1

ساعتی عاشقی و جوانی با فیلم “یادگار جنوب”

سینماروزان/جبار آذین(منتقد و مدرس سینما): عاشقی و شیدایی چه از نوع عاشقانه عشاق و اصل و چه عاشقانه مجنون های ناکام، با تمام فراز و فرود هایشان، دلنشین و روح نوازاند، حتی اگر مانند فیلم خوب “یادگار جنوب” ساخته و روایت هنرمندان جوان و مستعد سینما؛ حسین امیری دوماری و پدرام پور امیری از میان ریا و خشونت و انتقام و جنون بگذرند.

 

اما چون شیرین اند، آنچه خود را به لطف و دلربایی به نمایش می نهد، زیبایی و معصومیت و مظلومیت “عشق” است. فیلم نامتعارف و متمایز یادگار جنوب که راوی عشق ها و عشاق ناکام به شیوه غیر متعارف است، برخلاف خط تلخ ناکامی ها و نامرادی ها، باداستان خود  و محور قراردادن کینه و عشق و رفاقت، چهره ای دوست داشتنی از عشق را در گرمای سینه عشاق جنوبی بازگو می کند و تماشاگر بویژه مخاطب جوان را با شخصیت ها و داستان پیچیده اش همراه و متاثرمی کند.

 

این تاثیرگذاری به معنای آن است که فیلم یادگار جنوب در یادمان های ذهنی تماشاگر خواهد ماند. فیلم تقریبا از نگارش فیلمنامه و کارگردانی خوبی برخوردار است و بازیگرانش در ایفای نقش های دشوار خود کم و بیش موفق بوده اند. سازندگان این اثر جذاب عاشقانه در دومین همکاری خود، به توفیق رسیده و فیلمی قابل تامل و اعتنا به سینمای ایران و مخاطبان فیلمهای ایرانی اهدا کرده اند. با تماشای عاشقانه یادگار جنوب، ساعتی عاشقی و جوانی کردیم و لذت بردیم. دست مریزاد.

نگاه جبار آذین نویسنده و منتقد و مدرسسینما به فیلم یادگار جنوب
نگاه جبار آذین نویسنده و منتقد و مدرس
سینما به فیلم یادگار جنوب

 

 




یک منتقد پیشکسوت متذکر شد⇐ محمد خزاعی وارد دهان اژدهایی هزارسر شده که سرهای ابتذال و فساد و سرمایه‌سالاری، او را تهدید می‌کنند!/خزاعی از یک سو با درباریان سینما و ازسوی دیگر با اربابان و نوکران سرمایه مواجه است!/ خزاعی بدون تحول در ساختارهای سینما و پاکسازی آن از عوامل و عناصر نامطلوب نمی‌تواند در کار خود به توفیق رسد!/خزاعی می‌تواند امیرکبیر سینما و یا جزو سلطنه‌ها باشد؛ انتخاب با اوست!/خزاعی اگر امیرکبیر باشد قطعا بدنه اصیل سینما را نه فقط در این مدت ریاست که تا پایان عمر، حامی خود خواهد دید!

سینماروزان/جبار آذین(منتقد و روزنامه‌نگار پیشکسوت): سالها تولیت سینمای کشور برعهده دوله‌ها و سلطنه‌ها و عوامل آنها بود و تا توانستند در تخریب سینما و دستاوردهای آن همت به خرج دادند و با نشاندن مزدوران خود بر صندلی های سینماوهمراه کردن ملیجک هاو چاپلوسان باخود،خوردند و بردند و با قتل سینمای کودک و نوجوان، تکه وپاره کردن جشنواره معتبربین المللی فیلم فجربه دو حیاط خلوت و دو جشنپاره تشریفاتی و بودجه بربادده و میدان دادن به پیدایش انواع باندهای مافیایی و پول شویان وابتذالگراها و همچنین منزوی کردن پیشکسوتان و حرفه‌ای‌های سینما با قراردادن نسل نوجوی سینما در گروهک انحرافی هنرنمایی و تجربه‌‌نمایی و……درمقابل آن‌ها از سینما ویرانه ساختند.

اکنون با تغییر دولت و به رغم تداوم وجود ساختارها و مناسبات فرسوده سینما و حضور و نفوذ عوامل طفیلی متولیان پیشین سینما، فردی از دل رسانه و عبور از پلهای تجربه مدیریتی و اجرایی، بر صندلی مدیریت سینما و تل مخروبه های آن  نشسته است. شخصی که از توانایی مدیریتی وصداقت،نشان دارد.

محمدخزاعی،رییس جدیدسازمان فرسوده و پر مشکل سینمایی، با ترک اعتراضی مراسم اشرافی اختتامیه جشنواره فیلم کوتاه و وعده پیوند تکه وپاره های دو جشنپاره بدون ثمر موسوم به ملی و جهانی فجرکه هیچ ربطی به ملی وجهانی وفجر نداشتند و تبدیل آنهابه شکل و شیوه پیشین، بارعایت الزامات روز، نشان داده که مایل است ازفرهنگ وسینما در برابر فساد و انحراف و سرمایه سالاری دفاع کند.

البته اینکه آیا موفق خواهدشد آنها را اجرایی کند و دست کم به یکسری اصلاحات درسینمابپردازد یا نه، مساله ای مهم است. خزاعی وارد دهان اژدهایی هزارسر شده که سرهای ابتذال و فساد وسرمایه    سالاری،او را تهدید می‌کنند. رییس سازمان یادشده، چنانچه بخواهد علیرغم تمام موانع و مخالفتها و هجمه‌ها به اصلاحات درسینما ادامه دهد، بامعضلات عظیم رودررو است.

او باید به یاد داشته باشد که بدون تغییرات اقتصادی و اجتماعی درکشور و تحول در ساختارهای سینما و پاکسازی آن از عوامل وعناصر نامطلوب نمی‌تواند در کار خود به توفیق رسد.

جبار آذین

او از یک سو با “ناصر” و درباریان سینما و ازسوی دیگر با اربابان و نوکران سرمایه مواجه است و اهالی سینما ومردم هم درجلوی نگاه او قرار دارند.

خزاعی می‌تواند با تکیه بر سلامت، صداقت و برنامه وکسب همدلی و همراهی اهالی سینما به اصلاحات در سینما ادامه دهد یا در برابر فشارها، تهدیدها و مماشات سرمایه زانوی تسلیم زمین زند.

او می‌تواند امیرکبیر سینما و یا جزو سلطنه‌ها و دوله‌ها باشد. محمد خزاعی خوب می‌داند که حاصل امیرکبیر بودن “حمام فین کاشان”و دوله بودن”کاخ نشینی”است؛ انتخاب با او است. اهالی سینما و فرهنگ در انتظار تصمیم ها و عملکردهای او هستند و اگر امیرکبیر باشد قطعا بدنه اصیل سینما را نه فقط در این مدت ریاست که تا پایان عمر، حامی خود خواهد دید.




یک منتقد و مدرس سینما بیان کرد: از روزگاری که پای سیاست به سینما باز شد، فرهنگ از سینما جلای وطن کرد!/کسانی عهده دار سینما شده اند که نه برای فرهنگ ارزش قائلند و نه برای اعتقادات!/ آنچه این روز‌ها بر سینما حکم می‌راند، نگاه‌های سیاسی متصل به ثروت مافیا و پولشویان است!!/سینمای ایران نیازمند معماری نوین است!

سینماروزان: چند سالي است در فیلم‌ها و سریال‌های ایرانی دیگر کمتر خبری از روحیه جوانمردی، مروت و گذشت در قصه ها و قهرمانان فيلم ها پیدا می‌شود.

به گزارش سینماروزان و به نقل از “جوان آنلاین” سینمای دهه ۶۰ و ۷۰ مملو از قهرمانانی بود که روحیه پهلوانی جوانمردی و از خودگذشتگی داشتند، اما رفته رفته با غلبه جریان روشنفکری بر سینمای ایران این قهرمان‌ها نیز از پرده رخت بر بستند و جای خود را به شخصیت‌هایی شکست خورده، درمانده، مایوس و در در کار خود مانده، دادند. در طرفی دیگر نیز از سریال‌های نظیر «پهلوانان نمی‌میرند» و «پدر سالار» که از مهمترین ویژگی‌های بارز آن‌ها اخلاق و پهلوان منشی بود رسیده‌ایم به یک مشت سریال آبکی با شخصیت‌های منفعل و دور از خانواده.

از همین رو با جبار آذین، منتقد و مدرس سینما درباره اینکه سینما و تلویزیون چه نقشی در ترویج اخلاق و روحیه جوانمردی در جامعه دارد گفت و گو کرده‌ایم.

جبار آذین، منتقد و مدرس سینما در خصوص کمرنگ شدن روحیه جوانمردی و پهلواني  در سينماي ايران بويژه شخصیت‌های اصلی فیلم‌ها به «جوان آنلاین» می‌گوید: به نظر من از روزگاری که پای سیاست و تجارت به عرصه فرهنگ و هنر و به ویژه سینما باز شد، به ناگزیر فرهنگ از حوزه فرهنگ جلای وطن کرده است.

آذین می‌افزاید: با حضور و نقش پر رنگ سوداگری، رفاقت و تجارت و همچنین دور شدن اداره سینما از معیار‌ها و ملاک‌های فرهنگی و باور‌های جامعه کسانی عهده دار سینما شده‌اند که نه در امور فرهنگ و سینما صاحب تخصص بوده‌اند و نه اینکه برای اعتقادات ، سلیقه و دیدگاه‌های جامعه ارزش قائل بوده‌اند. از همین رو تولید فیلم‌های با محتوا و ارزشی به مرور جای خود را به آثار سطحی و سبک و بی محتوا داد تا گیشه‌ها از آن بی هنران، علف‌های هرز، مافیا و سوداگران باشد.

این مدرس سینما تصریح می‌کند:«معتقدم سالهاست که دیگر به جز مواردی اندک به همت برخی سینماگران متدین و متعهد ما شاهد آثار شاخص و ارزشمند که دارای استاندار‌های سینمایی و فرهنگی باشند در سینما نیستیم. به عبارت دیگر آنچه این روز‌ها بر سینما حکم می‌راند، نگاه‌های سیاسی، جناحی و بی هنری است که از فیلتر قدرت و ثروت مافیا و پولشویان سینما می‌گذرد. به همین دلایل است که سینما به حال خود رها شده و اغلب به گونه بازار مکاره و محلی برای کسب ثروت، موقعیت و قدرت و شهرت درآمده و کمتر مدیر و هنرمندی را می‌توان یافت که برای مسائل فرهنگی، معنوی و اخلاقی امتیازی قائل باشد.

آذین ادامه مي دهد: روشن اینکه آنچه در سینمای کنونی کشور حرف اول را می‌زند، فرهنگ، اخلاق، انسان و دین مداری نیست بلکه لودگی، تمسخر، همجمه به فرهنگ، ارزش‌ها و آرمان‌های جامعه است.در جامعه‌ای که اعتقادت و باور‌های دینی، ملی، انسانی و اخلاقی در آن سلطه دارد می‌طلبد که فرهنگ و هنر و سینمای آن هم بازتاب این گونه نگرش‌ها و خواست‌ها باشد و در جهت ارتقا سینما بکوشد.

جبار آذین، منتقد و مدرس سینما در خاتمه تاکید می‌کند: سینمای ایران به معماران و معماری نوین که با فرهنگ و سلیقه و انتظارات جامعه و سینماگران همسو بوده و از مسیر واقعیت‌ها و ارزش‌ها عبور کند، نیازمند است.




پرسشهای یک منتقد پیشکسوت درباره محفلی موسوم به جشن منتقدان خانه سینما⇐آیا برگزاری این دورهمی به نام کلی منقدان، سوءاستفاده از جایگاه نقد و منقد نیست؟/چطور است نام آثار تهیه‌کننده‌ای سابقا گریمور همواره در میان برگزیدگان این دورهمی دیده می‌شود؟!/چه کرده‌اید که امثال تهمینه میلانی شما را به استقلال دعوت می‌کنند؟

سینماروزان: تازه ترین جشن انجمنی موسوم به منتقدان خانه سینما در حالی برگزار شد که بیشتر از خود این جشن محفلی، این انتقادات جمشید مشایخی به عزت الله انتظامی و بایکوت صاحبان فیلم 3ارگانی از سوی جعفر پناهی به هنگام اعطای جوایز بود که مورد توجه قرار گرفت.

با این حال جبار آذین منتقد و مدرس پیشکسوت سینمای ایران که خود از موسسان این انجمن بوده و در این سالها مدام درباره دور افتادن انجمن از اهداف اصلی هشدار داده، با نگارش یادداشتی تأمل برانگیز پرسشهایی طرح کرده درباره این جشن، اهداف برگزارکنندگان و به خصوص چینش جوایز آن.

از جمله پرسشهای آذین درباره سوءاستفاده از نام نقد و منتقد در چنین محفلی بوده است و پرسشی دیگر ناظر به برنده شدن مدام آثاری مختلف از تهیه کننده ای سابقا گریمور در این جشن!!!

آذین به مانند همه این سالها پرسشهایی کلیدی هم طرح کرده در چرایی فاصله بعیدی که میان این انجمن و رسانه ها و منتقدان مستقل افتاده و البته به خروجی این انجمن که در یک جشن و توزیع کارت جشنواره خلاصه شده ایراد وارد نموده است.

متن یادداشت جبار آذین را بخوانید:

انجمن موسوم به منتقدان و نویسندگان خانه سینما یازدهمین دورهمی خود را هم با عنوان جشن منتقدان ونویسندگان سینمایی ایران برگزار و به برگزیده هایش جوایزی اهدا کرد.

نکته کلیدی و مهم در این ارتباط این است که انجمن مذکور به عنوان یک صنف ذاتا فرهنگی و سینمایی سالها است که از مسیر اصلی خود که یاری و همراهی سینمای ایران، حمایت و پاسداری از حریم و حرمت نقد و منقد و منافع صنفی و اجتماعی حتی اعضای خود است به دور افتاده و برخلاف نگاه و اهداف بنیانگذاران خود که درپی ایجاد تشکلی مستقل،متعهد ومردمی بودند،تبدیل به گروهی وابسته شده که از سوی خانه سینما و در واقع سازمان سینمایی و دولت ارتزاق مالی واجرایی می کند.

 انجمن مذکور، دورهمی خود را به غلط و با سوءاستفاده از مقام و منزلت منقد و نقد با عنوان جشن منتقدان برگزار می‌کند، درصورتی که انجمن یادشده تنها دربرگیرنده گروهی از منتقدان و بیشتر خبرنگاران است و منتقدان و رسانه های مستقل با آن همکاری ندارند. آیا حلقه بالادستی این انجمن هیچ گاه از خود پرسیده‌اند که چرا فاصله میان آنها و رسانه‌ها و منتقدان مستقل هر سال بیشتر از قبل شده است؟؟؟

این انجمن، تشکلی کاملا وابسته و در واقع انجمن منتقدان وابسته به خانه سینما است که خود ده ها و بلکه صدها مشکل با بدنه صنفی خویش دارد و نه انجمن منتقدان سینمای کشور و براین اساس آیا برگزاری دورهمی آن به نام کلی منقدان، درست است و سوءاستفاده از جایگاه نقد و منقد نیست؟

گرچه بسیاری از اعضای انجمن از همکاران و فعالان عرصه رسانه و سینما و همگی دوستانی قابل احترام اند، ولی حضور آنها با کجروی ها و عملکردهای طیفی از راهبران انجمن که ازموقعیت و امکانات و تسهیلات انجمن در مسیری غیر از صنف وسینما و رسانه استفاده می کند، درمعرض لطمه  و آسیب حیثیتی، شغلی و اجتماعی قراردارد.

در هر حال جامعه منقدان کشور، خانواده ای گسترده و قابل احترام است و انجمن منتقدان خانه سینما فقط جماعتی از آن را شامل می‌شود. انجمن موسوم به منتقدان سالها است که  حتی به وظایف صنفی و فرهنگی خود به درستی عمل نکرده و تمام خروجی آن در برگزاری دورهمی سالیانه در قالب جشنی که صدها مسأله وحاشیه دارد و البته گرفتن کارت یک جشن پاره بزرگتر ازخود(!) خلاصه شده است. چرا تمامی خروجی محفل موسوم به منتقدان خانه سینما خلاصه شده به برگزاری جشن و توزیع کارت جشنواره؟

این به اصطلاح جشن، تنها یک دورهمی است که یازدهمین دوره خود را درادامه راه دوره های قبل و با همان اهداف، روش ها و خطاها و مسائل حاشیه ای پیشینیان برگزار کرد و باز هم نشان داد که در حوزه نقد و سینما و رسانه حرفی برای گفتن ندارد و البته پرسشهایی پررنگ را هم بر جای گذاشت؛ مثلا اینکه چطور است در سالهای اخیر نام آثار تهیه‌کننده‌ای سابقا گریمور همواره  در میان برگزیدگان جشن دیده می‌شود؟ عین همین پرسش وجود دارد درباره آثار کارگردانی که سالها پیش نقشی هنروری به یکی از رئوس بالادستی انجمن داده بود و در سالهای بعد اغلب ساخته‌هایش در میان برگزیدگان جشن بود!

نقد عملکردهای این انجمن و به خصوص چینش شبهه برانگیز جوایز آن که حتی صدای تهمینه میلانی را هم درآورد به معنای نفی حضور و تلاش اعضای صادق و صمیمی آن که به هر علت در آن فعالیت دارند نیست که نمایشگر صدمات و لطمات وابستگی، انحراف و منافع محوری گروهی از حلقه بالادستی است که همراه خود انجمن را به ترکستان می برد.

تهمینه میلانی اوضاع انجمن یاد شده را دقیق دیده و در دورهمی یازدهم  آن، کاملا درست گفت که منقدان باید مستقل باشند!  و در واقع مسأله اصلی جامعه منقدان و موضع اصلی منقدان راستین همین  است. منقدان باید مستقل، صادق، شجاع ،منصف، متعهد و مردمی باشند،نه وابسته،قلم فروش و بازیچه خط و خطوط سیاسی وجناحی. چرا انجمن باید به جایی رسیده که باید امثال تهمینه میلانی آن را به استقلال دعوت کنند؟ چه کرده اید که امثال میلانی باید بیایند و شما را به استقلال که در نفس نقد است دعوت کنند؟

اهالی هنر وسینما و رسانه باید میان منقدان مستقل و مدعیان و انتقادگران فیلم و سینما تفاوت قائل شوند و برای جامعه روشنگری کنند که جامعه منقدان با انجمن منتقدان خانه سینما فرق دارد و این انجمن صرفا در برگیرنده عده‌ای بلحاظ کیفی معدود از فعالان سینمایی نوشتاری و نقد است و عملکردهای آن، عملکرد جامعه منقدان کشور نیست و در بسیاری موارد به دلیل وابستگی مالی و سیاسی، اقدامهایش با  اهداف صنفی و فرهنگی اهالی نقد مغایر و حتی گاه مخالف حرکت سینماگران مستقل و سینما و فرهنگ و ادبیات مردمی است.

دورهمی یازدهم انجمن وابسته خانه سینما هم برگزارشد، با ده ها اما و اگر و مسأله و اختلاف و سوءتفاهم ،بدون آنکه دروضع و حال و بهبود و ارتقای سینما، نقد، منقدان و رساته ها ،کمترین نقش و تأثیر را داشته باشد.

جبار آذین
جبار آذین



یک منتقد پیشکسوت خطاب به متصدیان هنروتجربه⇐اغمای امروز این گروه محصول غلطهای شماست/کسی برای یک موجود در معرض فوت که کمر قتل نمی‌بندد/اگر واقعا روزی هنروتجربه فوت شود، عاملان مرگ آن، شما هستید/چرا بعد از بیش از ۳ سال نتوانستید حتی نیمی از بودجه گروه را از گیشه‌ها به‌دست آورید؟

سینماروزان: اظهارات اخیر متصدی گروه دولتی هنروتجربه که در آن با غیرقانونی خواندن دستورالعمل شورای صنفی نمایش در ممانعت از اکران آثار گروه‌دار در این گروه، آن را عاملی دانسته بود در مسیر تعطیلی این گروه، زودتر از همه با واکنش غلامرضا فرجی سخنگوی شورای صنفی نمایش مواجه شد.(اینجا را بخوانید)

غلامرضا فرجی در گفتگو با سینماروزان با بیان اینکه تنها مرجع قانونی تصمیم گیری درباره اکران شورای صنفی نمایش است از امتداد دستورالعمل شورا مبنی بر ممانعت از آثار گروه دار در هنروتجربه سخن گفت.(اینجا را بخوانید)

به تازگی جبار آذین منتقد و مدرس پیشکسوت سینما نیز با نگارش یادداشتی با برشمردن برخی از ایرادات هنروتجربه مشکل اصلی این گروه را نه در دایره بیرونی که سیاستهای نادرست دست اندرکارانش دانسته است.

متن یادداشت جبار آذین را بخوانید:

هنروتجربه؛ مغفول و مردود یا مظلوم و مطرود!؟                                         

در میان اهالی سینما و نقد و رسانه کمتر کسی است که نداند من مخالف سرسخت هنر و تجربه هستم و چندین یادداشت تند دراین ارتباط نوشته و در مصاحبه ها و نشستهای مختلف سینمایی،به اشکالات،انحرافات و کجروی های آن پرداخته ام.

انتقادها و اعتراضهای کارشناسانه من به گروه هنر وتجربه، هرگز به معنای مخالفت با جوانگرایی و خلاقیت و نوآوری در سینما و بویژه بعضی آثار خوب سینماگران جوان و امکان نمایش  فیلمهای خاص دراین گروه نبوده است.

این روزها هجمه‌هایی تند و مستمر ضد گروه یاد شده و دست اندرکاران آن صورت گرفته که برخی از آنها، بیش از تکیه بر دانش سینمایی وتجربه و نگاه تخصصی ،متکی بر نظریه های سطحی و احساسی و در مواردی صرفا شخصی و سلیقه ای و حتی سیاسی است.

نقد من به این گروه بر حیات و یا اصلاح‌ناپذیری آن نبوده و نیست چراکه معتقدم تولد هنر و تجربه، همراه با دانش سینمایی و خصوصیات حرفه ای چنین گروهی که مشابه حرفه ای هم در جهان سینما دارد ،نبوده و نوزادی که باید در آغوش سینمای ملی ایران و همراه با جریان رسمی اکران و نه منفک از آن زندگی و رشد می کرد، به دلیل غلط کاری‌های عوامل آن و روشن و شفاف نبون حد و مرز هنری و تجربی و سینمایی و قانونی و جایگاه واقعی آن در سینما و جامعه، به جای قرارگرفتن در کنار سینمای مادر،کودکانه در مقابل سینما قد علم کرد و با این اقدام و صرف هزینه ها و امکانات سینمایی، افزون بر لطمه به سینمای کشور،خود را هم به انحراف و استهزا کشاند.

در واقع گروهی که می توانست برای سینماگران نوآور و نسل جوان، امیدآفرین باشد با آشفته کاری و قبله قراردادن فیلم های جشنواره‌ای‌نمای مثلا خارجی‌پسند، باعث کج‌روی و بیراه رفتن جماعتی از فیلمسازان کشور شد.

با این همه پیوسته گفته ونوشته ام،که گروه مذکور عیب و ایراد فراوان دارد ولی هرگز عنوان نکرده ام وجودش نالازم و اصلاح ناپذیر است. درست است که امروزه این گروه حال و وضع درست و مناسب ندارد و دراغمای سینمایی خزیده، ولی هنوز زنده است.

یکی ازدست اندرکاران هنروتجربه در جایی به مخالفان خود،گفته است: چرا کمربه قتل هنر وتجربه بسته اید؟ باید خطاب به ایشان و دیگر متولیان و مجریان و کارمندان و حقوق بگیران هنر وتجربه یادآورشد،اغمای امروز این گروه که آن را در آستانه موت قرار داده، حاصل غلط ها و اشتباه های شما است و به علاوه، کسی برای یک موجود در معرض فوت که کمر قتل نمی بندد.

اگر واقعا روزی هنروتجربه فوت شود، قاتلان واقعی آن، شما هستید که آن را بد تغذیه و هدایت کرده و از مسیر سلامت و موفقیت دور ساخته‌اید و نتوانستید حمایتهای دولتی را زمینه ای کنید برای شکل گیری جریانی که بتواند با تکیه بر مخاطب حتی با قطع کمکهای دولتی به حیات خود ادامه دهد! چرا بعد از بیش از سه سال دست اندرکاران این گروه همچنان محتاج کامل بودجه دولتی هستند و نتوانسته‌اند حتی نیمی از هزینه های خود را با تکیه بر عنصر اصلی دخل و خرج در سینما که حضور مخاطب در سالنهاست استوار کنند؟ چون فارغ از بی تجربگی در مقوله اکران، هدفشان نه تکیه بر گیشه و کشف مخاطبانی که سالهاست دور سینما را خط کشیده اند بلکه احتمالا چیدن روالی کارمندی برای اکران تعدادی فیلم و در قبالش دریافت بودجه بوده است.

لطفا مخالفان هنر وتجربه هم به جای اندیشه درباره مراسم ختم، در فکر اصلاح و احیاء و هدایت آن باشند.

جبار آذین
جبار آذین



يادداشت جبار آذين در رثاي علي معلم⇐باقيست چون کارمندي و دريوزگي در مرام او جایی نداشت

سينماروزان: درگذشت علي معلم منتقد و تهيه کننده صريح سينماي ايران آن هم در ميانه دهه پنجم زندگي و در حالي که او تازه به دنبال فراهم آوردن توليد پنجمين فيلم خود «کنتس سلما» بود اسباب شگفتي بسياري از مخاطبان و اهالي سينما و رسانه را موجب شد.

جبار آذين منتقد و مدرس پيشکسوت سينماي ايران در يادداشتي که در رثاي علي معلم نوشته درباره برخي خصوصيات شخصيتي او و از جمله استقلال نسبي رأي و پرهيز از آلودگي در ورود به سياسي بازيهاي مرسوم در سينماي ايران سخن گفته است.

متن کامل يادداشت 5بندي جبار آذين را بخوانيد:

1-اثرگذار و اثربخش

علي معلم يکي از تأثيرگذاران عرصه نقد رسانه هاي سينمايي و همچنين سينماي کشور بود. اين هنرمند در عرصه هاي بازيگري، اجرا و توليد آثار سينمايي و تلويزيوني محصولات شايسته از خود به جاي گذاشت و در طول سالها فعاليت سختکوشانه و متعهدانه خود در جهت ارتقاي سطح کيفي سينما تلاش فراوان به کار برد. در ميان تمام کساني که به رسانه هاي سينمايي به طور ويژه نظر داشته و پرداخته‌اند علي معلم به دليل برخي ويژگيهاي شخصيتي از جمله داشتن پشتکار و علاقه فراوان براي رساندن سينماي کشور به قابليتهاي حضور جهاني کوشش کرد. طيفي از سينمايي نويسان و منتقدان جوان کار خود را با مجله بي بديل و تأثيرگذار علي معلم يعني «دنياي تصوير» آغاز کردند و از اين حيث ميتوان گفت معلم اثر آکادميک خود را هم داشته است.

علي معلم جدا از جنجالهاي مرسوم سينمايي و بدون حضور در بازيهاي دولتي سينما به اتکا و همکاري برخي از شرکتهاي خصوصي سينمايي-اقتصادي جشن حافظ را پايه گذاري کرد. اين جشن  در کشور جشنواره‌زده ما زودتر از حد تصور جايگاهي شايسته و البته ارژينال ميان هنرمندان و مخاطبان يافت و توانست در رشد عده‌اي از هنرمندان و ارتقاي کيفي برخي توليدات سينمايي-تلويزيوني سهم موثري داشته باشد چون در برگزاري جشن هم به‌مانند نقدنويسي و اظهارنظر معلم مي‌کوشيد نسبتا صريح باشد و کمتر دامن خود را آلوده کند به رفيق‌بازي‌هاي مرسوم.

علي معلم از منظر نگارش نقد و مقالات سينمايي و داشتن نگاهي تحليل‌گرايانه به اوضاع سينما نزد سينماگران و منتقدان جايگاهي مناسب و پذيرفتني داشت. اين مرد سختکوش سينما و رسانه به رغم فرار و فرودهاي رسانه اي و سينمايي کشور همچنان پايمردانه پرچم دنياي تصوير، جشن حافظ و نگارش نگاهها و تحليلهاي ويژه خود را برافراشته نگه داشت.

2-خار چشم سياست‌بازان رهاشده در سينما

يکي از ويژگيهاي شاخص و برجسته علي معلم صراحت در گويش ديدگاهها و نظرات کارشناسانه سينمايي و فرهنگي خود بود اما از آنجا که در جامعه سينمايي کشور ما باندهاي ناسالم سياست‌باز، سينما را ميان خود قسمت کرده‌اند و با رفت و آمد دولتها هم اغلب همين باندها هستند که با زدوبندهاي پنهاني رانتهاي ارگاني را شامل حال خود مي‌کنند، هر گونه نقد و تحليل راهبردي امثال علي معلم در اين سالها جايي در ارتقاي مديريت سينما پيدا نکرده است.

علي معلم جزو معدود منتقداني بود که خار چشم سياست‌بازان رهاشده در سينما محسوب مي شد. هيچ کدام از صاحب‌منصبان سينما با آن که مي دانستند بسياري از گفته ها و نکات معلم مي تواند در اجرا کارساز بوده و باعث تحول سينما شود او را به بازي نگرفتند چراکه به گوششان رسيده بود علي معلم با آنها بر سر سفره ناحق تقسيم غنائم نخواهد نشست!! هرچند علي معلم و تمام کساني که چون او صريح، شفاف و بدون ملاحظه کاري به نقد و تحليل مي‌پردازند مقهور قدرتمداران سينما و فرهنگند ولي در اين رهگذر آنچه آسيب مي بيند همان سينماي ايران است و نه کارنامه اين گونه چهره ها که همواره پر و پيمان است. معلم گرچه اکنون نيست ولي راهي که در مسير سلامت و تعالي سينماي ايران پي گرفته بود همچنان باز است.

3-منتقد دائمي منفعت‌طلبان صنف

علي معلم نه فقط در ميان اهالي هنر که در ميان اصحاب رسانه و به ويژه منتقدان داراي محبوبيت بود و پيوسته در سر و سامان دادن به اوضاع نقد و نقادي در سينماي کشور به سهم خود تلاش مي کرد و چون از مواضع اصولي خود و نگاه درست و منتقدانه به اشکالات و ضعفهاي موجود در سينما و به چالش کشيدن رفتار برخي منتقدنمايان دست نمي‌کشيد گروهي از اين جماعت نان به نرخ روزخور با او سر نزاع داشتند.

معلم از جمله کساني بود که همواره با شدت تماميت‌خواهي حلقه‌اي معدود که صنف منتقدان سينما را اسير منفعت طلبي خود کرده بودند نقد مي‌کرد و ابايي هم از اين نداشت که با صراحت بر آنهايي بتازد که سالهاست اثرگذاري مطلوبي در حيطه نگارش سينمايي نداشته‌اند اما مدام مي‌خواهند خود را به‌عنوان منتقد و روزنامه‌نگار جا زنند.

4- در روزگار تلگرام‌زدگي باز هم مجله‌اش خواندني بود

علي معلم که به‌مانند اغلب متولدين آذرماه در اظهارنظرات صادق بود، راه خود را مي رفت و کار خويش را انجام مي داد و در زمانه‌اي که رسانه هاي مکتوب دچار انواع مضيقه‌ها و مشکلات مادي و معنوي در ارتباط با مخاطب شده‌اند، علي معلم يک‌تنه و مردانه مجله‌اش را -با پول جيبش و نه با دريوزگي براي اين ارگان و آن نهاد- داير نگه داشت و هرگز نخواست با قيمت فروش صفحات خود به تاجران و دلالان سياست‌باز هنرفروشي کند. گرچه «دنياي تصوير» نيز مانند برخي نشريات ديگر فروش سابق را نداشت ولي حتي در روزگار غلبه فضاي مجازي و تلگرام‌زدگي از تأثيرات سينمايي آن بخصوص صراحت لحن‌اش کاسته نشد.

5-کارمند نشد

منتقدنمايان، هنرمندنمايان و شاعرنمايان سياست‌باز، فاني‌اند چون هويت‌شان با کارمندي گره خورده! علي معلم باقيست چون کارمندي و دريوزگي در مرام او جایی نداشت.

جبار آذین
جبار آذین



اشاره طنازانه منتقد پیشکسوت به برنامه تازه گبرلو⇐شیرین‌زبانی‌های قدقدی برای تشویق مرغ و خروسها؟!

سینماروزان: رسانه ملی حتی در شرایطی که مدام از کمبود بودجه می نالد در برگزاری جشن و جشنواره مشکل مالی ندارد.

به گزارش سینماروزان تازه ترین جشنواره ای که در سیما برگزار شد جشنواره تولیدات مراکز استانی صدا و سیما بود؛ جشنواره ای که به برندگان آن تندیس هدهد دادند  و جالب است برنامه ای هم برای این جشنواره توسط محمود گبرلو مجری سابق “هفت” با نام “هدهد” روی آنتن رفت!

جبار آذین منتقد و مدرس پیشکسوت سینما در یادداشتی طنازانه که در صفحه اجتماعیش منتشر شده، ضمن انتقاد از برگزاری این جشنواره های هزینه زا، طعنه تندی را هم نثار برنامه ای کرده که گبرلو مجری آن است.

متن یادداشت آذین را بخوانید:

هدهد یا قدقد؟!    

خاله سیما درمزرعه خود از همه چیز نگهداری و مراقبت می کند. او مرغ و خروس های فراوان دارد و برای آنکه تخم های دوزرده و جوجه های تپل و خوشمزه تولید کند، از چند سال قبل برای خود و مرغ و خروس هایش جشن برپا می کند و به محصولات خاله پسند-نه لزوما مردم پسند!- جایزه و نشان می دهد.

حال اینکه چرا جهت تشویق مرغ ها و خروس ها از مجسمه هدهد استفاده می کند، این رازی است که کسی نمی داند! چراکه همگان می دانند،هدهد به هدایتگری معروف است و مرغ و خروس به تخم و جوجه و قدقد و قوقولی قو!

امسال هم خاله سیما جشن هدهدی خود را برگزار کرد و به همین مناسبت یک برنامه تلویزیونی هم ساخت که همانند خود جشن در سرتاسر آن به جای جلوه گری ها و هدایت های هدهدی، شیرین زبانی های قدقدی به گوش می رسید. حتی دریغ از یک قوقولی قوی ساده و دلنشین!

القصه امسال نیز خاله سیما ازخود و محصول آوران مزرعه اش قدردانی کرد و به خود و آنها جایزه و کادو داد و روی ماه یکدیگر را بوسیدند و رفتند تاسال دیگر، جشنی دیگر و قدقد-شمابخوانیدهدهد-  دیگر. همه چی آروم بود و همه خوشحال بودند!




در جلسه نمایش مستند “شاعران مشروطه” بیان شد⇐صادق زیباکلام: اینکه گفته می‌شود مشروطه به انحراف کشیده شد یک دروغ بزرگ است!/کارگردان مجبور بوده استبداد را متوجه رضاشاه کند تا مجوز بگیرد!!!⇔کارگردان: خیلی بد است که حتی وزارت علوم هم تأییدیه وزارت ارشاد را قبول ندارد!/به‌لحاظ مالی بسیار ضرر کردم ولی هرگز به فرموده، کاری انجام ندادم

سینماروزان: در روزهای پایانی اذر95 “شاعران مشروطه” نوشته و کار امیر فرض اللهی در سالن فردوسی دانشکده ادبیات دانشگاه تهران به نمایش درآمد و پس از آن صادق زیباکلام که مشروطه و مشروطه خواهی حوزه دغدغه مطالعاتی و  اندیشه ای اش است به همراه جواد طوسی، علی دهباشی، جبار آذین و امیر فرض اللهی در حضور دانشجویان و اساتید دانشگاه تهران که قریب به دوسوم سالن را اشغال کرده بودند، به نقد این فیلم نشستند.

به گزارش سینماروزان سیدعلی میرفتاح و اهالی رسانه نیز در سالن حضور داشتند. آذین در این نشست مدیر جلسه بود و صادق زیبا کلام  با مقدمه ای تاریخی دریچه ای بر این موضوع نهاد.

مشروح این نشست را بخوانید:

زیبا کلام: به عنوان مقدمه میخواهم کمی راجع به روایت رسمی نسبت به مشروطه در بعد از انقلاب صحبت کنم اگر مشروطه را بخواهم در یک جمله خلاصه بکنم یعنی آمدن یک فلسفه و یک نگاهی جدید که محصول مدرنیته غربی بود به ایران و این نگاه خلاصه‌اش این است که قدرت و حکومت باید به آنچه قانون به آن اجازه می دهد یعنی قانون اساسی محدود شود؛ این عصاره مشروطه است. تا قبل از مشروطه سال ۱۲۸۵ یعنی صد و ده سال پیش که فرمان مشروطه صادر شد، این فکر که حکومت نمی‌تواند هر کاری که می‌خواهد بکند اساسا در ایران وجود نداشت. در طول تاریخ ایران شما یکبار نمی‌بینید که حکومتی می‌خواسته فلان کار را انجام دهد؛ جنگ کند، صلح کند، شکنجه کند و رییس حکومت بگوید که حیف که قانون دست ما را بسته و مشروطه این‌ را به ایران آورد که حکومت نمی‌تواند هر کاری بخواهد انجام دهد؛ صرفنظر از اینکه این کار به نفع ایران است به نفع اسلام است به نفع پیشرفت است یا خیر. مستقل از اینکه آن کار چه هست و چه نیست جکومت فقط و فقط می تواند سیاست‌هایی را اختیار بکند که قانون به آن اجازه داده و ما چنین چیزی در ایران نداشتیم و این بزرگترین دستاورد مشروطه بود. سوالی که مطرح می‌شود این است که آیا حکومت‌های بعد از مشروطه مشخصا حکومت پهلوی، آیا رییس حکومت مقید به قانون بود؟ پاسخ این است که خیر نبود. یعنی ماه هرگز نمی‌بینیم که در تاریخ گفته شود که قانون دست رضا شاه را برای انجام کاری بسته بود  یعنی اراده کرد ولی نتوانست و گفت باید قانون را عوض کنیم چون با این قانون نمی شود. آیا محمد رضا شاه بعد از کودتا یک بار گفت که قانون دستش را بسته؟ باید گفت خیر. اگر حکومت قانون بزرگترین دستاورد و پیام مشروطه بود که من معتقدم بود چرا نتوانست محقق شود،چرا حکومتهای بعد مشروطه عملا قانون اساسی را کنار گذاشته بودند و حسب اراده ملوکانه امور مملکت رقم می‌خورد ،صرفنظر از خوبی یا بدی آن امور سر و سامان پیدا می‌کرد. این به نظر من تا به حال پاسخ داده نشده . بعد  از انقلاب انچه گفته شده  این است که مشروطه مشروعه بود که اصلا چنین چیزی نیست و این فکر که حکومت باید بر اساس قانون باشد فکر عصر روشنگری بود و ربطی به شرع نداشت. از همان ابتدا هم محدودیت حکومت جز فلسفه مدرنیته است.. قانون اساسی مشروطه و متمم آن هست ..مصوبات مجلس اول هم است. من خوشحال می‌شوم شما یک بند یک جمله از قانون اساسی مشروطه از متمم آن از مصوبات مجلس اول پیدا کنید که خلاف اسلام و شرع باشد. بنابر این قول که گفته می‌شود مشروطه به انحراف کشیده شده یک دروغ بزرگ می‌باشد چون مشروطه برگرفته از شرع نبود و دو اینکه هیچ کدام از قوانین ومصوبات خلاف شرع نبود. من فکر میکنم که مشروطه مجددا مورد یک بازنگری قرار خواهد گرفت که واقعا چه شد و چرا مشروطه نتوانست به آن اهدافی که می‌خواست برسد.

در جریان مشروطه شاید هیچ قشری به اندازه شعرا و نویسندگان بها نپرداخت و این فیلم به گمان من این را به درستی نشان می‌دهد

آذین- این فیلم را چقدر با تاریخ و واقعیت‌های آشکار و پنهان  مشروطیت مطابق می‌دانید؟

زیبا کلام: مستند شاعران مشروطه به مقدار زیادی بخشی از مشروطه را دارد نشان می دهد آن هم بخشی که مشروطه دارد در مواجهه با استبدادی که همواره در طول تاریخ ایران حاکم بوده پنجه در پنجه استبداد می‌افکند. نه در جامعه ما بلکه در همه جوامع دیگر شعرا، نویسندگان، روزنامه‌نگاران در صف اول مبارزه با استبداد هستند و در ایران هم این قاعده کلی وجود داشت که بیشترین قربانیان مبارزه با استبداد را نویسندگانِ روزنامه نگار، شعرایی که کارشان بار سیاسی داشت و شعرشان شعر سیاسی و اجتماعی علیه ظلم و استبداد بود تشکیل دادند و بهای سنگینی پرداختند. در جریان مشروطه شاید هیچ قشری به اندازه شعرا و نویسندگان بها نپرداخت و این فیلم به گمان من این را به درستی نشان می‌دهد. این بخش از فیلم درست است. البته شاید ایشان مجبور بوده که مقداری استبداد را متوجه دوران رضا شاه هم بکند تا بتواند مجوز بگیرد شاید هم عقیده خودشان بوده.

جلال آل احمد می گوید که استادشان عباس اقبال می گفت باید از هر حادثه ای صد سال بگذرد تا بشود درباره‌اش قضاوت کرد

دهباشی: جلال آل احمد می گوید که استادشان عباس اقبال می گفت باید از هر حادثه ای صد سال بگذرد تا بشود درباره‌اش قضاوت کرد و ایشان در اعتراض به استادشان می گوید که اگر من امروز شهادت ندهم که بر سر این سفره بلا چه بر سر من گذشته به چه درد من می‌خورد که در فردا که معلوم نیست چه کسی داوری خواهد کرد بخواهند در این باره حرف بزند. حالا صد سال گذشته است و می‌شود مقداری درباره یک مسئله بسیار مهم که به هر حال نقطه عطفی در تاریخ معاصر ایران محسوب می‌شود و به نوعی هنوز محل نزاع بین مورخان و اندیشمندان و تحلیلگران از گرایشات گوناگون فرهنگی و تاریخی است صحبت کرد. می خواهم یاد کنم از استاد فریدون آدمیت که بهترین سالهای زندگیش را صرف پژوهش درباره تاریخ مشروطیت کرد و آنچه حقش نبود درباره‌اش روا شد و در یک انزوا این جهان را ترک کرد. ایشان در پرداختی که به مسئله تاریخ به ویژه تاریخ انقلاب مشروطیت که بخشی از کار دوست هنرمند ما هست معتقد بودند که در هر حال این عدالت‌خواهی و حقیقت‌جویی در بخش مهمی از جامعه ما ریشه دوانده بود و این آغازگر راهی بود که تا امروز به ما رسیده است. آنچه در  فیلم شاعران مشروطه نمایش داده شد؛ شاید اگر به یک جز از عناصر مهمی که در کل آن ماجرا مطرح شد پرداخته می‌شد شکل بهتری پیدا می‌کرد که این خطی که در فیلم دنبال کرده بودند جاهایی کمرنگ و جاهایی پررنگ می‌شد و جاهایی هم به داوری می‌پرداختند و در گفتار فیلم که نوشته خودشان هم بود، از روایت خارج می‌شدند که البته هیچ ایرادی ندارد. ولی چون داستان روایی است کار سختیست که در پنج شش جمله بتوان داوری کرد و از فیلمی که هم خط داستانی و هم خط مستند دارد به اینجا رسید.

ایجاز یکی از نقاط کلیدی و مثبت این فیلم می‌باشد. یکی دیگراز جنبه های مثبت این فیلم رسیدن به یک عنصر تکرار شونده و یک زیبایی شناسی هست

آذین : جناب آقای طوسی همانطور که در جریان هستید سازنده فیلم پیشینه ژورنالیستی دارد و مشخص است که این نوع نگاه در کار، تاثیر گزار بوده است.

طوسی: آنچه مطرح شد می تواند ما را به طور غیر مستقیم ملزم به یک آسیب شناسی در مواجه با تاریخ معاصر و رخ دادهای بعد مشروطه بکند که چرا در هر موقعیت فرهنگی که پیش میآید من سخنور ،موضوع محوری را کنار می‌گذارم و به مسایل کلیدی‌تر و بنیادی‌تر می‌پردازم. این نشان می دهد که ما هنوز یکسری حلقه‌های مفقوده در تاریخ مشروطه به بعد داریم و اینقدر خود سانسوری و محدودیت‌های گوناگون ما را در وضعیتی قرار داده که درگیر یک ذوق زدگی ناخودآگاه میخواهیم خودمان را تخلیه کنیم و به همه مسایلی که میتواند به دوره های بعد تسری پیدا کند صحبت کنیم. من اگر بخواهم از خود سینما وام بگیرم می‌بینم که ما در سینما در جهت پرداختن به تاریخ، بسیار فقیریم و در این حجم بسیار اندک یک تعادل را کمتر با آن مواجه هستیم یا فیلمساز ما مثل محمدرضا اصلانی با یک نگاه کاملا ساختارشکن با تاریخ رو به رو شده که مخاطب متکثر را در بر نمی‌گیرد و یا شاخص ترین فیلم‌سازی که به دوره قاجار پرداخته ؛علی حاتمی؛ اولویت‌هایی که برای قصه، روایت، صحنه پردازی، اکسسوار و اهمیتی که به دلمشغولی های خودش داشته وقتی میخواهد بر اساس نگاه شخصی با واقعیت رو به رو شود مثل یک تک مضراب بوده و تنها فیلمی که سمت و سو مشخص داشته فیلم ستار خان هست که البته فیلم ناموفقی بوده. ولی فیلم‌های دیگر ایشان مثل کمال الملک اینقدر مسایل دیگر و دلمشغولی‌های دیگر حضور قاطع در فیلم دارند که وقتی شخصیت کمال‌الملک می‌خواهد در برابر نخست وزیر وقت موضعی داشته باشد می‌گوید: از خون جوانان وطن لاله دمیده. خارج از اینکه این شعر آیا به این موقعیت تاریخی پهلو میزند یا خیر. یا در فیلمی مثل حاجی واشنگتن وقتی می خواهیم موقعیتی شکست خورده از سفیر دوره قاجار ببینیم که به وطن خودش م بر می‌گردد ناگهان سر و کله یکی از مباشرین در انتهای فیلم سبز می‌شود که گویی دارد کل تاریخ را به نقد می‌کشد. حتی فیلمسازی مثل علی حاتمی هم وقتی به آن مقطع مدنظر خودش را که به شدت دلبسته‌اش بوده یعنی دوره قاجار می‌پردازد با یک نگاه بیشتر آمیخته به نوستالژی و ان وجه نمایشی به اثر خودش موضوعیت می‌بخشد تا بخواهد تاریخ را به نقد بکشد. البته من به شدت معتقد هستم که علی حاتمی به هیچ وجه دلبسته دوره قاجار نبوده و به موقع نگاه رادیکال خودش را متوجه آن مقطع مهم تاریخی کرده ولی بیشتر توانسته تک مضرابهایی ارایه بدهد و نمیتواند به اثری منسجم و سازمان یافته تبدیل بشود. در پاسخ به دکتر زیباکلام معتقدم بلی، مشروطه مشروعه یک نسخه تجویز شده و تحمیلی هست ولی اگر بخواهیم یک نگاه اسیب شناسی و واقعی به علت شکست مشروطه داشته باشیم آن نگاه حسی غریزی و نگاه توام با تعقل را باید مورد بررسی قرار دهیم  یعنی مدرنیته در کنار یک آرمان خواهی که بیشتر حسی و غریزی است باعث شکست مشروطه شد به عبارتی مدرنیته در عمق جان افراد نفوذ نکرده بود که  شاید بتوان گفت یکی از مصادیق که بخواهیم مدنظر قرار بدهیم خود ستارخان است که البته در فیلم ستارخان علی حاتمی به این مورد به طور ضمنی پرداخته شده. در سکانس آخر آقای انتظامی با دستش به اسب ستارخان میزند و میگوید سوارت کو. حالا اگر از این مباحث فرعی بخواهیم به فیلم مورد بحث برسیم. به نظر من باید شرط انصاف را به جا بیاوریم آنهم در شرایطی که حتی حوزه سینمای مستند ما هم به شکل پر و پیمان به حوزه تاریخ نپرداخته. آقای آذین به درستی به نگاه ژورنالیستی اشاره کرد که در کلیت فیلم مشاهد میشود ولی فرض اللهی سعی کرده به ژورنالیسم  تشخصی در فیلم بدهد  و به همین خاطر سعی می‌کند به نریشن و تک گفتار خودش اهمیت اصلی را بدهد چون ما در جهت اینکه بتوانیم به اثر حدود پنجاه دقیقه ای خودمان جذابیت بصری بدهیم فاقد متریال لازم هستیم و آنچه در این فیلم مورد استفاده قرار گرفته در فیلمهای دیگر هم مورد استفاده قرار گرفته مثل نگاه ناصرالدین شاه به دوربین عکاس باشی یا اسلایدها و جبران مافات را نریشن انجام داده. نریشن با توجه به اینکه نقش محوری دارد اما بعضی مواقع مخاطب را مورد بمباران اطلاعاتی قرار می‌دهد و شاید از نظر شنیداری و روانشناسی یک مقدار بیننده را اذیت کند چون فرصت آنتراکت به بیننده نمی‌دهد.

نکته قابل تامل شاعران مشروطه این است که فیلمساز دیدگاه دارد و با یک نگاه منفعل به این دوره تاریخی نپرداخته.

طوسی : شاید  مواجه‌ کارگردان شاعران مشروطه با دوره رضا شاه نتواند من تاریخ‌نگار را متقاعد بکند ولی سعی کرده با وجود فقدان منابع اطلاعاتی بالاخره بیاید تکلیف را با قربانیان حوزه فرهنگ و ادب مشخص بکند و برایش یک ما به ازای تصویری خلق بکند. نمونه شاخصش نسیم شمال هست که بر اساس لحن و بیان آمیخته به طنز و هجوش می‌بینیم که منابع تصویری هم‌سنخی لازم را دارد. ولی یک نقطه ایرادی که می‌توانیم بر این آثر بگیریم این ایراد همیشگی است که من فیلمساز چه مستند ساز یا سینمایی آیا باید به تاریخ کامل وفادار باشم یا می‌توانم نسخه شخصی تراز تاریخ هم داشته باشم. در اینجا حجم موسیقایی که فرض اللهی برای قسمتهای مختلف فیلم مستندش دارد گاهی از آن مقطع تاریخی کاملا عدول میکند که نمونه‌هاش سرود ای ایران روح الله خالقی است یا استفاده از بعضی خوانندگان مثل آقای شجریان و توای پری کجایی قوامی که اینها با این مقطع تاریخی اصلا پهلو نمی‌زند. شاید فیلمساز بگوید که من منابع گسترده و پر حجم نداشتم  که این هم می‌تواند ایراد  باشد هم میتواند پاسخی داشته باشد.

آقای زیباکلام من تاکنون  به فرموده ،کاری را انجام نداده ام

فرض اللهی: این فیلم در دو دولت بدون هیچ شرطی مجوز گرفت هم دولت دوم سابق، هم دولت کنونی. و شش ماه در هنر و تجربه اکران بود و همین الان در شهرهای جدید هنر و تجربه رشت و یزد اکران شده. اما در اینجا شورای فرهنگی  دانشگاه می‌خواستند ما را مجبور کنند که بخشی از فیلم را نبینیم یا نشنویم. متاسفانه انگار مملکت ملوک الطوایفی اداره می‌شود. خیلی بد است که حتی وزارت علوم تاییدیه وزارت علوم را قبول ندارد و اصلاحیه می دهد و به فیلمی که حتی در مشهد هم اکران شده این دوستان ایراد می گیرند ایرادهایی که بسیار بنی اسراییلی است. نکته دوم این است که آقای زیباکلام من تا کنون  به فرموده ،کاری را انجام نداده ام و دوستانی که من را می‌شناسند می دانند که از لحاظ مالی بسیار ضرر کرده ام ولی هرگز به فرموده کاری را انجام ندادم. درباره قضاوتهایی که آقای دهباشی فرمودند من قضاوتی نکردم و همه از منابع است و اصلی ترین منبع از صبا تا نیما یحیی آریان پور است که داخل آن گفته شده  بسیاری تحلیلگران تاریخ ادبیات ایران فرخی یزدی را اخرین غزل‌سرای شعر فارسی می‌دانند. دومین منبع تئوری نهضت مشروطیت فریدون ادمیت که من بسیار از این کتاب استفاده کردم و داخل نریشن هم بسیار از این کتاب مفید استفاده شده و همچنین من از سایر تصحیح ها و مقدماتی که دیگران بر دیوان فرخی یزدی نوشته‌اند استفاده کردم ولی از پیشگفتار مفصل حسین مکی دیوان فرخی یزدی در نریشنم آمده است.

شاید دو جا تلقی قضاوت بشود کرد یکی درباره نسیم شمال هست که داخل نریشن می‌گویم محبوب‌ترین شاعر مردمی دوره قاجار است که گواهم سید فرید قاسمی است که ایشان معتبرترین تاریخ نویس مطبوعات ایران از دوران قبل تا کنون می‌باشد ایشان هم تایید می‌کند که نسیم شمال نشریه‌اش دو ساعت بعد از اینکه منتشر می‌شده به فروش می‌رفته و تصنیف‌هایش هم مورد اقبال مردم بوده.و درباره فرخی یزدی که شاید دوستان بگویند که من خیلی اغراق کردم ولی خیلی حرف است که فردی را ۱۵ بار بگیرند و دوباره راهش را تندتر ادامه دهد. ما نمیتوانیم از این قبیل افراد بگذریم و به راحتی چشم ببندیم. من قبل از ساختن این فیلم ده ها بار توسط سینمای ایران دعوت به کار شدم ولی نپذیرفتم.

سوال حاضرین: مگر می‌شود کسی راجع به مشروطه و شاعران مشروطه فیلم بسازد و نامی از بهار و ایرج میرزا نبرد و فقط در رثای فرخی یزدی فیلم بسازد و فردی مثل آقای قوام را قضاوت کند؟

تصورم این است که جنس شخصیت، شوریدگی این شش نفر به بهار نمی‌خورد یا بهار به شمایل اینها

فرض اللهی- بیشترین اتنقادی که از من شده عدم حضور محمد تقی بهار است که من فکر می‌کنم اگر بهار را در کنار این افراد قرار می‌دادم جفا می شد. چون اینها همیشه بر حکومتها بوده‌اند اما بهار همیشه در حکومتها بوده است. البته اواخر عمرش تبعید شده و زندان هم رفته ولی تصورم این است که جنس شخصیت، شوریدگی  این شش نفر به بهار نمی‌خورد یا بهار به شمایل این شش نفر نمی آمد. من برای ایرج میرزا بسیار احترام قایلم و شاعر توانمدی می‌باشد اما چون من میخواستم موضوع جدی‌ای را مطرح کنم و تصوری که از ایرج میرزا در فرهنگ عام وجود دارد با نگاه من در تضاد بود و من نمی‌توانستم به اندازه کافی ساختارشکنی کنم که ایرج میرزا غیر از تصوری که شما از او دارید این هم بوده است؛ علیرغم میل باطنیم مجبور شدم نامی از ایرج میرزا نیاورم؛ در صورتی که من معتقدم ایرج میرزا به این شش شاعر بیشتر می خورد تا محمد تقی بهار. من قطعا برای بهار بسیار احترام قایلم و بسیار فرد بزرگی بوده و بسیار خدمات فرهنگی و ادبی داشته و بسیار از شاعران حمایت کرده و پیشنهاد شهرداری اصفهان به میرزاده عشقی به توصیه آقای بهار بوده که البته میرزاده قبول نمی‌کند و خیلی جاها از عشقی حمایت مادی و معنوی کرده اما احساس من، شعور من به من گفت که بهار به اینها نمی خورد. اینها پاک‌باخته‌تر از بهار بودند. اینها همه وجودشان را در طبق عدالت‌خواهی و حقیقت‌خواهی قرار دادند. آقای بهار حتما منتقد هم بوده و در دورانی منتقد نسبتا تندی هم بوده ولی باور بکنید آوردن اینها در کنار بهار یا بهار در کنار اینها یا جفا به اینها بود و یا جفا به محمد تقی بهار.

آذین: شاعران مشروطه روایت آقای فرض‌اللهی از تاریخ است .این فیلم نه تاریخ رسمی مشروطه هست نه تاریخ تحلیلی است؛ فقط روایت ایشان است ار اتفاقات. ضمن اینکه در جاهایی نظر و قضاوت ایشان در روایت تاریخیش برشی ایجاد می‌کند که گرچه ممکن است روایتهای دیگر هم درباره شاعران مشروطه شنیده باشیم که با نظرات ایشان در تضاد باشد اما از این زاویه نگاه کنیم که روایت ایشان است از تاریخ مشروطه.

زیبا کلام: من در اطاقم در دانشکده حقوق یک سری عکس است حدود بیست سی تا عکس است. خب طبیعی است که آدم شخصیتهایی که دوست دارد عکس انها را به دیوار اتاق می‌چسباند. یکی از این قاب هایی که در دفتر من هست تصویر مرحوم احمد قوام السلطنه است و با اینکه آقای فرض اللهی ایشان را به عنوان فردی منفی در فیلمشان آوره بودند ولی من نگفتم که حق مطلب آورده نشده در حالی که من معتقدم اگر روزی مجبور شوم همه قابها را به جز یک عکس بردارم آن یک عکس، قوام خواهد بود. اما چرا من به این موضوع اشاره نکردم با اینکه اینقدر نسبت به قوام  تعصب دارم؛ جون ما باید یاد بگیریم به نظرات دیگران احترام بگذاریم. این فیلم فیلم دل آقای فرض الهی است و  کسانی که باید به عنوان شاعران مشروطه شناخته شوند اینها هستند و ملک الشعرای بهار به این دلیل و به این دلیل و ایرج میرزا به فلان دلایل جایی در این فیلم ندارند. آقا جان نظر این  ادم است و چرا شما نمیخواهید قبول بکنید که ایشان آمده این فیلم را ساخته. من معتقدم در حق رضا شاه، ملک الشعرا و قوام جفا کرده ولی این نظر ایشان است. من بیایم خودم یک فیلم بسازم و این جفاها را نکنم. ما باید یاد بگیریم که ایتقدر برای ادمها تعیین تکلیف نکنیم. من میتوانم به عنوان یک منتقد در روزنامه و مجله انتقاد کنم که بهتر بود شما این کار را میکردید. نکته دوم اینکه کاری که ایشان کرده است کار بسیار بسیار سختی است. شما اگر یک روز بروید و راجع به مسایل تاریخی مملکت ملی شدن نفت شخصیتهای تاریخ مشروطه یا بعد مشروطه  کار تحقیقی بکنید متوجه میشوید که اگر از فلان بنیاد و نهاد  و تشکیلات حمایت نشوید چقدر کار دشواریست.. چقدر مشکل است پیدا کردن آرشیو و نسخ خطی. چرا اینقدر در ایران کار تاریخی کردن سخت است ؟ چون حکوت، یک حکومت ایدئولوزیک است که نسبت به تاریخ نظر دارد. پس اولین کاری که میکند نگاه به فیلمسار میکند که این فرد با روایتی که حکومت از مشروطه دارد میخورد یا نمیخورد که اگر بخورد همه امکانات خواهد بود و اگر نخورد هیچ امکاناتی در اختیار شما قرار نخواهد گرفت. پس اگر فیلمسازی شاعری بخواهد ادم مستقل باشد و به ساز حکومت نرقصد کارش خیلی سخت و دشوار خواهد بود.

دهباشی: آقای فرض‌اللهی جوان هستند و پرشور و در داوری‌هایشان هم تند و تیز هستند عیبی هم ندارد چون برداشت ایشان بوده ولی این برداشت میتواند تا یک جا رنگ کارگردان و نویسنده را در نگاه به یک حادثه تاریخی داشته باشد که اقای طوسی به درستی درباره یک نمونه کاملا عینی آقای حاتمی بیان کردند که چطور یک هنرمند میتواند تصرف در واقعیت بکند یا تحریف به معنی مثبت و منفی آن و یا از زاویه ای دیگر نگاه بکند یکی از سر اتاق یک از ته و هر کسی چیزی را ببیند. اما درباره ملک الشعرای بهار حتما باید بیشتر بخوانند. یکی از شاعران مهم تاریخی ایشانند. یکی از بزرگترین شاعران آزادی خواهی در ایران و حبسیاتش بخشی از دیوان ایشان را در بر می‌گیرد و زندگی نابسامان او در دوران مختلف به دلیل روحیات آزادی‌خواهانه ای که داشت بود. اما نوع زندگی روشنفکری و شاعری ملک الشعرا قطعا با آقای فرخی یزدی فرق می‌کرد. ملک الشعرا اگر فکر می‌کرد که می‌تواند در هیئت حاکمه اثر بگذارد و تاثیر گذار باشد میرفت و تاثیر می‌گذاشت و وقتی هم که پای اصولش می‌رسید می‌ایستاد و حبس هم می‌رفت. نکته ای  هم که از صبا تا نیما بیان می کنند فکر میکنم اشتباه میکنند. یه هر حال شعر بهار از نظر ادبی و تاریخی بالاتر از شاعران و اقران خودش محسوب میشود . این چیزیست که جملگی برآنند و در حوزه شعر سیاسی و اجتماعی هم شما بهار را بر قله تمام این شاعرانی که در آن دوره زیستند می‌توانید ببینید و اینرا در تاریخی که در براین سروده‌ها گذشته می‌شود مشاهده کرد.

فرض اللهی سعی کرده به ژورنالیسم  تشخصی در فیلم بدهد  و به همین خاطر سعی می‌کند به نریشن و تک گفتار خودش اهمیت اصلی را بدهد

طوسی: من به اجمال یکی دو نکته مثبت فیلم را بهش اشاره کنم. یکی نقش و اهمیت تدوین می‌باشد و چگونگی استفاده از متریالی که بتواند به یک اثر کسالت بار و خسته کننده تبدیل نشود. قطعا خیلی بین کارگردان و تدوین گرش محادله و کشمش جریان داشته تا که اثر به یک زمان ۵۰ دقیقه ای رسیده و شاید ایجاز یکی از نقاط کلیدی و مثبت این فیلم می‌باشد. یکی دیگراز جنبه های مثبت این فیلم رسیدن به یک عنصر تکرار شونده و یک زیبایی شناسی هست. من ارجاع میدهم به تکرار یک سکانسی که ما حرکت ارام دوربین را درکوچه باغ می‌بینیم و این گویی ناخودآگاه به یک بیان عبرت آموز تبدیل میشود . گذر دوربین در عرصه و پهنه تاریخ و تکرار ان. که ایکاش دوز این  زیبایی‌شناسی در فیلم بیشتر بود و نکته دیگر که میتواند هم مثبت باشه و هم ایراد، عدم نگاه خاکستری داشتن به گستره تاریخ می‌باشد. ایشان بچه یکی از مناطق پایین شهر ری هستند و براساس این طبقه اجتماعی این حق را داشته‌اند که یک نگاه رادیکال داشته باشند ولی به نظر بابد سعه صدر بیشتری داشته باشیم و نمیشود بعضی افراد را به راحتی از صحنه خارج کرد. مثل ملک الشعرا که حداقل میشد خاکستری به ان پرداخت و نپرداختن به او جفا به اوست که نقش مهمی در حوزه ادبیات و مشروطه داشته است.

 من فیلم نساختم که فیلمساز باشم

فرض اللهی: من واقعا فکر می‌کردم به خاطر آقای رضا خان مجادله زیادی با اقای زیبا کلام داشته باشیم ولی واقعا قامت بلند فکری ایشان را امروز احساس کردم. من در دوران خس و خاشاک این فیلم را ساختم و هیچ تهیه کننده ای جرات نمیکرد تا تهیه این فیلم را بر عهده بگیرد. اٌقای دهباشی باور بفرمایید من به زودی زود با کتاب آقای اریان پور و صفحه و خط کتاب که ایشان این مطلب را نوشته خدمتتان دست بوس خواهم بود.

آذین: من به ایراد فیلم هم ورود بکنم. این فیلم از نظر من ایراد ساختاری دارد. این فیلم از نظر محتوایی روایت آقای فرض‌اللهی به شاعران مشروطه است اما به عنوان اثر گزارشی تصویری، مونتاژی  از اسنادی است که وجود دارد. در یک اثر مستند فقط به اسناد مکتوب و تصویری بسنده نمی شود به خصوص اگر جنبه تحقیق هم داشته باشد که ما در اینجا سیر تحقیقی داریم. در این ارتباط مثل اغلب فیلمهای مستند لازم است فیلم با سندیت سندهای زنده هم تکمیل میشد. حضور یک تاریخ شناس مردم شناس یا شاعر یا پزوهشگر نیاز است تا از نگاه این افراد هم به موضوع نگاه شود تا فیلم کامل می‌شد که در اینجا نیست.

اگر تهیه کننده پای کار می آمد بسیاری از صحنه ها را بازسازی می‌کردم مثلا صحنه قتل بعضی ازین شاعران. اینها را قطعا بازسازی میکردم  و این عیار بصری کار را بالا می برد

فرض اللهی: من نظر شما را قبول دارم و میتوانست از کار ارشیوی صرف بیرون برود و زیبایی شناسی بیشتری داشته باشد. اگر تهیه کننده پای کار می آمد. بسیاری از صحنه ها را بازسازی می‌کردم مثلا صحنه قتل و محکوم شدن اینها را قطعا بازسازی میکردم  و این عیار بصری کار را بالا می برد و نکته بعدی در استفاده از موسیقی های فیلم نهادها و سازمانها عدم همکاری داشتند ولی من سه مشاور داشتم که جز بهترین منتقدان موسیقی هستند محمرشا شرایینی ابوالحسن مختاباد و علیرضا میر علی نقی. اینها دقیقا به من گفتند . مثلا تنها کسی که از میرزاده عشقی خوانده کوروش یغمایی هست که استاد شجریان تنها ایرادی که گرفتند این بود که چرا وقتی کل کار سنتی هست کار پاپ آوردی که من گفتم شما هیچ کدام ار میرزاده عشقی نخوانده اید. آقای طوسی این منت را بر من گذاشتند که اواخر ۹۱ اولین نمایش فیلم منتقد فیلم بودند. در نسخه ی فعلی فقط تم ای ایران را می‌بینیم و سرود ای ایران نیست.

قطعا من فیلم شاهکاری نساختم . تلاش کردم میان این همه مستند که ساخته میشود و شش ماه بعد فراموش میشود به تاریخ نگاه کنم و ادمای محبوب و محجوب تاریخ را نشان بدهم و تاریخ را برای مردم سرزمینم ورق بزنم. نه بیشتر از این و نه کمتر. ضمنا درباره مستقل بودن کار در جریان هستید که یک فیلم ساخته شده درباره جلال آل احمد به نام نویسنده بودن توسط مصطفی آل احمد که فیلمساز خوبی هست شما بروید این فیلم را ببینید که چقدر مستقل بودن به این فیلم میاید و چه توصیه هایی به فیلمساز شده و فیلمساز رعایت کرده. مثلا سیمین دانشور فقط زن جلال ال احمد نشان داده شده و هیچ هویت مستقلی ندارد. و کم لطفیهایی به یک سری افراد دیگر می‌شود. یا مثلا فیلم عیار مشروطه که سعی شده در ان فیلم ستارخان رهبر مشروطه بیان شود در حالی که ستار خان سرباز مشوطه بوده نه ایده‌مند مشروطه.

آذین: و حرف آخر

طوسی: حداقل جنبه مثبت قیلم این است که یک مقدار ما را مستقیم یا غیر مستقیم ملزم به نگاهی جدی و یک مقایسه تطبیقی و تاریخی کرده. نکته دوم یکی از اهداف ساخت این اثر همین الزام به یک مقایسه تطبیقی و تاریخی است که با چنین شاعران و ارمان‌هایی ما چرا چنین دروان فترتی را تجربه می‌کنیم.

دهباشی: به هرحال کوشش اقای فرض اللهی را ارج مینهیم که کار ایشان ایجاد بحث کرده وما را بر انگیخته تا راجع به یک دوره تاریخی مهم برویم و بخوانیم که این چیز کمی نیست.

کمترین پیامی که این فیلم دارد این است که تاریخ معاصر ایران یکی از جدی ترین جنبه‌هایش مبارزه با استبداد بوده است.

زیبا کلام: من فکر می کنم دیدن شاعران مشروطه یک ضرورت است برای همه به خصوص برای نسل بعد انقلاب زیرا اکثرا میپرسند شما برای چه انقلاب کردید و بد نیست این فیلم را ببینند و متوجه شوند مبارزه علیه استبداد یک مبارزه بسیار طولانی و تاریخی بوده و کمترین پیامی که این فیلم نشان میدهد این است که تاریخ معاصر ایران یکی از جدی ترین جنبه‌هایش مبارزه با استبداد بوده است.




فانتزی های مدیریتی آقای رییس تمامی ندارد و حالا این نظریه جدید⇐در هیچ کشوری ساختاری مانند انجمن وجود ندارد

سینماروزان/حامد مظفری: حدودا 4 ماه پیش بود که حجت ا.. ایوبی فارغ التحصیل علوم سیاسی که در دولت تدبیر به ریاست سازمان سینمایی رسیده در اختتامیه جشنواره رضوی، تقسیم بندی تازه ای از سینمای دنیا ارائه داد و گفت: سینما در عصر امروز بر دو قسم هالیوود و سینمای ایران تقسیم می‌شود.

به گزارش سینماروزان این ادعای سراسر فانتزی انتقادات بسیاری را متوجه ایوبی کرد و در کنار روزنامه نگاران مستقل سینماگرانی همچون احمدرضا درویش هم بر ایوبی خرده گرفتند(اینجا و اینجا و اینجا را بخوانید) ولی از آنجا که تحصیلات ایوبی مرتبط با سینما نیست و بیشتر در سیاست مطالعه داشته همه این انتقادات کمترین خللی در عزم ایشان مبنی بر طرح ادعاهای تازه سینمایی وارد نساخت.

فانتزی دوم در سرعین

مدتی بعد از فانتزی اول در جشنواره رضوی، ایشان در حاشیه مراسم افتتاح پروژه‌های هفته دولت در سرعین هم اظهاراتی به شدت هیجانی درباره اقبال مخاطبان به سینماها بیان کرد و گفت: سینمای ایران هم اکنون در حال رقابت با سینمای جهان است و در آستانه ۱۰۰ میلیاردی شدن بوده و تولیدات در حوزه سینما و فیلم دو برابر شده و مردم تا صبح در صف سینما هستند که این امر اتفاقی مهم در عرصه سینما، هنر و فرهنگ کشور است.

فانتزی سوم

ایشان تازه ترین ادعای خویش را در مراسم تقدیر از داوران و دست اندرکاران جشنواره فیلم کوتاه تهران در وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی بیان کرد. ادعایی درباره ویژگیهای منحصربفرد و جهانی انجمن سینمای جوانان ایران! ایوبی که بنا داشت در حمایت از زیرمجموعه اش حرف بزند با ادبیاتی غریب گفت: در هیچ کشوری ساختاری مانند این انجمن وجود ندارد و در هر کشوری که درباره وجود چنین ساختاری در ایران صحبت می‌کنیم، باعث می‌شود که مسئولان آن کشور شگفت‌زده شوند.

اینکه رییس سازمان سینمایی که بعد از حضور وزیر جدید ارشاد جایگاه خود را متزلزلتر می بیند بخواهد در ماههای باقیمانده تا انتخابات به ارائه کارنامه ای درخشان از خود بپردازد کمترین ایرادی ندارد و اینکه ایشان باید تا می تواند مدیران منتصب خویش را موجه قلمداد کند طبیعی است اما چرا ایوبی از یک روال منطقی و با جملاتی معقول این کار را انجام نمی دهد.

هیجان زدگی های مقطعی حجت ا.. ایوبی باعث می شود حتی در انتخاب کلمات خود نیز دقت به خرج ندهد و به دامن چنان مطلق گرایی بیفتد که فقط 4 جمله اخیرش چندین پرسش را موجب شود؛

آقای ایوبی! از کدام کشورها سخن می گویید؟ با مسئولان سینمایی کدام کشورها درباره این ساختار حرفه زده اید؟ و اصلا دلیل شگفت زدگی آنها چه بوده است؟ اگر منطبق بر مستندات سخن می گویید مصادیق را هم ذکر کنید؛ مثلا بیایید و شفاف سازی کنید منظورتان از “هیچ کشوری” دقیقا کدام کشورهاست و این کشورها کجای اطلس جامع گیتاشناسی قرار دارند؟

از اینها گذشته ترسمان از این است که نکند در آن کشورها هم با اغراق به همتایان خود اطلاعات داده اید که اسباب شگفت زدگی شان را موجب شده؟

خدای نکرده در آن کشورها که درباره تقسیم بندی سینمایی مدنظرتان سخن نگفته اید؟؟؟




یک منتقد پیشکسوت خطاب به دو مدیر فعلی و اسبق سینما⇐آقای ایوبی! سینما را با “ص” مشق می‌کنید؟/آقای ضرغامی! در دوران معاونت سینمایی چه کردید جز شبه‌نظامی کردن سینما؟/از کدام دانشگاه سینمایی مدرک گرفته‌اید که این گونه نظریه صادر می‌کنید؟

سینماروزان: ادعای پرایراد حجت‌ا.. ایوبی درباره تقسیم بندی سینمای دنیا به دو گونه ایران و آمریکا چندی قبل از سوی عزت ا.. ضرغامی رییس اسبق صداوسیما و معاونت سینمایی در دوران وزارت علی لاریجانی و مصطفی میرسلیم هم تکرار شد.

به گزارش سینماروزان طرح مجدد این ادعا سبب ساز آن شده است که جبار آذین منتقد پیشکسوت سینما با نگارش یادداشتی اجتماعی به انتقاد از هر دوی این مدیران فعلی و سابق بپردازد.

متن کامل یادداشت آذین را بخوانید:

دیکته غلط ضرغامی، ایوبی و…

معلوم نیست، جنابان آقایان ضرغامی و ایوبی و دوستان آنها از چه زمانی کارشناس و متخصص سینما بویژه سینمای ایران و آمریکا شده اند و از کدام دانشگاه سینمایی، دکترای سینمایی گرفته اند که چنین قاطع و کارشناسانه عنوان می کنند؛ در دنیا دو جربان سینمایی وجوددارد؛سینمای آمریکا و ایران. و این جمله درست و دقیقی است!…

جالب است، آقای ضرغامی که در دوران معاونت سینمایی خود جز تحمیل سلیقه و شبه‌نظامی کردن سینما و در تلویزیون جز حجیم کردن طول و عرض صداوسیما کاری انجام نداده، چگونه به خود اجازه اظهارنظر کارشناسی درباره سینما می دهد و تازه مدعی می شود فقط  دو جریان سینمایی وجود دارد؟!

این ادعای تبلیغاتی را آقای ایوبی هم که هنوز و همچنان سینمارا با “ص” مشق می‌کند، دارد. درعرصه فرهنگ این مملکت چه اتفاقی افتاده که این آقایان که فاقد تخصص و دانش سینمایی هستند و نه فقط سینمای ایران را نمی شناسند که از سینما و سینمای آمریکا و جریان های سینمایی سردرنمی‌آورند، یک شبه کارشناس امور سینما وحتی سینمای بین الملل شده اند؟

آیا قرار است جریان تازه ای در سینمای بیمار ایران شکل بگیرد یا داستان صرفا یک اقدام تبلیغاتی و نمایش من هم هستم و بلدم، است؟! داستان هرچه که باشد، به جزعیان کردن سینما و فرهنگ‌ناشناسی آقایان و دیکته غلط آنها، برای ایشان ثمر ندارد. بهتراست آنها برای مطرح کردن خود طرحی دیگر بیندیشند!

حجت ا.. ایوبی و عزت ا.. ضرغامی
حجت ا.. ایوبی و عزت ا.. ضرغامی



جشنواره فیلم کوتاه تهران؛ گرفتار در چنبره سعی و خطا⇐از انتخاب مشاوران بی‌ربط و برگزاری بزرگداشت برای آنها که یک سال ساز مخالف زده‌اند تا شفاف نبودن مناسبات مالی

 سینماروزان: جشنواره فیلم کوتاه تهران سال‌هاست به معتبرترین سنگ محک فیلم کوتاه‌سازان بدل شده است؛ جشنواره‌ای که بانی برگزاری آن انجمن سینمای جوانان ایران است و اغلب هم مدیرعامل این انجمن بوده که دبیری جشنواره را برعهده داشته است.

به گزارش سینماروزان و به نقل از “صبح نو” سی و سومین جشنواره فیلم کوتاه تهران که از هجدهم آبان‌ماه در تهران برگزار شده نیز دبیری آقای فرید فرخنده‌کیش، مدیرعامل انجمن سینمای جوان را بر خود می‌بیند. دبیری که از چند هفته پیش از برگزاری جشنواره فیلم کوتاه تهران با حاشیه‌هایی مواجه شده است که به نظر می‌رسد بخش عمده آنها ناشی از سیاست‌گذاری‌های خاص خودش باشد.

مهم‌ترین حاشیه زمانی ایجاد شد که برخلاف روال معمول جشنواره‌هایی در سراسر دنیا که دبیر یا شماری از متخصصین آثار را انتخاب می‌کنند، دبیر جشنواره فیلم کوتاه یک گروه 20 نفره(!) از مشاورانی را که برخی از آنها کمترین سابقه و تخصصی در فیلم کوتاه ندارند، به عنوان هیأت انتخاب فیلم‌ها برگزید.

حاشیه دوم به انتخاب چهره‌های بزرگداشت برمی‌گشت. در این بخش دبیر جشنواره به جای آن که بکوشد صاحب نامان عرصه فیلم کوتاه را که سال‌هاست بی‌کمترین حمایت و چشمداشت مالی در این حیطه فعالند، به عنوان چهره‌های بزرگداشت معرفی کند،  سراغ چهره‌هایی رفت که در ماه‌های اخیر به شدت منتقد عملکرد انجمن سینمای جوانان بوده‌اند؛ این شاید سیاستی باشد برای آرام کردن این چهره‌ها که البته تجربه نشان داده بازخورد آن مقطعی است.

حاشیه سوم جشنواره فیلم کوتاه مشخص نبودن وضعیت بودجه و تراز مالی این جشنواره است. فرخنده‌کیش در ماه‌های حضورش در انجمن سینمای جوانان ایران مدام از کمبود اعتبارات در این مرکز گلایه کرده است اما حتی یک بار به صراحت درباره ردیف بودجه انجمن و البته یکی از مهم‌ترین خروجی‌های انجمن که همین برگزاری جشنواره است چیزی نگفته است.

ورود سطحی نگران به جشنواره
جبار آذین، منتقد و مدرس سینمای ایران، با اشاره به اینکه فیلمسازی کوتاه، همچنان استانداردترین راه برای ورود به سینمای حرفه‌ای است درباره حواشی جشنواره فیلم کوتاه گفت: فیلم کوتاه سازان تنها مجالی که برای دیده شدن دارند همین جشنواره فیلم کوتاه است و همین مسأله است که لزوم تخصص‌گرایی در این جشنواره را جدی می‌کند. حتی اگر به دنبال تخصص‌گرایی هم نیستیم اسلوب کلی برگزاری جشنواره‌ها را نباید نادیده بگیریم. اینکه دبیر جشنواره یک هیأت 20 نفره را مسوول انتخاب فیلم کرده بدعتی است کاملاً شبهه برانگیز. اگر این روند برای آن است که به شیوه مثلاً آکادمیک عمل کرده و دایره انتخاب‌ها را گسترده‌تر کنند که کاملاً در اشتباهند چون با هیأتی شامل کارمندان و مدیران میانی نهادهای خاص(!) یا فعالان سابقاً رسانه‌ای که حالا روابط عمومی شده‌اند، نمی‌توان اصلاً انتخاب درستی داشت چه برسد به اینکه انتخاب‌ها به سمت تنوع هم بروند.

این منتقد ادامه داد: این روند به نفع جشنواره هم نیست چون باعث می‌شود پای سطحی نگران به جشنواره باز شده و آثاری وارد جشنواره شوند که هم اعتبار سی و سه ساله جشنواره را خدشه‌دار می‌کند و هم اعتبار فیلم کوتاه سازان را از بین می‌برد. مگر امکان دارد با اشخاصی بی‌سابقه در هر حوزه‌ای بتوان بهترین‌های آن حوزه را گزینش کرد؟! محال است. از آن گذشته مهم‌ترین جشنواره سازندگان فیلم کوتاه نباید گرفتار در چنبره سعی و خطاهای مدیریتی شود. دبیر این جشنواره می‌تواند ایده‌های مدیریتی غیرتحصصی خود را در بخش خصوصی و با راه‌اندازی جشنواره‌های کاملاً غیروابسته به منابع عمومی تست کند؛ جشنواره فیلم کوتاه تهران محل سعی و خطا نیست.

نمک‌گیر کردن منتقدان با برگزاری بزرگداشت
آذین که در مقاطع زمانی مختلف سابقه مدیریت تحریریه رسانه‌هایی چون «سینما»، «نقدسینما»، «سینماخانواده» و «سروش» را برعهده داشته است با اشاره به ماجرای تقدیر از مخالفان سیاست‌گذاری‌های انجمن و برگزاری بزرگداشت آنها در جشنواره گفت: این متدی کاملاً منسوخ شده در مدیریت است؛ اینکه سعی کنی به جای توجه به انتقادات مخالفان به نوعی آنها را با بزرگداشت نمک‌گیر کنی، زیبنده نیست و بیشتر به نوعی معامله می‌ماند. از آن بدتر این است که در فهرست بزرگداشت‌ها چشممان به نام کارگردانان ورشکسته‌ای می‌افتد که به کارمند اجرایی جشنواره‌های کودک و فجر بدل شده‌اند.

جبار آذین
جبار آذین

لزوم شفاف سازی درباره بودجه
جبار آذین با تأکید بر شفاف سازی مالی جشنواره فیلم کوتاه تهران خاطرنشان ساخت: با همه کمی و کاستی‌ها، انجمن سینمای جوانان در حال استفاده از بودجه دولتی است و جشنواره فیلم کوتاه هم ردیف بودجه خاص خود را دارد. در ماه‌های اخیر کم نداشته‌ایم جوانان کوتاه سازی را که از دردسرهای حمایت مالی یکی دو میلیون تومانی از انجمن حرف زده‌اند.
از آن طرف مدیر انجمن هم مرتب از کمبود منابع می‌گوید. پرسش اینجاست چرا یک بار شفاف‌سازی کاملی درباره ردیف بودجه انجمن صورت نمی‌گیرد؟ آقای فرخنده‌کیش رک و راست درباره ردیف بودجه سالانه انجمن و اینکه چقدر از آن صرف برگزاری جشنواره و چقدر صرف کمک به فیلمسازان شده شفاف سازی کند.




واکنش منتقد پیشکسوت سینما به یک استعفا⇐جنتی هم “اشتباهی” بود!

سینماروزان: حذف علی جنتی از وزارت ارشاد همان طور که قابل پیش بینی بود همچنان واکنش های خاص خود را دارد.

به گزارش سینماروزان بعد از محمدمهدی شیخ‌صراف روزنامه‌نگار اصولگرا که این حذف را به دلیل شوآف انتخاباتی دانست(اینجا را بخوانید) حالا جبار آذین منتقد و مدرس پیشکسوت سینما با نگارش یادداشتی در صفحه اجتماعی اش به صراحت از نبود تخصص در میان مدیران فرهنگی 37 سال اخیر گلایه کرده و البته علی جنتی را هم به مانند بسیاری از مدیران قبلی و فعلی عرصه فرهنگ “اشتباهی” خوانده است.

متن کامل یادداشت جبار آذین را بخوانید:

آیا بارفتن جنتی از وزارت ارشاد، اوضاع عرصه های فرهنگ و هنر و سینما تغییر خواهد کرد؟ آیا از این پس برخلاف دوران ناکارامد جنتی، بخش های مختلف فرهنگ و فرهنگ سازان و هنرمداران متعیر و متحول خواهند شد؟

واقعیت های تاریخی و رخدادهای دیروز و امروزجامعه، چنین امیدی رابه یأس می نشاند، چراکه همچنان معضل اصلی این مملکت فرهنگ است که اگر نبود این همه دزد و دزدی و فساد و رشوه و جنایت های انسانی، اخلاقی، اقتصادی و اجتماعی وقوع نمی‌یافت.

حقیقت اینکه پس از پیروزی انقلاب اسلامی تاکنون، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی به عنوان متولی قانونی فرهنگ و هنر، هیچ گونه نقش و تأثیر اساسی و سازنده در فرهنگ سازی و ارتقای سطح فرهنگ و هنر نداشته است و این فاجعه فقط به ارشاد مربوط نمی شود چون فرهنگ و هنر و ارشاد در ایران، ده ها مدعی رسمی و غیررسمی وحقوقی و حقیقی دارد و به عبارتی فرهنگ وهنر وسینما در کشورما ملوک‌الطوایفی اداره و هدایت می‌شود.

هرکدام از طرف های ذینفع هم از زاویه منافع شخصی، گروهی، سیاسی واقتصادی خود به فرهنگ نگاه کرده و می‌کنند. مرور کلی روند عملکرد وزارت ارشاد که پیوسته زیر گیوتین نظرها و فشارها بوده است و وزیران ارشادنشین، اعماق فاجعه بی‌فرهنگی را عیان می‌کند.

درطول 37 سال اخیر این وزارتخانه 11 وزیر، 12 معاون سینمایی و زیرمجموعه‌های آن در سینما از جمله فارابی12 مدیر و خانه سینما 11مدیرعامل به خود دیده است.

به جز سه مورد از وزرا که کم وبیش از اهالی فرهنگ محسوب می شدند، بقیه هیچ ربطی به این حوزه نداشته و صرفا رفاقتی و سیاستی صاحب کرسی وزارت شدند؛ آقایان ناصر میناچی و دوزدوزانی که در آشفته بازار جامعه، متولی این سمت بودند و کارکرد نداشتند.

آقای معادی‌خواه که معرف حضورهستند؛ آقای خاتمی تا حدی این کاره بودند، آقای لاریجانی خطی عمل کردند، آقای میرسلیم اصلا در این وادی نبودند، آقای مهاجرانی هم تا توانستند جنجال بپا کردند؛ آقای مسجدجامعی کوشیدند اوضاع را تا حدی مدیریت کنند، آقای صفارهرندی تاثیرگذار نبودند، آقای حسینی برنامه و خلاقیت نداشتند و آقای جنتی هم مانند اغلب این آقایان اشتباهی بودند.

حال با این سلسله از تخصص در فن مدیریت فرهنگی! چه توقعی در ارتقای فرهنگ و هنر می‌توان داشت!؟ از این پس هم اگر صدها وزیر بیایند و بروند، آش و کاسه همان خواهد بود، چراکه خانه ازپای بست ویران است و فرهنگ و هنر درکشور ما یک متولی قانونی قدرتمند تعیین کننده ندارد که چندین مدعی کارنابلد ناکارآمد دارد که با بولدوزرهای خود به جان زمین خشک فرهنگ افتاده اند. آقایان بیش از هر چیز باید تکلیف  فرهنگ، خود و جامعه را با مدعیان مشخص کنند، سپس به فکر فرهنگ سازی باشند.




اظهارات یک منتقد پیشکسوت درباره روند ارسال فیلم برای اسکار⇐چرا مخاطبان را بازی دادند؟/از همان ابتدا نام “فروشنده” را اعلام می‌کردند

سینماژورنال: هیات معرفی فیلم ایرانی برای اسکار طبق سنوات گذشته، با میزبانی بنیاد و تعامل مستقیم با خانه سینما و سازمان سینمایی شروع به کار کرد.

به گزارش سینماژورنال خانم پوران درخشنده (کارگردان) و آقایان محمد بزرگ نیا (کارگردان)، محمد حیدری (دبیر جشنواره فیلم فجر)، سعید عقیقی (فیلمنامه‌نویس و منتقد سینمایی)، امیرحسین علم الهدی (دبیرشورای سیاستگذاری سینمای هنر و تجربه)، شهرام مکری (کارگردان)، تورج منصوری (مدیر فیلمبرداری)، اکبر نبوی (تهیه کننده و منتقد سینمایی) و امیر اسفندیاری (معاون بین الملل بنیاد سینمایی فارابی) اعضای حاضر در این کمیته هستند.

فارغ از حضور چهره‌هایی مانند امیرحسین علم‌الهدی در این هیات که جز مدیریت یک گروه سینمایی کاملاً دولتی هیچ دانش آکادمیک یا تجربه موثری در عرصه بین الملل نداشته است، رویه انتخاب فیلم و سپس حذف برخی از آثار از این فهرست است که سؤال برانگیز می‌نماید.

هیات انتخاب ابتدا هشت فیلم «ابد و یک روز» (سعید روستایی)، «اژدها وارد می‌شود» (مانی حقیقی)، «ایستاده در غبار» (محمد حسین مهدویان)، «چهارشنبه ۱۹ اردیبهشت» (وحید جلیلوند)، «دختر» (سیدرضا میرکریمی)، «فروشنده» (اصغر فرهادی)، «لانتوری» (رضا درمیشیان) و «ناهید» (آیدا پناهنده) را به عنوان آثار اولیه‌ای اعلام کرد که در این هیأت بررسی خواهند شد و در نهایت یکی از میان آنها به بخش غیرانگلیسی زبان اسکار معرفی خواهد شد. هرچند همین چینش ابتدایی هم نشان از انتخاب «فروشنده» به عنوان گزینه نهایی و نمایشی بودن هفت فیلم دیگر داشت اما هیأت انتخاب برای امتداد دادن به نمایش خود، 2 روز بعد از شروع به کار، نیز نام سه فیلم «چهارشنبه ۱۹ اردیبهشت»، «اژدها وارد می‌شود» و «ابد و یک روز» را از فهرست حذف کرد و به پنج گزینه رسید.

در نهایت نیز این «فروشنده» بود که به عنوان گزینه نهایی ایران به بخش غیرانگلیسی زبان اسکار راه یافت و بقیه گزینه‌ها جز آن که فضایی را فراهم کنند توجیه‌گر فعالیت این هیأت و البته دریافت حق‌الزحمه فعالیت، اثرگذاری دیگری نداشتند. سؤال اینجاست که چرا سازمان سینمایی از همان ابتدا به صراحت نام «فروشنده» را به عنوان گزینه اسکار معرفی نکرد؟

یک بازی نمایشی
جبار آذین، منتقد و مدرس سینمای ایران با اشاره به اینکه رویه انتخاب فیلم برای اسکار به یک بازی بدل شده است به «صبح نو» گفت: اگر قرار بود «فروشنده» نماینده ایران برای اسکار باشد چه لزومی داشت به بازی با مخاطبان و سینماگران دیگری پرداخته شود که نام فیلمشان در فهرست است؟ رک و راست اعلام می کردند «فروشنده» گزینه نهایی ماست و البته دلایل خود را هم ضمیمه میکردند. اما این کار را نکردند و یک بازی نمایشی ترتیب دادند تا بگویند در حال بررسی گزینه‌ها هستیم.

آذین درباره چرایی این رفتار بیان داشت: مدیران سینمایی دولت یازدهم محافظه‌کارند و این محافظه‌کاری کاملاً در تضاد است با تدبیری که شعار دولت است. تدبیر یعنی آن که وقتی مدیری تصمیمی را درست می‌داند با تبیین دلایل خود درباره آن تصمیم، به اجرای آن مبادرت کند ولی محافظه‌کاری باعث می‌شود حتی جرأت نکنند از همان اول از علاقه خود برای ارسال «فروشنده» به اسکار سخن گویند پس یک هیأت را معرفی می‌کنند و ضمن بازی کردن با اسامی فیلم‌ها و قرار دادن برخی گزینه‌های بی ربط به اسکار، از یک طرف وقت را تلف می‌کنند و از طرف دیگر کار هیأت را بزرگ جلوه می‌دهند.

این منتقد خاطرنشان ساخت: اینکه برخی از سینماگران این هیأت هم اسیر دست مدیران می‌شوند جای تعجب دارد. البته روی سخنم با برخی اعضای بی ربط حاضر در هیأت نیست. حرفم با سینماگران پیشکسوتی است که در هیأت حضور دارند و تن داده‌اند به یک حرکت نمایشی برای معرفی «فروشنده». حداقلش این است که چنین سینماگرانی نباید بازی مدیران را بخورند.

مدیرانی که جسارت ندارند
این منتقد پیشکسوت که سال‌ها در رسانه‌هایی چون «سروش»، «نقدسینما» و «سینما» فعالیت داشته است در توصیف محافظه‌کاری مدیران سینمایی گفت: به هر حال مدیریت نیاز به یک ویژگی مهم دارد و آن هم جسارت در تصمیم‌گیری است، اما چنین جسارتی وجود ندارد و در نتیجه مدیر سینمایی برای آن که مبادا اعلام صریح و مستقیم «فروشنده» به عنوان گزینه نهایی اسکار با مخالفت برخی رسانه‌ها مواجه شود ابتدا هیأت انتخاب را معرفی می‌کنند و بعد هشت فیلم را اعلام می‌کنند و سپس سه فیلم را خط می‌زنند و بازی را ادامه می‌دهند تا در نهایت بعد از اعلام نام «فروشنده» توسط هیأت، اگر انتقادی شکل گرفت از این بگویند که این انتخاب تصمیم مستقیم هیأت انتخاب بوده و آنها در شکل‌گیری آن نقشی نداشته‌اند.

جبار آذین
جبار آذین

وی ادامه داد: چندمرحله‌ای بودن انتخاب فیلم برای اسکار نه تنها عجیب نیست که کاملاً منطقی است اما به شرط اینکه واقعاً همه فیلم‌ها در گزینش شرایط برابر داشته باشند و این‌طور نباشد که محصولی منهای معیارهای اصلی معرفی اسکار، به واسطه سفارش مدیران جایگاه والاتری داشته باشد.

جرأت ندارند «ایستاده در غبار» را به اسکار بفرستند
جبار آذین با اشاره به اصلی‌ترین ویژگی‌هایی که می‌بایست برای انتخاب فیلم برای اسکار ملاک قرار گیرد گفت: قبل از هر چیز محصولی باید معرفی شود که به معنای واقعی کلمه ایرانی باشد. به جز آن کیفیت ساختاری فیلم و البته مخاطب‌پسند بودن و داشتن پخش‌کننده بین‌المللی قوی عناصری است که می‌تواند توجیه‌گر انتخاب باشد.

وی ادامه داد: بر این اساس در میان گزینه‌ها هم فیلمی داشتیم مثل «ایستاده در غبار» که فارغ از محتوای پالوده و کاملاً ملی به لحاظ تکنیکی اثری است کاملاً نوآورانه حتی در مقیاس‌های جهانی. این فیلم می‌توانست با داشتن یک بازوی پخش قوی خارجی، گزینه‌ای مناسب برای اسکار باشد اما مدیران سینمایی و البته هیأت انتخاب جرأت این را نداشتند که روی این فیلم دست بگذارند چون مرعوب فضاسازی‌های شبه‌روشنفکرانه حامی «فروشنده» هستند که به لحاظ کیفی حتی در کارنامه فرهادی هم اثر پیشرویی نیست.




واکنش منتقد پیشکسوت به تقسیم‌بندی تاریخی(!) ایوبی⇐نشانه‌ای است از کم‌سوادی سینمایی

سینماژورنال: حجت‌الله ایوبی رییس سازمان سینمایی شاید به دلیل نداشتن عقبه سینمایی هرازگاه اظهارنظراتی را طرح می کند که باعث شگفتی مخاطبان می شود.

به گزارش سینماژورنال در یکی از تازه‌ترین موارد، وی که برای حضور در اختتامیه جشنواره رضوی به یزد رفته بود، در یک تقسیم بندی که می تواند در تاریخ بی نظیر باشد(!) بیان داشته: سینما در عصر امروز بر دو قسم هالیوود و سینمای ایران تقسیم می‌شود.
وی البته که توجیه این امر را تعداد بالای جوایزی دانسته که فیلم‌های مختلف ایرانی از جشنواره‌های مختلف دریافت کرده‌اند و گفته است: در سال گذشته 370 جایزه جهانی به هنرمندان ایرانی اختصاص داده شد.
اظهارنظرات ایوبی زودتر از حد تصور در شبکه‌های اجتماعی بازنشر یافت و مخاطبان سینمای ایران که به‌اندازه کافی از کیفیت این سینما آگاهی دارند، سعی کردند به روش‌های مختلف به ادعاهای رییس سینما پاسخ دهند؛ برخی به‌صورت کاملاً جدی از بی‌ارزش بودن جوایزی گفتند که بخش عمده آنها در دادوستدهای سیاسی پشت پرده جشنواره‌ها تقسیم می‌شود و برخی نیز سخن را به مطایبه گشوده و گرمای هوای شهری کویری را عامل چنین اظهار نظراتی از ایوبی دانسته‌اند.

ادعاهایی برآمده از اطلاعات ناقص
اما ایوبی واقعاً چقدر با اشراف از وضعیت سینمای ایران در قیاس با جهان به تقسیم‌بندی سینما به دو گونه سینمای ایران و هالیوود دست زده است؟ آیا این 370 جایزه‌ای که وی به‌عنوان بیلان‌کاری ارائه داده واقعاً برآمده از موفقیت سینمای ایران در جهان است؟

جبار آذین، منتقد و مدرس پیشکسوت سینمای ایران، با اشاره به اینکه این ادعا را نمی‌توان آنقدرها جدی خطاب کرد به «صبح‌نو» گفت: این ادعاها نشانه کم‌سوادی سینمایی است چراکه اگر بخواهیم از منظر گستردگی دسترسی به محصولات سینمایی به بررسی درستی این ادعا بپردازیم، باید بگوییم این سینمای هالیوود است که از آسیا گرفته تا دل اروپا و حتی کشوری را که جناب ایوبی سال‌ها کاردار فرهنگی آن بود تسخیر کرده است.

وی ادامه داد: اگر هدفمان بررسی سینما از منظر هویت ملی است که نه‌فقط ما در ایران چنین سینمایی را داشته‌ایم که در کشورهای مختلف دنیا از هندوستان گرفته تا کشورهای خاور دور و به‌عنوان مثال ژاپن و کره، سینمای ملی وجود دارد. پس تقسیم‌بندی ایشان کاملاً نادرست است. همانقدر که نوعی از سینمای ملی ایران که متکی بر ویژگی‌های فرهنگی بومی رشد کرده جایگاه خود را دارد سینمای چین و مثلاً آثار کارگردانی مانند «ژانگ ییمو» هم همین جایگاه را دارد. پس آنچه ایوبی گفته نه ربطی به سینما دارد و نه ربطی به هنر و عمیقاً نشان‌دهنده بیگانگی فرهنگی با سینماست و البته شبیه به یک شوخی بزرگ.

جبار آذین
جبار آذین

خودمان به خودمان جایزه می‌دهیم
جبار آذین با گلایه از بیلان‌سازی‌های نادرست مدیران سینمایی گفت: تازه بخشی از این 370 جایزه‌ای که ایشان از آن نام برده‌اند برآمده از هفته فیلم‌هایی است که با سرمایه‌های فرهنگی خودمان در کشورهای مختلف راه می‌افتد! یعنی خودمان بودجه می‌دهیم که یک سالن کوچک در فلان شهر اروپایی اجاره شود و برای تعدادی ایرانی مهاجر چند فیلم ایرانی اکران شده و درنهایت هم به چند عنوان از این فیلم‌ها جایزه می‌دهند تا بیلان مدیریتی سینما را بالا ببرند. با نوآوری مدیران تازه سینما این هفته فیلم‌ها اخیراً تغییر نام داده‌اند و با عنوان «جشنواره فیلم‌های ایرانی» نام‌برده می‌شوند. آیا این نوعی گول زدن و فریب نیست؟

این منتقد پیشکسوت با اشاره به اینکه بهترین راه صادرات سینمایی ایجاد شرایط اکران محصولات در کشورهای با فرهنگ مشترک است افزود: سینمای ایران بیشتر از جایزه نیاز به دیده شدن در نقاط مختلف دنیا دارد. این دیده شدن از طریق اکران سراسری پدید می‌آید. مدیران سینمایی ما واقعاً اگر به فکر بدعتی در کارنامه‌شان هستند شرایط اکران مداوم آثار ایرانی در کشورهای خارجی را فراهم کنند. لازم نیست راه دوری بروند. نگاهی بیندازند به کشورهای هم‌فرهنگ در اطراف و مثلاً ببینند چرا در تاجیکستان به‌رغم همزبانی و اشتراکات فراوان تاریخی هنوز اکران گسترده فیلم‌های ایرانی وجود ندارد. یا چرا در آذربایجان که سالانه کلی توریست به آن صادر می‌کنیم، شرایط چنین اکران‌هایی فراهم نمی‌شود؟

همه جشنواره‌ها متأثر از سیاست هستند
جبار آذین که در دو دهه اخیر در نشریات مختلف از «سینما» گرفته تا «نقد سینما» مسوولیت داشته است درباره افتخار رییس سینمای ایران به 370 جایزه سالانه جشنواره اظهار داشت: تقریباً هیچ جشنواره‌ای در دنیا وجود ندارد که جوایزش کاملاً سینمایی باشد. تمامی جشنواره‌ها به‌واسطه عقبه اقتصادی برگزارکنندگان آلوده به سیاست و سیاسی‌بازی می‌شوند و این‌چنین می‌شود که طی سه دهه فقط نوعی خاص از سینمای ایران که حاوی تصاویر اگزوتیک از جامعه ایرانی است در جشنواره‌های فرهنگی تقدیر می‌شود. بر این اساس می‌توان گفت هیچ یک از این جوایز جشنواره‌ای نمی‌تواند ملاک برتری سینمای یک نقطه خاص باشد.
وی ادامه داد: سینمایی می‌تواند در دنیا موفق باشد که شرایط اکران گسترده محصولاتش را در کشورهای دنیا فراهم آورد. الان سینمای بالیوود چرا در دنیا مطرح است؟ به خاطر جایزه گرفتن از جشنواره کن و ونیز و برلین یا به خاطر فراگیری محصولات سینمایی آن در سراسر دنیا که درنتیجه آن هم فرهنگ هند صادر شده و هم دادوستد اقتصادی خوبی پدید آمده است؟ معلوم است که به دلیل دوم. ما هم اگر به دنبال سینمایی پویا هستیم باید به فکر صادرات فرهنگی باشیم چنان که عموم مخاطبان از این صادرات استفاده کنند و نه فقط عده ای معدود که در جشنواره ای خاص گردهم آمده اند. هرگاه فراگیری سینمای مان را فقط در منطقه رقم زدیم آن گاه می توانیم از موفقیت مدیریتی خویش سخن گوییم.




اهانت رسانه ملی به مخاطبان رسانه ملی

سینماژورنال/جبار آذین(منتقد و مدرس سینما): رخدادهای غم‌انگیز مهاجرت ابدی چند هنرمند و چهره نامدار عرصه فرهنگ و  هنر، عباس کیارستمی کارگردان و سینماگر جهانی ایران، بهمن زرین پور و ملیحه نیکجومند از بازیگران قدیمی و بانوی شعر و ادب و عرفان مهدیه الهی قمشه‌ای  و برگزاری مراسم مختلف سوگواری و اوضاع نادلچسبی  که فرصت طلبان، خودنمایان و مرده پرستان با ارایه نظرات و بیانیه های رنگارنگ و حضور نمایشی خود در برنامه های گوناگون رسانه ای و اجتماعی ایجاد کردند و همچنین موضع گیری و اطلاع رسانی و همسویی کمرنگ صداوسیما بامردم هنردوست و هنرمندان و پزهای سیاسی مدیران و مسئولان سینمایی و غیرهنری در مراسم سوگواری، فرصتی را فراهم آورد تا تلویزیون از روی چاله‌ای که برنامه به اصطلاح سینمایی “هفت”، مسعود فراستی و بهروزافخمی زیر پای شبکه سه و رسانه ملی کنده بودند، با بی‌اعتنایی ملی و بی‌احترامی به مخاطبان میلیونی عبور کند.

تندگویی و افتضاحی که “هفت” ساخته بود، با تعطیلی یا تغییر اساسی آن و عواملش و دست‌کم باعذرخواهی از مردم، می توانست مانع قهر بیشتر جامعه با سیما و جلوگیری از دامن زدن به اختلافات، ناراحتی‌ها ،سوءتفاهم‌ها و کدورت‌های شخصی، شغلی، گروهی و سیاسی که بر اثر تندروی  و افراطی‌گری “هفت” به وجود آمده بود، شود.

در واقع صداوسیما به عنوان رسانه ای که عنوان ملی را یدک می‌کشد، باید به طور رسمی و محترمانه از مردم،هنرمندان، منتقدان و رسانه‌ها عذرخواهی می‌کرد، ولی مدیران تلویزیون در نهایت بی‌حرمتی، نه تنها به خاطر غلط های برنامه مذکور و عوامل آن و حمایت نادرست خود از “هفت”، این کار را نکردند، بلکه در کمال بی‌احترامی، تولید و پخش برنامه غیرسینمایی و غیرمحترمانه “هفت” را با همان عوامل و شکل و شیوه ناپسند و مسأله‌دار وحاشیه‌ساز پیشین ادامه دادند.

آیامسوولان صداوسیما به راستی وظایف ملی و رسانه ای خود را نمی‌دانند یا برای مردم و اهالی فرهنگ و هنر و انتظارهای آنها ارزش و احترام قایل نیستند؟!

جبار آذین
جبار آذین

ای کاش عذرخواهی را پیشه سازید

دلایل توجیهی آنها هرچه باشد، در اصل موضوع یعنی توهین سیما به مردم با ادامه “هفت” آشفته و بی سروسامان تأثیر ندارد. تلویزیون با این اقدام غیراخلاقی و بی‌توجهی به نظرات مردم، در حقیقت به میلیون ها بیننده سیما اهانت کرده و پل آشتی مردم و رسانه ملی را شکسته است. در این صورت آیا این پرسش آنها خردمندانه خواهد بود که گفته اند چرا مردم از تلویزیون گریزان شده و به سوی ماهواره می روند؟!

رسانه ملی و مدیران آن، اگر واقعا ملی و مردمی هستند، برای اشتباهات و کاستی های خود باید از جامعه عذرخواهی کنند و هم خویش را برای ساختن رسانه ای به راستی ملی و تأمین نظرات و خواسته های مردم به کار برند. برای تحول در  سیما، پوزش سازندگان برنامه “هفت” و شبکه سه می تواند آغازی مناسب و اخلاقی باشد.

در مراحل بعد نقدپذیری و اصلاح و پاکسازی سازمان صداوسیما از غیرکارشناسان، اقوام، عوامل فنی و هنری و  اجرایی ناکارآمد، امیدبخش خواهد بود. امید که رسانه ملی به مطالبات و خواسته‌های جامعه، در اجرا عمل کند و مسیر بالندگی و ارتقا و خدمت به جامعه را بپبماید.

پی نوشت: روند غیراخلاقی به کار گرفته شده در برنامه “هفت” هرچند سبب ساز آن شد که کارمندان شلاق به دست گروههای با آبشخور دولتی آن را دستاویزی کنند برای تسویه حساب کردن با بهروز افخمی که پیشتر این کاسبکاران را نقد کرده بود اما خطوط بالا از آن جهت قلمی شد که فقط گافی که فراستی در یکی از برنامه هایش و در نقد فیلمی بلحاظ مضمونی به شدت کاسبکارانه داشت و البته عدم تلاش برای اصلاح گاف را متذکر شود.




مدرسه ملی سینما؛ یک غلط بزرگ “بودجه بر باد ده”⇔چرا حسنی فقط روزهای تعطیل یاد مکتب‌خانه می‌افتد؟

سینماژورنال/جبار آذین(منتقد و مدرس سینما): سینمای ایران مجمع‌الامراض و معضلات است. این سینما علیرغم دارا بودن ابعاد سه‌گانه هنر و صنعت و رسانه، در تعریف، تقریبا تبیین و ارائه هیچ یک از ابعاد خود موفق نیست.

نخستین دلیل ناموفق بودن آن اینکه در کشور ما فرهنگ، هنر و سینما حائز مرکزیت رهبری و سیاستگذاری و اداره و اجرا نیست. وزارت ارشاد به‌ظاهر متولی این امر است، ولی در عمل فقط یک سازمان اجرایی محدود و کم‌توان است که با تغییر دولتها، تغییر مدیریت و مسیر می‌یابد و در نهایت به شیوه سلیقه‌ای برنامه‌هایی را به اجرا درمی‌آورد.

نهادها و سازمان‌های دیگری هم هستند که بنابر رویه و سلیقه خود به امور فرهنگ و هنر و سینما به صورت موازی می‌پردازند و در بسیاری از مواقع مواضع نشأت گرفته از نگاه‌های خطی و  جناحی آنها با منش و اجرای ارشاد در مغایرت کامل قرار می‌گیرد؛ سازمان تبلیغات اسلامی و حوزه هنری و سازمان صداوسیما و چندین تشکل دولتی و شبه‌دولتی دیگر از این جمله‌اند. تنوع و  تضاد دستگاه‌های امور فرهنگی و هنری که هر کدام راه سلیقه‌ای خود را طی می‌کنند، یکی از بزرگترین آفات و موانع رشد سینمای ایران است.

دلیل دوم ناموفق بودن قانونمند نبودن بعد صنعتی سینما است که باعث شده صنعت سینما از مزایا و امتیازات مالی و حقوقی آن محروم باشد و دچار فقر و بی‌اعتنایی و ناعدالتی به‌خصوص در بدنه خود شود.

دلیل سوم ناموفق بودن سینمای ایران وابستگی بیش از حد مدیران آن به رسانه‌هایی است که نقش کارمندان آنها را ایفا می‌کنند.

مدیران آماتور علاقه زیادی به مدح شنیدن دارند و در نتیجه یکی از اصلی‌ترین برنامه‌های چنین مدیرانی هم استفاده مستقیم یا غیرمستقیم از مشوق‌های مادی برای همراه ساختن رسانه است.

این مورد البته در سالهای اخیر و با راه‌اندازی تعدادی رسانه مستقل  و البته پویا تا حدودی در حال رفع شدن است. به بیان بهتر دیگر به مانند سالهای گذشته نیست که مدیران بتوانند با همراهی کارمندان رسانه‌ای خود هر تصمیم غلطی را درست جلوه بدهند چون چشمان ناظر رسانه‌های مستقل باعث شده تمام افعال آنها داخل آکواریوم رصد شود.

سایر مشکلات

مشکلات مناسباتی، حرفه‌ای، اخلاقی و نقش‌آفرینی پول‌های نفت و گاز و یکه‌تازی باندهای مخرب سینمایی دیگر عواملی هستند که نابسامانی و  آشفتگی اوضاع سینمای کشور را نمایان‌تر کرده‌اند.

البته در اوج این مشکلات همچنان فروش بالا و استقبال تماشاگر از برخی فیلمها را شاهدیم و در عرصه‌های جهانی نیز جایزه و افتخار کسب می‌کنیم. چرا؟  چون کشوری به‌لحاظ وسعت گسترده داریم و در گستردگی بیش از هر چیز استعدادهای خودجوش است که جوانه می‌زند آن هم در شرایطی که مدیران و مسئولان رسمی و غیررسمی سینما در ایجاد این جرقه‌ها حداقل نقش را داشته‌اند.

کمبود سواد سینمایی؛ مزید بر علل ناکارآمدی سینما

در کنار انواع مشکلات سینما، معضل نبود یا کمبود سواد سینمایی، جایگاه شاخص و مهم دارد؛ به‌خصوص که غالب فیلم‌های ایرانی از نظر حرفه‌ای فاقد استانداردهای هنری و سینمایی‌اند؛ ضعف مفرط فیلمنامه به عنوان چشم اسفندیار و غرق شدن در بازی‌های فرم نمونه‌های اصلی غائب بودن دانش سینمایی در سینمای ما است.

به همین دلیل از سالیان پیشین جماعتی از حرفه‌ای‌های سینما به فکر راه‌اندازی آموزشگاه‌هایی برای ارتقای دانش سینمایی علاقمندان دست زدند اما به‌جز مواردی معدود و دقیقا به‌خاطر ورود برخی ورشکستگان سینما که نه دقیقا برای ارتقای دانش سینمایی هنرمندان-که اغلب خود را عقل کل و بی‌نیاز از کسب دانش می‌دانند!- و نه کاملا برای کمک به علاقمندان به سینما، بلکه بیشتر به قصد کسب درآمد، وارد این وادی شده بودند بخش آموزشی سینمای ایران دچار مشکلات عدیده شد.

به خصوص که به دلیل استقبال ابتدایی از این مراکز به‌ناگاه ده‌ها مرکز هنری و سینمایی قانونی و غیرقانونی و معتبر و غیرمعتبر از زیرزمین سبز شدند و اگر اندک سلامت و  صداقتی در امر آموزش سینما در فضای آموزش این مراکز وجود داشت، زیر علامت سوال رفت و بر این مشکل به وجود آمدن موارد اخلاقی، سودجویی مالی و  سرگردانی گروهی از فارغ‌التحصیلان افزود و اوضاع را وخیم‌تر کرد.

جبار آذین
جبار آذین

ادامه اعتراض‌ها و تداوم نابسامانی‌های سینما، بعضی از متولیان سینما را که در حوزه اداره، سیاست‌گذاری و اجرا و به‌ویژه حل مشکلات معیشتی بدنه صنف نتوانسته بودند چنان که باید برای سینمای آشفته حال کشور کاری کنند، به فکر راه‌اندازی یک مدرسه سینمایی تازه انداخت؛ مدرسه‌ای با عنوان “مدرسه ملی سینما” که البته آبشخور بودجه‌ای آن هم کاملا دولتی است.

 مدرسه ملی سینما به دنبال شورای عقیم عالی سینما و چند تشکل ناکام دیگر دایر شد و تاکنون ساز و کار آن از عرصه تبلیغ و شعار فراتر نرفته است.

درست است که فقط املای نانوشته غلط ندارد، ولی وقتی اغلب دیکته‌های آقایان از جدایی بین‌الملل از فجر گرفته تا تأسیس یک گروه سینمایی ایزوله ضدمخاطب و راه‌انداری کمیته ارتقای منزلت اجتماعی سینماگران، پرغلط بوده و  از سوی کارشناسان و منتقدان مستقل نمره مردودی گرفته‌اند، چه اصراری بر ادامه غلط‌نویسی است.

ای کاش به اصلاح سیستم آموزشی موجود می‌پرداختید

دایر کردن مدرسه ملی سینما یک غلط بزرگ و بودجه‌ برباد‌ده سازمان سینمایی است؛  با وجود این همه مرکز و دانشگاه و اماکن مجاز و غیرمجاز اصلا چه نیازی به ایجاد مدرسه‌ای دیگر بوده است؟  سازمان سینمایی اگر واقعا به فکر ارتقای دانش سینمای ایران است، به جای این اقدام نمایشی و فرمایشی، به اصلاح مراکز سینمایی و سیستم آموزشی و مناسبات جاری در آنها می‌پرداخت، نه اینکه مجددا بخشی از بودجه محدود سینما را صرف راه‌اندازی مدرسه‌ای تازه کند.

واقعا در شرایطی که طبق گفته رییس سازمان سینمایی کمیته ارتقای منزلت اجتماعی سینماگران به دلیل کمبود بودجه تقریبا معلق است، چرا باید یک مدرسه سینمایی با صرف هزینه‌های گزاف تأسیس شده و به ضرب پول و تبلیغات تداوم یابد؟

سینمای ایران به اصلاحات اساسی و  بازسازی زیرساخت‌ها و ترمیم زخم‌ها و درمان بیماری‌های خود نیاز دارد. آقایان محترم! اگر به راستی نمی‌توانید این زخمها را درمان کنید بر شمار زخمها نیفزایید.




یک منتقد پیشکسوت: آیا رسانه ملی منتظر است تا GEM درباره “ایدز” محتوا تولید کند؟

سینماژورنال: اینکه علیرغم توصیه های کارشناسان پزشکی مدیران رسانه ملی و دست اندرکاران تولید برنامه های نمایشی در سینما و تلویزیون چنان که باید به ایدز نپرداخته اند سوژه کمپینی است به نام “هنر+ایدز” که اخیرا برای پرداختن به چرایی کم کاری سینما و تلویزیون در حوزه مبتلایان به اچ.آی.وی راه اندازی شده است.

به گزارش سینماژورنال و به نقل از “سوره سینما” جبار آذین منتقد پیشکسوت و مدرس سینمای ایران از جمله حامیان این کمپین است. آذین با اشاره به افزایش مبتلایان به ایدز در سالهای اخیر گفت: پدیده ایدز امروزه به یک معضل جهانی تبدیل شده و آمارهای رسمی و غیررسمی گواه گسترش خزنده این بیماری در گوشه هایی از کشور است و همین گسترش است که ضرورت توجه همگانی و ملی را می طلبد. در همین راستا رسانه ها از جمله سینما و تلویزیون که وظیفه مهم اطلاع رسانی را برعهده دارند باید به موضوع ایدز ورود کنند و با تولید و ارائه برنامه های مدیریت شده و هدفمند در این عرصه به تکلیف و وظیفه ملی خود عمل نمایند.

آذین ادامه داد: غفلت از توجه به مسأله ایدز و مبتلایانش و جهالت فرهنگی و بهداشتی قشرهایی از مردم و بی توجهی به امور بیماران ایدزی و عدم اطلاع رسانی به موقع و کامل و عرضه خدمات فرهنگی در این حوزه از عوامل سبب ساز گسترش بیماری ایدز در جامعه است لذا صداوسیما باید با برنامه ریزی و آگاهی بخشی و استفاده از کارشناسان و برنامه سازان به مقوله ایدز توجه کرده و در راه گسترش آگاهی عمومی و بهداشت همگانی صبر و نقش مهم خود را ایفا کند.

*رسانه ملی فارغ از شعار به مسأله ایدز ورود کند

این منتقد خاطرنشان ساخت: وورد کارشناسانه رسانه ملی به این بحث باید فارغ از شعار و تولید و ارائه آثار سطحی و زودگذر باشد و علاوه بر کمیت در کیفیت برنامه ها هم نمود یابد. تهیه و تولید برنامه های تخصصی به ویژه سریالهای نمایشی و دعوت از اهالی پزشکان برای کمک به نگارش فیلمنامه های این آثار و انتقال صحیح تجربیات آنها از طریق این آثار روندی است که صداوسیما می تواند آن را دنبال کند.

آذین که از جمله بنیانگذاران انجمن منتقدان سینمای ایران است در ادامه گفتگوی خود با اشاره به اینکه ورود رسانه ملی به سوژه هایی مبتلابه نظیر اچ.آی.وی به مراتب بهتر از تولید برنامه های کپی کارانه است تأکید کرد: توجه و ورود به پردازش معضل ایدز که امری واجب است بسیار بهتر و تأثیرگذارتر از تولید آثار سطحی و ضعیف و غیرفرهنگی و کپی شده از روی برنامه ها و فیلمهای دست چندم خارجی است. رسانه ملی با توجه شایسته به مقوله ایدز می تواند دست کم به یکی از وظایف ملی-مردمی خود عمل نماید و با ارائه برنامه های مناسب زمینه ورود صاحبان علم و خرد و مسئولان فرهنگی-بهداشتی و مقامات کشوری را به این عرصه مهیا نماید تا گامهای ملی برای توجه ملی به موضوع ایدز جامه حقیقی به خود بپوشد.

*رسانه ملی منتظر نماند تا شبکه های ماهواره ای درباره ایدز محتوا تولید کنند

جبار آذین با انتقاد به جاماندگی سینما و تلویزیون از آنچه در جامعه می گذارد و سوءاستفاده شبکه های ماهواره‌ای از این ضعف بیان داشت: مدیران و مسئولان سینما و تلویزیون نباید منتظر بمانند تا رسانه های خارجی و بخصوص شبکه های فارسی زبان ماهواره ای نظیر جم به گونه ای که خود می‌خواهند به مسأله ایدز ورود کرده و سپس آنها تازه یادشان بیفتد در این زمینه محصول تولید کنند.

وی ادامه داد: بجایش بهتر است با یاری متخصصان و کارشناسان رسانه ملی و در کنارش سینمای ایران آغازگر و استمراردهنده تولیدات شاخص فرهنگی-هنری در زمینه اطلاع رسانی پیرامون وضعیت بیماران اچ.آی.وی باشند. اگر این اتفاق بیفتد قطعا در کاهش ابتلایان به این بیماری هم نقش مهمی خواهد داشت.




“هفت” آذین را سانسور کرد!⇐آیا افخمی یک پروژه میلیاردی دولتی در راه دارد؟

سینماژورنال: شب گذشته برنامه سینمایی “هفت” تحلیلی داشت بر گروه سینمایی “هنروتجربه” که در آن مدیر این گروه در برابر علی معلم تهیه‌کننده سینما و روزنامه نگار قدیمی به مناظره درباره این گروه پرداختند.

به گزارش سینماژورنال در بخشی از این تحلیل جبار آذین منتقد پیشکسوت سینمای ایران نیز به صورت تلفنی روی خط برنامه آمد و سعی کرد نظر صریحش نسبت به این گروه سینمایی را بیان کند.

وله گل و بلبلی به جای نقد

با این حال جبار آذین هنوز چند جمله ای بیشتر حرف نزده بود که به ناگاه صحبتهای وی قطع شد و به جای “هفت” وُله‌ای گل و بلبلی(!) روی آنتن رفت!

این اتفاق در شرایطی رخ داد که آذین سعی کرده بود با بیانی محترمانه آغاز بحث خود را مرتبط کند به برخی سیاستهای نادرست سازمان سینمایی و از جمله راه اندازی هنروتجربه و اینکه هنوز مشخص نیست ملاک انتخاب فیلم برای این گروه چیست که هم فیلمهای بیضایی و کیارستمی برای کسب اعتبار در آن به نمایش درمی آید و هم یک فیلم ویدیویی که پروانه نمایش سینمایی ندارد.

گلایه از ادبیات انتقادی آذین

با این حال این ادبیات صریح تاب نیاورد و خیلی زود ادامه سخنان آذین قطع شد و البته بهروز افخمی مجری “هفت” نیز بعد از روی آنتن آمدن با گلایه از  ادبیات انتقادی آذین، از حاضران در استودیو خواست بحث را امتداد دهند.

یادمان می آید افخمی بعد از نمایش پرحاشیه و سراسر انتقاد “فرزند صبح” در جشنواره بیست و نهم فیلم فجر سعی زیادی کرد که حتی تندترین انتقادات را نیز با سعه صدر پاسخ دهد حالا چطور شده که او تاب تحمل یک انتقاد ساده نسبت به گروهی تازه تأسیس چون هنروتجربه را ندارد جای تعجب دارد بخصوص که به طور رسمی وی هیچ ارتباطی با این گروه ندارد و احتمالا اگر هم کسی بناست از انتقاد ناراحت شود نه وی که دست اندرکاران هنروتجربه هستند.

آیا مجری “هفت” قصد دریافت حمایت از سازمان را دارد؟

اینکه مجری برنامه ای که خود تندترین انتقادات را به رییس سازمان سینمایی انجام می‌دهد و البته منتقد متبوع برنامه اش نیز حین جشنواره فیلم فجر آثار سینمایی ایران را با تندترین ادبیات می کوبد چنین جانبدارانه در کنار هنروتجربه می ایستد و تاب تحمل انتقادی حداقلی به آن را ندارد جای تعجب دارد.

شاید هم مجری “هفت” قصد دارد در آینده نزدیک با همراهی سازمان سینمایی پروژه سینمایی جدیدی را کلید بزند که ترجیح داده در این مقطع انتقادات جدی نسبت به سیاستهای سازمان را سانسور کند. برای دریافتن چند و چون ماجرا باید چند ماهی صبر کرد…




گلایه منتقد پیشکسوت از سانسور سخنانش در یک مجمع انقلابی تازه تأسیس⇐از سرنوشت آن صنف قدیمی درس بگیرید

سینماژورنال: هفتم بهمن ماه نشست خبری مجمعی موسوم به نویسندگان و منتقدان سینمای انقلاب برگزار شد؛ نشستی که در آن محسن یزدی مدیر مرکز مستندسوره وابسته به حوزه هنری که دبیری مجمع را برعهده دارد، به ارائه برنامه های این مجمع تازه تأسیس پرداخت.

به گزارش سینماژورنال از جمله چهره‌های حاضر در این نشست جبار آذین منتقد پیشکسوت سینما و از موسسان انجمن منتقدان و نویسندگان سینمای ایران بود.

جبار آذین در این نشست با اشاره به پیشینه تأسیس انجمن منتقدان و نویسندگان سینمایی و آسیبهایی که این انجمن به دلیل درگیری در سیاسی‌بازیها خورده به مجمع نویسندگان سینمای انقلاب پیشنهاد داد که برای دوری از این آسیبها سعی کند تمامی منتقدان مستقل را به خود جلب کرده و از دسته بندی های سیاسی بپرهیزد.

با این حال گویا در انتشار سخنان این منتقد در برخی رسانه‌ها سانسورهایی صورت گرفته بود.

جبار آذین در گفتگو با سینماژورنال با اشاره به این سانسورها بخشهایی از گفته های حذف شده اش را مجددا طرح کرد.

صنفی که نام انقلاب را بر خود دارد دنبال طیف خاصی نباشد

آذین در این باره گفت: یکی از مسائلی که طرح کردم و درست منتشر نشد این بود که اگر بپذیریم که انقلاب اسلامی یک انقلاب مردمی است پس صنفی که نام انقلابی بر روی خود دارد هم نباید به دنبال طیف خاصی از افراد باشد که در آن عضو باشند و اتفاقا به جایش باید برود در بدنه منتقدان مستقل و دارای سلامت نفسی که اتفاقا در میان جوانان هم فراوان یافت می شوند.

نباد به سراغ نشریات خاص بروند

وی ادامه داد: مخاطبان اصلی سینمای ایران مردم هستند؛ همان مردمی که انقلاب کردند پس اگر بناست در یک مجمع انقلابی نیز کار مردمی صورت گیرد باید دربها باز شود تا تمامی روزنامه نگاران و منتقدان اصیل وارد عرصه شوند نه برای خوشآمد فلان ارگان یا بهمان سازمانی که حمایتمان می‌کند فقط به سراغ نشریات خاص و آدمهای خاص تر برویم.

برای قدرتمند بودن نباید محدود شوید به آدمهای خاص

آذین با اشاره به صفت “قدرتمند” که از سوی دبیر این مجمع برای توصیف آن به کار رفته بود بیان داشت: چگونه است که خود را قدرتمند می‌دانید اما این قدرت محدود شده است به آدمهای خاص؟

وی خاطرنشان ساخت: توصیه ام به دوستان جوانم این بود که اگر بناست به تشکلی فرمایشی بدل نشوید راهش این است که تا می توانید وابستگی ارگانی خود را قطع کنید و شرایطی را فراهم کنید که چهره‌های مستقل و معتقد به نظام وارد کار شوند. وقتی حتی از همان نظرسنجی برای انتخاب بهترین فیلمها هم فیلتر خودی و غیرخودی را قرار می دهیم و مستقلها را کنار می گذاریم طبیعی است حاصل کار هم نمی تواند مفید باشد.

بارها به انجمن منتقدان خانه سینما توصیه کردم پیاده نظام جریانات سیاسی نشوند

جبار آذین در بخشی دیگر از گفتگوی خود با سینماژورنال با اشاره به عقبه تشکیل صنف منتقدان سینمایی در ایران بیان داشت: زمانی که انجمن منتقدان و نویسندگان سینمای ایران تشکیل شد و در سالهای بعد، مرتب به دوستان حاضر در حلقه بالایی این صنف تأکید کردم که از درگیری در سیاسی بازی ها و تبدیل کردن صنف به پاتوق جریانات سیاسی غالب در خانه سینما بپرهیزند اما متأسفانه این توصیه‌ها جدی گرفته نشد تا جایی که در سالهای اخیر این انجمن عملا تبدیل شد به مهره پیاده نظام یک جریان خاص و جایگاه اصیل خود در ارائه نقد و تحلیل سینمایی را از دست داد. ترسم این است که دوستان مجمع هم همان اشتباهات را تکرار کنند.

وابستگی و تمامیت خواهی ضربات جبران ناپذیری را به پیکره آن صنف قدیمی وارد کرده

وی ادامه داد: دغدغه امثال من این است که مبادا این مجمع تازه هم به دلیل عدم چینش درست اعضاء و عدم بهره گیری از چهره های مستقل به مانند نظیر خود در خانه سینما بجای آن که کانونی باشد برای فعالیت صنفی در خدمت اهداف منتقدان و نویسندگان سینمایی مجالی شود برای حلقه‌ای معدود که به نام صنف، کمکهای حمایتی مختلفی را از ارگانها و نهادهایی دریافت دارند که هدفشان از کمک، خاموش کردن انتقادات راهبردی نویسندگان است.

آذین خاطرنسان ساخت: این کمکها که از انتشار بولتن گرفته تا کنترات کردن جلسات نقد و بررسی و حتی برنامه سازی برای ارگانها و نهادهای مختلف را شامل می‌شود، آسیبهای جبران ناپذیری را به پیکره آن صنف قدیمی زده و بسیاری از اعضای راستین صنف را به انزوا کشانیده است.

مجمع نویسندگان انقلاب به دنبال جذب منتقدانی باشد که استقلال رأی داشته باشند

این منتقد سینما و تلویزیون در پایان تأکید کرد: بهترین راه برای اینکه هر صنفی و بخصوص صنف منتقدان و نویسندگان سینمایی به جایگاه ویژه خویش برسد استقلال رأی است؛ اگر در شاکله صنف استقلال نباشد خیلی زود کار صنفی دستخوش سوءاستفاده های سیاسی قرار خواهد گرفت. پس مجمع نویسندگان انقلاب هم از سرنوشت تراژیکی که آن صنف قدیمی منتقدان به دلیل وابستگی به این و آن به آن دچار شد درس بگیرد و برای رسیدن به نتیجه ای مطلوب قبل از هر چیز به دنبال جذب منتقدانی باشد که استقلال رأی داشته باشند.




چرا کارگردان این فیلم “۱۸+” از حضور در نشست نقد و بررسی اثرش سرباز زد؟+عکس

سینماژورنال: هفتاد و دومین برنامه سینماروایت در حالی به نقد و بررسی فیلم مستند «پشت صحنه» به کارگردانی تورج کلانتری اختصاص داشت که کارگردان این اثر با توجه به تابوشکنی که فیلمش در پرداختن به مسأله جنسی در جامعه ایرانی داشته و فشارهایی که به هنگام پخش محدود این فیلم مختلف صورت گرفته از حضور در این برنامه اجتناب کرد!

به گزارش سینماژورنال در شامگاه بیستم دی ماه، سینماروایت به نقد و بررسی فیلم مستند «پشت صحنه» با حضور سید جمال عود سیمین تهیه کننده فیلم، سهیل رستمی جامعه شناس، جبار آذین منتقد سینمایی و به همراه رسول شادمانی کارشناس – مجری و بدون حضور کارگردان  برگزار گردید.

کاری متفاوت و غریب در عرصه سینما

رسول شادمانی در ابتدای این برنامه گفت: هدف دست اندرکاران این فیلم از ساخت این اثر در معرض نمایش قرار دادن مشکلات جنسی برای جوانان و بویژه آگاهی بخشی برای خانواده ها بوده است. این درحالی است که این اثر یک کار متفاوت و غریب به لحاظ موضوعی در سینمای ایران قلمداد می شود و همین که این دوستان جسورانه به سراغ این موضوع رفتند نشان از همت و جرائت این گروه بوده است.

دغدغه جنسی مهمترین مشکل جوانان ماست

سیدجمال عودسیمین تهیه کننده این فیلم مستد با اشاره به هدف ساخت این اثرگفت: با توجه به اینکه من معلم هستم و مدت طولانی است که در مدارس و در حوزه امور تربیتی با جوانان ارتباط بودم لذا به این نتیجه رسیدم که مهمترین مشکل جوانان ما « دغدغه جنسی» است و برای همین هم به سراغ این موضوع رفتیم و می خواستیم در این مساله طرح مساله کنم تا دیگرفیلمسازان هم به این مساله ورود پیدا کنند و کارهای بیشترو عمیق تری در این مورد ساخته شود.

شادمانی با اشاره به فشارهایی که برای پخش این فیلم وجود داشته است یاد آورشد : با وجودی که مدت زیادی از نمایش این فیلم نمیگذارد اما نمی دانم چه اتفاقی می افتد که گروه تولید کننده اثر به جایی می رسند که یا این فیلم نمایش داده نشود یا پخش این فیلم همراه با عوامل تولید نباشد. بنابراین من از آقای عود سیمین برای حضور در این نشست تشکر می کنم و با وجودی که آقای تورج کلانتری هم قرار بود در این برنامه حضور داشته باشند اما نیامدند!

سهیل رستمی جامعه شناسی که در فیلم نیز حضور داشته است در این نشست به نحوه آشنایی خود با عوامل فیلم اشاره کرد و گفت: من یک کار نظری بر روی جامعه جنسی داشتم و عوامل این فیلم از این موضوع مطلع شدن و می خواستند که من در فیلمشان حضور داشته باشم اما من با توجه به موضوع فیلم، سعی کردم تا انتها همراه عوامل فیلم باشم.

به دلیل موضوع فیلم اجازه رونمایی داده نمی شد

وی با بیان اینکه تولید این فیلم، هم قبل و هم بعد از فیلم، کار سختی بود و من شاهد فشار کار بویژه بر تهیه کننده بودم. متاسفانه در اولین رونمایی این فیلم که در یکی از دانشکده های مطرح تهران بود این اجازه به فیلم داده نشد اما بعدا دانشگاه تهران اجازه رونمایی از این فیلم را داد وما سعی کردیم از یکی از اعضای شورای عالی کشور دستوری برای اجازه پخش بگیریم برای اینکه این کار بیشتر دیده شود اما آنان با دیده شدن این اثر موافقت نکردند.

تعجب از انکار موضوعی که در جامعه بسیار گسترده است

رستمی با اشاره به مطرح کردن معضلات جنسی جامعه در فیلم تصریح کرد: ما درکشور درحالی با این معضل روبرو هستیم که یک موضوعی به این گستردگی، این قدر انکار کننده دارد و خود این کار به یک معضل مبدل شده است. حتی روشنفکران ما، روحانیون ما و همه سعی می کنند دامن خودشان را از این موضوع برچینند و وارد این گود نشوند. در حالی که آمار مشکلات اجتماعی ما بسیار بالا است و لازم است رسانه های وسیع و توده ای در این زمینه ورود پیدا کنند و در این زمینه ایده پردازی صورت بگیرد چرا که خلاء این نوع مضامین به شدت در جامعه احساس می شود.

جامعه ایرانی جنسیت زده شده است

این جامعه شناس تاکید کرد: ما معتقدیم سکس نه به عنوان رابطه جنسی بلکه به عنوان متعلقات مختلفی مثل پوشش، غیرت و… به دلیل ساختار اندیشه جامعه غربی و همراهی رسانه، باعث شده تا جامعه ما جنسیت زده شود. به عبارت بهتر، هر نیازی در طبیعت انسان یک اندازه ای دارد اما تغییراتی که در تمدن غرب و به پیرو آن در کشورهای درحال توسعه اتفاق افتاده باعث شده تا نیاز جنسی که یک حد تعادل دارد بیشتراز واقعیت، مورد توجه قرار بگیرد. متاسفانه سکس در جهان و از جمله ایران از یک بحث هورمونی به سمت یک بحث روانی رفته است. این درحالی است که پرداختن به چنین موضوعاتی در ایران بسیار کم بوده است.

عودسیمین هم در مورد پخش این فیلم اظهار داشت: این فیلم تاکنون فقط در دانشگاه تهران ، شورای عالی انقلاب فرهنگی و جشنواره فیلم عمار نمایش داده شده و البته ما یک مدت 10 روزه هم فروش اینترنتی داشتیم و تاکنون اغلب باز خوردها نیز، بازخوردهای مثبتی بوده است.

دست مریزاد به جسارت سازندگان فیلم

جبار آذین منتقد سینما نیزبا اشاره به موضوع فیلم گفت: ابتدا لازم است به دلاوری و جسارت این دوستان درساخت یک اثر فرهنگی که می تواند تاثیرات اساسی در مناسبات امروز جامعه داشته باشد تبریک و دستمریزاد گفت.

وی ادامه داد: نیاز جنسی، مساله انسانی همه نسل ها و عصرها است و در جامعه ما این مساله ، یک موضوع انسانی ، ملی و فرهنگی است و از آن جایی که درکشورما خیلی چیزها تعریف نشده و کسانی که باید تعریفی در این زمینه ها داشته باشند خودشان صاحب تفکر مشخصی در این ارتباط نیستند بنابراین ما شاهد تعریفی از این موضوع نیستیم و متاسفانه در این راستا، کاری هم انجام نشده است.

هنر از کنار مسائل جنسی، چشم بسته عبور کرده

این منتقد با بیان اینکه یکی از مسائلی که تبدیل به معضل شده و روز به روز به دلیل اختلالات فرهنگی، کمبودها و عملکردهای غلط ؛ دامنه اش گسترده شده «توجه به نیاز جنسی» است یادآور شد: نیاز جنسی فقط در محدود نسل جوان خلاصه نمی شود و فراتر از آن و کلیت جامعه را فرا میگیرد و این مشکل ملی و مردمی نیاز به راه حل ملی و مردمی هم خواهد داشت و از آنجایی که ما هنوز در عرصه هنر و فرهنگ چیز زیادی برای عرضه نداریم از کنار مسائل این چنینی جامعه ، چشم بسته عبور می کنیم و طبیعی است که در این مورد، حرفی هم برای گفتن مطرح نمی شود.

مسئولین در ایجاد مشکلات جنسی مقصرند

آذین افزود: عوامل تولید این اثر خوش ساختار و تاثیرگذار می خواستند با ساخت این فیلم، ما و مسئولین را متوجه این مشکل بکنند. درحالی که این مسئولین خودشان در بوجود آمدن این مشکلات نقش اساسی داشتند.

مطرح نشدن این نوع فیلم در رسانه ملی و سینما به دلیل خطوط قرمز

به گفته وی موضوعات مطرح شده در فیلم «پشت صحنه» به دلیل اینکه سینما و تلویزیون ما گرفتاربرخی از آیین نامه ها و خطوط قرمز سلیقه ای شده است نمی تواند این گونه آثار را نمایش دهد لذا ما نمی توانیم شاهد بحث های کارشناسی در رسانه ملی و سینما در این زمینه ها باشیم.

این فیلم به دنبال شعار دادن نیست

جبار آذین این فیلم را یک فیلم تاثیرگذار و تعیین کننده ذکر کرد و گفت: این فیلم در چارچوب فیلم های مستند؛ یکی از بهترین فیلم هایی است که توانسته حرفش به خوبی مطرح کند بدون اینکه به دنبال بازی با فرم باشد. ضمن این که این فیلم نخواسته با محتوا شعار بدهد و تنها «طرح سوال» کرده و این طرح سوال را هم ، خیلی خوب مطرح کرده است.

پشت صحنه
پشت صحنه

ورود پورنوکراسی به سیاست

سهیل رستمی در پاسخ به سوال یکی از حاضرین درنشست که چرا بخشی از فیلم که به رنگ سبز و مساله انتخابات گذشته اشاره داشته است گفت : این فیلم بدور از هر گونه موضع گیری و مسائل سیاسی ساخته شده و تنها به رابطه ورود سکس به سیاست اشاره داشته است که بحث مهمی است و حتی اصطلاحاتی هم در این زمینه رایج شده است مثل پورنوکراسی؛ متاسفانه دامن قدرت سکس آنقدر افزایش می یابد که برای شما در فضای سیاسی، نقش بازی می کند. برای شما دولت مرد مشخص می کند و وارد عرصه سیاست می شود.

فیلم یک «گزارش تحقیقی» است / انتظار راهکار، انتظار خردمندانه ای از فیلمساز نیست

جبار آذین منتقد جلسه در مورد راهکار ارائه نکردن این فیلم که سوال چند تن از حاضرین در این جلسه بود گفت: این اثریک «گزارش تحقیقی» است و به هیچ عنون یک گزارش تحلیلی نیست و خود فیلم هم در یک جایی اشاره می کند فیلم فقط طرح سوال می کند و اصولا این انتظار که یک هنرمند، وقتی معضلی را آسیب شناسی میکند حتما باید راه حلی را هم مطرح کند، انتظار خردمندانه ای از هنرمند نیست بلکه باید این راهکار را کارشناسان، روانشناسان، پژوهشگران ، روحانیون و کسانی که در این زمینه فعال هستند ارائه دهند.

سختی سوژه دست عوامل را بسته است / بحث های تحلیلی در فیلم کم است

وی ادامه داد: بزرگی و سختی سوژه، دست عوامل فیلم را بسته است شاید خیلی از مسائل می توانست مطرح شود که نشده است. ضمن اینکه معتقدم بحث تحلیلی در فیلم کم است و ما پاسخ لازم را از فیلم دریافت نمی کنیم و تحلیل به دلیل محدودیت سوژه، خودش را نمایان نمی کند اما درنهایت، فیلم در طرح مساله موفق عمل کرده است.

به دنبال راهکار نبودیم

عود سیمین تهیه کننده فیلم هم در این زمینه اظهار داشت : ما نخواستیم دراین فیلم راه کار نشان دهیم. فقط سعی کردیم راه کارهای مختلفی که در جامعه وجود داشته است را بدون قضاوت نشان دهیم. شاید نشان دادن ازدواج دو جوان در انتهای فیلم ، یک برشی از جامعه به عنوان یک راه کار باشد.

فیلم نان انتخاب موضوع ملتهب خودش را می خورد

مسعود آب پرور کارگردان آثار تلویزیونی که در سالن حضور داشت ضمن تشکر از جسارت سازندگان این فیلم گفت: معتقدم این فیلم نان انتخاب موضوع ملتهب خودش را می خورد و این نگرانی ، مساله تک تک ما است. لذا امتیاز فیلم، بردن دوربین به سمت کسانی است که ما هیچگاه در جامعه آنان را تحویل نمی گیریم.

وی ادامه داد: من نمی دانم دلیل تصاویری مثل نشان دادن آقایان افروغ، جواد طوسی و برخی از قضات در بیرون از فیلم یعنی چه؟  چرا این ها بیرون فیلم حضور دارند. آیا حضور آنان به عنوان راهی برای گرفتن مجوز فیلم بوده است؟! چه خوب بود با سوال هایی که در فیلم مطرح می شود این دوستان هم به چالش کشیده می شدند.

این کارگردان کشورمان تاکید کرد: سیاستگزارانی که سبب شدند جامعه ما به این سمت بروند کجای فیلم هستند؟ و چرا آنان در فیلم به تصویر کشیده نشدند. ضمن اینکه به نظر می رسد طرح موضوع در این فیلم برای یک طایفه فکری است اما حل موضوع برای یک طایفه فکری دیگر است!

فیلم سفارشی نیست و یک کار خودجوش است

آب پرور در خاتمه از تهیه کننده فیلم پرسید آیا ساخت این فیلم یک کار سفارشی یا یک کار خودجوش بوده است؟ که سید جمال عود سیمین در پاسخ گفت: واقعا ساخت این فیلم یک عمل خودجوش بوده است و بر اساس دغدغه های من که یک معلم هستم و با جوانان زیادی در ارتباط هستم ساخته شده است.

برخی ها که مقابل دوربین حرف زدند بعدا پشیمان شدند!

تهیه کننده فیلم در مورد کارشناسانی که در اول فیلم دیده می شوند اما در بطن فیلم حضور ندارند اظهار داشت: وقتی ما این فیلم را ساختیم به این کارشناسان نشان دادیم و نظرات آنان را ضبط و به فیلم اضافه کردیم ضمن اینکه برخی از جوانان و مردمی که در مقابل دوربین ما حرف زدند از نشان دادن تصاویر خودشان در ابتدا راضی بودند اما بعد که فیلم را دیدند از ما خواستند که تصویرشان دیده نشود که ما هم مجبور شدیم یا برخی از صحنه های فیلم را حذف کنیم یا بعضی ها از چهره ها را شطرنجی کنیم و چون برخی از صحنه ها حذف شدند فیلم به نظر می رسد که ناگهانی شروع شده است.

پس تولید سختتر از تولید است

تهیه کننده فیلم مستند «پشت صحنه» در باره ادامه دادن چنین فیلم هایی گفت: ما یک فیلم دیگری در ادامه این فیلم ساختیم که البته کاملا آرشیوی است. من به دلیل سختی کار، دیگر به سمت تولید این نوع فیلم ها نخواهم رفت چرا که «پس تولید» این نوع فیلم ها، سخت تر از تولید است.

عدم نقش آفرینی سیاست دراین فیلم یک امتیاز است / سینما روایت همچنان از فیلم های فرهنگی حمایت کند

جبارآذین هم در خاتمه یاد آورشد: معتقدم اگر بخش ابتدایی فیلم با خود اثر ادغام می شد و بخش مربوط به صحنه های خارج از کشور نیز حذف می شد فرم فیلم به لحاظ زیباشناسی درست تر بود. اما من خوشحالم که تهیه کننده فیلم، ساخت این فیلم  را یک حرکت خودجوش عنوان کردند. این کار خوبی است هرچند که می دانم نگاه به این معضل و حرکت به سمت کار فرهنگی در این عرصه ، کار طاقت فرسایی است و همین اندازه که «سیاست» در این قضیه نقش ایفا نکرده است خیلی مهم است چرا که سالها قبل یکی از دوستان فیلمساز؛ فیلمی با نام «فقرو فحشا» را می سازد و با اینکه فیلم در مورد معضلات اجتماعی است اما آنچه که بیشتر درحواشی فیلم به چشم می آید نگاه سیاسی است. اما این فیلم به دلیل اینکه براساس تعهد، احساس نیاز اجتماعی و دغدغه شخصی ساخته شده است جای تشکردارد وامیدوارم عوامل فیلم ،علی رغم همه کمبودها و نامهربانی هایی که به این فیلم شده ، کار را ادامه دهند و دوستان سینما روایت هم با تمام قدرت از حرکت فرهنگی و سازنده این دوستان حمایت نمایند