1

وعده یک عضو کارگروه جبران آسیب‌های سینمایی کرونا⇐سازمان سينمايي هزينه خدمات بيمه‌اي اعضاي خانه سينما را متقبل می‌شود!

سینماروزان: تعطیلی سینماها و پروژه‌های سینمایی به دلیل شیوع کرونا، از منظر اقتصادی، روزهای سخت و دشواری را پیش‌روی اهالی سینما قرار داده و این درحالی است که در آستانه نوروز حتی یک عیدی جزیی یا یک سبدکالا دراختیار سینماگران قرار نگرفته است.

در این شرایط محمود اربابی از مدیران سازمان سینمایی که عضو کارگروه بررسی آسیبهای سینمایی کرونا هم شده، وعده رایگان شدن خدمات بیمه‌ای اعضای خانه سینما در ماههای آتی را داده.

محمود اربابی به اعتماد گفت: در سازمان سينمايي به چند راهكار اوليه رسيديم و در روزهاي جاري روي پنج يا شش محور كار مي‌كنيم. اول اينكه تمام اعضا و خانواده سينما كه از صندوق اعتباري هنر و هر جايي كه سازمان سينمايي، وزارت ارشاد و خانه سينما با منابع مالي آن در ارتباط است وام دريافت كرده‌اند، پرداخت وام‌هاي‌شان به تعويق افتد و ديركرد پرداخت وام‌شان جزو جريمه به حساب نيايد تا شرايط و اوضاع سينما به حالت عادي برگردد.

اربابی ادامه داد: نكته دوم بحث هزينه‌هاي بيمه تامين اجتماعي اهالي سينما پرداخت شود. سازمان سينمايي هزينه خدمات بيمه‌اي اعضاي خانه سينما را متقبل میشود تا فشار بر افراد وارد نشود.

اربابی افزود: همچنين براي صاحبان فيلم‌ها و سينماها نكته‌اي كه درنظر گرفتيم اين است كه وقتي سينماها باز شد زمان سانس‌هاي فيلم‌ها افزايش پيدا كند. بحث سانس شبانه فيلم‌ها پيشنهاد شده كه با آغاز ماه رمضان سانس فيلم‌ها افزايش پيدا كند، بايد ببينيم اجرايي شدن آن چقدر با موفقيت همراه خواهد بود. فعلا در فاز اول اين برنامه‌ها را براي عبور از بحران درنظر داريم، ولي نكته مهمي كه مي‌خواستم اشاره كنم اينكه صاحبان فيلم‌ها هم از حق و حقوقي برخوردار هستند بايد ببينيم آنها نظرشان براي چگونگي اكران فيلم‌شان چيست. صاحبان فيلم و سينماداران در اين مسير بايد با هم به توافق برسند چون آنها هستند كه در اين بحران آسيب‌ديده و متضرر شده‌اند.




مسعود کیمیایی: نه بیمه دارم، نه بازنشستگی/باید کار کنم تا نان بخرم!!!

سینماژورنال: مسعود کیمیایی کارگردانی که این روزها درگیر فیلمبرداری تازه ترین اثرش “قاتل اهلی” است در تازه ترین گفتگویش که با “شرق” انجام شده از حال و هوای فیلمسازی در میانه دهه هفتم زندگی گفته است.

به گزارش سینماژورنال کیمیایی که صاحب یکی از آموزشگاههای پرهنرجوی سالهای اخیر با نام “کارگاه آزاد فیلم” است در بخشی از گفتگویش از این گفته که نه بیمه دارد و نه بازنشستگی و باید کار کند تا نان بخرد.

متن تازه ترین گفتگوی کیمیایی را بخوانید:

هفتم مرداد تولد ٧٥ سالگی شما بود. شما آن زمان مشغول فیلم‌برداری جدیدترین فیلمتان، «قاتل اهلی»، بودید. حالا که فرصتی کوتاه پیش آمد که با شما گفت‌وگوی کوتاهی کنیم، این سؤال برایم پیش آمده؛ ‌از اینکه در ٧٥ سالگی فیلم می‌سازید، چه احساسی دارید؟
به دلیل کارکردن مداوم و به دلیل میان مردم بودن و اهمیت زبان که از نوجوانی در من بوده و گذشت این‌همه جابه‌جایی در بافت و ذات این سرزمینِ عزیز، بی‌تردید قضاوت‌هایی در عمرم تبدیل به نگاه و عقیده شده که تأثیر آنها را در فیلم و تألیفات ادبی‌ام می‌بینیم.
این دگرگونی‌های سرازیرشده که در پود این ملتِ اضطراب‌دیده، شگفتی‌های بسیار ساخته، بدون‌شک شکل تاریخی به خود می‌گیرد که این فرازها و فرودها را تاریخ هنر قضاوت خواهد کرد که سهم بزرگی در فهم تاریخ اجتماعی، سیاسی و حتی مبارزاتی ما دارد.
هر جست‌وجوگر هنرمندی می‌داند هیچ‌گاه بالغ نمی‌شود
در تألیف‌های سخت کوشیده‌ام، مثل «حسد بر زندگی عین‌القضات»، «جسدهای شیشه‌ای»، «سرودهای مخالف ارکسترهای بزرگ ندارند» و دیگر نوشته‌ها و فیلم‌های ساخته‌شده‌ام. این نگاه و بودِ مستقیم از قضاوت‌هایم می‌آید. هم آرمیده‌ها را در این سال‌های اخیر بشمارید. هرکدام بخشی از زیبایی دنیا بودند. قضاوت‌های پنهان و آشکار در انسان هنرمندِ دانسته، زندگی او را قضاوت خواهد کرد. قضاوت مهم‌ترین سرزمین پاک‌اندیش انسان است که هم برتری و برگزیدگی می‌سازد و هم افول. برای نوشتن یک شعر، نوشتن قطعه‌ای موسیقی و ساخت یک فیلم و بقیه، قضاوت‌ها دائم در تمام راهروهای حس و دانایی‌ات حضور دارند. یک قضاوت بد، یک قضاوت سیاه، شعرت را ناشعر می‌کند. قضاوت، ایمان انسان است که عقیده را مطمئن می‌گوید و دانسته و سزاوار.
سینمای ازدست‌رفته را نگاه کنید. هنر که از دست نرود. خاموش می‌شود. تغییر می‌کند. خواب می‌رود. اما هست. در حمله به ایران مجلس ترحیمِ موسیقی، زیاد شلوغ نشد. کاشی‌کاری آمد با تمام ملودی‌هایش. درآمد (اورتور) دارد. متنِ آوازی دارد. ضیافت آبی و سبز فیروزه‌ای است، ‌صاف منتقل شد به فرش، ‌همان درآمد، میان آن تصنیف باغ، گیاه و درخت، حتی با پرنده‌هایش. چهارگوش‌های درهم، حجم‌سازی در آن درهمی‌ها (دوره‌ای از نقاشی‌های سپهری) یا (اشر، ‌نقاش و معمار) که کسی از کسی تقلید نکرد. زمانه می‌گذرد. قضاوت‌ها می‌سازد که آفریده می‌شوند در این روزگار می‌توان «عارف» نبود و حفظ اسرار کرد. آن اسرار در قضاوت‌های حال به زمین آمده‌اند و فاش‌کردن‌شان حبس دارد.
در سؤال اول، پرسیده‌اید چه احساسی دارید؟ و… آن حرف‌های (قضاوتی) دشت وسیعی از انتخاب انسان امروز است، مثل تدوین، خواب تدوین شده هست اما می‌توان دوباره منظره‌های دیگری بر آن گذاشت و مناظری از آن منها کرد. کاری که در روز کرده‌ای را دوباره مونتاژ کن. آنها را که دوست نداری کم کن و رؤیای تمیزت را اضافه کن، در خانه، کار، پیاده‌رو، کارخانه، سینما، رانندگی، می‌شود یک زندگی دیگر که منظرهایی دارد که مال تو نیست. کارِ قضاوت سخت می‌شود.
گفتم سینما دارد از دست می‌رود، یا از دست رفته. انسان را در سینمای دهه ٤٠ و ٥٠ و تا ٨٠ ببین. آرزوهای انسانِ سینمای قدیم شریف بود. رؤیاهای زندگی آسیبی نداشت. حتی رؤیای چلمنی که قهرمان می‌شد، اگر هنوز هم این عقیده سوسیالیستی را دارید که قهرمان، جامعه رنجبر و کارگرنشین را فریب می‌دهد، آیا همان فریب زیباتر از تمام سینمای امروز نیست؟ بله فریب و ریاکاری است، اما قهرمانی مثل «شِین» می‌آید شهرت را تمیز می‌کند، چشم به خانواده‌ات ندارد، هرچه خوب دارد یاد پسرت می‌دهد، خونی شده می‌رود جایی دیگر. مردانِ بدِ هجومی را کشته است و دوست ندارد پسربچه‌ای او را ببیند، آدم‌کشی کار بدی است، اما بدی‌کشی کیف دارد. بدی‌کشی به جامعه رنجبر و کارگرنشین هم به‌دردبخور است -نه بیشتر- آنجا هم قهرمان است.
در همین فیلم «قاتل اهلی» با جوانی آشنا شدم که فیلم‌بردار است. اما فیلم‌برداری را از رفته به خاک، نعمت حقیقی آموخته است، آمد برای فیلم‌برداری، خیلی خوب، ترکیب و رنگ می‌داند. می‌دانم هیچ‌گاه از سفره فیلم‌برداری‌اش سیر نمی‌شود. این را گفتم که فیلم بد، فیلم‌برداری خوب به دردش نمی‌خورد. سالن خالی برای آهنگ‌ساز دست نمی‌زند. فیلم «قاتل اهلی» عذاب‌های مرد متدین قدیمی تهرانی است.
انسانِ امروز را نمی‌گویم. هنرمند امروز بسیار شیفته و بدهکار این دستگاه کامپیوتر شده. حتی از آن خلاقیت می‌خواهد. یاد فیلمی از جوزف لوزی افتادم (مستخدم)؛ مستخدمی استخدام یک مرد تنهای پول‌دار با تربیت انگلیسی و اشرافیتِ قدیمیِ بریتانیایی. مستخدم بسیار «بلد» است. آهسته و آرام با ارباب دوست می‌شود. کارهایش را بی‌تکلف انجام می‌دهد. گاهی به آقا ترحم دارد. گاهی دلسوز است. اما همیشه یک مستخدم. خلاصه کنم کار به جایی می‌رسد که مستخدم به جای آقا می‌نشیند. آقا تعظیم به مستخدم می‌کند. کفش‌هایش را واکس می‌زند… تا تنها راه رهایی این است، دوباره به اصل خودش برگردد؛ همان تربیتی که داشت. حالا حریف این بی‌پدرومادر می‌شود، همین مستخدم که به کلید برق می‌زدیم کمک انسان می‌شد، کامپیوتر. که آهسته ارباب شد.
انسان امروز «دچار» این دستگاه شده است، خیلی‌ها «دچار» می‌شوند، دچار عشق، دچار پول، دچار رفاقت و دچار کشتن و دچار زندگی… .
سینمای امروز به کف خیابان، به مردم پیاده‌رو، به آمده‌ها برای چاق‌کردن حاشیه‌ شهرها، به فحشا و علت‌ها، به بی‌خانگی کاری ندارد، ‌سینمای امروز روزنامه نمی‌خواند، موسیقی نمی‌داند. تدوین نمی‌شناسد. عشق را بلد نیست. ترجمه شده. دانایی قرض‌گرفتن را می‌داند. بدهکار می‌ماند. می‌زند به فضا و سفینه‌ها، فیلم‌های قدیم، ‌اتومبیل‌های قدیم. می‌شود تارانتینو، جدول فیلم‌های بزرگ تاریخ سینما همه از گذشته است. «پدرخوانده» جدیدترین آن است که آن هم تحت تقلید ١٠ تا فیلم نوآر ست. بهترینش را «ریچارد کَُنت» بازی می‌کند و «ادوارد جی. رابینسون». استادش«وینست شرمن» است که با خطوط در سیاه سفیدها چه‌ها می‌کند. انسان امروز قهرمانِ تمام‌وقت می‌خواهد. قهرمانِ نیم‌وقت نمی‌خواهد. آدمِ امروز تمام روز و شبش را احتیاج به قهرمان دارد، دکترهای نیمه‌‌وقت، خیلی‌ها را به انتظار گذاشته‌اند.
قهرمان نمی‌داند اول فکرکردن کجاست. فکرکردن دورش می‌کند. نباید اسیر انتخاب‌ها شود و شک. فکر هیچ ایستگاهی برای خستگی درکردن نیست. دشمنِ ارزیابی است. هنرمند و قهرمان، ریل‌های مشترکی دارند. بعضی از ایستگاه‌های فکرِ هنرمند شعر می‌نویسد و ادبیات. بعضی تبدیل به موسیقی و نقاشی تا همه. قهرمان از بیخ، این ارزیابی‌کردن‌ها را منهدم می‌کند.
هنرمند، قهرمان می‌خواهد و قهرمان را هنرمند می‌گوید، ‌در «تنهاکِشی»‌ها می‌خواهد همان تسلط را داشته باشد. در ایستگاه‌های فکر بماند و «چاله‌گردی» کند تا برسد به یک تحلیل، از موضوعی کسل‌کننده، کسل‌کننده نگذرد، «جسدهای شیشه‌ای» را پنج سال نوشتم.  «سرودهای مخالف» را چهار ‌سال نوشتم. «حسد…» را که این ١٠ سال را حاشیه‌نشینی کرده‌ام. من باید کار کنم تا نان بخرم. بازنشستگی ندارم. بیمه ندارم. ارث نرسیده. جایی که حقوق داشته باشم، ندارم. پس باید کار کنم. «جسدهای شیشه‌ای» طاقت‌فرسا نبود. پنج سال گرسنگی، جنگ، ‌حبس، ‌دردسر عشق‌رفتگی، ‌عشق‌مردگی، ‌رفیق‌مردگی. حقیقت‌ها دیر می‌آیند. بعد از آمدن هم کامل نیستند. کم ‌و کسر دارند. نگاه به این مجسمه‌های کائوچویی توی ویترین‌‌های کت‌وشلوارفروشی ردیفی بکن. چقدر کراوات دارند و پاپیون‌، کت‌وشلوارها سیاه و براق هستند، گردن آنها کراوات است و در خیابان هیچ مردی کراوات ندارد.
روزگاری، سلامتِ جنون معنی داشت. عقل از این جنون به وجد می‌رسید. خانم! مصاحبه‌ها جای خیلی از حرف‌ها نیست. مصاحبه‌ها بیشتر بدهکارِ ملاحظه و مدارا شده‌اند. اگر حرف‌هایت را مواظب باشی که به دروغ می‌رسی. تقلب می‌شود. نشانی حرف‌های مواظبت‌شده پر از تقلب می‌شوند. واژه مواظبت، احترام به سانسور می‌گذارد، حیف از درخت بلند و صبوری که در جنگلی دور گم شده باشد. روز از آنِ عشق نیست، در شب گشایی معلوم می‌شود، موسیقی و عشق در شب زبان باز می‌کنند. برای همین موسیقی صدای عقل ندارد. معرکه‌های زندگی در روز زنده و پول‌سازند.




دو هفته بعد از نامه سینماگران به رییس جمهور⇐مصطفی زمانی: در کشوری که اهالی سینمایش بیمه نیستند چطور انتظار دارید که به محیط زیست فکر کنند؟

سینماژورنال: در ماههای اخیر و در میان اهالی سینما با کمپین های مختلفی روبرو بوده ایم که از کمک به بیماران لاعلاج گرفته تا جمع آوری هزینه درمان کودکان آسیب دیده را پوشش می دهد.

به گزارش سینماژورنال در این بین کمپین هایی را هم داشته ایم که با حضور سینماگران و در جهت حمایت از حقوق حیوانات و حفظ محیط زیست به راه افتاده اما در میان همه این کمپین ها سینماگران انگار یادشان رفته است که ده ها نفر از هم صنفان شان از داشتن یک بیمه حداقلی هم محرومند و برای نمایش دردمندی آنها هم که شده بد نیست کمپینی هم برای کمک به این هم صنفان به راه بیفتد.

مصطفی زمانی بازیگر سینما و تلویزیون که با سریال “یوسف پیامبر” شناخته شد و اخیرا هم سریال “شهرزاد” را در شبکه خانگی داشت در گفتگویی که به بهانه نقش سینما در حفظ محیط زیست با “ایسنا” داشته به صراحت  به این تناقض اشاره کرده است.

زمانی می گوید:  در کشوری که اهالی سینمایش بیمه نیستند و امنیت شغلی ندارند چطور انتظار دارید که به محیط زیست فکر کنند؟

وی ادامه می دهد: منظورم هم تمام اهالی سینماست، زیرا همکاران ما سال‌هاست که درگیر گرفتن یک دفترچه بیمه هستند و من فکر می‌کنم رسیدگی به مشکلات آنها، مسئولیت اول است.

به گزارش سینماژورنال مشکلات رفاهی ابتدایی بدنه صنف سینما و عدم پاسخگویی صریح سران صنف به درخواست سینماگران برای حل مشکل سبب ساز آن شده بود که چندی قبل بیشتر از 400 نفر از بدنه سینما نامه ای به رییس جمهور نوشته و از وی برای کمک به حل مشکلات یاری بطلبند.(اینجا را بخوانید)




ابراز شادمانی نویسنده اصلاح‌طلب از استعفای دوگانه رییس صداوسیما و رییس بیمه

سینماژورنال: استعفای صداوسیما مدتی بعد از استعفای یکی از مدیران بیمه هرچند هر کدام به یک دلیل خاص صورت گرفت اما به هر حال تابوی عدم استعفا در میان مدیران رده بالای ایرانی را شکست.

به گزارش سینماژورنال همین تابوشکنی سبب ساز آن شده است که سیدعلی میرفتاح با نگارش یادداشتی در روزنامه اصلاح طلب “اعتماد” ضمن ابراز خوشوقتی از این استعفاها به نقد سازوکار تملق و ریاکاری در برخی سیستمهای مدیریتی بپردازد.

سینماژورنال متن کامل یادداشت میرفتاح را ارائه می دهد:

در شهر هرآنچه هست

اتفاقاتي افتاده كه در تاريخ جمهوري اسلامي تازگي دارد و بايد آنها را به فال نيك گرفت. هم استعفاي مدير تلويزيون و هم استعفاي رييس بيمه، هر دو، اتفاقي مباركند كه اگر به «رويه» بدل شوند، شايد سرمنشأ تحولاتي عظيم شوند. چه اين دو بزرگوار را استعفا داده باشند و چه هردو داوطلبانه اين راه‌حل به ذهن‌شان رسيده باشد جاي بسي خوشوقتي و شادماني است…

سوءتفاهم نشود. من مشكلي با مديران عالي‌مقام ندارم و عزل و استعفاي‌شان تاثيري بر زندگي‌ام ندارد. شكر خدا با جهان و خلق جهان در صلح كلم و مثل عقده‌اي‌هاي هيچكاره به هيچ‌كجا نرسيده، از مديران رده‌بالا كينه به دل ندارم و از عزل و سقوط روسا لذت نمي‌برم. اما به نظرم خوب است كه قدري حساب كار دست مسوولان و مديران بيايد و بفهمند كه مختار همه‌كاره نيستند و حتما جايي و كسي هست كه از آنها حساب بكشد و بر عملكردشان نظارت كند.

متاسفانه خلق‌وخوي سلطاني بعد از دوهزار و پانصد سال مثل آينه شكسته به قطعات كوچك‌تر تقسيم شده و به دست مديراني افتاده كه براي خود منزلت و شأني ويژه قائلند، بلكه خود را صاحب اختيار و همه‌كاره مي‌پندارند. گاهي با مديران بسيار رده بالا راحت‌تر مي‌شود حرف زد و به ايشان راحت‌تر مي‌شود انتقاد كرد، درحالي كه از مديران مياني نمي‌شود حتي سوال كرد.

امپراطوری هایی که با کمک بادمجان ها راه افتاده

از «مسوول» نتوانيم «سوال» كنيم، پس از كه مي‌توانيم؟ شرمنده‌ام كه بگويم خيلي از مديران رده‌پايين رسما براي خود و البته به كمك بادمجان دور قابچين‌هاي خود امپراتوري‌هاي حقيري راه انداخته‌اند كه هيچ‌كس جرات نكند به آنها حرفي بزند يا ازآنها سوالي بپرسد. گويي سازمان زير دست‌شان جزو مايملكي است، بلكه ملك طلقي است، كه در آن اجازه هرگونه دخل و تصرفي دارند. گويي اداره يا سازمان تحت امرشان قلمروي است كه كاملا شخصي و سليقه‌اي آزادند برايش تصميم بگيرند؛ با كسي كه از او بدشان بيايد كار نمي‌كنند و دوستان‌شان را بالا بالا مي‌برند و بر صدر مي‌نشانند.

دلیل گرمی بازار تملق

اصلا دليل گرمي بازار تملق و زيرآب‌زني به همين دليل است كه اگر خدمه و پرسنل نتوانند در دل رييس‌شان به هر حيله رهي باز كنند از قافله عقب مي‌مانند و سرشان بي‌كلاه مي‌ماند. نظام ديوان‌سالاري در ايران قديمي و قدرتمند است و اتفاقا از حيث قانون و ضابطه چيزي كم نداريم منتها از آنجا كه در امر «نظارت» سختگيري نمي‌شود، بعضي مديران، شخصي و سليقه‌اي و مستبدانه كارشان را پيش مي‌برند و زيردستان خود را جزو مريدان و خدمتگزاران و چاكران خود مي‌پندارند.

البته مدير باتقوا و خدوم و حدشناس و فروتن- شكرخدا- كم نداريم. خيلي‌ها هستند كه راه ورود مداحان را سد و فكر پليد سلطاني را از سر به در مي‌كنند مع‌ذلك راه براي امپراتورهاي خرد باز است و كسي هم دست ستم و تعدي‌شان را كوتاه نمي‌كند. اين خيلي خوب است كه دو مدير عاليرتبه به خاطر خطاهاي‌شان استعفا مي‌دهند. حتي اگر استعفاي‌شان داده باشند عالي است. اما اين اتفاق زماني به رويه بدل مي‌شود كه دست رسانه‌ها و به خصوص روزنامه‌ها باز باشد و بتوانند با دقت و حوصله مو از ماست مديران بكشند. اگر اين كار هنوز رويه نيست براي اين است كه دست روزنامه‌ها باز نيست.

سخنران محترم چيزي از موضوع مورد بحث نمي‌داند

سر دزدي‌هاي دور قبل اگر حساب‌كشي مي‌كرديم مي‌دانيد چند مدير بايد استعفا مي‌دادند؟ سر آن اختلاس سه هزار ميلياردي مي‌دانيد تا كدام رده بايد استعفا مي‌داد و به ناتواني خود در امر كنترل و نظارت اعتراف مي‌كرد؟ اما استعفا كه ندادند هيچ… دلخور هم بودند كه چرا قداست‌شان را رسانه‌ها ملكوك كرده‌اند. شما ببينيد ما در سيستم مديريتي چقدر تاوان اشتباهات مديران را داده‌ايم؟ چقدر بابت خطاهاي تصميم‌گيري مديران، ملت از جيب‌شان هزينه داده‌اند؟ بسياري از سخنراني‌ها گواهي مي‌دهند كه سخنران محترم چيزي از موضوع مورد بحث نمي‌داند. تا مرد سخن نگفته باشد/ عيب و هنرش نهفته باشد.

هزینه های این اشتباهات گریه دارد

اين سخنراني‌ها گواهي مي‌دهند كه سخنرانان هنري ندارند. منتها مغلوط و اشتباه و نفساني يك چيزي مي‌گويند و به روي خود نمي‌آورند… هرجاي دنيا كسي حرف غلط بزند و اشتباه كند بايد استعفا بدهد و برود. منتها اينجا اشتباهات سخنراني‌ها تبديل به لطيفه‌هاي صوتي-تصويري مي‌شود و ملت در تلگرام مي‌بينند و مي‌خندند. اما اينها خنده ندارند؛ اگر به هزينه‌هايي كه اين اشتباهات روي دست‌مان گذاشته، نگاه كنيم، گريه هم دارند… به اين جهت است كه استعفاي مديران را به فال نيك مي‌گيرم و اميدوارم به اين دو نفر بسنده نكنند.




بهزاد فراهانی خطاب به رییس جمهور: هر کاری که دولت قبل کرد که غلط نبود/یک نظام بیمه‌ای جامع برای هنرمندان راه بیندازید

سینماژورنال: بهزاد فراهانی کارگردان و بازیگر سینما، تلویزیون و تئاتر هرچند در سال 94 یک نمایش به نام “گل و قداره” را روی صحنه برد اما درگیری اش در فعالیتهای صنفی خانه تئاتر سبب ساز این شد که حتی استقبال از این نمایش هم نتواند او را نسبت به دورنمای هنر در سال 94 خوش بین کند.

به گزارش سینماژورنال فراهانی با اشاره به اینکه هنوز اهالی هنر و بخصوص سینما و تئاتر در حل ابتدایی ترین امور صنفی خود ناکام هستند به “نسیم آنلاین” گفت: سال 94 هم در امتداد سال 93 رفتار قابل قبولی را از دولتمردان نسبت به اهالی هنر ندیدیم. متأسفانه دولتمردان ما اهالی هنر را ندیدند و بخصوص در حیطه تئاتر که اوضاع به مراتب بدتر هم بود.

*وزیر ارشاد از توجه به تئاتر گفت اما…
وی ادامه داد: مشکلات بیمه ای هنرمندان سینما و تئاتر همچنان در این سال هم ادامه داشت و احتمالا درسال جدید هم ادامه خواهد داشت.

بهزاد فراهانی با تمرکز بیشتر بر مشکلات حوزه تئاتر بیان کرد: از همه بدتر این بود که قرارداد تیپ را در تئاتر از بین بردند و از آن طرف آیین نامه هایی که برای دستمزدهای عوامل تئاتر بود نیز مورد توجه قرار نگرفت. اما بدترین نقطه ضعف کارنامه فرهنگی دولت یازدهم و به ویژه وزیر ارشاد این بود که آمدند و قانونی را تنظیم کردند که 20 درصد از فروش تئاترهایی که در سالنهای دولتی روی صحنه می رود به حساب دولت واریز شود.

این بازیگر خاطرنشان ساخت: این خیلی بد است که وزیر ارشاد سال 94 را سال تئاتر نامید و از لزوم حمایت از اهالی تئاتر شعارها داد اما به جای کمک بیشتر برای حل مشکلات بر دامنه مشکلات افزوده شد.

*چرا حمایت مستقیم از بیمه هنرمندان را برداشتند؟
بازیگر آثاری چون “ابراهیم خلیل ا..”، “قلبهای ناآرام” و “مظفرنامه” با اشاره به اینکه مشکل بیمه هنرمندان که در دولت قبل و با تخصیص بودجه مستقیم حل شده بود دوباره در سال گذشته عود کرد به نسیم آنلاین گفت: این توقع زیادی نیست که یک بیمه جامع برای بر و بچه های هنرمند ایجاد کنند و همه هنرمندان از سینماگران تا اهالی تئاتر و موسیقی و هنرهای تجسمی را تحت پوشش آن ببرند.

وی ادامه داد: این مشکل در دولت قبل با حمایت مستقیم تا حدود زیادی حل شده بود اما در دو سال اخیر آن حمایت مستقیم را به نام تمرکز بر صندوق کمک به هنرمندان برداشتند و نتیجه اینکه نه تنها بخش عمده خدمات درمانی هنرمندان بر دوش خودشان افتاد بلکه هنرمندانی که می‌خواستند خودشان را بیمه کنند هم گرفتار مشکلات فراوانی شدند.

*هر کاری که دولت قبل کرد که غلط نبود
بهزاد فراهانی درباره دورنمای ذهنی اش از سال جدید گفت: این تصور که هر کاری دولت قبل انجام داده غلط بوده و باید جلویش را گرفت آسیبی است که در این سالها مرتب متوجه اهالی هنر شده است. یک بار برای همیشه بیایند و ببینند کدام اقدام دولت قبل درست بوده و کدام، نادرست. اقدامات درست را افزایش دهند و جلوی اقدامات نادرست را بگیرند.

وی خاطرنشان ساخت: دولت حسن روحانی اگر می خواهد واقعا برای هنرمندان در سال جدید کاری کند طی یک اقدام ضربتی کوتاه مدت مشکل بیمه هنرمندان را رفع کند. به سادگی می توان یک نظام بیمه ای جامع برای تمامی هنرمندان راه انداخت و کاری کرد که اگر هنرمند نان شب ندارد در عوض موقع بیماری بتواند به مدد این بیمه مشکلاتش را کمتر کند.

*امسال هم احتمالا باید برای روی صحنه بردن یک نمایش کلی دردسر بکشم
این کارگردان با اشاره به اینکه در زمینه فعالیتهای حرفه ای هم در سال جدید سعی خواهد کرد باز هم بر مدار قبل حرکت کند بیان داشت: اینکه انتظار داشته باشم امسال مواجه شویم با فضای باز و متفاوت برای کار منطقی نیست. طبیعی است که امسال هم اگر بخواهم نمایشی را روی صحنه ببرم باید کلی دردسر و گرفتاری را تجربه کنم؛ از ممیزی گرفته تا پیدا کردن سالن برای اجرا و تأمین خواسته های مالی عوامل.

*خواسته ام از رییس جمهور
وی ادامه داد: با این حال همواره سعی می کنم با دید باز به آینده نگاه کنم زیرا یأس و نومیدی باعث می شود آدمی نتواند حتی اثرگذاری مقطعی هم داشته باشد. باید به امید زندگی کرد و من نیز امیدوارانه به سال جدید می نگرم و تنها یک خواسته از رییس جمهور و وزیر ارشاد دارم و آن هم اینکه به فکر ایجاد بیمه ای جامع برای هنرمندان باشند.




خواننده “مرغ سحر” کارمند ارشاد بود اما شهرداری بیمه‌اش کرد!!!

سینماژورنال: هرچند هنرمندان این مرز و بوم برای عکس یادگاری گرفتن کنار مدیران همواره در ردیف اولین‌ها هستند اما همین هنرمندان در اعطای تسهیلات رفاهی، معمولا رتبه آخر را به خود اختصاص می‌دهند.

به گزارش سینماژورنال یکی از اصلی ترین دلایل این وضعیت، نبودن صنفهای هنری قدرتمندی است که بی دچار شدن به سیاسی‌بازی به دنبال اعطای تسهیلات به هنرمندان صنف خود باشند.

نادر گلچین خواننده موسیقی سنتی ایران که بیش از هر چیز بواسطه اجرای قطعاتی چون “مرغ سحر”، “من دیگه بچه نمیشم” و “ناوک مژگان” شناخته میشود از جمله هنرمندان پیشکسوتی است که حداقل تسهیلات رفاهی شامل حالش شده است.

پهلبد مرا اخراج کرد…

این هنرمند که زمانی کارمند وزارت ارشاد بوده است در توجیه وضعیت پیش آمده برایش به نیوشا مزیدآبادی در “اعتماد” می گوید: من كارمند وزارت فرهنگ و هنر بودم و قبل از انقلاب توسط آقاي پهلبد در سال ١٣٥٤ متاسفانه اخراج شدم. اما در سال ١٣٥٩ طي دادگاهي كه برگزار شد، اعلام كردند كه مرا  بي‌دليل اخراج كرده‌اند و حكم بازگشت به كارم صادر شد.

بعد از بازگشت به سنندج اعزام شدم

وی ادامه میدهد: ولي دست‌هاي پشت پرده‌اي دركار بود كه حكم بازگشت به كار من در شهر سنندج صادر شد. من هم براي ادامه فعاليت نزديك به سه ماه به اين شهر رفتم اما به دليل شرايطي كه داشتم نتوانستم آنجا كار كنم و نهايتا مجبور شدم برگردم.

گلچین در توصیف دلایل عدم کار در ارشاد سنندج می گوید: من مسئول موسيقي ارشاد شهر سنندج در دوران بحبوحه جنگ بودم اما كارمندان آنجا با وجود اينكه مي‌گفتند براي من احترام قايل هستند، نمي‌توانستند بپذيرند كه يك غيربومي در اين سمت مشغول به كار است. پس از اين اتفاق به تهران برگشتم و به مسوولان وقت گفتم كه با شرايط موجود، نمي‌توانم در سنندج كار كنم.

مسئولان با بازگشتم موافقت کردند اما در نامه ای مرا اخراج کردند

گلچین می افزاید: آنها هم ‌پذيرفتند و قرار شد كه سمتي را در تالار وحدت برايم در نظر بگيرند تا در تهران مشغول به كار شوم. اما پس از دو ماه و چند روز، نامه‌اي به دستم رسيد با اين مضمون كه شما از دستور پيروي نكرديد و ترك خدمت كرده‌ايد و به همين دليل شما اخراج هستيد. و من را دوباره اخراج كردند. بعدها وقتي كه رييس دولت اصلاحات ، وزير ارشاد بود، دستور دادند كه كارم پيگيري شود اما كسي به دستور ايشان توجهي نكرد. اين مسائل گذشت تا اينكه در اين دو، سه ماه اخير اين پرونده و موضوع دوباره به جريان افتاده است.

بعد از سی سال تازه به دنبال احقاق حق افتاده ام

به گزارش سینماژورنال نادر گلچین که به دلیل همان نامه کذایی بیمه مقررش از طرف وزارت ارشاد لغو شده بیان می دارد: من پس از سي و اندي سالي كه از اين اتفاق مي‌گذرد تازه اخیرا توانستم ثابت كنم كه وزارتخانه مرا به ناحق اخراج كرده است تا شايد برايم حقوق بازنشستگي يا بازخريدي در نظر بگيرند. فعلا هم گفته‌اند اين كار بايد مراحل اداري‌اش را طي كند و منتظر هستيم.

یک بیماری سخت باعث شد شهرداری مرا بیمه کند

جالب است که گلچین کارمند ارشاد بوده ولی شهرداری او را بیمه کرده است. خودش در این باره اظهار می دارد: عباس سجادي زحمت زيادي كشيد تا من بيمه شهرداري شدم. وقتي من درگير يك بيماري سخت و در بيمارستان كسري بستري بودم، او اين موضوع را با شهردار تهران در ميان گذاشت و شهردار هم دستور داد كه من را از طريق شهرداري بيمه كنند.