تجربگی این کارگردان اشاره کرده و همین را عاملی بر عدم اقبال مخاطبان به آن دانسته است.
غزالی درباره دلایل عدم اقبال مخاطبان به “دلبری” گفت: وقتی این فیلم به من پیشنهاد شد خیلی استقبال کردم چون اصولا من در نقشهای بیرونی و خاکستری دیده شده ام و جای خالی کاراکتری این چنینی در پرونده کاری من احساس می شد و با افتخار این نقش را بازی کردم تا ادای دینی به این افراد باشد.
غزالی افزود: قصه و فیلمنامه ای که در مورد جانبازها و خانواده آنها باشد خیلی کم داریم و این فیلم نکته های جالبی داشت که ما چهره جانباز را بصورت pov میبینیم ولی قطعا سینما و زبان تصویرT تکنیک لازم دارد، به نظر من کارگردان تلاش خودش را کرد اما فکر می کنم بی تجربه بود.
انتقاد یک مدیر حوزه هنری از تازهترین محصول سینمایی این ارگان
|
سینماژورنال: تازه ترین محصول سینمایی که با حمایت حوزه هنری تولید شده “دلبری” نام دارد؛ این فیلم در حالی در اکران دوم نوروز روی پرده رفته که اقبال مخاطبان به آن قابل توجه نبوده و این اثر در ده روز ابتدایی اکرانش با فروشی حدود 50 میلیون تومان(!) در قعر جدول فروش قرار گرفته است.
به گزارش سینماژورنال اصلی ترین مشکل “دلبری” ساختار آن است که به شدت متکی است بر مونولوگی طولانی که اثر را نه حتی شبیه به تله فیلم که شبیه به نمایشهای رادیویی کرده است؛ این مشکل به هنگام رونمایی فیلم در جشنواره فجر هم مورد تأکید قرار گرفت با این حال مدیران حوزه هنری چنان که باید پذیرای انتقادات نبودند.
با این حال شکست “دلبری” در اکران سبب ساز آن شده که مدیران این نهاد هم کمی واقع بین تر باشند؛ از جمله این مدیران محسن یزدی مدیر مرکز مستندسازی سوره است که در برنامه رادیویی “سینمامعیار” به مشکلات فیلمنامه ای اثر و عدم کشش داستانی آن اشاره کرده است.
یزدی گفته است: فیلم اشکالات فیلمنامهای دارد و الآن این مشکل عام سینمای ایران است، داستان کشش یک ساعت و نیم را ندارد، علیرغم اینکه بازیهای خوبی داریم و در مواردی انتقال حس خوبی صورت میگیرد، شاید در شخصیتپردازی هم ایراداتی هست که کمتر بتوانیم ارتباط برقرار کنیم. اگر این فیلم از فیلمنامهای منسجمتر و پرکششتر برخوردار بود فیلم خیلی بهتر میشد. شخصیت فیلم تبدیل به کاراکتر نشده است.
یزدی در بخش دیگری از صحبتهایش با اشاره به کم کاری حوزه هنری در تولید محصولات سینمایی بیان داشت: دلیل اینکه حوزه در یکی دوسال گذشته فیلم سینمایی تولید نکرده این است که میخواهد با افق بهتری برای تولید ورود کند و عجلهای کار نکند، ضمن اینکه آقای اشکذری باید از اشکالات فیلم درس بگیرد، باید گوش کرد و مشاوره گرفت.
درگیری یک بازیگر زن و یک کارگردان مرد بر سر منبع اقتباس تازهترین محصول سینمایی حوزه هنری
|
سینماژورنال: حوزه هنری که از دیرباز سهم مهمی در تولید محصولات سینمایی داشته است امسال با فیلمی با عنوان “دلبری” در جشنواره فیلم فجر حضور داشت.
به گزارش سینماژورنال “دلبری” به دلیل آن که بیشتر از آن که بر هنر تصویرسازی به عنوان جزء اصلی سینما متکی باشد بر مونولوگی طولانی و خسته کننده استوار شده بود جزو آثاری بود که مخاطبان جشنواره به آن اقبالی نشان ندادند.
اما نه این کفیت پایین بلکه درگیری بر سر فیلمنامه این کار بود که بعد از جشنواره مورد توجه قرار گرفت. بازیگر و نویسنده ای به نام فریبا شاهسون ادعا کرد که متن “دلبری” از نمایشنامه “توهم” وی که شش سال قبل توسط خسرو بامداد فقط در جشنواره تئاتر فجر اجرا گشته، کپی برداری شده است در صورتی که جلال دهقانی اشکذری کارگردان “دلبری” ادعا کرده بود ایده اصلی این فیلم از فیلم کوتاهی است که خودش ده سال قبل ساخته است.
طرح ادعای شاهسون و البته طرح این موضوع که جلوی اکران “دلبری” را خواهد گرفت با واکنش دهقانی اشکذری مواجه شده که در یادداشتی بلندبالا از این بگوید که فیلمنامه “دلبری” را براساس زندگی یک جانباز نوشته و اصلا در تمام عمرش به جشنواره تئاتر فجر نرفته که بخواهد از یکی از آثار جشنواره کپی برداری کند.
ابتدا یادداشت فریبا شاهسون را در این باره بخوانید:
آقاى اشکذرى نویسنده و کارگردان فیلم سینمایی”دلبرى”! لطفاً فیلم کوتاهى که ده سال پیش ساختید را به من نشان دهید…شما ادعا کردید که فیلم “دلبرى” بر اساس فیلم کوتاهى که ده سال پیش ساخته اید،به یک اثر سینمایی تبدیل شده است…یعنى زمانى که شما ٢٣ ساله بودید…لطفاً فیلم کوتاه رو هم به من و هم به دبیر جشنواره و هیئت داوران نشان دهید.اگر این فیلم حضور واقعى داشته باشد من عذرخواهى میکنم و اگر فیلم کوتاهى نباشد باید جوابگو باشید.فیلم دلبرى کپى ماهرانه اى ست از نمایش “توهم” که سال ٨٩ در جشنواره ى تاتر فجر اجرا شد و بعد هم به لطف دوستان توقیف…مونولوگى با تایم ٥٥ دقیقه که خودم بازى میکردم…و حاصل ٦ ماه تمرین شبانه روزى من بود چه در نگارش و چه در بازیگرى…مشاور کارگردان نیز بودم و عزیزان هنرمندى چون خسرو خورشیدى،حسین فرخى،اسحاق خانزادى ،امیر تیمور پورتراب و محمدرضا قومى در این مسیر همراه ما بودند…کارگردان نمایش هم جناب خسرو بامداد بودند که الهى شکر همه ى این پیشکسوتان هنوز حاضر هستند و در قید حیات…مهم تر از همه این مسائل حضور جناب محمد حیدرى ست که در سال ٨٩ دبیرى جشنواره تاتر فجر را به عهده داشتند و اکنون جشنواره ى فیلم فجر…
مگر می شود یک قصه این همه شباهت داشته باشد،حتى در ایده ها و تفکر براى ساخت یک اثر مونولوگ…شما حتى از ایده هاى نمایش ما در ساخت این اثر استفاده کردید…بعد ادعا میفرمایید این فیلم وام گرفته از فیلم کوتاهى ست که ده سال پیش ساختید؟
لطفاً این فیلم کوتاه رو هر چه سریع تر رونمایی بفرمایید…اگر فیلمى وجود نداشته باشد از اکران فیلم جلوگیرى خواهم کرد…دقیقاً دو ماه گذشته با جناب خسرو سینایی مکالمه اى تلفنى براى ساخت این اثر به شکل یک فیلم سینمایی داشتم که ایشان چون گذشته براى ساخت این مونولوگ اظهار تمایل کردند(سال ٨٩ و ٩٠ پیگیر ساخت این اثر توسط آقاى سینایی بودم و حتى جلساتى با جناب رزاق کریمى و آقاى سیمون داشتیم که به دلیل فراهم نشدن سرمایه تا امسال به تعویق افتاد) و طى جلسه اى که با آقاى محمود غلامى برگزار شد ایشان قبول کردندتا تهیه کنندگى این کار را بر عهده بگیرند …
البته شما یک کار مهم انجام دادید که باید به شما تبریک گفت؛ تمام ممیزى هایی که شامل تاتر ما در سال ٨٩ مى شد را حذف فرمودید و با ربط دادن این قصه به یک اثر دفاع مقدسى توانستید پروانه ساخت بگیرید…باید به شما آفرین گفت…
در ادامه جوابیه جلال دهقانی اشکذری کارگردان “دلبری” به فریبا شاهسون را بخوانید:
خبردار شدم که یادداشتی در رسانههای مکتوب منتشر شده است با این عنوان (اگر ثابت نکنید که دلبری کپی نمایش “توهم” نیست جلوی اکران این فیلم را میگیرم).
خانم شاهسون شما در یادداشتی با تیتر بالا مدعی شدهاید، فیلم سینمایی «دلبری» کپی نمایش شما است و چون بنده به عنوان کارگردان «دلبری» در یکی از مصاحبههای خود مطرح کردهام ایده فیلم «دلبری» از فیلم کوتاهی است که در سال 1384 ساختهام. حالا اگر این فیلم کوتاه واقعیت نداشته باشد شما مطمئن هستید که بنده از نمایش شما کپی کردهام و به دلیل اینکه نمایش توهم را در سال 1389 اجرا کردهاید یعنی پنج سال زودتراز فیلم سینمایی «دلبری» مدعی هستید که از اکران آن جلوگیری میکنید. مگر اینکه ساخت فیلم کوتاه سال 1384 بنده واقعیت داشته باشد که در این صورت شما از بنده عذر خواهی میکنید… بعد از خواندن این جمله یاد حاشیههایی که تو این چند روز برای فیلم «دلبری» ایجاد شده افتادم که به هرحال تو ایام جشنواره برای هر فیلمی طبیعی و یا گاه غیرطبیعی است.
یک سوالی که برای من و شاید خواننده پیش میآید این است که اگر این مشکل به دیدن این فیلم کوتاه حل و فصل میشود چرا شما راه ساده، راحتتر و منطقیتر را که پیش رو داشتید انتخاب نکردید و به کارگردان و یا تهیه کننده فیلم «دلبری» اطلاع میدادین و آنها برای رفع این شائبه این فیلم کوتاه رو به شما ارائه میدادند. اما نمیدانم به چه دلیل یادداشت رسانهای منتشر کردید و حالا تهمت شما بدون هیچ پشتوانهای فضای گفتمان سادهای را پیچیدهتر کرداست.
بنده برای روشن شدن موضوع نکاتی رو در چند خط بیان میکنم: چند سال پیش فیلم مستند زیبا و تاثیر گذاری رو به نام «نفسهای ماندگار» ساخته ابراهیم اصغرزاده دیدم و بعد از آن دغدغه فیلمی با این فضا به ذهنم رسید و فیلم «نفسهای سرخ» را با تاثیر از آن فیلم مستند در سال 1384 در حد توان و پول تو جیبم ساختم. شباهتهایی که فیلم «نفسهای سرخ» با فیلم «دلبری» دارد در چند مورد است:
1- تک لوکیشن بودن 2- شخصیت محوری جانباز روی تخت گوشه اتاق خانه 3- شهادت جانباز 4-دیالوگ نداشتن جانباز 5- پلان پی یو وی{احتمالا منظورشان پی.اُ.وی بوده} جانباز با کمی تفاوت که کارکرد تصویری دارد و… که البته ایده فیلم سینمایی «دلبری» بعد از تحقیق میدانی، مطالعه و رجوع به پنج جلد کتابهای «اینک شوکران»، نوشته شد که در تیتراژ آخر فیلم به آن اشاره شده است.
فکر کنم این چند مورد شباهت کفایت کند برای شباهت ایده اولیه فیلم سینمایی «دلبری» با فیلم کوتاه بنده در چند سال قبل (این فیلم پیوست این یادداشت برای تهیه کننده محترم فیلم ارسال میشود در صورت لزوم و صلاح دید ایشان ارائه میشود).
خانم شاهسون در یادداشت شما اشاره شده که نمایش “توهم” شما در سال 1389 فقط در جشنواره تاتر فجر اجرا شده و بعد از آن توقیف شده است. و حالا نکتهای است که چگونه بندهای که تا به حال در جشنواره تاتر فجر تاتری ندیدهام، از این تاتر کپی برداری کردم.
جلال دهقانی اشکذری
در یادداشت شما دنبال شباهتهای نمایش ندیدهتان با فیلم «دلبری» بودم که به دو مورد برخورد کردم، یکی از شباهتهای اشاره شده شما این بود که نمایش “توهم” مونولگ یک نفره است و من به تقلید از تاتر ندیده شما مونولگ زیاد در فیلم دارم.
در حالی که شما اگر دقت کنید فیلم «دلبری» شش شخصیت دارد. هرچند که بالای 60 درصد فیلم مونولگ یکی از شخصیتها ست، من این نکته را به عرضتان میرسانم که اگر در فیلم «دلبری» مونولگ زیادی است شاید بتوان در فیلمهای بیشماری در تاریخ سینما رجوع کرد که مونولگهای زیادی دارند و این شباهت غیر طبیعی نیست.
و نکته دیگر اینکه شما نوشتهاید که بنده یک کار مهم انجام دادهام که تمام ممیزیهایی که شامل نمایش توهم میشده را حذف کردهام و با ربط دادن این قصه به یک اثر دفاع مقدسی توانستهام پروانه ساخت بگیرم و…
به شما عرض میکنم بنده نزدیک به سی فیلم کوتاه، مستند، تله و سینمایی که در این چهارده سال ساختهام که تقریبا 70 درصد آن مستقیم مرتبط با فضای دفاع مقدس بوده است که آخرین آنها فیلمهای سینمایی «خانهای کنار ابرها» و «دلبری» است. این جملات را نوشتم که توهم اینکه من برای کپی از تاتر ندیده شما و برای پشت سر گذاشتن ممیزی، ژانر دفاع مقدس را انتخاب کردهام از ذهن شما پاک شود و برای اولین بار است که میشنوم یک نفر برای فرار از ممیزی ژانر دفاع مقدس را انتخاب میکند.
و این را به شما عرض میکنم اگر فیلم «دلبری» کپی انجام داده است کپی ناقصی از زندگی مردی ایست که در شهر نویسنده این فیلم (یزد) معروف است به دایی قاسم. او بر اثر جابه جایی ترکش قطع نخاع شد و تقریبا یک سال و نیم فقط پلکهایش باز و بسته میشد و چند ماه بعد از ساخت این فیلم شهید شد و دقیقا شخصیت میثم فیلم «دلبری» تمام این خصوصیات ظاهری را دارد.
گزارش محمدکاظم دهقانی اشکذری دوست صمیمی بنده قبل از شهادت دایی قاسم از بخش خبری شبکه سه پخش شده است ضمیمه این یاداشت برای تهیه کننده محترم ارسال میشود و شاید دیدن این سه دقیقه گزارش برای شما رفع همه شبهات بشود.
بعد از خواندن یادداشت شما یاد جمله یکی از منتقدین میافتم که میگفت فیلم «دلبری» با تم وفا ساخته شده است و مقابل تمی است که مدتی هست در سینما به راه افتاده و آن تم خیانت است. شاید این موضوع برای فیلم حاشیه ساز شود و نمونه کوچک این حاشیه که لمس کردم، این بود که چند خبرنگار و منتقد که فیلم را دوست داشتند و قبل از جشنواره فیلم را دیده بودند و قرار بود در ایام جشنواره مطلبی در باب این فیلم بنویسند، در ایام جشنواره یک کلام هم ننوشتند و حتی یکی از منتقدین در پیامی که برای من فرستاد اذعان کرد که موج منفی که در ایام جشنواره ایجاد کردهاند تاثیر زیادی روی فضای رسانهای و بعضی منتقدین دارد و حالا حاشیهای دیگر.
فیلم سینمایی «دلبری» دو اتفاق عجیب برای تجربه کاری من رقم زد تجربه اول اینکه این فیلم برای عدهای فیلم بسیار خوب و دلچسبی بود و برای عدهای فیلم بسیار بد.
برای عدهای تحمل دیدن فیلم بعد از بیست دقیقه سخت است و برای عدهای به گواه تماشگران متعدد نیمه دوم فیلم را تا آخر گریه کردند.
این شرایط برای من بعد از ساخت چندین فیلم کوتاه و بلند برای اولین بار است که اتفاق میافتد. با تناقض عجیبی روبرو هستم که فضای نظرات درباره فیلم صفر یا صد شده است. هیچ وقت یادم نمیرود بعد از یکی از اکرانهای جشنواره در شلوغی بعد از اکران و مصاحبه و خوش و بش با مهمانهای فیلم خانمی با ظاهری متفاوت از من تشکر گرمی برای ساخت این فیلم کرد. با صداقتی تمام گفت دقایق زیادی از فیلم بغضم میخواست بترکد و جلوی گریه خود را میگرفتم که آرایشم خراب نشود…
و حالا دومین اتفاق عجیب این فیلم شمایید که فضای نمایشتان با توجه به یادداشتتان، هیچ ربطی به فضای دفاع مقدس ندارد. و چند سال است توقیف شده است. و حالا ادعا دارید فیلم «دلبری» به قول خودتان کپی ماهرانه از آن نمایش توهم است…
البته اگر کمی بدون توهم و با دید کارشناسانه به فیلم نگاه میکردید میفهمید وقتی نویسنده شخصیت اول فیلمش را که یک جانباز قطع نخاعی است و حرکت و تکلم ندارد را انتخاب کرده تک لوکیشن بودن و مونولگ بودن فیلم بر مبنای این شخصیت منطقی به نظر میرسد.
در پایان یادآوری میکنم پیگیر حقوقی تهمتی که در یادداشتتان زدید، هستم هرچند میتوانستید بدون حاشیه سازی به حقیقت برسید.
“دلبري” حوزه هنری هم در جذب مخاطبان ناكام ماند
|
سینماژورنال: بعد از “جشن تولد” تازه ترین محصول انجمن دفاع مقدس که نتوانست توجه مخاطبان کاخ جشنواره را به خود جلب کند و در دقایق ابتدایی با ریزش مخاطب مواجه شد تازه ترین محصول حوزه هنری هم سرنوشتی مشابه یافت.
به گزارش سینماژورنال “دلبری” ساخته جلال دهقانی اشکذری که به عنوان اثری ارزشی مورد حمایت حوزه قرار گرفته بود به دلیل عدم دارا بودن استانداردهای سینمایی و شبیه بودن اثر به نمایشی رادیویی که در بخش عمده آن هم تک گویی های یک کاراکتر را می شنویم با واکنش منفی مخاطبان مواجه شد.
تقریبا تمامی این فیلم در لوکیشن بسته ای روایت می شد که کاراکتر اصلی فیلم و همسر جانبازش در آن زندگی می کنند با این حال حدودا 60 دقیقه از زمان فیلم به تک گویی هایی اختصاص داشت که این کاراکتر رو به دوربین بیان می کرد.
در نشان ندادن کاراکتر جانباز و صرفا نشان دادن پلک زدنهای وی که یک گرته برداری ناشیانه از درام “ناقوس غواصی و پروانه” بود نیز آن قدر اصرار پذیرفت که باعث ایجاد روندی ایستا و به شدت یکنواخت در فیلم شد.
طبیعی بود که این روند با توجه مخاطبان کاخ جشنواره مواجه نشود و بخشی از آنان به تدریج هنگام نمایش فیلم از جشنواره خارج شوند.