1

حرف‌های نگران‌کننده بازیگر “شاید وقتی دیگر” و “آن سوی آتش”⇐فعالان سینما از وضعیت معیشتی مناسبی برخوردار نیستند و نیازمند حمایت و کمک هستند!/این همه سیاستمداری که دم انتخابات با هنرمندان سلفی میگیرند باید وادار می شدند به حل مشکل امنیت شغلی هنرمندان ولی این اتفاق نیفتاد/چرا همه هنر را خلاصه کرده‌اند در پنجاه هنرمند ثروتمند و مابقی را نادیده میگیرند؟؟/چطور است که در این مملکت برای انبوه جشنواره‌های مختلف بودجه‌های میلیاردی هست و برای سفر خارجی روسا، ارز هست ولی برای هنرمندان آن قدر بودجه نیست که ماهیانه یک بار، سبدکالایی به آنها بدهند؟؟/چرا اعضای هیات مدیره نهادهایی مثل خانه سینما کاملا گنگ و بیصدا، هیچ واکنشی به مشکلات اقتصادی اهالی سینما نشان نمی‌دهند؟؟/این سکوت به‌خاطر آن نیست که آقایان به‌واسطه ارتباطات خاص هم پروژه های نان و آب دار گیرشان می آید، هم چندتا چندتا پروانه ساخت میگیرند و هم اینکه به واسطه منصب صنفی خویش سرمایه‌های سرگردان را به سمت خود سوق می‌دهند؟؟/ اگر آقایان حاضر در هیات مدیره صنوف هنری درد صنف را دارند بیایند و برای یک سال هم که شده حق جلسه نگیرند!/دولتمردان و رئوس صنوف هنری که به‌نام هنر و هنرمندان بودجه می‌گیرند، اگر در این بحران کرونا نتوانند کاری برای اهالی هنر کنند واقعا کل منصب شان زیر سوال می‌رود!

سینماروزان: مشکلات معیشتی اهالی هنر کماکان ادامه دارد و فقدان برنامه‌ریزی دائمی برای ارائه کمک‌های معیشتی به هنرمندان موجبات شکل‌گیری اعتراضات مختلفی شده است.

به گزارش سینماروزان هنرمندان که شاید تعدادشان به صدهزارنفر هم نرسد همچنان از کمترین تسهیلات کرونایی برخوردارند و متاسفانه مدیران هم هیچ کار جدی برای حل مشکل صورت نمی‌دهند.

سیامک اطلسی بازیگر و دوبلور باسابقه با اشاره به مشکلات اقتصادی هنرمندان به صبحنو گفت: تعداد تولیدات در سینما و تلویزیون بسیار کم شده  و این امر باعث بیکاری خیلی از هنرمندان سینما و تلویزیون شده است و به همین خاطر آنها از وضع معیشتی مناسبی برخوردار نمی‌باشند و نیازمند حمایت و کمک هستند. چه کسی باید کمک کند؟ دولتمردان و روسای صنوف هنری. چرا؟ چون بودجه میگیرند به نام هنر و هنرمندان و اگر در این بحران نتوانند کاری برای اهالی هنر کنند واقعا کل منصب شان زیر سوال میرود.

کارگردان “مشت” و “راز شب بارانی” ادامه داد: خود من در این مدت به جز مواقع ضروری از خانه خارج نمی شوم و در قرنطینه هستم ولی به هر حال فشار اقتصادی را کاملا حس میکنم و امیدوارم شرایط به وضع عادی بازگردد و دوستان کارگردان هم به فکر ما بازیگران پیشکسوت و قدیمی باشند و از ما هم در کارهایشان استفاده کنند وگرنه واقعا نمیتوان گذران زندگی کرد.

اطلسی افزود: متاسفانه سالهای سال است که هنرمندان تحت فشار هستند ولی چون برنامه‌ریزی برای حمایت از آنها وجود نداشته حالا که کرونا آمده عواقب عدم دوراندیشی ده برابر شده. باید مدتها پیش از این تلاش میکردند برای راه اندازی بیمه بیکاری قدرتمندی برای هنرمندان. این همه سیاستمداری که دم انتخابات با هنرمندان سلفی میگیرند باید وادار می شدند به حل مشکل امنیت شغلی هنرمندان ولی این اتفاق نیفتاد و دست روی دست گذاشتند تا امروز که می بینیم چقدر در مضیقه هستیم.

بازیگر “شاید وقتی دیگر” و “آن سوی آتش” درباره ریشه‌های فقدان امنیت شغلی هنرمندان گفت: چرا همه هنر را خلاصه کرده‌اند در پنجاه هنرمند ثروتمند و مابقی را نادیده میگیرند؟ برای آن که هنرمندان رویشان نمیشود بگویند نداریم و مدام صورت خود را با سیلی سرخ نگه میدارند. یک کارگر یا یک فرهنگی یا یک تاکسیران به راحتی میتواند پیش نماینده مجلس یا فلان وزیر فریاد اعتراض بلند کند ولی هنرمندان افرادی ماخوذ به حیا هستند که سنگ به شکم می بندند ولی خجالت میکشند از نداری بگویند.

دوبلور “محمد رسول الله(ص)” و “پرنده‌باز آلکاتراز” خاطرنشان ساخت: در همین مدتی که کرونا آمده و همه را گرفتار کرده، هنرمندان انتظار داشتند نهادهایی نظیر خانه سینما وخانه تئاتر و وزارت ارشاد حمایت‌های زیادی از آنها انجام بدهند ولی همه کمبود بودجه را بهانه کردند تا از زیربار مسئولیت رهایی یابند. بیچاره هنرمندانی که چنین متولیانی دارند. در این مملکت برای انبوه جشنواره های مختلف بودجه های میلیاردی هست و برای سفر خارجی روسا به جشنواره های خارجی، ارز هست ولی برای هنرمندان آن قدر بودجه نیست که ماهیانه یک بار، سبدکالایی به آنها بدهند.

این بازیگر ادامه داد: متاسفانه اعضای هیات مدیره نهادهایی مثل خانه سینما کاملا گنگ و بیصدا و به سبک آثار سینمای صامت هیچ واکنشی به مشکلات اقتصادی اهالی سینما نشان نمیدهند. البته در سینمای صامت هرازگاه تصویرنوشته هایی پخش میشد که ارتباط نماها را میسر کند ولی اینها حتی در حد همان تصویرنوشته ها هم واکنش نشان نمیدهند. شاید به خاطر اینکه خودشان نیاز مالی ندارند و به واسطه ارتباط نزدیک با دولتیان هم پروژه های نان و آب دار گیرشان می آید و هم اینکه چندتا چندتا پروانه ساخت میگیرند و هم اینکه به واسطه منصب خویش سرمایه های سرگردان را به سمت خود سوق میدهند؟؟؟

بازیگر “بی بی چلچله” تاکید کرد: حتی شاهد بودیم که خبر کاهش هزینه بیمه تکمیلی درمان سینماگران را با یک هفته تاخیر اعلام کردند و آن هم پس از آن که بسیاری از هنرمندان مجبور به پرداخت رقم هنگفت اولیه شدند ولی باز هم آقایان هیات مدیره نسبت به این اتفاق هیچ واکنشی نشان ندادند. واقعا اگر آقایان حاضر در هیات مدیره صنوف هنری درد صنف را دارند بیایند و برای یک سال هم که شده حق جلسه نگیرند. والله که هنرمندان ما خیلی نجیب هستند چون باوجود این همه بی توجهی و نامرادی باز به نوبه خود میکوشند زمینه ساز شکل گیری آثاری متفاوت باشند.




شراره رخام در اظهاراتی قابل تأمل طرح کرد⇐باعث تأسف است که فقط در چند ماه ارزش داراییهایمان یک پنجم قبل شده!!/چرا حداقل بخشی از بودجه های میلیاردی سینما سهم اصناف نمی‌شود؟/سرمایه‌های میلیاردی صرف دستمزدهای نجومی گعده های خاص می‌شود و این بریز و بپاش جز به خطر انداختن سلامت اقتصادی سینما فایده ای ندارد!!!/باید قوانینی وضع کرد که بخشی از سرمایه هر پروژه پرهزینه سهم سینماگران بیکار شود

سینماروزان: اوضاع بغرنج اقتصادی جامعه و در عین حال بریز و بپاشهای عجیبی که در برخی تولیدات صورت میگیرد با واکنش شراره رخام بازیگر سینما و تلویزیون مواجه شده است.

به گزارش سینماروزان شراره رخام در یادداشتی برای “جام جم” با انتقاد از عدم فایده گردش میلیاردی سینما به حال بدنه صنف، خواستار وضع قوانینی برای تخصیص درصدی از بریز و بپاشها برای سینماگران بیکار شد.

یادداشت شراره رخام را بخوانید:

همواره گفته‌ام که بازیگری غیر از موارد معدود هیچ گاه پشتوانه‌ای مطمئن برای تامین معیشت زندگی بازیگران نبوده؛ چه برسد به شرایط حاد اقتصادی که در این صورت آسیب اقتصادی وارده به زندگی بازیگر بیشتر هم می‌شود.

در اتفاقات اقتصادی ماههای اخیر که متأسفانه به دلیل عدم کنترل قیمت ارز به ناگاه ارزش داراییهای بخش عمده جامعه به یک چهارم یا حتی یک پنجم قبل رسید آسیب وارده به بازیگری و در کل هنرمندان هم محسوس بود.

در تمام مشاغل وقتی حجم نقدینگی پایین می‌آید به افراد فعال در آن مشاغل شوک اقتصادی وارد می‌شود و در دنیای هنر هم همین طور است و زمانی که ارزش پول ملی پایین می‌آید ریسک سرمایه گذاری پایین می‌آید و به دنبال آن تولید کمتر می‍شود و کم‌کاری و بیکاری در هنرمندان بیشتر می‌شود.

اما اتفاق مهیب‌تر زندگی هنرمندان، آسیب دیدگی حسی است. هنرمندان شناخته شده چون ارتباط مستقیم با مردم دارند مدام باید گلایه‌های آنها را درباره اوضاع ملتهب بشنوند و از آن جایی که راکفلر نیستند(!) که بتوانند به همگان کمک کنند بارها پیش می‌آید که کاری برای کمک ازشان برنمی‌آید و همین به لحاظ احساسی آنها را متاثر می‌کند.

اگر در حیطه‌های مختلف هنری صنوف متمکن داشتیم شاید می‌شد در بزنگاهها بهتر از این به داد هنرمندان رسید ولی چون اغلب صنوف ما دارای قدرت مالی استانداردی نیستند معلوم است که نمی‌توانند کمک حال بدنه باشند. بودجه میلیاردی در هنر و از جمله در سینما هست اما این بودجه به سمت صنف نمی‌آید. بودجه‌ها اغلب در تولید و مابین گعده‌هایی خاص ردوبدل میشود و این حسرت را به جا می‌گذارد که چرا حداقل بخشی از بودجه های میلیاردی سهم اصناف نمی‌شود؟ اگر قوانینی وضع شود که بخشی از هر پروژه پرهزینه سهم صنف باشد و مثلا در صندوق حمایت از هنرمندان بیکار ذخیره شود معلوم است که اوضاع بهتر خواهد شد.

اما متأسفانه بودجه‌های میلیاردی صرف دستمزدهای نجومی عواملشان می‌شود و این بریز و بپاش جز به خطر انداختن سلامت اقتصادی هنر فایده ای ندارد؛ درست مانند آن است که در شومینه به جای هیزم، روزنامه بریزید!!! درست است که در کوتاه مدت آتش زبانه می‌کشد اما خیلی زود آتش فروکش کرد و استاندارد شومینه هم نزول می‌کند.

هنر ایران چاره ای ندارد که برای قوام خود هم که شده به سمت تقویت صنوف برود و تقویت صنوف هم رخ نمیدهد مگر با ملزم کردن صاحبان سرمایه های هنگفت به هزینه کردن بابت صنف البته که این الزام هم مخالفان خاص خود را خواهد داشت ولی چون منطبق با منطق و به نفع همگان است یا یک طیف خاص، میتوان الزامات را اجرایی کرد.

همواره گفته‌ام که بازیگری غیر از موارد معدود هیچ گاه پشتوانه‌ای مطمئن برای تامین معیشت زندگی بازیگران نبوده؛ چه برسد به شرایط حاد اقتصادی که در این صورت آسیب اقتصادی وارده به زندگی بازیگر بیشتر هم می‌شود.

در اتفاقات اقتصادی ماههای اخیر که به دلیل عدم کنترل قیمت ارز به ناگاه ارزش داراییهای بخش عمده جامعه به یک چهارم یا حتی یک پنجم قبل رسید آسیب وارده به بازیگری و در کل هنرمندان هم محسوس بود.

در تمام مشاغل وقتی حجم نقدینگی پایین می‌آید به افراد فعال در آن مشاغل شوک اقتصادی وارد می‌شود و در دنیای هنر هم همین طور است و زمانی که ارزش پول ملی پایین می‌آید ریسک سرمای‌گذاری پایین می‌آید و به دنبال آن تولید کمتر می‍شود و کم‌کاری و بیکاری در هنرمندان بیشتر می‌شود.

اما اتفاق مهیب‌تر زندگی هنرمندان، آسیب دیدگی حسی است. هنرمندان شناخته شده چون ارتباط مستقیم با مردم دارند مدام باید گلایه‌های آنها را درباره اوضاع ملتهب بشنوند و از آن جایی که راکفلر نیستند(!) که بتوانند به همگان کمک کنند بارها پیش می‌آید که کاری برای کمک ازشان برنمی‌آید و همین به لحاظ احساسی آنها را متاثر می‌کند.

اگر در حیطه‌های مختلف هنری صنوف متمکن داشتیم شاید می‌شد در بزنگاهها بهتر از این به داد هنرمندان رسید ولی چون اغلب صنوف ما دارای قدرت مالی استانداردی نیستند معلوم است که نمی‌توانند کمک حال بدنه باشند. بودجه میلیاردی در هنر و از جمله در سینما هست اما این بودجه به سمت صنف نمی‌آید. بودجه‌ها اغلب در تولید و مابین گعده‌هایی خاص ردوبدل میشود و این حسرت را به جا می‌گذارد که چرا حداقل بخشی از بودجه های میلیاردی سهم اصناف نمی‌شود؟ اگر قوانینی وضع شود که بخشی از هر پروژه پرهزینه سهم صنف باشد و مثلا در صندوق حمایت از هنرمندان بیکار ذخیره شود معلوم است که اوضاع بهتر خواهد شد.

اما متأسفانه بودجه‌های میلیاردی صرف دستمزدهای نجومی عواملشان می‌شود و این بریز و بپاش جز به خطر انداختن سلامت اقتصادی هنر فایده ای ندارد؛ درست مانند آن است که در شومینه به جای هیزم، روزنامه بریزید!!! درست است که در کوتاه مدت آتش زبانه می‌کشد اما خیلی زود آتش فروکش کرد و استاندارد شومینه هم نزول می‌کند.

هنر ایران چاره ای ندارد که برای قوام خود هم که شده به سمت تقویت صنوف برود و تقویت صنوف هم رخ نمیدهد مگر با ملزم کردن صاحبان سرمایه‌های هنگفت به هزینه کردن بابت بدنه صنف البته که این الزام هم مخالفان خاص خود را خواهد داشت ولی چون منطبق با منطق و به نفع همگان است و نه یک گروه خاص، میتوان با یک برنامه‌ریزی دقیق الزامات را اجرایی کرد.




در بیچارگی بدنه و چندشغلگی روسای صنف، «اسنپ» است که به استخدام سینماگران می‌پردازد+عکس

سینماروزان: از رخوت گریبانگیر صنف سینمای ایران آن قدر گفته شده که حرف زدن مجدد از تبدیل شدن صنف به مجالی برای سوددهی به حلقه بالادستی آن و بی‌کلاه ماندن سر بدنه صنف، بیشتر از آن که تراژدی باشد به کمدی بدل شده است!!

به گزارش سینماروزان شاید همین کمدی باشد که باعث شده ماهنامه «هنر سیاه و سفید» به مدیرمسئولی امیر فرض‌اللهی از روزنامه‌نگاران مستقل، به جای شرح گفته‌ها، روی جلد خود را به واقعیتی تکان‌دهنده از بیکاری سینماگران و بالاخص مستندسازان اختصاص داده است!

تصویر روی جلد این ماهنامه پرایدی است که احتمالا پشت آن یکی از سینماگران بیکار نشسته و بناست با ارائه دستور از «اسنپ» به شکار مسافران بپردازد!! این ماهنامه با انتخاب تیتر «مستندسازان در اسنپ…» از وزیر ارشاد خواسته به داد بیکاری مستندسازان برسد.

بیکاری البته مختص مستندسازان نیست و بدنه سینمای ایران سالهاست از نداشتن امنیت شغلی می نالند اما سران صنف سینمای ایران به جای آن که فکر راه حلی برای این مسأله باشد مدام به فکر لابی با ارگانها و نهادهای دولتی برای دریافت حمایت از طرحهایشان یا پیدا کردن مشاغل جدید هستند!

هنر سیاه و سفید
هنر سیاه و سفید



مسعود کیمیایی در تازه‌ترین گفتگوی خود بیان کرد⇐یک نفر نیست بپرسد هنرمندان هزینه‌های زندگی خود را چطور تأمین می‌کنند!/دیگر میلی به اعتراض وجود ندارد!/ اینکه جامعه ما برای خنداندن تلاش می‌کند یعنی دچار یک تراژدی است/همچنان با ابراهیم گلستان، پرویز دوایی و آیدین آغداشلو زیبایی‌ها ادامه دارد!

سینماروزان: مسعود کیمیایی که بعد از مدتی کشمکش به زودی با تازه ترین فیلمش «قاتل اهلی» به سینماها می آید در تازه ترین گفتگویش که با خبرگزاری کار ایران «ایلنا» انجام شده کوشیده بیشتر از سینما درباره برخی از مسائل مبتلابه جامعه و از جمله بیکاری و اشتغال سخن گوید!

به گزارش سینماروزان در این گفتگو کیمیایی نقبی هم زده به اوضاع اقتصادی نامناسب بدنه جامعه هنری و به طرح معضل بی‌تفاوتی وامداران دولتی هنر نسبت به این مسأله پرداخته است.

پایان بندی گفتگوی تازه کیمیایی اما ذکر خیر ابراهیم گلستانی است که بعد از روایتی که کیمیایی از مرگ فروغ ارائه داده بود او را «چاخان» نامیده بود!! کیمیایی از حمل جسد بیجان فروغ به غسالخانه و سپس محرم شدن به او و شستشویش در غسالخانه خاطره سازی کرده بود و گلستان درباره‌ این حرف‌ها بیان داشته بود: «کیمیایی پسر خیلی خوبی است. خیلی هم چاخان است. گفته دیگر من چه‌ کار کنم.»

متن گفتگوی تازه کیمیایی را بخوانید:

شما اصلی‌ترین مشکل جامعه فرهنگی و سینمایی را چه می‌دانید؟

متاسفانه امروز میل به دانستگی و میل به آموختن کم شده است و زمانی که میل به دانستگی وجود نداشته باشد میلی به تعهد وجود ندارد و وقتی میلی به تعهد وجود نداشته باشد میل به اعتراض وجود ندارد. در حالی که انسان و هستی آدم با اعتراض معنا می‌شود. اعتراض همیشه معنای سیاسی ندارد و انسان می‌تواند به خودش نیز معترض باشد.

 دلیل میل نداشتن به اعتراض را در چه می‌دانید؟ 

بررسی این مسئله بسیار پیچیده است. آنچه از مسئله اعتراض مهم‌تر است نبودن میل به دانستگی است. متاسفانه در سال‌های اخیر میل به عام‌سازی گسترش پیدا کرده است و جامعه‌‌گردانان نیز در این میان نقش زیادی دارند. آنچه در این بحث مهم است اقتصاد است و اقتصاد در فرهنگ تاثیر زیادی دارد. گران‌ترین سهم اجتماعی؛ فرهنگ است و آنچه برای ما باقی می‌ماند فرهنگ است. این تاریخ هنر است که درباره عملکرد جریانات مختلف در طول سال‌ها حرف درست را می‌زند.

با این تعریف اگر به فرهنگ کم‌توجهی می‌شود یعنی دلیل اصلی‌اش مشکلات اقتصادی است؟

اقتصاد نقش مهمی دارد. وقتی کسی می‌خواهد کتاب بخواند یا به کنسرت برود مهم‌تر از آنکه به چه اثری علاقه دارد این مسئله مهم است که پول داشته باشد تا آن اثر را تهیه کند. امروز حتی یک دورهمی ساده نیز که درباره مسائل فرهنگی در آن گفت‌وگو شود نیاز به پول دارد و آداب فرهنگ؛ آداب گرانی است. ما هم اکنون در دوره سختی به سر می‌بریم. البته این سختی فقط برای نسل فعلی نیست و من در این شرایط نگران جدی دوستان عزیزم هستم زیرا این هنرمندان پدران سازنده سینما هستند. یک نفر نیست که سوال کند این هنرمندان هزینه‌های زندگی خود را چگونه تامین می‌کنند و زمانی که به وضعیت یک هنرمندی توجه می‌شود، چنان در بوق می‌کنند که آن کمک تبدیل می‌شود به یک شعار انسانی ولی سیاه.

در بیشتر فیلم‌های شما و به خصوص فیلم آخر اقتصاد مورد توجه بوده است اما بیشتر از اقتصاد بحث کار و بیکاری نشان داده شد. بیکاری چقدر در پایین آمدن فرهنگ تاثیر دارد؟

این مسئله در برخی از فیلم‌هایم وجود دارد به خصوص در «قاتل اهلی» که کاملاً پررنگ است. وقتی کار نباشد انسان وجود ندارد. انسان یعنی کار و این کار از دست تا فکر تعریف می‌شود. کار و کارگری فقط در کارخانه معنا پیدا نمی‌کند. از ۲۰ سال پیش تافلر به عنوان یک اندیشمند حتی کسانی که پشت کامپیو‌تر کار می‌کنند را کارگران جدید معرفی کرد. فقط شیوه عملشان تفاوت دارد ولی آنچه که تغییر نکرده موجودیت کار است امروز فشار بیکاری بیشتر روی کسانی است که در شهرستان‌ها و شهرهای حومه زندگی می‌کنند. وقتی کشاورزی نمی‌تواند به شغل اصلی خودش بپردازد مجبور می‌شود تمام زندگی خود را بفروشد تا پولی جمع کند و به شهر بیاید، یک دستگاه پراید بخرد و در یکی از این شرکت‌های حمل و نقل مسافر مانند اسنپ کار کند و به دنبال آن خانواده خود را نیز به شهرهای بزرگ می‌آورد و از صبح تا شب کار می‌کند تا تنها چیزی که به دست می‌آورد؛ نان باشد و هیچ ارزش اضافه‌ای پیدا نمی‌کند و حتی در تولید نیز سهمی برای او درنظر نگرفته‌اند. تمامی این افراد وقتی جمع می‌شوند تبدیل به حاشیه می‌شوند.

اقتصاد صحیح این است که حاشیه‌نشینی را کم کند و تازه این حاشیه‌نشینی اول مشکلات است زیرا فرد حاشیه‌نشین ابتدا یک تکه زمین می‌خواهد تا خانه داشته باشد بعد در کنار خانه برق، تلفن، آب، اتوبوس و امکانات دیگر می‌خواهد وقتی این امکانات که اولین حقوق شهروندی است نباشد، اعتراض از همین جا شروع می‌شود و حاشیه را تبدیل به متن می‌کند و تبدیل به جبهه نارضایتی و حتی ندانستگی می‌کند. یک وابستگی اصولی بین کف پیاده‌رو، بیکاری و کارگر وجود دارد.

راه‌حل چیست؟ آیا باید از حضور حاشیه‌ها در متن جلوگیری کرد؟

می‌توان از نشت و نشر حاشیه به متن جلوگیری کرد اما نه به شکل پانسمان بلکه با یک درمان علمی و باید مشکل کار را حل کرد زیرا کار رگ‌های اصلی جامعه را تغذیه می‌کند و داربست هستی‌ساز جامعه است و این مسئله کاملاً روشن است. باید امروز بپرسیم که چه اشکالی به وجود می‌آید که کارسازان تبدیل به کارخوران می‌شوند. مشکلات اقتصادی کاملاً روی میل مخاطبان به فرهنگ نیز تاثیر می‌گذارد.

با این تعریف شما اگر مخاطبان به سمت فیلم‌های کمدی می‌روند درواقع آنها به دنبال فرار از مشکلات هستند؟

فیلم کمدی امروز در جامعه ما بسیار زیاد شده اما در اصل فیلم کمدی اثر ضعیفی نیست. بسیاری از آثار چاپلین و باستر کیتون آثار کمدی هستند که در تاریخ سینما ماندگار هستند ولی فیلم‌های کمدی امروز ما با آن‌ها فاصله دارد. به صورت کلی تلاش برای خنداندن یک تلاش تراژیک است و اینکه جامعه ما برای خنداندن تلاش می‌کند یعنی دچار یک تراژدی است و به دنبال آن است که با هر کیفیتی مخاطب را بخنداند اما ساخت فیلم اجتماعی سخت است و حرف اجتماعی زدن نیز سخت‌تر.

از گذشته کتاب، فیلم و محصولات فرهنگی به عنوان آثاری که تلاش در آگاهی‌سازی و روشنگری دارند یاد می‌شد اما به نظر می‌رسد در جهان فعلی خود این محصولات تبدیل به آثاری شدند که انگار بلاهت را ترویج می‌کنند. در این میان اقتصاد هم اگر وارد حوزه فرهنگ شده فقط به دنبال آن بوده تا از اعتبار فرهنگ برای دیده شدن بیشتر خودش استفاده کند.

عام‌سازی در فرهنگ زیاد شده و این مسئله بسیار مهم است، این عام‌سازی کاملاً برنامه‌ریزی شده و هدفمند است اگر تصور کنیم که عام‌سازی مانند رودخانه‌ای است که چاله‌های خود را پیدا می‌کند اشتباه است فرار از این عام‌سازی نیاز به بررسی تئوری‌هایی دارد که در درازمدت اجرایی می‌شود.

 نقش منتقدان و روزنامه‌نگاران در جلوگیری از عام‌سازی چیست؟

بسیار نقش مهمی دارد. امروز ما در تلویزیون مشاهده می‌کنیم یک فردی یک فیلمی را انکار می‌کند اما همزمان با حرف‌های دیگرش و گفتن عقیده‌اش تایید می‌کند. اینکه بگوییم فیلم خوبی نیست، نویسنده خوبی نیست یا کتاب خوبی نیست و کلاً انکار کردن کار راحتی است و با یک اشاره می‌توان انکار کرد. آنچه که سخت است و نیاز به اثبات دارد، دانستگی است و وقتی اثری را می‌خواهید تایید کنید باید آن را اثبات کنید و این اثبات دانستگی می‌خواهد. مثلاً منتقدی مانند پرویز دوایی با دانستگی به اثری نه می‌گفت و آن را نفی می‌کرد اما بسیاری از کسانی که امروز انکار می‌کنند می‌خواهند از این مسئله برای خود دکان درست کنند. یا آیدین آغداشلو از جمله انسان‌های دانسته‌ای است که بسیار زیبا با دانستگی سخن می‌گوید. آیدین آغداشلو هرگز مظلوم نبوده است؛ این افراشتگی او را کامل می‌کند. ابراهیم گلستان نیز برای من جایگاه مهمی دارد و خوشحالم که همچنان با ابراهیم گلستان، پرویز دوایی، آیدین آغداشلو زیبایی‌ها ادامه دارد.

 مردم عامی به عنوان مخاطب چقدر در این عام سازی مقصر هستند و آیا نباید خودشان نیز به دنبال مسائل جدی‌تری باشند؟

مردم هیچگاه گناهکار نیستند و لباس گناهکار به تن آن‌ها می‌کنند ولی بدنشان بدن گناهکاری نیست.




کپی‌برداری تمام و کمال خواننده برگزیده جشنواره ارزشی از قطعه مشهور لس‌آنجلسی+عکس و فیلم

سینماژورنال: حواشی افشای کپی برداری کلیپ “ایستاده ایم2” از فیلم آخرالزمانی “2012” همچنان ادامه داشت که به ناگاه قطعه‌ای با عنوان “من و کاخ سفید یهویی” در فضای مجازی منتشر شد.

به گزارش سینماژورنال این قطعه توسط خواننده ای به نام علی نصیرنژاد اجرا شده است و البته که اثر برگزیده دومین جشنواره شعر، موسیقی و سرود ضد استکباری طبس است!

اما نکته اینجاست که این خواننده ملودی، تنظیم و البته بخشی از ترانه خود را از قطعه “پری” از آثار گروه لس‌آنجلسی سندی کپی برداری کرده است. .

شهرام آذر هسته اصلی گروه سندی که در ماههای اخیر به خاطر داوری در مسابقه صدایابی ماهواره ای استیج هم در کانون توجه قرار گرفته “پری” را در ابتدای دهه هفتاد خورشیدی ساخته و اجرا کرد و آن را در آلبومی به نام “دینگ دانگ” به بازار عرضه کرد؛ این همان آلبومی بود که به‌خاطر قطعه  “اهوازی” با مطلع “امشو شوشه…” زودتر از حد تصور فراگیر شد.

پیش از این جواد رضویان در بخشهایی از سریال “پاورچین” مهران مدیری نیز با بیانی طنز به خوانش قطعه “بیکاری” باز هم از آلبوم “دینگ دانگ” سندی پرداخته بود؛

ساختار “پاورچین” کاملا طنز بود و چنین استفاده ای غریب به نظر نمی‌رسید ولی درباره جشنواره ای ارزشی که با مضمون ضداستکباری برگزار می‌شود اینکه قطعه ای رپ از یک خواننده لس آنجلس منبع کپی برداری قرار گیرد کاملا غریب است بخصوص که کلام قطعه اصلی مضمونی درباره زنان بدنام دارد!

برای دیدن اجرای قطعه “من و کاخ سفید یهویی” اینجا را کلیک کنید. در این اجرا صادق آهنگران نیز از حاضران در سالن است.

علیرضا نصیرنژاد خواننده ای که آهنگ "پری" سندی را کپی کرده
علیرضا نصیرنژاد خواننده ای که آهنگ “پری” سندی را کپی کرده




یک سکانس سینمایی⇐افتتاح «کافه» در صندوق عقب۲۰۶ +عکس

سینماژورنال: ماشین‌های مختلفی که صاحبانش پشت صندوق‌عقب آن کالاهای مختلف می‌فروشند کم نیستند. منظورمان از این ماشین‌ها وانت نیست. منظورمان بعضی سواری‌هایی که صندوق‌عقبشان را پر از وسایل مختلف از لباس و ظرف گرفته تا آش، فلافلی و میوه می‌کنند و برای کسب درآمد به دل خیابان می‌زنند هم نیست.

به گزارش سینماژورنال و به نقل از “مجله مهر” در این گزارش نمی‌خواهیم درباره این ماشین‌ها صحبت کنیم بلکه به سراغ یکی از عجیب‌ترین صندوق‌عقب‌های ماشینی رفته‌ایم که فضای اطرافش را پر از بوی قهوه و شکلات کرده است.

ابتدا ممکن است احساسی به شما دست بدهد که نکند اشتباه می‌کنید و بو از کافه‌ای در آن اطراف به مشام می‌رسد. کمی جلوتر بروید متوجه خواهید شد حدستان اشتباه است و بوی قهوه دقیقاً از صندوق‌عقب ۲۰۶ سفیدی بلند می‌شود که یک دستگاه اسپرسوساز در خودش جای‌داده.

بیکاری به خلق منجر شد…

روی شیشه صندوق‌عقب ماشین هم با حروف درشت «کافه رو» را می‌توانید بخوانید و به‌جز آن تابلوی بزرگی که روی سقف ماشین است نظر هر بیننده‌ای را به سمت خود جلب می‌کند. ماشینی که کافه‌ای سیار است و شما را میهمان یک قهوه یا هات چاکلت با همان کیفیت کافه‌های دیگر خواهد کرد. آرمان واریانی صاحب این ماشین و دم‌ودستگاه است.

پسر جوان ۲۴ ساله‌ای که ایده کافه سیار در ذهنش را توانسته به واقعیت تبدیل کند و حالا تا دلتان بخواهد در شبکه‌های مجازی معروف شده و طرفدار پیداکرده است.

پیدا کردنش کار سختی نیست. کافی است بعد از ساعت طرح ترافیک یعنی حوالی ساعت ۵ به سمت خانه هنرمندان به راه بیافتید، وارد خیابان برفروشان شوید و دیگر بوی قهوه کار شما را راحت می‌کند و می‌توانید ماشین آرمان را همان حوالی پیدا کنید. ماشینی که صندوق‌عقب اش بالاست و صدای موتوربرقی که داخل ماشین کار می‌کند جای آن‌ها را به شما نشان می‌دهد.

صاحب ماشین کافه رو از زمانی می‌گوید که جرقه راه انداختن کافه سیار به ذهنش می‌رسد: «همیشه به این فکر می‌کردم که چطور می‌توانم یک کسب‌وکار راه بیندازم. من به همراه خانواده‌ام ساکن کرج هستیم و پدرم کارگر است. یک برادر دیگر هم دارم. خدا را شکر وضع مالی‌مان آن‌قدر بد نیست که بخواهم بگویم به دلیل مشکل مالی وارد این کار شدم؛ اما همیشه دوست داشتم مستقل باشم و برای همین از ۱۵ سالگی در کنار درس خواندن کارکردم. یکی دو سال پیش دخترعمه‌ام تعریف می‌کرد در سوئد ماشین‌هایی مانند ون هستند که در آن مانند کافه قهوه سرو می‌شود. این حرف باعث شد جرقه‌ای در ذهن من شکل بگیرد که می‌شود در ایران هم‌چنین کاری کرد».

آرمان برای آنکه بتواند فکرش را عملی کنددست به کار می‌شود و تحقیق می‌کند که چطور می‌شود ماشین اش را به یک کافه سیار تبدیل کند: «چون بار اول بود کسی می‌خواست این کار را انجام دهد به هر کس می‌گفتم در جواب می‌گفت چنین کاری امکان‌پذیر نیست. بااین‌حال ناامید نشدم. با پس‌اندازی که داشتم یک ۲۰۶ خریدم. صندوق‌عقب آن را خالی کردم تا جای موتوربرق و دستگاه اسپرسو را بازکنم. بعدازآن بالاخره با هزینه‌ای نزدیک به ۳۰ میلیون تومان توانستم آنچه الان می‌بینید را جمع کنم و دیگر دست‌به‌کار شدم. یک هفته هم‌ دوره باریستا گذراندم تا بتوانم کار با دستگاه و درست کردن قهوه را هم یاد بگیرم».

آدم‌های اطراف خانه هنرمندان قدر کارم را بیشتر می‌دانند

آرمان چون ساکن کرج است از همان ابتدا کارش را در شهر خودش امتحان می‌کند: «پیدا کردن یکجایی که بتوانم در آنجا ماشینم را مستقر کنم به همین سادگی نبود. بالاخره جایی در نزدیکی یک کافه را پیدا کردم و کافه‌دار آنجا هم مشکلی با ایستادن من در آنجا نداشت. برای همین مدتی در آنجا بودم؛ اما دیدم استقبال خوبی از کارم نمی‌شود. فقط آدم‌ها کنجکاو بودند که می‌پرسیدند من در آنجا چه‌کار می‌کنم اما از قهوه‌های من امتحان نمی‌کردم. تا حدودی ناامید شده بودم که یکی از دوستانم به من گفت می‌توانم اطراف خانه هنرمندان تهران را برای این کارم امتحان کنم».او ماشین و تمام بندوبساطش را جمع می‌کند و راهی خانه هنرمندان می‌شود. جایی که امید داشت مردم بیشتری علاقه به امتحان کردن قهوه‌های او داشته باشند‌: «از بعد عید به خانه هنرمندان آمدم و کسانی که در اینجا بودند از کارم خیلی استقبال کردند. معمولاً آدم‌هایی که در این محدوده رفت‌وآمد می‌کنند آدم‌های کافه بازی هستند که دوست دارند سبک‌های مختلف کافه را تجربه کنند. ازآنجایی‌که این منطقه طرح است و از طرف دیگر من کارمند بانک هم هستم دیگر از ۵ بعدازظهر به بعد به اینجا می‌آیم و حتی کافه‌هایی که در خانه هنرمندان هستند هم از کارم خیلی استقبال کرده‌اند و از قهوه‌های من امتحان می‌کنند. آن‌ها مشکلی با بودن من در کنار خودشان احساس نمی‌کنند. همین اتفاقات موجب شد تا در من انگیزه‌ای به وجود بیاید که بعد از کارم در کرج تا تهران بیایم و تا ساعت ۱۲ شب هم اینجا بمانم. بعدازآن راهی خانه می‌شوم؛ بدون آنکه آن‌قدرها هم احساس خستگی کنم».

کافه 206
کافه 206

شهرداری کافه رو را سد معبر نمی‌داند

آرمان کارش شبیه به دست‌فروشی نیست. حداقل شاید به این دلیل می‌گوییم کارش شبیه دست‌فروشی نیست چون هیچ‌وقت شهرداری به‌عنوان سد معبر مانع کار او نشده است و از این بابت مشکلی برایش پیش نیامده و فعلاً در حال انجام کارهایی است که بتواند شغلش را به ثبت برساند: «برای اینکه بتوانم این ایده را به ثبت برسانم به اداره صنعت و معدن و تجارت استان البرز رفتم و آن‌ها طي جلسه‌ای موافقت خود را اعلام كردند و هم‌اکنون به انتهای کارم رسیده‌ام. همچنين براي اين كار بايد از وزارت بهداشت هم مجوز داشت. می‌خواهم این مجوز را هم دریافت کنم».

از فروشش راضی است و باوجودآنکه می‌گوید سود بالایی ندارد اما درآمدش از شغل اولش بهتر است: «من از بهترین مواد اولیه در کارم استفاده می‌کنم برای همین نیمی از درآمدم صرف کالاهایی می‌شود که تهیه می‌کنم. به‌طور میانگین درآمدی که دارم شاید در ماه به ۴ میلیون تومان برسد که ۲ میلیون آن برای خودم می‌ماند و باقی خرج ماشین و مواد اولیه می‌شود».

منویی ساده دارد چون بیشتر از یک هفته برای آموزش باریستا وقت نگذاشته است: «اسپرسوی سینکل، اسپرسوی دبل، لاته، موکا، آمریکانو، هات چاکلت، نسکافه، کاپوچینو، دم‌نوش چای سبز و دم‌نوش گل‌گاوزبان منوی من در کافه رو است و قیمت‌ها از ۳، ۵،۶، ۷، ۸ و ۱۰ هزار تومان است. قیمت‌ها بالا نیستند و واقعاً هر کس که دوست داشته باشد می‌تواند تجربه نوشیدنی‌های «کافه رو» را داشته باشد».

فولکس استیشن، ماشین بعدی کافه رو

آن‌قدر دستش برای راه انداختن کافه‌های سیار راه افتاده که تصمیم دارد شعبه بعدی‌اش را هم راه‌اندازی کند:‌‌ «چون این ماشین تجربه اولم بود برایم ۳۰ میلیون تومان هزینه در برداشت. اما الآن که می‌دانم برای راه انداختن یک کافه سیار چه‌کارهایی باید کرد می‌توانم با ۱۵ میلیون تومان یک ماشین را جمع کنم. الآن هم یک فولکس استیشن قدیمی گرفته‌ام و آن را تجهیز کردم. قرار است به‌زودی آن را اجاره بدهم. ماشین دیگری را هم می‌خواهم به این شکل درست کنم تا به جمع کافه روها اضافه شود. همچنين برنامه‌ای براي آينده دارم كه دکه‌هایی در سطح شهر مثل دکه‌های روزنامه ایجاد کنم و فقط قهوه بفروشد. همین‌طور فروشگاهي هم به همين نام درراه است كه قرار است در آن به ماشین‌هایی كه خواهان پياده كردن اين ايده به روي ماشينشان است نمايندگي داده شود. البته این اتفاقات نیاز به زمان دارد تا به نتیجه برسند» .

هر کاری به‌هرحال سختی‌های خودش را دارد. سختی کار آرمان هم در این است که باید دائماً صدای موتوربرقی که در ماشینش است را بشوند و در هوای سرد و گرم بیرون بماند. بااین‌حال کارش را بادل و جان‌دوست دارد و هرروز باانرژی تر از دیروز در صندوق‌عقبش را برای روز جدید باز می‌کند.




جناب عسکرپور! چرا در گام اول مدیرعامل صنف متبوع‌تان را به چالش نمی‌کشيد؟

سینماژورنال: محمدمهدی عسکرپور که همواره مناصبش در خانه سینما بسیار بیشتر از کارنامه فیلمسازی اش به چشم آمده در تازه ترین گفتگوی خود از اوضاع اقتصادی بغرنج جامعه نالیده و البته نداشتن تأمین اجتماعی و اقتصادی درست در کشور را نقد کرده است.

به گزارش سینماژورنال عسکرپور که با “مهر” رسانه متبوع حوزه هنری که فیلم “مهمان داریم” را هم برای این ارگان تولید کرد گفتگو کرده با نگاهی دلسوزانه به طبقه آسیب پذیر جامعه گفته است: شما می بینید که افرادی با سن بالا در حال دستفروشی در خیابان ها هستند و یا ممکن است در اطراف خود شما هم افرادی باشند که از تامین درستی برخوردار نباشند با اینکه در سنین بالایی قرار دارند و این در حالی است که ما جزو کشورهای ثروتمند جهان هستیم نه کشورهایی که شرایط اقتصادی مناسبی ندارند.

وی ادامه داده است: ما منابع زیادی در کشور داریم و این در حالی است که تأمین اجتماعی و اقتصادی درستی برای مردم وجود ندارد و افراد در این کشور آینده مبهمی دارند. افراد با خود فکر می کنند تا وقتی که کار دارند، می توانند روی زندگی و معیشت خود حساب کنند و غیر از آن اطلاعی ندارند که اصلا تا چه زمانی کار خواهند داشت.

عسکرپور که احتمالا به واسطه حضور نزدیک در حلقه مدیریتی خانه سینما مشکلات این صنف را درک کره خاطرنشان ساخته است: وضعیت هنرمندان بدتر است، فیلمسازی که هر ۷ سال یک بار فیلم می سازد این میان تکلیفش مشخص نیست. در طرح هایی مثل تکریم بزرگان مبلغی بصورت ماهانه می دهند که فرد فقط می تواند با آن در ماه چند بار آژانس گرفته و به اداره مورد نظر برود. علاوه بر این از بیمه خوبی هم برخوردار نیستند.

این کارگردان افزوده است: پس شما به عنوان یک جوان فکر می کنید تا وقتی که توانش را دارید و روی پا هستید باید درآمد داشته باشید تا بعدا محتاج دولت نشوید. دولتی که نمی تواند از پس شما بربیاید و شما را در نقطه ای به حال خود رها می کند. اگر هم مسیر کار درست فراهم نباشد این کسب درآمد از جایی محقق می شود که معمولا همراه با فساد است.

جناب عسکرپور! خودتان برای صنف سینما چه کردید؟

سینماژورنال نه تنها با گفته های عسکرپور کاملا موافق است که به شدت از صراحتی که ایشان در تصویرسازی اوضاع اقتصادی مردمان و بالاخص هنرمندان داشته قدردانی می کند اما پرسش‌هایی هم از ایشان دارد.

جناب عسکرپور که خودش چندین سال در حلقه مدیریتی خانه سینما حضور داشت برای رفع اصلی ترین مشکل بدنه صنف که نداشتن یک نظام بیمه‌ای جامع است چه کرد؟

از آن مهمتر اینکه ایشان چقدر از مشکلات موجود برای سینماگران را ناشی از ضعف عملکرد صنفی می‌داند که مدیران آن به جای دنبال کردن حل مشکلات اولیه اعضاء به سراغ برگزار کردن جشنهای مختلف هستند؟

جالب است که مدیران صنفی که به اعتقاد عسکرپور اعضای آن از بیمه خوبی برخوردار نیستند اخیرا در کنار جشنهای سالیانه شان درگیر برگزاری یک جشنواره کاملا دولتی هم شده اند؛ جشنواره ای که آبشخور بودجه ای خوبی هم دارد.

چرا از مدیرعامل صنف متبوع تان پرسش نمی‌کنید؟
عسکرپور که به صراحت دولتی را که نمی تواند از شهروندانش حمایت کند را نقد می‌کنند چرا سوزنی هم به صنف متبوعشان نمی زنند و از مدیرعامل این صنف نمی پرسند که چرا به جای حل کردن مشکل بیمه اعضای صنف وقتش را درگیر مناصب دولتي ديگر  آن هم افزون بر درگيري هاي فيلمسازي  و حواشي آن كه لابد نمي شود  اين يكي را انتظار داشت كنار بگذارد، كرده است ؟!

عسکرپور اگر می خواهد از سخنانش تعابیر سیاسی مستخرج نشود حتما باید این را هم بگوید که خودش طی همه سالهای حضور در رأس خانه سینما، چه فعالیتهایی برای بهبود اوضاع رفاهی صنف انجام داد؟