1

اعلام رسمی رقم تقریبی بودجه جشنواره فیلم فجر۴۳

سینماروزان: حدود یک ماه و چند روز بعد از پایان جشنواره فیلم فجر۴۳، دبیر جشنواره رقم تقریبی بودجه آن را اعلام کرد.

 

منوچهر شاهسواری دبیر چهل و سومین جشنواره فیلم فجر، درباره بودجه جشنواره امسال فیلم فجر به اعتماد گفت: به زودی بودجه جشنواره منتشر می شود، فکر می کنم به نسبت  سال های گذشته کمتر بوده است. عدد نمی توانم بگویم.  ولی فکر می کنم حدود ۶۰ میلیارد تومان  بودجه تعلق گرفته به جشنواره امسال بود.ولی واقعا اجزای دقیق آن را نمی دانم.

 

او افزود:  برای اولین بار جشنواره  فیلم فجر ،سالی بدون بدهی پشت سر می گذارد، به این دلیل که بعضی وقتها جشنواره فیلم فجر تا اردیبهشت و خرداد سال آینده درگیر مسائل  مالی بوده است و حداکثر تا اواسط اسفند تعهدات و ماجرای مالی جشنواره جمع بندی شده است.

اعلام رقم تقریبی بودجه جشنواره فیلم فجر۴۳
اعلام رقم تقریبی بودجه جشنواره فیلم فجر۴۳

شاهسواری گفت: امسال نیروهای ستادی ما، اعضای با کیفیت اما به لحاظ کمّی، تعداد کمی بود. رکوردهایی در جشنواره امسال داشتیم  که قابل بررسی است. اینکه  در سال های گذشته ( نه فقط سال گذشته ) در حوزه نمایش فیلم در سالن ها چند نفر با چه امکاناتی فعالیت می کردند و امسال چند نفر با چه امکاناتی فعال بودند ، پارسال چقدر پول بوده، امسال با چقدر پول جشنواره برگزار شد قابل بررسی است.

 

دبیر جشنواره چهل و سوم همچنین گفت: امسال نسبت اهدای جوایز، عموما تا دو برابر افزایش پیدا کرد. اگر  می خواستیم  به نسبت سال های پیش جایزه نقدی بدهیم بودجه جشنواره حتما از این عدد که به شما گفتم( حدود ۶۰ میلیارد تومان) خیلی کمتر بود. ولی بالاخره به این فکر کردیم که حرمت برنده را تا جایی که توانش را دارد حفظ کنیم، از هزینه های دیگر زدیم و نکته دیگر نسبت  و اختلاف بین جایزه های سودای سیمرغ و بخش مسابقه سینمای ایران با مستند، کوتاه و تبلیغات امسال  طبیعی به نظر می‌رسد و دیگر اختلاف جوایز زیاد نیست.




حرفهای منوچهر شاهسواری درباره احتمال اکران “قاتل و وحشی”، مورد عجیب سیمرغ مردمی “پیشمرگ”، تقسیم جوایز بین ارگان‌ها، وضعیت دبیری جشنواره فجر سال بعد و… 

سینماروزان: منوچهر شاهسواری دبیر جشنواره فیلم فجر۴۳ در ایام جشنواره روزهای پرتنشی را پشت سر گذاشت از منظر تلاش برای نمایش یک سری فیلمهای مشکل‌دار در جشنواره که در اغلب موارد، موفق و در یک مورد و نمایش “قاتل و وحشی”، ناممکن شد.

 

شاهسواری در گفتگویی تفصیلی با شبکه شرق درباره حواشی مختلف جشنواره فجر۴۳ حرف رد و هرجا که نخواست برون ریزی کند با عبارت “ولش کن” بحث را عوض کرد. او گفت: تنه اصلی سینمای ایران فعلا همین جشنواره فجر است که درطول سالیان، بار زیادی داده و میشود به آن تکیه کرد. سینمای ایران چاره ای ندارد جز اینکه حتی با وجود همه حذف و تعدیلات دوباره بلند شود و سرپا بایستد و چه خوب است که این ایستادگی از مسیر جشنواره فجر باشد.

 

شاهسواری با ردّ امتیازدهی به ارگانها در جشنواره بیان داشت: تقاضاهای زیادی برای تخصیص سالن های جشنواره فجر به ارگان ها و نهادها داشتیم ولی با وجود پیشنهادات مالی بالا، همه تقاضاها را رد کردیم و فقط به اهالی رسانه و صنف سینما، سالن دادیم و البته که ارگان ها هم آزاد بودند در اینکه بروند و در سینماهای مردمی فیلم ببینند. اتفاقا باید کنار مردم فیلم دید تا دریافت مردم چطور می اندیشند.

 

منوچهر شاهسواری پیرامون ماجراهای بخش خارج مسابقه فجر۴۳ گفت: در بخش خارج مسابقه فیلم‌های مختلفی بود و نمی‌دانم چرا فقط بر یک فیلم-قاتل و وحشی- تمرکز کرده اند. البته به نظرم همه فیلم‌ها باید لااقل یک بار اکران شوند و در این بخش خارج مسابقه، فیلم‌های غریزه،لاک پشت، سودابه و پیرپسر و رکسانا هم بود. چرا درباره ارزش‌های آنها کمتر می‌گوییم و تمرکز میکنیم بر عدم نمایش همان یک فیلم که آن هم در اختیار ما نبود. وقتی بی دلیل به یک فیلم ضریب می‌دهیم یعنی بقیه فیلم‌ها را تحقیر میکنیم. حتی به یکی دو تن از داوران جشنواره هم گفتم شما می‌توانید درباره یک فیلم خاص صحبت کنید ولی نباید بقیه آثار را تحقیر کنید.

 

او افزود: درباره داوران فجر اولا که بگویم به هیچ کس بیش از دو بار داوری فجر را پیشنهاد نکردم و به هیچ کس هم نگفتم همکارش در هیات داوران کیست و این امر را موکول کردم به بعد از تمایل برای داوری.  ثانیا به نظرم در داوري به هیچ کس ظلم‌ نشد و اگر تقسیم جوایز بین ارگانها در کار بود که بسیاری از آنها که برنده نشدند اصلا در اختتامیه حاضر نمی‌شدند.

منوچهر شاهسواری
منوچهر شاهسواری

دبیر فجر۴۳ با اشاره به ماجراهای سیمرغ مردمی اظهار داشت: اینکه چرا فیلمی که سیمرغ مردمی را گرفت-پیشمرگ- در اکران نفروخت نیاز به بررسی جامعه شناسانه دارد! آنها که در علوم اجتماعی هستند باید بیایند و بررسی کنند که چرا گاهی بهترین فیلم مردمی فجر  حسابی می‌فروشد و گاهی در اکران عمومی، شکست می‌خورد. البته که بحث تبلیغات هم موثر است، برخی فیلم‌های موفق در اکران، کلی ایده تبلیغاتی دارند و برخی، هیچی ندارند!! ولش کن…

 

او درباره یکی از کمبودهای جشنواره فجر گفت: برای پیدا کردن پوسترهای برنده های ۴۳ دوره جشنواره فجر مکافاتی داشتیم و انگار حفظ آرشیو این جشنواره اصلا اهمیتی ندارد. واقعا چرا نباید اسناد ۴۳ دوره جشنواره را حفظ و در موزه سینما نگهداری کنیم؟ میل به نابودی اسناد در جشنواره یا بهتر بگویم بی اهمیت بودن اسناد جشنواره، واقعا عجیب است. چرا کل اسناد ۴۳ دوره جشنواره فجر را در همان سایت جشنواره بارگذاری نمیکنند؟

 

شاهسواری تاکید کرد: درباره دبیری جشنواره فجر سال آینده هیچ پیشنهادی نداشته ام و وقتی پیشنهاد نبوده چرا باید فکر کنم به دبیری سال بعد؟

 

 




اجرای پانتومیم جهت رأی‌گیری!؟/کمال تبریزی عضو هیأت داوران جشنواره فیلم فجر۴۳ مدعی شد

سینماروزان: کمال تبریزی از اعضای هیات داوران جشنواره فیلم فجر۴۳ مدعی استفاده از ایما و اشاره جهت افزایش ایمنی در رأی‌گیری بهترین‌ها، شد. او در عین حال درباره ورود افراد(!) به جلسات داوری حرف زده ولی نگفته این افراد چه کسانی هستند؟

کمال تبریزی در واکنش به قهر از هیات داوران فجر۴۳به خبرگزاری ایسنا گفت: (با خنده) من نه اهل قهر هستم و نه دعوا، اما اصل ماجرا بخاطر یک ترس و نگرانی بود و اگر بخواهم راحت بگویم، واقعیت این است که برای من حسی به وجود آمد که انگار جلسات هیأت داوری شُنود می‌شوند و امکان درز اطلاعات وجود دارد!

وی ادامه داد: این حس باعث شد اسامی نامزدها برای احتیاط، زودتر اعلام نشود که برای فیلم‌های روز آخر هم بهتر بود. بعد از آن ما شرایطی را ایجاد کردیم که در رأی‌گیری برای تعیین نامزدها خیلی متکی به صدا نباشیم و بیشتر با ایما و اشاره(!) کار را پیش بردیم.

وی افزود: من نگران شدم که نکند آراء، نظرات و بحث‌های ما مخفی نماند. من هیچ جلسه‌ای را ترک نکردم ولی نگرانی خودم را مطرح کردم و جالب بود که همان هم به شکل دعوا به بیرون درز کرد، البته اعتراض من باعث شد سخت‌گیری بیشتر و ورود افراد(!!) به جلسه داوری محدودتر شود. در جشنواره‌های مهم دنیا ، داورها را قرنطینه می‌کنند تا همه چیز محرمانه بماند. ما هم در جلسه نهایی تلفن‌های همراه را بیرون گذاشتیم!




استقبال غیرمنتظره از انیمیشن‌های جشنواره فیلم فجر۴۳ 

سینماروزان: برخلاف تصور، برخی از انیمیشن‌های به نمایش درآمده در جشنواره فیلم فجر۴۳ با استقبال مخاطبان کودک مواجه شدند.

 

“پسر دلفینی۲”، “افسانه سپهر” و “ژولیت و شاه” سه انیمیشن‌ پرمخاطب جشنواره فجر امسال بودند.

 

در این بین “پسر دلفینی۲” بابت آن که ادامه یک انیمیشن پرفروش بود، “افسانه سپهر” بابت ترکیب شوخی های محلی با فانتزی و “ژولیت و شاه” از منظر ورود به نوعی تاریخی گویی برای کودکان و نوجوانان مورد توجه قرار گرفت.

 

“پسر دلفینی۲” قرارداد اکران خود برای نمایش در نوروز امسال را در شورای صنفی نمایش ثبت کرده و دو انیمیشن دیگر نیز در برنامه اکران قرار دارند و به نظر می‌رسد امسال درهر فصل میتوان یک انیمیشن خوب و مخاطب پسند را برای کودکان روی پرده فرستاد.

 

“پسر دلفینی۲” را محمدامین همدانی به کارگردانی محمد خیراندیش تولید کرده، “افسانه سپهر” را عماد رحمانی و مهرداد محرابی کارگردانی کرده اند، “ژولیت و شاه” را اشکان رهگذر به تهیه‌کنندگی آرمان رهگذر ساخته.

 

 




جایزه‌ی فجر در آستانه‌ی ۸۰سالگی! خوشحالی دارد یا اندوه؟/پاسخ عنایت بخشی را بخوانید 

سینماروزان: عنایت بخشی بعد از ۶ دهه کار هنری و حضور در بیش از ۱۷۰ اثر نمایشی امسال برای بازی در فیلم «شاه‌نقش» دیپلم افتخار بهترین نقش مکمل مرد را از چهل‌وسومین جشنواره فیلم فجر دریافت کرد.

 

عنایت بخشی در گفتگو با همشهری در عین کنایه به اینکه باید سال‌ها قبل و برای مسافران و مسافر ری، جایزه می‌گرفت، درباره حضور در “شاه نقش” و در نقش رئیس یک صنف سینما حرف زده است.

 

*چه شد که بعد از چند سال کم‌کاری به سینما برگشتید؟ خاطرم هست که در گفت‌وگوی قبلی تأکید داشتید بازیگری برای‌تان تمام نمی‌شود؟

سینما یک عشق است و از این عشق آسودگی نتوان داشت؛ عشقی عمیق. اما مهم است که بتوان با یک نقش خو گرفت و از پس آن نیز به خوبی برآمد. در دورانی از زندگی خود به سر می‌برم که با توجه به شرایطی که دارم کار کردن به مانند روزگار جوانی آسان نیست. تمام کسانی که در سینما کار می‌کنند با عبور از جوانی و میانسالی کم‌کم فرصت را به جوانان می‌دهند و سینما از این طریق پیشرفت می‌کند. با وجود این همچنان علاقه‌مند هستم که بتوانم در سینما و تلویزیون حضور داشته باشم و همانطور که گفته‌ام غیراز این عشقی ندارم. هیچ‌چیز مهم‌تر از این نیست که از کار غافل نشد و ادامه داد.

 

*از حضور در «شاه نقش» و بازی و تجربه همکاری با شاهد احمدلو برایمان بگویید؟

فکر می‌کنم بازی در شاه نقش، مقداری متفاوت‌تر از کارهایی است که انجام دادم. احمدلو فیلمساز جوان و خوب و علی قائم‌مقامی تهیه‌کننده فیلم از سینماگران پرسابقه هستند و کار در کنار این عزیزان برایم لذتبخش بود. هر چند نقش من کوتاه بود ولی از حضور در این پروژه خوشحال هستم. در واقع نقش من، رئیس صنف بدلکاران سینماست و در میانه کشمکشی که در این صنف مطرح است، حضور دارد. در مجموع تمام عزیزانی که در شاه نقش کار کردند بسیار زحمت کشیدند. امیدوارم آقای احمدلو در مسیر رشد و موفقیتی که دنبال می‌کند گام‌های بلندتری در آینده بردارد.

عنایت بخشی و دریافت جایزه در ۷۹ سالگی
عنایت بخشی و دریافت جایزه در ۷۹ سالگی

*فکر می‌کردید دیپلم افتخار را برای این نقش بگیرید؟

حقیقتا خیر، ولی خیلی خوشحالم که این نقش مورد توجه بیشتری قرار گرفت. فکر می‌کنم نقش‌های بسیاری در این ۶۰ سال بازی کردم که می‌توانستند در خور توجه باشند ولی اینگونه نشد. نقشی که در «مسافر ری» داشتم، «مسافران» و «سگ کشی» بهرام بیضایی، «ساحره» از داوود میرباقری،«شکار» از جوانمرد، «تفنگ شکسته» و بسیاری کارهای دیگر. تعداد آنها تا آنجا که می‌دانم بیش از ۷۰فیلم بلند است.

 

*فیلم بعدی شما مشخص شده؟

خیر. در حال حاضر در تولید اثر تازه‌ای حضور ندارم اما اگر کار مناسبی پیش بیاید خوشحال می‌شوم.

 

*هنوز هم نامزد اول نقش‌های منفی هستید؟  

خیر. زمانی اینگونه بود، اما امروز فکر نمی‌کنم در ارتباط با خودم کارگردانی باشد که صرفا با چنین نگرشی برای همکاری به سراغم بیاید. پیشنهادها طی ۲ دهه اخیر طیف متنوعی را شامل شده‌اند و فکر می‌کنم نقش‌های مثبتی که درتلویزیون کار کردم بر تغییر این نگاه اثرگذار بوده است.البته به تمام بازیگران جوان پیشنهاد می‌کنم که به قهرمان قصه بودن و شهرت فکر نکنند.سعی کنند در نقش‌ های منفی هم خوب باشند. یک منفی آرام که می‌تواند دوست‌داشتنی‌تر از قهرمان قصه باشد.

 

*جشنواره امسال را چطور دیدید؟

جشنواره خوبی بود. خوب برگزار شد. حضور مهندس عزت‌الله ضرغامی در هیأت داوران جشنواره و اینکه او را در اختتامیه ملاقات کردم برایم مسرت‌بخش بود. ایشان در مدیریت کارهای هنری و فرهنگی دلسوز هستند و به خوبی درک می‌کنند دغدغه تولیدکنندگان آثار هنری چیست. درپایان آرزوی موفقیت برای سینماگران این سرزمین دارم.

 

 




امان از این ساختار پوسیده و مضمحل!/ کدام جریان نگذاشت فیلم “قاتل و وحشی” اکران شود؟؟

سینماروزان: محمدرضا مصباح عضو هیأت انتخاب جشنواره فیلم فجر۴۳ و مدیر کاخ جشنواره در دلنوشته‌ای با طرح افسوس‌ها و حسرت‌های این دوره به انتقاد از جریانی پرداخت که نگذاشت فیلم‌هایی مانند “قاتل و وحشی” در جشنواره اکران گردد.

 

تهیه‌کننده فیلم‌های «پوست»، «سینماشهرقصه»، «یدو»، و «در آغوش درخت» نوشت: ضمن تبریک به همه دوستان و رفقای عزیزی  که موفق به دریافت نامزدی و جایزه شدند، نمی‌توانم حسرت و تاسف خود از عدم نمایش بعضی آثار و عدم حضور برخی نام‌ها و فیلم‌ها در بین نامزدها و برندگان را پنهان کنم.

 

وی ادامه داد: حقیر بدون اطلاع و دخالت در داوری‌ها صرفا به‌عنوان سینماگری کوچک تلاش کردم در هیات انتخاب و مدیریت کاخ جشنواره، فضا و فرصتی را برای همکاران عزیزم خصوصا جوانان مشتاق سینما فراهم کنم اما افسوس که ساختار #پوسیده و #مضمحل جشنواره فجر که دیگر کارکردی ندارد و فق، خستگی را بر جسم و جانم ماندگار کرد.

 

مصباح تاکید کرد: جشنواره فجر به عنوان آوردگاه سینمای ایران و خاستگاه هنرمندان جوان باید جایگاه رفیع خود را بازیابد. برای اصلاح ساختار بیمار کنونی و پرهیز از نگاه سلیقه‌ای، تبیین استراتژی بلندمدت و تعیین رویکرد درست این جشنواره برای تشکیل دبیرخانه دائمی باید در اسرع وقت در دستور کار قرارگیرد. جشنواره فجر متعلق به تمام سلایق و دیدگاه‌های سینماگران ایران است. از منوچهر شاهسواری عزیز و تمام عزیزانی که در این مدت صادقانه یاری‌رسان بودند، تشکر می‌کنم و به زودی مفصل در این زمینه صحبت خواهم کرد.

 

 




ردّپای بابک خرمدین، تروتسکی و برادران لیلا در جشنواره فیلم فجر۴۳؟/بهترین بازیگر جشنواره، یک جوان ۲۵ ساله بود!

سینماروزان: در میان فیلم‌های جشنواره فیلم فجر۴۳ فیلمی با عنوان “ترک عمیق” را داشتیم که هم از منظر کیفیت کارگردانی و اجرا و هم از نظر بازیگری، فیلم خوبی است که می‌تواند مخاطبان را تحت تاثیر قرار دهد. دو بازیگر باسابقه یعنی رضا بابک و گلچهره سجادیه نقش‌های اصلی را ایفا کردند و خیلی هم خوب کار کردند.

حامد مظفری منتقد و کارشناس سینما روی آنتن زنده رادیوتهران با بیان مطلب فوق گفت: آرمان زرین کوب کارگردان “ترک عمیق” را بیشتر به‌واسطه تهیه کنندگی سریال “ستایش” می‌شناسیم که آن سریال هم فراگیری خود را داشت. زرین کوب با اینکه یک ساختار تله تئاتری سه پرده ای را برای روایت برگزیده و بر ظرافت‌های تصویرسازی هنری پای بند است با این حال همان تجربیات سریال سازی باعث شده ایجاد معما و حس تعلیق برای جذب مخاطب عام هم داشته باشیم پس فیلم می‌تواند مخاطب را همراه و درگیر سوژه حاد خود کند.

حامد مظفری ادامه داد: وقتی فیلم را دیدم این سوال برایم پیش آمد که چرا “ترک عمیق” که سه سال پیش با عنوان “میرجاوه” به جشنواره ارائه شده بود به جشنواره فجر۴۰ راه پیدا نکرد و جایش را به فیلم‌های ضعیف و متوسط تر داد. اینکه سه سال فیلمی قابل قبول را رد کردند جز ضرر به سازندگان و عوامل نیست. رضا بابک در نقش یک بیمار دچار اختلالات جنسی بسیار درست اجرا کرده و بازی های در سکوت او و گلچهره سجادیه، عالی است.

این عضو باسابقه انجمن نویسندگان و منتقدان سینما خاطرنشان ساخت: بعد از ماجرای قتل خبرساز بابک خرمدین، ورای تحلیل های مختلف درباره ماجرا، اخباری هم درباره تولید یکی دو فیلم جنایی با محوریت آن منتشر شد. اینکه فیلم “ترک عمیق” یا “میرجاوه” نیز در ابتدا بنا داشته همان ماجرا را دستمایه خلق درام کند ولی حالا یا ممیزان نگذاشته‌اند(؟) یا چیز دیگر(؟) واقعا مشخص نیست؟  آنچه مشهود است اینکه خلق داستانی تازه و با فاصله گذاری نسبت به واقعیت برمبنای جنایت یک بیمار حاد جنسی در “ترک عمیق” اتفاقا به نفع اثر شده‌‌. کمتر پیش آمده در ساختار سینمای وطنی، ورود مستقیم به یک پرونده جنایی، محصولی قابل اعتنا پدید آورد. ایرانیان مردمان عیان‌گویی نیستند و اصل موضوع را می‌گذارند برای پچ‌پچه‌ها و در عیان در لفافه حرف میزنند و از این منظر می‌توان “ترک عمیق” را در همپوشانی دانست با ذات ایرانی.

حامد مظفری در گفتگو با رادیوتهران ادامه داد: در بررسی کمدی های جشنواره به نظر می‌رسد از همه مخاطب پسندتر “کفایت مذاکرات” باشد که محصول ابراهیم عامریان است. فیلم به غیر از بازی های خوب مهران غفوریان و رویا میرعلمی، دست گذاشته بر سوژه فرزندآوری و مبحث رحم اجاره ای که به هر حال در مسیر سینمای کمدی کار جدیدی است. از آن طرف کمدی “صددام” را هم داریم که اساسا یک کمدی فانتزی است که با مرور زندگی فرضی یکی از بدل های ایرانی صدام، لحظات شیرینی را خلق می‌کند‌. درست است که با بدسلیقگی داوران، کمدی ها در بخشهای اصلی نادیده گرفته شدند ولی مخاطب‌پسند خواهند بود.

این منتقد سینما تاکید کرد: از بقیه فیلم‌هایی که در جشنواره دیدیم و جلب توجه کرد فیلم “موسی” است که بناست سریالش هم در تلویزیون پخش بشود. کیفیت تصویرسازی موسی به لحاظ تکنیکی و اینکه بخس عمده کار در استودیو گرفته شده قابل ارزیابی است به‌ویژه که فیلم، بازی های خوبی هم دارد و ازجمله مریلا زارعی در نقش مادر موسی و فرهاد آئیش در دو نقش متضاد بازی خوبی ارائه داده‌اند.

حامد مظفری درباره آثار خارج مسابقه اظهار داشت: چند فیلم ویژه در جشنواره دیدیم مثل “لاک پشت”، “رکسانا”، “پیرپسر” و “غریزه” که بین اینها هم از همه شسته رفته تر “رکسانا” است که هم مضمون نسبتا فراگیری و هم ریتم مناسبی دارد. “غریزه” و “پیرپسر” هر دو انگار فیلم‌هایی هستند متاثر از “برادران لیلا” که با نگاه نقد پدر در خانواده ساخته شده.اند. “پیرپسر” بازی عالی حسن پورشیرازی را دارد که سالها بعد از “مهمان مامان” اینجا واقعا درخشیده و جاهایی یادآور استالین‌ی است که تروتسکی -اینجا می‌شود حامد بهداد- علیه او شورید! البته زمان فیلم خیلی خیلی طولانی است یعنی حدود سه ساعت و کمی بیشتر و خیلی راحت حدود یک ساعتش را اگر کنار بگذارند به فیلم بهتری می‌رسیم.

حامد مظفری خاطرنشان ساخت: کاری نداریم که فیلم‌های ویژه را به بخش مسابقه راه ندادند؛  این را باید صریح گفت که بهترین بازیگران فیلم‌های جشنواره یکی یسنا میرطهماسب ۲۵ ساله و مهسا اکبرآبادی ۳۰ ساله در “رکسانا” هستند، دیگری حسن پورشیرازی در “پیرپسر”. پس از اینها رضا مسعودی در “اسفند” و همچنین رضا بابک و گلچهره سجادیه در “ترک عمیق” و مریلا زارعی در “موسی” هم شایسته سیمرغ بودند.




برگزاری اختتامیه جشنواره فیلم فجر۴۳ /بهترین فیلم، هیچ جایزه‌ای نبرد!

سینماروزان: مراسم اختتامیه و توزیع جوایز جشنواره فیلم فجر۴۳ برگزار شد.

 

به جز سهم بالای ۹۰ درصدی تولیدات ارگانها و نهادها از جوایز، اتفاق عجیب اختتامیه، اهدای سیمرغ بهترین فیلم به “زیبا صدایم کن” بود؛ فیلمی که هیچ جایزه دیگری کسب نکرد!

 

اینکه چطور می‌شود فیلمی نه جایزه کارگردانی، نه جایزه فیلمنامه، نه جایزه بازیگری و نه جایزه فیلمبرداری و … کسب نکند و بعد جایزه بهترین فیلم را دریافت کند، معنایی ندارد جز کوشش بی‌دلیل برای آن که دل همه به دست آید.

 

فهرست برندگان جشنواره فیلم فجر۴۳ به شرح زیر است:

 

–بهترین فیلم: زیبا صدایم کن/ سیدمازیار هاشمی/محصول فارابی و کانون

 

–بهترین فیلم مردمی: پیشمرگ/آرش زینال خیری

پسر دلفینی۲/محمدامین همدانی

 

— بهترین کارگردانی: شمال از جنوب غربی/ حمید زرگرنژاد/محصول بنیاد روایت

 

–بهترین فیلمنامه: بچه‌ مردم/ محمود کریمی، فائزه یارمحمدی/محصول خیریه امام رضا

 

–جایزه ویژه هیات داوران: سونسوز/رضا جمالی

 

–جایزه نگاه ملی: خدای جنگ/سعید سعدی /محصول اوج

ناتور دشت/مهدی فرجی /محصول حوزه

 

— بهترین فیلم اول: رها/ سعید خانی

 

–بهترین کارگردانی اول: بچه مردم/ محمود کریمی/محصول خیریه امام رضا

 

–بهترین‌ پویانمایی: پسر دلفینی ۲

 

–بهترین نقش اصلی مرد: سیمرغ برای مصطفی زمانی/شمال از جنوب غربی/محصول بنیاد روایت

 

دیپلم افتخار برای نوید پورفرج/گوزن های اتوبان

 

–بهترین نقش اصلی زن: فریبا نادری/شوهر ستاره

 

-‘بهترین نقش مکمل مرد: سیمرغ برای فرهاد آئیش/موسی کلیم اللّه /محصول تلویزیون

 

دیپلم افتخار برای عنایت بخشی/شاه نقش

 

–بهترین بازیگر نقش مکمل زن: لیندا کیانی/ ۱۹۶۸/محصول موسسه روح الله

 

–بهترین فیلمبرداری: شمال از جنوب غربی/ علی‌محمد قاسمی/محصول روایت

 

دیپلم افتخار فیلمبرداری: بچه مردم/ میلاد پرتوی/محصول خیریه امام رضا

 

–بهترین تدوین: بچه مردم /عماد خدابخش/محصول خیریه امام رضا

 

–بهترین جلوه‌های ویژه بصری(دو سیمرغ): موسی کلیم الله/ علیرضا واعظ /محصول تلویزیون

صیاد/ امیر ولی خوانی/محصول فارابی و اوج

 

–بهترین جلوه های ویژه میدانی:صیاد/حمید رسولیان/محصول فارابی و اوج

 

–بهترین چهره پردازی: موسی کلیم اللّٰه/شهرام خلج/محصول تلویزیون

 

–بهترین طراحی لباس: موسی کلیم اللّٰه/ آذر محمدی/محصول تلویزیون

 

–بهترین طراحی صحنه: موسی کلیم الله/ کیوان مقدم/محصول تلویزیون

 

–بهترین صدا (صدابردار – صداگذار): گوزن‌های اتوبان/ میثم یاردیلو، حسین قورچیان

 

بهترین موسیقی فیلم: اسفند/ کارن همایونفر/محصول اوج و فارابی

 

 

 

 




فیلم “گوزنهای اتوبان”(ابوالفضل صفاری): سگ‌شاخ!

سینماروزان/محمد شاکری:

+شروع مهیجی دارد با یک قمار عجیب حول پلاک های خودروهای عبوری؛ شرط روی عدد سمت راست پلاک‌.

+زود وارد داستان جوان پسند خود می‌شود و سریع موقعیت عوض می‌کند از اتوبان به عمارت خارج شهر و بعد ماجرای چپ کردن جیپ و…

-هرچه نوید پورفرج می‌تواند تیپ پیک موتوری سربه هوا را خوب درمیاورد، سامان صفاری در همان کلیشه معصوم تلویزیونی مانده‌. حتی جاهایی که سیگاری بار زده اند، صفاری قادر نیست سرخوشی تخدیری را باورپذیر ارائه کند.

+ورود به فضای مجازی و حاشیه های گریبانگیر شاخ ها…

-حالت های پیمان قاسم خانی و بامزه بازی هایی که می‌خواهد درآورد یادآور استندآپ های مهران مدیری!

-بهنوش بختیاری هم بالاخره به جرگه مادران سینما پیوست؛ در نقش مادر یک شاخ اینستاگرام. البته همان تیک های دوپهلوی طنازانه را دارد ولی طنز اصلی آنجاست که صدف اسپهبدی-با شمایل یک شاخ اینستاگرام-بهش میگوید: مامان!

+فضای شرط بندی در بین طبقات فرودست از فوتبال به پلاک ماشین آمده بود و تصویر تازه ای است!

+برخلاف فیلمهای کاسه توالتی، تمیز است، شریف است. فقیر هست ولی مفلوک نیست، فقیر کنش‌گر است و همه شخصیت دارند کار میکنند حتی اگر کار آنها در برابر موج تورم اثرگذار نباشد باز تحرک دارند.

-الناز شاکردوست با چهل سال سن و بازی در نقش تین ایجری ؟ + سن و رفتارش به دهه شصتی‌ها میخورد نه دهه هشتادی‌ها ولی با کمک نویسنده داستان پریدن ها و رفتن ها و بی جنبه بودن نسل نو را درآورده است.

+نوید پورفرج در قامت مرد عصیانگر عصبانی سعی کرده خلاق باشد و جاهایی واقعی تر از تیپ متداول نوید محمدزاده در نقش‌های مشابه.

+رسوخ مافیا به فضای مجازی؛ شاید قدری بزرگنمایی شده باشد، به سفارش مجازی ستیزان شبیه است تا واقعیت؟ نه! واقعا ولنگاری مجازی این سالها بدجوری گریبان همه را گرفته و اگر همراه نشوی گاهی انگ اُمُل میخوری.

+تعارض پسر شرقی با ورود زنش به دنیای بلاگرها را خوب درآورده. کلیشه زن بی جنبه ‌ای که با یک هدیه آیفون، تغییر ماهیت میدهد، درست درآمده.

+نمادهای گوزن را در میانه و در مرز بحران زن-شوهری وارد کرده‌. گوزن هایی که از آسمان می پرند در خانه!

-سیر داستان طوری می‌رود که باعث و بانی مشکلات را فقر اقتصادی می‌داند ولی از اقتصاد بورژوازده‌ی کج‌فهم خنگ چیزی نمی‌گوید.

+پایان بندی جمع و جور و خوبی دارد و درگیر احساسات گرایی و پلیس بازی نمی‌شود و بجایش سعی می‌کند هم بحران و هم حل بحران را با خواص رفتاری آدم‌هایش، رقم بزند.

 

 




بازی دادن کمدی‌سازان!؟ کاندیداهای جشنواره فیلم فجر۴۳ اعلام شد

سینماروزان: با اعلام کاندیداهای جشنواره فیلم فجر۴۳ هرچند باید خرسند بود که شماری فیلم ارگانی بی‌کیفیت لااقل کاندیدای بهترین فیلم نشدند اما بیش از همه بایکوت کمدی ها در داوری، جلب نظر میکند.

برگزارکنندگان جشنواره فجر امسال خیلی تبلیغ کردند به ورود کمدی های باکیفیت و وارد کردن چندین فیلم با مایه های طنز! این سیاست در بلیت فروشی جشنواره هم جواب داد و بخش عمده بلیت هایی که فروخته شد برای همین کمدی ها بود ولی متاسفانه در میان کاندیداها از کمدی ها به ندرت چیزی می بینیم.

“صددام”، “کفایت مذاکرات”، “آنتیک” و “شاه نقش” فیلم‌هایی با زمینه کمدی جشنواره بودند که نصیب همه آنها رویهم چهار کاندیداتوری است؛ “صددام” سه کاندیداتوری بازیگری و گریم و طراحی صحنه برای رضا عطاران، عباس عباسی ومحمد‌‌حسین کرمی
و عنایت بخشی کاندیدای بازیگری برای “شاه نقش”.

این روال بیش از حد ظن بازی دادن کمدی‌سازان را به ذهن متبادر می‌کند. اینکه برای جلب مخاطب و پر کردن سینماهای مردمی، نیاز به کمدی دارند و بعد در داوری بخش‌های اصلی آنها را بایکوت کرده و  حتی بازی های خوب بازیگرانی مثل مهران غفوریان و رویا میرعلمی در “کفایت مذاکرات” یا هومن برق‌نورد در “شاه نقش” و عباس جمشیدی فر در “صددام” را کاملا نادیده می‌گیرند. حتی تدوین های خوب “کفایت…” و “صددام” نادیده گرفته می‌شود.
این روال خوبی نیست و باعث می‌شود سال آینده دیگر کمدی سازان فیلم خود را به فجر ندهند و مثل مورد “فسیل” فیلم را دست‌نخورده مستقیما روانه اکران کنند.

فهرست کامل نامزدهای جشنواره فیلم فجر۴۳ به شرح زیر است:

بهترین فیلم:
۱- «بچه‌ی مردم» به تهیه‌کنندگی  سید علی احمدی
۲- «زیبا صدایم کن» به تهیه‌کنندگی سید مازیار هاشمی
۳- «شمال از جنوب غربی» به تهیه‌کنندگی مهدی مددکار
۴- «گوزن های اتوبان» به تهیه‌کنندگی ابوالفضل صفاری
۵- «موسی کلیم الله» به تهیه کنندگی سید محمود رضوی

بهترین کارگردانی:
۱-  محمود کریمی برای «بچه‌ی مردم»
۲-  رسول صدرعاملی برای «زیبا صدایم کن»
۳-  رضا جمالی برای «سونسوز»
۴-  حمید زرگرنژادبرای «شمال از جنوب غربی»
۵- ابوالفضل صفاری برای «گوزن های اتوبان»
۶- ابراهیم حاتمی کیا برای «موسی کلیم الله»

بهترین کارگردان فیلم اول:
۱-  امیرمهدی پوروزیری برای «۱۹۶۸»
۲- محمود کریمی برای «بچه‌ی مردم»
۳-  آرمان زرین کوب برای «ترک عمیق»
۴-  ابراهیم امینی برای «چشم بادومی»
۵- حسام فرهمند برای «رها»
۶- محمدرضا اردلان برای «فریاد»

بهترین فیلمنامه:
۱-  محمود کریمی- فائزه یارمحمدی برای «بچه‌ی مردم»
۲- آرش صادق بیگی- میلاد صدرعاملی- محمدرضا صدرعاملی  برای «زیبا صدایم کن»
۳-   حمید زرگرنژاد- سید محمد حسینی – محمد  جواد اسلامی برای «شمال از جنوب غربی»
۴- باقر سروش- ابوالفضل صفاری برای «گوزن های اتوبان»
۵- مهنوش صادقی برای «مرد آرام»
۶- ابراهیم حاتمی کیا برای «موسی کلیم الله»

بهترین بازیگر نقش اول زن:
۱-  پادینا کیانی برای «۱۹۶۸»
۲-  رویا افشار برای «اشک هور»
۳-  ژولیت رضاعی برای «زیبا صدایم کن»
۴- فریبا نادری برای «شوهر ستاره»
۵- شمیلا شیرزاد برای «مرد آرام»
۶- مریلا زارعی برای «موسی کلیم الله»

بهترین بازیگر نقش اول مرد:
۱-  امیرنوروزی برای «۱۹۶۸»
۲- رضا مسعودی برای «اسفند»
۳-  مهبد جهان نوش برای «بچه‌ی مردم»
۴-  شهاب حسینی برای «رها»
۵-  امین حیایی برای «زیبا صدایم کن»
۶-  مصطفی زمانی برای «شمال از جنوب غربی»
۷- رضا عطاران برای «صددام»
۸- نوید پورفرج برای «گوزن های اتوبان»

-بهترین بازیگر نقش مکمل زن:
۱-  لیندا کیانی برای «۱۹۶۸»
۲ – ساره بیات برای «چشم بادومی»
۳-  غزل شاکری برای «رها»
۴-  بیتا عزیز برای «مرد آرام»
۵- بهاره کیان افشار برای «موسی کلیم الله»

بهترین بازیگر نقش مکمل مرد:
۱-  عباس غزالی برای «آبستن»
۲- تورج الوند برای «اشک هور»
۳-  رضا کیانیان برای «بچه‌ی مردم»
۴-  عنایت بخشی برای «شاه نقش»
۵-  پیمان قاسم خانی برای «گوزن های اتوبان»
۶- بهنام تشکر برای «موسی کلیم الله»
۷- میرسعید مولویان برای «ناتوردشت»

بهترین فیلمبرداری:
۱-  سعید براتی برای «اسفند»
۲-  میلاد پرتوی برای «بچه‌ی مردم»
۳-  داود محمدی برای «تاکسیدرمی»
۴-  محمدآلادپوش برای «ترک عمیق»
۵-  سامان لطفیان برای «زیبا صدایم کن»
۶- علی محمد قاسمی برای «شمال از جنوب غربی»
۷- تورج منصوری برای «موسی کلیم الله»

بهترین تدوین:
۱-  حمیدرضا نجفی راد برای « ۱۹۶۸»
۲-  عماد خدابخش برای «بچه‌ی مردم»
۳-  بهرام دهقان برای «زیبا صدایم کن»
۴-  حمید زرگرنژاد- مجید طارمی برای «شمال از جنوب غربی»
۵- پویان شعله ور برای «گوزن‌های اتوبان»

بهترین موسیقی متن:
۱-  کارن همایونفر برای «اسفند»
۲-  کریستف رضاعی برای «بچه‌ی ‌مردم»
۳-  پیمان یزدانیان برای «ترک عمیق»
۴-  حبیب خزایی فر برای «شمال از جنوب غربی»
۵-  بهنام جلیلیان – عطا اخگر اندوز برای «ژولیت و شاه»

بهترین صدا (صدابردار – صداگذار)
۱-  پرویز آبنار- پرویز آبنار برای «بچه‌ی مردم»
۲-  سعید بجنوردی- حسین ابوالصدق برای «تاکسیدرمی»
۳-  مسیح سراج- مهرشاد ملکوتی برای «شمال از جنوب غربی»
۴-  میثم یاردیلو – حسین قورچیان برای «گوزن های اتوبان»
۵- آرش قاسمی برای «پسردلفینی ۲»

بهترین طراحی صحنه
۱- بابک کریمی برای «بچه‌ی مردم»
۲- امیرحسین حداد برای «تاکسیدرمی»
۳- رسول علیزاده برای «رها»
۴- محمد رضا شجاعی برای «شمال از جنوب غربی»
۵- محمد حسین کرمی برای «صددام»
۶- کیوان مقدم برای «موسی کلیم الله»
۷- محمد حسین کرمی برای «ناتوردشت»

بهترین طراحی لباس
۱- نازنین خزایی- برای «بچه‌ی مردم»
۲- نیاز حمیدی برای «شمال از جنوب غربی»
۳- رسول علیزاده برای «فریاد»
۴- رعنا امینی برای «گوزن های اتوبان»
۵- مهشید صادقی برای «مرد آرام»
۶- آذر محمدی برای «موسی کلیم الله»

بهترین چهره‌پردازی
۱-  احسان روناسی برای «بچه‌ی مردم»
۲-  عظیم فراین برای «زیبا صدایم کن»
۳-  شهرام خلج برای «شمال از جنوب غربی»
۴-  عباس عباسی برای «صددام»
۵-  شهرام خلج برای «موسی کلیم الله»

بهترین جلوه‌های ویژه میدانی
۱-  حمید رسولیان برای «۱۹۶۸»
۲-  حمیدی رسولیان برای «اسفند»
۳-  آرش آقابیکبرای «زیبا صدایم کن»
۴-  رضا ترکمان برای «شمال از جنوب غربی»
۵-  حمید رسولیان برای «صیاد»

بهترین جلوه‌های ویژه بصری
۱-  محمد عبدی برای «تاکسیدرمی»
۲-  محمد برادران برای «خدای جنگ»
۳-  فرید ناظرفصیحی برای «زیبا صدایم کن»
۴-  امیر ولی خانی برای «صیاد»
۵-  علیرضا واعظ برای «موسی کلیم الله»

بهترین فیلم اول
۱-  «۱۹۶۸» به تهیه‌کنندگی ایرج محمدی
۲- «بچه‌ی مردم» به تهیه‌کنندگی سید علی احمدی
۳- «ترک عمیق» به تهیه‌کنندگی محسن چگینی
۴- «چشم بادومی» سجاد نصرالهی نسب
۵- «رها» سعید خانی
۶- «فریاد» بهمن بنی اردلان

بهترین پویانمایی
۱- «افسانه سپهر» مهدی جعفری جوزانی
۲- «پسردلفینی۲» محمد امین همدانی
۳- «زال و رودابه» محمد علی سجادی
۴- «ژولیت و شاه» آرمان رهگذر، اشکان رهگذر




فیلم “سالن ۴”(حسین ترک جوش/روح‌الله حجازی): شنای حدیث با دکوپاژ سیاوش!؟

سینماروزان/احمد محمداسماعیلی:

-میلاد کیمرام با همان گریم سیاوش و در همان فضای حاشیه ای سیاوش.

-مدام هم به سبک زخم کاری و عزتی، میلاد کیمرام را داخل وان نشان می‌دهد.

-به شدت تحت تاثیر ساختار و موضوع سریال #سیاوش و فیلم  #شنای_پروانه. از انتخاب لوکیشن تا فضاسازی، نوع روابط و شخصیت پردازی همه یادآور سیاوش و حتی میلاد کیمرام هم هست‌.

-در برخی از موارد فیلمساز تلاش می کند تا با تزریق نگاه خوش در فیلمش ادای دینی به ژانر ، فیلم و یا فیلمسازی انجام بدهد و اگر فیلمساز دارای ایده، جهان‌بینی و شناخت از مدیوم سینما باشد این گرته‌برداری جواب می دهد اما برخلاف این قضیه را می‌بینیم و فقط به تقلید و کپی‌کاری بدون هیچ خلاقیت و نکته مثبتی می پردازد.
-تیپ اصلی درست عین تیپ اصلی شنای پروانه؛ برادر کوچکتر خانواده و کشف زوایای پنهان و تاریک زندگی. در هر دو فیلم پدر خانواده مُرده و با مادری لمپن و کمی مجنون و خل وضع روبه رو هستیم و خواهری جسور وجود دارد و البته اینجا شوهرخواهر را جای بردار کوچکتر خانواده می‌بینیم که دارای لکنت است و البته سلیس و روان رپ اجرا می کند !!! این هم اوج خلاقیت!؟

– استفاده از موسیقی با سازهای کوبه ای و زهی و فیلمبرداری از پشت سر شخصیتها برای ایجاد سوسپانس و دلهره به دلیل عدم پرداخت درست صحنه و دکوپاژ هیچ رویکرد مثبتی ندارد.

– چالش دیگر، عدم هویت و تعریف غلط شخصیت قهرمان یا ضد قهرمان است. کارگردان او را مغز متفکر یک باند تبهکاری نشان می دهد که نیروهای پلیس و باند رقیب دربه در به دنبال او هستند. اما در فیلم یک جوان خوش چهره می بینیم که کارش درست کردن مشروبات الکی است و در خلوتش در پنت هاوس ویو‌دارش مشغول نوشیدن و دود کردن است.

نتیجه؟
–برای آسیب‌شناسی اجتماعی درباره طبقه فرودست بزهکار باید آنها را شناخت و در کنارشان زیست. صرف تتو کردن و کلاه سوئیشرت را روی سر کشیدن، ضدقهرمان پایین شهری خلق نمی‌کند.




فیلم “خدای جنگ”(حسین دارابی/سعید سعدی):شلیک حلال؟!

سینماروزان/حامد مظفری:

+شروع سریع و ورود فوری به داستان با معرفی ابراهیم محور عملیات.

+تغییر پیاپی لنز در نماهای افتتاحیه شاید خودنمایی باشد اما جایش درست است. دارابی برخلاف بسیاری از همکاران ارگانی، ارزش تصویر را درک می‌کند و تا حد ممکن سعی دارد قاب هایی بسازد مناسب پرده عریض.

+زود داستان را شروع می‌کند و زود آدم‌ها را معرفی می‌کند ولی امان از غفلت در معرفی شخصیت‌.

-حسین سلیمانی با موهای خرمایی؟ کار نمی‌کند که نمیکند. ظهوری شدن هم کار سختی است!

+از جبر زمانه یا چیز دیگر؟ حرفهای فرمانده لیبیایی برای این دوران سمپاتیک تر نیست؟

-خوب پیش میرود؟ کم! بازی؟ خوب است! تدوین؟ خوب. مشکل؟ مفهوم است. اینکه دو کاراکتر متضاد نسبت به جنگ را کنار هم بگذاریم و بخواهیم با دیالوگ های تهاجمی، بزنگاه ایجاد کنیم شدنی است منوط به اینکه مفهومی که رویش دست گذاشته‌ایم، کشش درام بلند را داشته باشد. آن چیزی که داستان تحقیقات موشکی ندارد، بزنگاه بحرانی است و شاید ذات داستان است که چنین بزنگاهی نداشته و دارابی نیز هر قدر تلاش کرده که بزنگاهک‌ی نسبی ایجاد کند، نتوانسته.

-آن رابطه مرشد و استادی ابراهیم-ساعد سهیلی- با داریوش کاردان پیشرو نیست. چون اصلا نمی فهمیم چرا از ابتدا استاد را جذب نمیکند؟ فقط چون پدرزنش است؟ ابراهیم، زیادی محترم است و احترام زیاد با ذات ماجراجویی او آن هم در کشف و شهود علمی، جور نمیشود.

+قاب زیبا فراوان در فیلم هست و دارابی یک تفاوت بزرگ با اغلب ارگانی سازان این سالها دارد که تر و تمیز کار می‌کند و دوربین را جای درست می‌کارد و می‌داند حتی یک نمای ساده را چطوری هالیوودی بگیرد.

-تناقض آنجا گریبان را می‌گیرد که قهرمان از شلیک حلال حرف میزند‌. چه ترکیبی؟ این همان نقطه عطف است ! اگر شلیک جنگی، حلال باشد آن وقت صلح بی شلیک می‌شود حرام؟

+تقلا برای یافتن داکیومنت های موشکی لحن جاسوسی می‌دهد و شتاب روایت را می افزاید و ورود به عمارت فرمانده لیبیایی هیجانی ویژه وارد میکند، درست در ساختار آثار هالیوودی.

+چند کلیپ خوب می‌بینیم و ازجمله پس از مرگ همسر ابراهیم و جدایی از فرزند که به اسطوره ذبح اسماعیل توسط ابراهیم می‌نماید.

-وقتی همه‌ی کارکرد موشک به فرمول آلیاژی بسته بود که در دستان پدرزن است چرا این همه دور خود چرخیدند و از ابتدا به جای معامله با هموطن با لیبیایی بستند؟ شاید هم نتیحه گیری اخلاقی است و همان بومی گرایی؟ این هم که نقص دارد، آن پدرزن لائیک دست پرورده آمریکاییان نبوده مگر؟؟

+اجرای دارابی در نوع خودش، قابل تامل است ولی -افسوس که سوژه انتخابی، آن قدر غنا ندارد و پر و پیمان نیست برای ساخت یک فیلم بلند. انتخاب بازیگران هم که چنگی به دل نمیزند‌. کافیست مقایسه کنیم با #هناس که با مریلا زارعی پیش رفت و #مصلحت که سوژه داغش جذابیت‌زا بود. دارابی سعی کرده همه کمبودها را با میزانسن های متفاوت جبران کند و همین سبب ساز آن می‌شود #خدای_جنگ برای یک بار دیدن، نسبتا راضی کند.

بازیگر؟

–پیام احمدی نیا در نقش مافوق ابراهیم؛ با گریم متحجران و ادبیات پرخشم

جوک؟

–چرا همتون بوی یه عطر میدین؟




فیلم “ممنوع الخروجی”(جلال دهقانی اشکذری): ژن خوب هسته‌ای؟!

سینماروزان/احمد محمداسماعیلی:

 

+بالاخره یک فیلم هم دیدیم که به زندگی و دغدغه های نسل جوان طبقه متوسط رو به بالا می پردازد.

 

+گره افکنی خیلی زود اتفاق می افتد و خوشبختانه وقت مخاطب را برای افتتاحیه نمیگیرد؛ سریعتر از حد تصور، بحران را ایجاد می‌کند و بعد تلاش برای آشنایی با عوامل بحران‌زا.

 

+ساختار فیلم غیر خطی است و سازنده می کوشد در هر ۲۰ دقیقه از زمان فیلم یک گره از داستان فیلم نامه را با فلاش بک برای مخاطب بازگو کند؛ شیوه ای که می‌تواند تنوعی به تصاویر بدهد و باعث ترغیب مخاطب برای پیگیری داستان فیلم بشود.

 

+ لوکیشن و فضاسازی‌ها هم قابل تامل‌. برخلاف اغلب فیلم های جشنواره امسال که یا در تهران و یا شمال کشور بودند، دوربینش را به یکی از مناطق بکر کویری در استان یزد می‌برد. این گونه جذابیت بصری درام را بیشتر میکند.

 

+خیلی خوب ماجرای یکی از آقازادگان بحث برانگیز این سالها را طرح می‌کند و جاهایی خلاف عادت ژن ها را خیلی خوب نشان میدهد؛ ژن هایی که برخلاف رانت‌خواری پدران خود می‌خواهند سالم زندگی کنند ولی باز در دست انداز می افتند.

 

+بازی های فیلم بیش و کم، استاندارد است. سام درخشانی برخلاف اغلب نقش آفرینی سال های اخیرش که کمدی هستند در این فیلم در نقش کاملا جدی و درام بازی استانداردی از خودش ارائه می کند. سجاد بابایی در قالب کاراکتری متفاوت بازی قابل قبولی ارائه می کند. مریم کوخانی نیز در نقش یک دختر آقازاده احساساتی و مغرور بازی اش به اندازه و درست است.

 

+ساقی حاجی پور به شدت منطبق با نقش و فضایی که در آن قرار گرفته، شخصيت سازی کرده و چنان با میمیک حس و حال شخصیت را بروز می‌دهد که انگاری این سفر پردردسر را شخصا درک کرده.

 

+ریتم مناسب باعث می‌شود بی پلان اضافه پیش برود و به پایان برسد. به لحاظ تدوین یکی از بهترین فیلم‌های جشنواره فجر۴۳ است‌.

 

+پایان کاملا بسته و در نقطه درست و بی حرف اضافه. در جشنواره ای مملو از فیلم‌هایی با پنج تا شش پایان بی هدف، #ممنوع‌الخروجی پایان بندی خوبی هم دارد.

 

پرسش؟

–وقتی فیلم به اتمام می‌رسد می پرسی که چرا در بخش مسابقه نبوده؟؟ اگر ارگانی بود وارد بخش مسابقه میشد؟

فیلمی که اجرای سالم و بی ادعائی دارد، داستانی به روز از جریانات اقتصادی حول ژن خوب ها دارد، تعریض دارد به سایت های هسته‌ای، قطب زن کنشگر دارد و بازیهای یکدست، چرا نباید در بخش مسابقه باشد؟




فیلم “۱۹۶۸”(امیرمهدی پوروزیری/ایرج محمدی): کلاه‌گیسِ سوررئال؟

سینماروزان/محمد شاکری:

-تحت تاثیر #مونیخ اسپیلبرگ و ماجرای ترور ورزشکاران اسرائیلی در جریان المپیک۱۹۷۲!

-دکوپاژ نیمروز مهدویان! همان دوربین لرزان و همان پرهیز از عمق میدان و همان دسته بندی تیپیکال خوب‌ها این ور-بدها اون ور و همان تلاش برای پیدا کردن نفوذی جمع و همان عشق الکی دختر و پسر مبارز و…

-حتی از بازسازی موفق کاباره هتل هیلتون عاجز است و حتی نمی تواند یک اجرای زنده دهه چهل را دربیاورد و فکر کرده همین که زنان را پوستیژ به سر کند و راه به راه از کافه تا خیابان و استادیوم، زنان کلاه‌گیس به سر را نمایش دهد یعنی پیشتازی؟؟

+با بخش بندی داستان به لوکیشن های مختلفی که نیاز چندانی به بازسازی زمانی ندارند، پیش میرود‌.
از هتل تا مسافرخانه و گرمابه و دریاچه نمک و…

-بازی امیر نوروزی در نقش اصلی با وجود متن شعاری و قابل پیش بینی، کمترین تفاوتی با نقش کمیته ای #آنتیک ندارد! چرا؟

-امیراحمد قزوینی هرچه در صدام خوب و درجه یک بود، اینجا ول و رها و بلاتکلیف. به خاطر همان شخصیت پردازی که نیست. او بنا بوده وردست بامزه‌ی امیر نوروزی باشد؟

-آدم ها، هویت ندارند‌. اینها که می‌خواهند گروگان گیری کنند، به کدام تشکیلات وصلند؟ چریکند؟ مجاهدند؟ موتلفه ای هستند؟ داستان سردرگم، هیچ کس شناسنامه ندارد، معلوم نیست اینها گروه چپ هستند؟ اسلامی هستند؟ یک سری مبارز معلق روی هوا. نه یک رفتار و نشانه مسلمانی هست و نه هیچ نشانه گذاری دیگر.

-مگر همه دعوای مرتضی-نوروزی- بر سر قتل خواهرش نیست؟خواهر را که ساواک کشته! چرا نمی‌رود ترتیب پرویز ثابتی را بدهد؟

-نماهای داخل ماشین خیلی زیاد و همه هم کروماکی‌. وقتی می‌خواهید مستندنما باشید چرا همین نماهای ساده را رئال نمیگیری؟

-حتی نکرده صدای عطا بهمنش را از آرشیو پیدا کرده و روی نمایشگر مسابقه بگذارد‌. یک پلان از مسابقه هم که نمیگیرد و همه چیز را خلاصه می‌کند در تیر  و ترقه بازی در رختکن‌.

-سریال #تهران جاهایی ایرانی‌تر است. اگر کانال ۱۴ تلویزیون رژیم میخواست، پروپاگاندایی‌تر از عملیات موساد در ایران بسازد، میشد؟؟

-حرکت عمومی مردم تهران علیه صهیونیست ها بعد از مسابقه ایران و اسرائیل را چه جوری میشد این قدر خوار کرد؟؟

-تحلیلی از شرایط اجتماعی ندارد، وضعیت فلسطین و اسرائیل را هم نمی‌دانیم در چه دوره ای است. خود بازی و حتی گل قلیچ خانی را هم که نمایش نمی‌دهد، حداقل یک گزارش فوتبالی خوب میگذاشتید!




فیلم “شاه نقش”(شاهد احمدلو/علی قائم‌مقامی): احمدی‌نژاد یا پزشکیان؟

سینماروزان/احمد محمداسماعیلی:

+ظاهرا تنازعات صنف لونه زنبور ی سینما مرکز اتفاقات است اما خیلی زود معلوم می‌شود کلا خواسته پته سیاسیون را روی آب بریزد و همه حرف همین است کتک‌زن‌ها هم برای بدنه صنف کاری نکردند چه برسد به کتک‌خورها!

+بازی هومن برق نورد، چشمگیر و با گریم خوبی که او را زمین‌خورده‌ی پردرد سینما نشان میدهد؛ زمین خورده ای ساده لوح که می‌خواهد جلو برود که دستگیر باشد ولی نمی‌داند که جلوگرد جز با زمین زدن ممکن نیست! شایسته کاندیداتوری.

+نون سینما؟ با کارت صنف، نیم سیر پنیر میدهند؟ به کف صنف که نه! ولی می بینید که برای رئیس صنف هم نون دارد و هم ژیگو و هم شاسی بلند و هم نشمه‌ی عروسکی! این را توسعه دهید به سیاست تا همه چیز معلوم شود.

+رضا رویگری؟ تکان دهنده است که با حال نزار می‌گوید سینما حق مشایخی را هم نداد چه برسد به بقیه.

+حضور متوسلانی در نقش مرشد بهرنگ!

+متلک های سیاسی از پزشکیان و “تا آخرش میمونی” گرفته و برو برس به “بگم بگم”های احمدی نژادی که در رقابت هومن-بهرنگ رخ می‌نماید.

جوک؟

–کلنگ زنی زمین کشاورزی برای توزیع میان اعضای صنف و دعوا سر مساحت اتاق خواب و توالت! چند سال از راه انداری صنف سینما راه افتاده و حتی نتوانستند در زمان رونق مسکن مهر، شرایط خانه‌دار شدن صنف را فراهم کنند. بالاخره یک فیلم هم پیدا شد که به خودش سوزن بزند.

چشم انداز؟

–لحن شیرین و ساده گویی دارد و می‌خواهد سیاست بازان را بنوازد و سوءاستفاده‌ی رقابت های انتخاباتی را نیشی بزند و نتیجه گیری فرمایشی هم ندارد و رک و راست و بی واسطه، می‌گوید همین است که هست و هر که بیاید دوباره همان آش است و همان کاسه.

 




فیلم “پیرپسر”(اکتای براهنی/بابک حمیدیان و حنیف سروری): استندآپِ حسن/زیر همان هود!

سینماروزان/حامد مظفری:

+حسن پورشیرازی است که شروع میکند، کنار هود، به اوج می‌رساند کنار هود و تمام میشود نزدیک هود‌. پورشیرازی سالها بعد از مهمان مامان، نقش را بلعیده و حسابی به غنا رسانده این روایت بیشتر محصور میان دیوارها را.

-دوقطبی‌سازی میان محمد ولی زادگان-حامد بهداد زیادی رو است و همان اول می‌شود حدس زد که بهداد به عنوان نماینده قطب فرهنگی است که در نهایت طغیان می‌کند. کاملا مطابق قواعد توده‌دوستان.

با همین موتیف، یک دهه قبل #عصبانی_نیستم را داشتیم با نویدی که او هم فرهنگی-دانشجوی اخراجی-بود و درنهایت یاغی شد. آنجا نماینده توده‌ها، ترتیب پدرزن عمله‌ی سرمایه را داد و اینجا نماینده اهالی فرهنگ ترتیب پدر تریاکی هوسباز را می‌دهد.

+حسن پورشیرازی چنان سایه ای بر فیلم افکنده که اگر در سکانسی نباشد، کاملا قافیه تنگ می‌آید. حسن همچون یک استندآپ قابل حدود دوساعتی که در فیلم است، ملت را سرگرم می‌کند.

-کاملاً سوار بر موج فیلم‌های پدرکُش این سالها و #برادران_لیلا. ای کاش آن گرمای اولیه را حفظ می‌کرد و میتوانست فکری کند برای دو تا یک ساعت دوم و سوم.

+-بساط منقل غوغا میکند و با همراهی جناب محمدرضا داوودنژاد و…! حول منقل بده بستان پورشیرازی و داوودنژاد، دیدنی است. داوودنژاد هم مثل حسن خودش را سپرده به محفل دخانی و می‌ترکاند.

+حضور لیلا حاتمی هرچند گره اصلی را بناست رقم بزند و تلاش هم میکند که نقش زن عاشق پسر را سانتی مانتال نکند اما باز شخصیت پردازی دقیقی ندارد و خیلی اندک از هویت او می‌فهمیم و اینکه اصلا کارش چیست؟ شغلش چیست؟ کاسب است؟ کاسب نیست؟ انگار اکتای آن قدر محو شخصیت سازی برای حسن پورشیرازی شده که دیگر یادش رفته اتفاقا قطب مقابل یک مرد دیکتاتور، باید یک زن کاریزماتیک و مرموز باشد نه این تیپی که حتی نمی‌داند چرا نباید دلارهای پدر را بپذیرد؟ عاشق است؟ عاشق بهداد؟ خیلی راحت دلارها را بگیرد و نقشه فرار با معشوق را بکشد! اگر هم عشق برایش بازی است که می‌تواند پدر را هم بازی دهد. تحجر شب‌نامه‌ای دهه چهل و پنجاه باعث شده همچنان در نتیجه‌گیری‌ها، در پریروز بماند مبادا خلاف آیین‌نامه‌ باشد؟

+وحید قاضی زاهدی در نقش فیلسوف پای‌منقل! که می‌زند و سپس از ویل دورانت جعل می‌کند.

-نماد سیاسی؟ همه اش را می‌توان تفسیر سازی کرد. از آن شورلت حسن تا غصب کردن خانه ی ساواکی تا …نمایش گاه و بیگاه ترامپ تا آن دو به هم زنی پدر میان پسر چپ و پسر راست و اینکه درنهایت چپی است که ترتیب پدر را می‌دهد و راست هم که در این نمادسازی ها زودتر از همه می میرد. زیادی کودکانه نیست؟

-خودداری و درون گرایی کاراکتر فرهنگی به حامد بهداد نمی‌خورد. بهداد ذاتا یاغی است و رواداری و پرهیز از کل کل به او نمی‌آید. بهتر بود کوروش تهامی برای این نقش می‌آمد یا حتی امیرحسین آرمان. بهداد بهتر بود نقش آن یکی برادر را بگیرد.

-هر جا که حسن نیست، پیگیری دشوارتر می‌شود و البته از انصاف نباید گذشت که این وسط یک سری سکانس خوب شکل می‌گیرد مثل بگومگوی لیلا و حامد زیر پل یا معاشرت شبانه دستان دو عاشق تا ترکِ منزلِ حامد و شتاب لیلا برای یک معانقه خلاف عادت.

-به سبک #پل_خواب اینجا هم پتک هست دست پدر! پتک؟ چه پتکی!

-رقاصی هم دارد! دونفره حسن و داوودنژاد! اینها همان ها نبودند که به لرزندان عزتی و پژمان و کیایی و… معترضند.

بله بله، این رقص در خدمت توده هاست؛ رقاصی با موسیقی محسن نامجو که می‌خواند: گرجستانم را پس بده! ترکمانچایم را پس بده! بابالنین برزخ نشود؟

-فرض اول: پدر بد

فرض دوم: پدر اخ

فرض آخر: پدر لعنتی

دیگر چرا پدر را کردید قاتل زنجیره ای؟؟؟خفاش شب؟

فقط این سمت این طور است؟

نه آن طرف هم پدر ازکارافتاده دختر را داریم که دخترک را بیچاره کرده.

بابک خرمدین؟

می‌شود رد زد اما ماجرای واقعی بابک دراماتیک تر، سایکوتر و تحلیلی تر از هردو نسخه‌ی به اصطلاح دراماتایزد ی است که تاکنون دیده‌ایم؛ ترک عمیق اولی بود و پیرپسر دومی.

-پایان بندی؟

خیلی خیلی طولانی

یک ساعت و یکی دو ربع اضافی دارد و

عشق به راش های اضافی اگر کنار گذاشته شود، به نسخه مطلوب تری می‌رسد که می‌تواند اکران عمومی مطلوبی را رقم بزند.




فیلم “ماریا”(مهدی اصغری ازغدی/علی لدنی): چرا هتل نبینند؟

سینماروزان/احمد محمداسماعیلی:

-قلت تکنیک از همان ابتدا معلوم است؛ کارگردان حتی از گرفتن نمای خودکشی دختر بلوچ که مهمترین وجه فیلم است، عاجز است و بجایش یک نمای قبل و یک نمای بعد را تحویل مان می‌دهد.

-وقتی صابر ابر و پانته آ پناهیها وارد می‌شوند امیدوار می‌شویم بلکه بتوانند جانی دهند به فیلم ولی متن، آن قدر دمده و قدیمی است و از آن بدتر در اجرا چنان مسخ جریان کدر سینمای موسوم به جشنواره‌‌ای شده که این دو بازیگر هم نمی‌توانند کمکی کنند به فیلم.

-بازی نقش اصلی مرد-مهدی صدیقی مهر-بسیار پایین تر از حد انتظار و +باز به حسین محجوب در نقش پدر بلوچ که کشف و شهود شخصی کرده بر نقش و جاهایی که حضور دارد، می‌تواند مشتاق مان کند به دنبال کردن.

-فیلمبرداری بی چارچوب، تدوین کسالت بار، دکورهای سرد و بی‌روح، عملا چیزی از فیلم باقی نمی‌گذارد.

-بیست و چند سال پیش که ماجرای زهرا امیرابراهیمی و لو رفتن فیلم شخصی اش رخ داد، اوضاع به مراتب متفاوت تر بود، اول که خبری از اندروید و آی او اس و سوشال نتورک نبود و بعد هم که طرف سلبریتی بود و نه بازیگر گمنامی که اتودی زده برای نقش روسپی. این همه دور از زمان!؟ چرا؟؟ البته همان زمان اتفاق امیرابراهیمی هم فیلمی در این رابطه ساختند به نام “سایه ی وحشت” با بازیگران حرفه ای شهاب حسینی و‌ماه چهره خلیلی که به اکران هم هرگز نرسید!

-انبوه شک و تردید و دودلی شخصیت اصلی و بعد رنگ بندی تیره و تار ایران!؟ زمانی می‌شد با این سبک به کن و برلین و ونیز رفت. الان چطور؟ کجا طلبه دارد اینها؟ مگر اینکه جریانات پسامهسایی باشد در ژاپن و جایزه ای که گرفته شد و شد بلای جان دیگری برای سینمایی که سینما نیست.

-سینمای موسوم به اجتماعی یعنی این؟ ریتم کند و روایت کهنه و سوژه منقضی؟؟ اجرا هم که در حد اتودهای سینمای جوان. باز میگویید چرا مردم هتل و تگزاس می‌بینند؟ حداقل از هر سه کمدی، یکی اش بازی های بدردبخور دارد، کمدی سازان موفق لااقل ریتم را می‌شناسند ولی اینها چه؟ حتی جسارت بازسازی اصل واقعه را ندارند و حرف و حرف و حرف است که اول و وسط و آخر را گرفته‌. چه کاریست؟ بروید در رادیو و نمایش رادیویی پر کنید.

 




فیلم “پیشمرگ”(علی غفاری/آرش زینال‌خیری): نفوذ بیخ گوش!

سینماروزان/مسعود احمدی:

+با اینکه داستان در غرب ایران میگذرد ولی جز به‌جا و مرتبط با فیلمنامه، نما از طبیعت نمیگیرد و هدفش را بر همان روایت خودش گذاشته و کمتر بیراهه می‌رود.

+کارگردانی تکنیکی و ملزم به تریلرهای ماجراجویانه، باعث شده فیلم سروشکل آبرومندی پیدا کند. ناشی از سپردن کار به علی غفاری که سالها تجربه دستیاری داشته و در کارگردانی هم فیلم تاریخی خوش‌ساخت‌ #استرداد را از او دیده‌ایم.

+شخصیت ها دو قطب مثبت و منفی هستند و قابل پیش‌بینی منتها بیرون نمی‌زنند و بیش از تغییر ماهیت شخصيت ها، این تعقیب و گریز طرفین ماجراست که به موتور پیش برنده درام بدل می‌شود.

+شمایل کوتاه احمد کاظمی در اینجا به مراتب بهتر از فیلم #احمد. تلاش برای نماهای باز از یک سردار شهید و نزدیک شدن اندک و گذری بیشتر جواب می‌دهد.

-یاللعجب؟

–آقای تهیه کننده در نقش حامی سردار قهاری در دقایق پایانی وارد می‌شود و همنام فیلم نقش پیشمرگ را بازی می‌کند!

-بازی های فیلم دو سو دارند؛ برخی خیلی خوب مثل مهدی نصرتی و آرش آصفی و عبدالرضا نصاری و برخی متوسط و زیر متوسط مثل الناز ملک و ساناز سعیدی.

+داستان سرراست و کلاسیک خود را راحت روایت می‌کند و سعی می‌کند جذابیت را از گره های غیرقابل حدس بگیرد.

+نفوذ و نفوذی تا بیخ گوش قهاری رخنه کرده؛ کاملا باورپذیر و هم راستا با اتفاقات اخیر و‌ یادآور ترور اسماعیل هنیه.

+سعی می‌کند تا انتها نماهای اکشن مهیج را داشته باشد و برای پایان بندی نیز کم نمیگذارد؛ از تریلی ماک ۱۸ چرخ تا هلی کوپتر که رویش سوار است و باز درگیری و درگیری تا بلند شدن هلی کوپتر. -می‌توانست ریتم بخش پایانی و بخصوص حرکت ماک را با ریتمی تندتر قرار دهد ولي به هر شکل در سینمای خالی از اکشن، غفاری تکانی داده به این ژانر.

 

 




فیلم “شوهرستاره”(ابراهیم ایرج زاد/علی اوجی): از بیتا فرهی بیاموزید!

سینماروزان/حامد مظفری: 

+تکلیف با اجرا و میزانسن بندی، معلوم است. ایرج زاد در این زمینه کم نگذاشته‌. داستانی که انتخاب کرده هم می‌شود همذات پنداری کرد.

-مشکل؟ انتخاب بازیگر اصلی! فریبا نادری را آورده و نقش زن بدبخت بیچاره مفلوک را بهش داده و چون با فیس ش جور نبوده یک دماغ گنده برایش گذاشته که شبیه‌ش کرده به مهران رجبی! چه کاریست آخر؟ یک بازیگر پروتزنشده نیست؟؟ حالا دماغ گذاشتی آن لب های تزریق شده را چه کنیم؟؟ اصلا چرا فکر میکنند اگر کسی از دهات بیاید تهران، نمی تواند بینی قلمی داشته باشد و لاک بزند و خوشگل کند؟ مهاجران بیشتر تلاش نمیکنند در همرنگی با جماعت.

-گریم فریبا جاهایی یادآور لادن طباطبایی قبل از عمل هم هست.

-کل شناسنامه ای که از شهرستانی بودن فریبا نادری ارائه می‌دهد همین است که هی می‌گوید: به سر چشم!

-لهجه ستاره-فریبا نادری- هی می‌رود و هی می‌آید، هی می‌رود و هی می‌آید…هی می‌رود و هی می‌آید و تا انتها درست نمی‌شود که نمی‌شود.

-ستاره برای یافتن شغل نیازمندی همشهری می‌خرد! به سبک بیست سال قبل.

+به به! بازی فریده سپاه منصور را ببینید در نقش یک پیرزن آسایشگاهی که نه می‌تواند حرف بزند و نه به تنهایی غذا بخورد‌. سپاه منصور با نگاهش، سکانس ها را مال خود می‌کند.

-از ورود زنان به استادیوم تا اسیدپاشی به زنان و آوازخوانی زنان را وارد کرده تا بنیه داستان لاجان‌ش را افزون کند ولی نکرده برای اینها داستانکهایی در پاساژهای علی-معلولی ایجاد کند.

+هرجا وارد آسایشگاه زنان می‌شود جذابیت بیشتر می‌شود چون هم سوسن پرور و هم سپاه منصور بازیگران خوبی هستند که کار را درمی‌آورند.

-هومن حاجی عبداللهی همچنان درحال بازنشر رحمت خروس باز! اینجا شده مرد متاهلی که می‌خواهد ستاره را صیغه کند.

++نادر سلیمانی با سر و صورت کاملا تراشیده یکی دیگر از مردان طالب ستاره است که وجه معلق میان شوخی و جدی زندگی این مرد را در حضور کوتاهش به خوبی ادا می‌کند.

-هرجا که فریبا نادری از تنهایی درمیاید و سکانس های دو یا چندنفره دارد، ریتم اثر بهتر می‌شود. مشکل اصلی همان است که فریبا نادری را گذاشته نقش اصلی و آن هم در نقشی خیلی دورتر از خود واقعی‌ش. نادری باید همان زن آلامد تریپ ستایش باشد و این دهاتی‌بازی پرنوسان کار او نیست. این نقش به درد ژاله صامتی یا فاطمه گودرزی یا شهره لرستانی می‌خورد یا استاد همه فن‌حریفش سیمین معتمدآریا.

+حامد بهداد استاندارد است و یادآور “زندگی جای دیگریست”. اشتباه بوده که بهداد را از ابتدا با تدوین موازی وارد داستان نکرده. وقتی می بینیم بازیگر اصلی، کم تجربه است چرا کاراکتر بهداد را توسعه ندادی. حتی می‌شد کاراکتر دوست ستاره که تحت اسیدپاشی قرار گرفته را هم گسترش داد تا این همه بار روی دوش فریبا نباشد.

+انصافا بهداد که وارد می‌شود داستان جان می‌گیرد و بهداد بی خودنمایی و با اینکه کاراکترش عبوس و کم حرف است، با نگاهش، جریان می‌سازد.

+شیرین؟

لحظات حضور ستاره در بنگاه شوهریابی به مدد آن دو زن ظاهرا متشرع وراج، لحظات شیرینی رقم میزند. یا لحظات سه نفره آشپزخانه آسایشگاه و پرحرفی سوسن پرور و شوخی با آشپز تپلی.

پرسش؟

–چرا هر که می‌خواهد خودی بنماید یا باید نقش زنان بدبخت را بازی کند یا نقش زنان معتاد؟ نمی‌شود شیک و مجلسی بود مثل بیتا فرهی و ماندگار شد؟

کلید؟

 همان مساله یائسگی ناگهانی ستاره و ترس از مادر نشدن را نمیشد در طبقه مرفه مصور کرد و با همان فریبا نادری همیشگی؟ اتفاقا شاید اگر فقر متکلف نباشد این ترس زن در از کف دادن شانس مادری بسیار بیشتر کارکرد دراماتیک میداشت؟ وقتی حضور فریبا نادری اجباری است، از این اجتماعی‌بازی فیک دربیایید و داستانی برای خودِ واقعی‌اش بنویسید.




فیلم “غریزه”(سیاوش اسعدی): لولیتاخوانی در احمدآباد مستوفی!/عرق شرعی؟!

سینماروزان/حامد مظفری:

-استارت با امین حیایی و تلاش متصنع برای دیالوگ‌نویسی کیمیایی‌طور.

+خوشبختانه امین زود از داستان خارج میشود و زوم میکند به غریزه در حال رشد پسرک به دخترک مهمان.

-غریزه‌ی تازه بالغ را تا یک ساعت و کمی بیشتر ادامه می‌دهد و ناگاه داستان را عوض می‌کند به فرض زنبارگی پدر و درنهایت این را هم بدل می‌کند به جوانمردی پدر در نکاح یک دختر تحت تجاوز و باردار.

-مشکل همین دوتکه بودن است. اعتراف نهایی پدر هم دردی را دوا نمی‌کند جز باز تلاش برای کیمیایی شدن.

-تصویرسازی جدای خانواده از جامعه اطراف، پاشنه آشیل است. در فیلم درخونگاه نیز همین مساله وجود داشت. اینکه فیلم را به صورت یک تئاتر سه پرده ای ببینیم و همه هم و غم را بر آرایش صحنه‌های داخلی بگذاریم و هیچ چیز از آنچه در جامعه اطراف در حال رخ دادن است نشان ندهیم جز یکی‌ دو سکانس از مدرسه و کتک کاری بچه‌ها، واقعا فیلم را کم بنیه می‌کند. وقتی مرکزیت پسربچه ای است غریزه‌زده که اتفاقا در خانه هم تنهاست ولی در مدرسه، اهل سرشاخ، یا باید مدرسه را بیشتر نشان می‌دادی یا کمی وقت صرف دکورسازی نماهای بیرونی میکردی و لااقل بخشی از آن روستا یا شهرستان محل اقامت را تصویر میکردی. خنده دار اینکه در فرازی، پسرک، دخترک را سوار موتور کرده و به سینما می‌رود ولی هیچی از ورود به شهر نمی بینیم و ناگاه کات می‌خورد به داخل سینما و تلاش پسر برای نزدیکی در تاریکی!

-طراحی صحنه و فضای درونی عمارت اعیونی دهه چهل و بیرونی بیشتر اسکاندیناوی می‌زند تا ایرانی!

-اینکه بخش عمده داستان را در یک عمارت خارج شهر تصویری میکنی ذات شرقی را از اثر میگیری  و دیگر آن ژست های رفیق‌بازی پدر داستان محلی از اعراب ندارد.

+بازی امین حیایی درست مثل درخونگاه، عالی است و با اینکه فقط در ابتدا و انتها حضور دارد، حضور پدری ترسناک و هم رئوف را خوب اجرا کرده. انگار غریزه، یک نسل قبل‌تر از درخونگاه است و پسرک غریزه همان امین حیایی جوان درخونگاه است که دوباره رکب خورده! عامل رکب در هر دو فیلم، خانواده هستند.

+بازی های ساینا روحانی و مهدیار شاه محمدی، نوجوانان فیلم، بسیار متعادل است و سیاوش اسعدی خوب توانسته آنها را در سیر طبیعی یک عشق و عاشقی نوجوانانه، قرار دهد.

+طراحی صحنه و لباس زیادی تمیز و درخشان است؛ درخششی یادآور سریالهای ترک.

منطق؟

–پدر که از حال و هوای پسرک مطلع است چطور رها می‌کند و به تهران می‌رود تا او بشود معشوق زن‌بابایش؟؟

–دوئل پدر و پسر؛ عرق خوری پدر و همزمان حرف زدن از شرعی که زن‌بابا را مادر پسرک میکند!

پایان بندی؟

–آتش زنی خلوتگاهی که به امور شخصی می‌گذرد! زیادی رو بازی نکرده‌اید. آن عشق طوفانی، پایانی کوبنده‌تر نمیخواست؟

مزیت؟

+سعی صادقانه در نمایش درونیات شخصی قابل تحسین است…اینکه فیلم بسازی و آنچه را خود تجربه داری وارد کنی به مراتب بهتر از فیلمسازی درباره نادانسته‌هاست.