1

یک سکانس سینمایی⇐ سرقت خودروی حمل پول بانکی که در سالهای اخیر ردّپایی پررنگ در سینما به‌جای گذاشته است!

سینماروزان: در ساعت 7:47 صبح امروز 5 اسفندماه یکی از خودروهای حمل پول متعلق به بانک پاسارگاد در حال حرکت در بزرگراه حقانی بود که ناگهان دو دستگاه پراید با حرکت در مجاورت این خودرو سعی در متوقف کردن آن کردند؛ با متوقف کردن خودروی حامل پول، سارقان از خودرو پیاده شده و در زمانی کوتاه خودروی حمل پول را سرقت کرده و متواری شدند.

به گزارش سینماروزان بانک پاسارگاد در سالهای اخیر به خاطر ورود به سرمایه گذاری در تولید آثار سینمایی مختلف از نمونه هایی پرمخاطب مانند «طبقه حساس» و «جدایی…» تا نمونه هایی میانه مانند «ملبورن» و نمونه هایی شکست خورده و کم مخاطب مانند «من دیه گو مارادونا هستم»، «بهمن» و مرگ ماهی» مورد توجه قرار گرفته است.

امسال نیز بانک پاسارگاد به عنوان اسپانسر فیلم تازه پوران درخشنده «زیر سقف دودی» در جشنواره حضور داشت؛ فیلمی که نتوانست توجه مخاطبان را جلب کند. از آن سو سامانه ناکارآمد بلیت فروشی جشنواره امسال که از همان ثانیه های ابتدایی آغاز بلیت فروشی داون شد و مخاطبان را گرفتار بازار سیاه بلیت فروشی کرد نیز متعلق به بانک پاسارگاد بود.

به هنگام مشخص شدن ناکارآمدی سامانه بلیت فروشی جشنواره، عدم امتحان پس دادگی این سامانه بود که مورد توجه رسانه های مستقل قرار گرفت و اینکه بدون محک زدن قبلی با این سامانه قرارداد بسته شده است و حالا پس از سرقت خودروی حمل پول بانک پاسارگاد نیز مرکز اطلاع رسانی پلیس پایتخت با انتقاد از کوتاهی مسئولان بانک پاسارگاد در تامین امنیت خودرو اعلام کرد: متأسفانه علیرغم تذکرات پلیس و استانداردهای مربوط به تأمین امنیت خودروهای حمل پول، مسئولان این بانک هیچ گونه تأمین امنیتی برای این خودرو از قبل پیش بینی نکرده و فرد مسلحی برای تأمین امنیت این خودرو داخل آن نبوده است!

حالا باید منتظر ماند و دید مدیران این بانک علاقمند به سینما آیا سوژه سرقت این خودرو را زمینه ای برای طرح در یک سناریوی سینمایی و تولید فیلم می کنند یا همچنان بسنده می کنند به سوژه های پررخوتی که در سالهای اخیر در آثارشان دیده شده؟




ادعاهای شهرام جزایری درباره تولید فیلم، بازیگری، دوستی با جواد نوروزبیگی و…

سینماژورنال: شهرام جزایری که در سالهای اخیر خود را به عنوان تاجر و فعال اقتصادی معرفی می کند در ابتدای دهه هشتاد و در جریان یک پرونده فساد اقتصادی محاکمه و به بیش از ده سال زندان محکوم شده بود؛ محکومیتی که در میانه با گریز وی از زندان و البته در نهایت دستگیری اش در عمان و بازگشت مجددش به زندان همراه بود.

به  گزارش سینماژورنال شهرام جزایری مهر 94 و پس از گذراندن دوران محکومیتش از زندان آزاد شد و اولین حضورش در برابر شهروندان و طرح ادعاهایی عجیب به برنامه “دید در شب” رضا رشیدپور بازمی گشت.

حالا شهرام جزایری در گفتگویی با مسعود احمدی در “برنا” خبر از این داده که قصد دارد فیلمی به نام “بانک جهانی شهرام” را تولید کند؛ فیلمی که گویا مضمون آن برآمده از اتفاقات زندگی واقعی خودش است!!!

جالب است جزایری در این گفتگو از دوستی با جواد نوروزبیگی گفته است؛ تهیه کننده‌ای که با حمایت بانک پاسارگارد فیلمهای “بهمن” و “من دیه‌گو مارادونا هستم” را تولید کرده بود و اخیرا هم با حمایت آقازاده رییس اتحادیه طلا و جواهر ایران “سلام بمبئی” را تولید کرد.

فیلمی که موجب شناخت بیشتر مردم از شهرام میشود

شهرام جزایری درباره زمان تولید این فیلم گفته است: در حال حاضر شرایط برای تولید این فیلم مهیا نیست چرا که هنوز به پختگی لازم  نرسیده است. جدایی از پختگی، محتوای فیلم باید برابر با چارچوب نظام جمهوری اسلامی باشد. زمانی که تمام این نکات اعمال شود،  پیش تولید آن را آغاز خواهیم کرد، علاوه بر نکاتی که برای تولید این فیلم مطرح کردم، سناریوی آن باید برای مخاطب آموزنده باشد به طوری که به لحاظ اعتقادی، باورهای دینی و مذهبی او را تقویت کند. در حال حاضر نحوه ساخت فیلم در دست بررسی قرار دارد تا بتوانیم مقدمات ساخت آن را مهیا کنیم.

جزایری در پاسخ به این سوال که آیا با ساخت این اثر سینمایی به دنبال ایجاد تغییر نگاه اقشار مختلف جامعه به خودش است، خاطرنشان کرد: بله، اما تنها بخشی جزئی از آن به این مسئله مربوط می شود. هیچ انسانی کامل نیست، همه افراد دارای عیب و ایراداتی هستند، بیشتر از یک دهه و اندی به من از طرف رسانه‌ها و افراد دیگری بی وفایی شد، با عنوان‌های ناپسند از من در سطح جامعه یاد می کردند یا اسم کذابی برای من درست کرده بودند و…  پس این مسئله‌ای هم که شما عنوان کردید، وجود دارد ولی خیلی کم‌رنگ است، در مجموع بخش اصلی آن بیشتر به خاطر مردم است تا مخاطبان با اتفا‌ق‌‌هایی که برای جزایری رخ داده است،  آشنا شوند. این فیلم موجب شناخت بیشتر مردم از شهرام جزایری می شود.

در امتداد طرح اقتصادی “بانک جهانی شهرام”

وی با اعلام اینکه فیلمش باید آموزنده باشد، یادآور شد: خود من هم در ایام جوانی مرتکب اشتباهاتی شده‌ام، چرا که در آن مقطع ناپختگی زیادی در رفتار و کارهای خودم دیده می‌شد‌، حال جنبه آموزندگی این فیلم باید طوری باشد که تاثیر آن را در جوانان مشاهده کنم، اهداف زیادی در ساخت این اثر نهفته است که تمام آنها باید در فیلم اعمال شود و جذابیت های لازم را هم در آن مشاهده کنیم.

جزایری در پاسخ به اینکه چه نامی را برای این اثر سینمایی در نظر گرفته‌اید، گفت: طرح اقتصادی به نام “بانک جهانی شهرام” دارم که سال آینده آن را با جزئیاتی که اعلام کردم، عملی خواهم ساخت. به همین خاطر شاید اسم فیلم را “بانک جهانی شهرام” گذاشتم، جریان روایی آن هم از وضعیت کنونی من آغاز خواهد شد، قصه فیلم هم با تعریف شهرام از اتفاق‌های که در گذشته به آن مواجه شده‌ است به صورت فلش بک جلو می رود. البته این نکته را اعلام کنم که شاید در آینده نام فیلم و جریان روایی آن به طور کل تغییر پیدا کند.

خودم نقش خودم را بازی می کنم

وی با اشاره به اینکه در این فیلم نقش خودش را ایفا خواهد کرد، گفت: خیلی از دوستانم بارها گفتند که کاریزمای خاصی دارم و خیلی آکروباتیک هستم، خلاصه خیلی بازیگر هستم. در مجموع به عنوان نقش اصلی در این فیلم بازی خواهم کرد.

همکاری با جواد نوروزبیگی

پیشتر شنیده هایی وجود داشت مبنی بر همکاری وی با جواد نوروزبیگی گفت: ایشان از دوستان من است و همواره به من لطف داشته است، با وی صحبت های در این رابطه صورت گرفته، ولی هنوز اتفاقی رخ نداده است، زیرا همانطور که در صحبت های خودم اشاره کردم، همه چیز باید استاندارد و طبق اصول پیش برود، به همین خاطر بی محابا هیچوقت کاری را آغاز نکردم، این نکته را از افرادی که من را می‌شناسند، می‌توانید جویا شوید.

بحث سودآوری مطرح نیست

وی با اعلام اینکه به خط قرمزهای نظام آگاه است و فیلمی را خواهد ساخت که با ممیزی مواجه نشود، گفت: بحث سودآوری این فیلم شاید آنچنان برای شهرام جزایری مطرح نباشد، بیشتر به مواردی که اعلام کردم، می خواهم بپردازم. خط قرمزها را در جریان روایی این اثر کاملا رعایت خواهیم کرد.

جزایری در آخر در رابطه با حضور فیلم خود در سی و پنچمین جشنواره فیلم فجر، گفت: خیلی بعید می‌دانم که این اتفاق رخ دهد، زیرا همانطور که اعلام کرده بودم، با خونسردی و مرحله به مرحله ساخت این فیلم به جلو خواهد رفت، همین موضوع باعث خواهد شد که تولید این فیلم طول بکشد، در حال حاضر بیش از یک سال و دوماه است که بخشی از تمرکز خود را برای ساخت این فیلم سینمایی گذاشته‌ام، پس تحت هیچ شرایطی بی محابا ساخت آن را آغاز نخواهیم کرد.




سرمايه‌گذار جديد سينماي ايران⇐شغل اصلي من خودرو و مواد شيميايي است/ با نوروزبيگي خارج از سينما همكاري‌هايي در گذشته داشتم

سینماژورنال: جواد نورزبیگی تهیه کننده ای که سال قبل چند فیلم و از جمله “من دیه گو مارادونا هستم” و “بهمن” را با حمایت بانک پاسارگاد تولید کرده بود به تازگی یک پروژه مشترک با بالیوود به نام “سلام بمبئی” را تهیه کرد.

به گزارش سینماژورنال چندی قبل از سرمایه گذار “سلام بمبئی” که فرزند رییس صنف طلا و جواهر ایران است رونمایی شد.(اینجا را بخوانید)

اما این تنها فیلم سال اخیر نوروزبیگی نبوده است چرا که وی به جز “سلام بمبئی” سه فیلم آماده اکران دیگر را هم به عنوان تهیه کننده دارد؛ “ماحی”(داوود خیام)، “ربوده شده”(بیژن میرباقری) و “جاودانگی”(مهدی فردقادری) عناوین این سه فیلم هستند.

مسعود احمدی در خبرگزاری “برنا” اخیرا گزارشی ارائه کرده درباره سرمایه‌گذار این سه فیلم که جوانی است فارغ التحصیل مدیریت اجرایی یا MBA از یونان!

این سرمایه گذار روزبه حسینی‌کارگر نام دارد. جوانی که درباره کسب و کار خود به “برنا” می گوید: شغل اصلی من صادرات و وارادت خودرو و مواد شیمیایی  است.

این سرمایه گذار صنف خودرو و مواد شیمیایی درباره دلیلش برای فعالیت سینمایی بیان می دارد: به هنر و سینما علاقمند هستم، این مسئله موجب شد که به همکاری با فیلمسازان جوان و جویای نام روی بیاورم.

باید به سودآوری برسیم

وی ادامه می دهد: البته که به مسائل مادی و درآمدزایی سینما هم فکر می کنم و باید از فعالیت در این عرصه به سودآوری برسیم ولی در مجموع معتقد هستم که پتانسیل بالایی در همه عرصه ها از جمله سینما وجود دارد.

روزبه حسینی‌کارگر در جایی دیگر از گفتگوی خود بر بحث درآمدزایی تأکید کرده و می گوید: جدا از مباحث دیگر، بحث اقتصادی و درآمدزایی از سینما هم مطرح است چرا که اعتقادم بر این است که هم باید از فیلمنامه نویسان و کارگردانان جوان حمایت شود هم باید به جنبه های مادی و سودآوری هم فکر کرد.

پیشینه همکاری های غیرسینمایی با نوروزبیگی

این سرمایه گذار که نخستین فعالیت سینمایی اش حضور در تولید یک فیلم اولی به نام “ماحی” به کارگردانی داوود خیام بوده است درباره چگونگی این حضور می گوید: بعد از توافق‌های اولیه با داود خیام فیلمنامه را به دقت مطالعه کردم از محتوای سناریو راضی بودم. پس از آن با جواد نوروزبیگی در خصوص تهیه کنندگی “ماحی” به گفتگو پرداختیم به توافق و نتیجه لازم درخصوص حمایت از “ماحی” رسیدیم هرچند که در گذشته همکاری های دیگری در زمینه‌ای جدا از سینما با وی داشتم.

روزبه حسینی کارگر
روزبه حسینی کارگر

در کار کارگردانان دخالت نمی کنم

روزبه حسینی‌کارگر درباره تعامل با کارگردانانی که پول تولید آثارشان را فراهم کرده اظهار می دارد: اصلا به هیچ عنوان هم قصد دخالت در وظایف کارگردان‌ها را ندارم ولی شاید بنده فکر نو و جدیدی دارم ولی نمی‌توانم آن را پرورش بدهم پس باید افرادی که در این عرصه حضور دارند از حضور فکر ، نگاه جدید استقبال کنند همچنین در جهت رشد آن گام بردارند.

این آقای سرمایه گذار جوان نقطه نظرات جالبی هم درباره پاشنه آشیل سینمای ایران یعنی فقدان فیلمنامه های خوب دارد. وی می گوید: خیلی‌ها اعتقاد بر این دارند که پاشنه آشیل سینما نبود فیلمنامه خوب که در آن ساختارهای لازم رعایت شده‌باشد، است در صورتی که به نظرم این چنین نیست، افراد مستعد فیلمنامه نویس زیادی در سرتاسر کشورمان وجود دارند ولی مکان یا پایگاهی برای رشد آنها وجود ندارد.

حضور آنا نعمتی در دو فیلم از سه فیلم

به گزارش سینماژورنال هر سه فیلمی که حسینی کارگر در سرمایه گذاری آنها حضور داشته است تهیه کننده ای مشترک به نام جواد نوروزبیگی دارند. ضمن اینکه بازیگر اصلی دو فیلم از این سه فیلم یعنی  “ماحی” و “جاودانگی” آنا نعمتی است.




کاشان⇐ از آن “میعادگاه خشم” تا این میعادگاه خشم

سینماژورنال: ماجراي نشست يك فيلم “هنرو تجربه” در كاشان هر چه كه باشد ، براي آنهايي كه دقيق تر به موضوع فكر مي كنند حواشي جالب توجهي را  در ذهن خود متبادر مي يابند،  حاشيه هايي مهم تر از متن كه البته جوابشان هم در  حادثه هاي تكراري سالهاي گذشته نهفته است.

به گزارش سینماژورنال نخست آن كه از سال ٧٦ كه هنرمندان  علناً به واسطه  حضور نامزدي كه سالها سكاندار امور هنري و فرهنگي كشور بود وارد كمپين هاي تبليغاتي و سياسي اين نامزد و  آن نامزد شدند تا الان كه حدود دو دهه مي گذرد در موسم  هر انتخاباتي  حوادث مشابه به  كرات رخ داده كه هر دو طرف نيز  از بار خبري تبليغاتي  ماجرا سود خود را برده و به مقصود خود نائل  آمده است.

تقسیم کار ناخودآگاه؟

گويي يك اتحاد پنهان يا  تقسيم كار ناخودآگاه في مابين طرفين در قراردادي نامكتوب اما تا حدودي مشهود بسته شده تا با اجراي نمايشي تكراري هر جناحي راضي و خرسند برداشت ها و دستاوردهاي خود را براي خبر سازي ، كمپين سازي ، جمع آوري راي و … داشته باشد و اين ماجرا نيز تا اينجا براي طرفين ماجرا بسيار خوب به  پيش رفته است ، بخصوص كه فرد مورد هجمه ، بازيگري است كه در يك فيلم به زعم کارگردان استعاري كه مورد حمايت كامل مالي يك بانك بوده نقشي فراتر از يك بازيگر داشته است؛

فيلمي كه مشاور آن  يك فرد فرهنگي مشهور از حلقه  تيوريسين هاي فرهنگي نظام بوده و تابش آفتاب حقيقت بعد از ده روز بارش بي امان برف را در ده روز سخت و طاقت فرسا كه مي تواند نمادي از ده روز  پاياني  دوره پرالتهاب و سخت مبارزه عليه رژيم شاه تلقي شود، نشان مي دهد.

فيلمي كه استعاري اگر تلقي شود به شدت مدافع انقلاب اسلامي است و از اين رو ماجراي كاشان از اين حيث براي اين بازيگر مي تواند در آن تعادل بخشي و موازنه الاكلنگي بين جناح ها كمك كند آن  هم زماني كه سازنده آن فيلم هم در مصاحبه اي خواسته بود عليرغم چيزي كه فيلمش مي گويد ژستي اپوزيسيون وارالبته  به شكلي مليح  و نه به اصطلاح گل درشت به خود بگيرد.(اینجا را بخوانید)

مشکل عقاید سیاسی است یا پوشش؟

اما دومين نكته، مدعايي است  راجع به مردم  دارالمونين كاشان و مخالفت ذاتي  شان با مصاديقي كه يك نمونه اش حضور يك بازيگر حالا ميانسال  بعد از انقلاب اسلامی با  پوشش ، در سينما و در يك جلسه پرسش و پاسخ است، چيزي كه براي فرار از  طرح عقايد سياسي اين بازيگر و جناحي كه به آن دلبسته و وابسته است ،به عنوان دليل  اصلي اين هجمه ، عناويني چون مورد تاييد نبودن پوشش او  و مواردي از اين دست ، بازگو مي شود.

از “طوقی” تا “ذبیح” و “میعادگاه خشم” همه در کاشان فیلمبرداری شد

اما نكته جالب آنكه اگر دارالمومنين يا دارالعباده  خواندن بعضي شهرها را در پهنه ايران كه كل كشور به صفت اسلامي خوانده ميشود يك نكته انحرافي در اطلاعيه مذكور  بدانيم و به نويسندگان آن بيانيه اطلاع دهيم علاوه بر كاشان، همزمان قم و اردبيل و سبزوار هم خود را پايتخت و خاستگاه شيعه در ايران مي دانند و مي خوانند، سرانجام به اين موضوع اصلي مي رسيم كه اين كاشان كه مردم مومنش امروزه تاب تحمل يك بازيگر با پوشش را در سالن سينمايشان ندارند، چهار دهه پيش كه بايد قاعدتا سنتي تر مي بوده اند در شهري زندگي مي كردند كه يك پاي ثابت  فيلمسازي براي ساخت فيلم هايي بود كه ستاره هاي سابق سينماي  پيش از انقلاب با استانداردهاي آن زمان در آنها به ايفاي نقش مشغول مي شدند.

از “طوقي” علي حاتمي تا “ذبيح” متوسلاني و “ميعادگاه خشم” سعيد مطلبي و  ده ها فيلم  ديگر ايراني كه به واسطه خلوتي شهر ، معماري فوق العاده جذاب و نزديكي اش به كوير ، تهران و اصفهان و همچنين تكرار موفقيت  تجاري فيلم هايي چون “طوقي” در كاشان فيلمبرداري شده است، حتي فيلم هاي روشنفكرانه ي آن زمان چون “آدمك” خسروهريتاش كه بيشتر از فيلم هاي جريان اصلي، خط قرمز هاي امروزين را رعايت نمي كردند و حتي از خط قرمزهاي مميزي ديروز هم مي گذشتند  در كاشان و ابيانه و … فيلمبرداري شده اند.

از “غارتگران” تا “سفیر” فریبرز صالح

همچنين مجموعه هاي بيشماري نيز از پيش از انقلاب و از زمان “غارتگران” و “سمك عيار” به اين سو در  كاشان  تصوير برداري شده كه آخرين آن به يكي از مجموعه هاي نوروزي  سه سال پيش سيما باز مي گردد و اگر اصلاً اين سابقه قابل توجه در امر فيلمسازي در اين شهر نبود بي شك بيگ پروداكشن اول انقلاب ، “سفير” فريبرز صالح به كاشان نمي رفت.

اصلاً از نيمه دوم دهه ي چهل كه آغاز رونق فيلمسازي در ايران به حساب مي آيد تا نيمه دوم دهه شصت كه مهمانسراي شريتي يا كافه شربتي در كاشان باز بود ، هر روزه تعداد بسيار زيادي از بازيگران سينما و تلويزيون و ستاره هاي مشهور  آن زمان را مي شد ، در آن محل به واسطه حضور كاري در اين شهر ديد، اتفاقي كه شايد در يك پاتوق خاص در تهران كمتر اتفاق  مي افتاد ، حال چگونه بايد پذيرفت  همين مردم ناگهان به طور خودجوش پس از ديدن اولين بازيگر در شهر خودشان اين چنين شوك شده و به هم ريخته و بر انگيخته شده اند كه كار به اينجا رسيده است؟

دستاورد تبلیغاتی برای بازیگری که به ظاهر مظلوم واقع شده

باور اين موضوع بسيار سخت است همانقدر سخت كه باور كنيم  ماجراي رخ داده براي اين بازيگر براي او دستاورد تبليغاتي ويژه آن هم در آستانه انتخابات نداشته باشد.




روایت فاطمه معتمدآریا از اتفاقات کاشان…

سینماژورنال: فاطمه معتمدآریا که روز یکشنبه چهارم بهمن، برای شرکت در جلسه پرسش‌وپاسخ فیلمی هنروتجربه ای به نام «یحیی سکوت نکرد» در سینمای شهر کاشان، به این شهر سفر کرده بود، با مخالفانی روبرو شد که چندان علاقه ای به حضور وی در این شهر نداشتند. “ایلنا” از قولمصطفی جوادی‌مقدم رئیس اداره فرهنگ و ارشاداسلامی شهرستان کاشان نوشته که نماینده ولی فقیه، امام جمعه کاشان، شورای فرهنگ عمومی شهرستان کاشان و سایر ارگان‌ها با حضور خانم معتمدآریا در نشست مخالف بودند.

به گزارش سینماژورنال از آن سو “رسانیوز” گزارش کرده که یک روز بعد از ماجرای کاشان برخی از حاضران در جلسه تفسیر قرآن آیت الله نمازی امام جمعه کاشان با فریاد “الله اکبر” و “مرگ بر منافق” و “تکلیف مسؤولینی را که فرش قرمز پهن کردند روشن کنید”، حمایت خود را از نماینده ولی فقیه در کاشان اعلام کردند و در پایان طوماری را که در محکومیت حضور هنرپیشه کشف حجاب كرده در کاشان بود امضاء کردند!

معتمدآریا در گفتگو با “شرق” روایتی از اتفاقاتی که در کاشان برایش رخ داده بیان کرده است و هرچند در ابتدا از خوشحالان حضورش در این شهر سخن گفته و خوشحالی اش از حضور این خوشحالان(!) اما در انتهای گفتگو به صراحت بیان کرده که توهین، تهمت و دروغ را نمی پذیرد.

سینماژورنال متن کامل گفته های معتمدآریا را ارائه می دهد:

‌در سفر شما به کاشان، چه اتفاقی افتاد؟
یکشنبه بعدازظهر برای جلسه پرسش‌وپاسخ فیلم «یحیی سکوت نکرد» به‌همراه کارگردان و عده‌ای از مسئولان سینما تجربه به کاشان رفتیم. در ورودی شهر گروهی از هنرمندان و هنردوستان، به استقبال ما آمدند، با هم گشتی در شهر زدیم و از آن‌همه زیبایی در معماری این شهر انرژی گرفتیم. سری هم به موزه عروسک‌ها زدیم. وقتی به سینما رسیدیم، به ما گفتند که از در پشتی وارد شویم، خوشبختانه سالن تقریبا پر بود. جلسه پرسش‌وپاسخ بسیار خوب برگزار شد و ساعتی دوست‌داشتنی را گذراندیم. در طول نشست سروصداهایی از بیرون شنیده می‌شد و مسئولان مرتب در رفت‌وآمد بودند. جلسه تمام شد و ما هم به تهران برگشتیم… .
‌فقط همین؟
این چیزی است که من دوست دارم از سفرم به کاشان در خاطرم بماند.
 ‌می‌شود در مورد اتفاقات ناخوشایندش بگویید؛ آنهایی که دوست دارید فراموش کنید!؟
(قدری مکث) بیانش سخت است… ، واقعیت این است که در آنجا عده‌ای که به هر دلیل مخالف من بودند، به حضورم در شهرشان اعتراض کردند و عده‌ای هم از حضورم بسیار خوشحال شدند و من خوشحال‌تر که بار دیگر به شهری قدم گذاشته‌ام که هنوز بوی تمدن و تفکر می‌دهد. این اتفاقی است که در کاشان افتاد.
‌ نمی‌خواهید جزئیات بیشتری را  بگویید؟
خب، ترجیح می‌دهم از جزئیات خوب حرف بزنم، از جوانان بااستعدادی که با سؤالات دقیق و حساب‌شده در مورد فیلم ما را غافلگیر کردند و این دستاورد بزرگی برای سینمای هنروتجربه بود و دیگر از نظم و انضباط و درایت و همکاری مقامات و مسئولان سینمایی و همچنین از همراهی سینماگران کاشان باید بگویم که بسیار سپاسگزار آنها هستم. من از سفر به کاشان اینها را همیشه به‌ خاطر خواهم داشت… ،چیز دیگری هم لازم است؟…
‌گویا اتفاقات دیگری هم افتاده بود؟
ببینید من با اینکه کسی با کار من و حرفه‌ام و حتی خود من مخالف باشد مشکلی ندارم ولی رفتارهای تهاجمی، توهین، بی‌احترامی، دروغ، تهمت و بی‌قانونی را نمی‌پذیرم و این اتفاقی است که در آنجا افتاد و من علاقه‌ای هم به بیان و شرح جزئیات اتفاقات ناخوشایند ضدفرهنگی ندارم. فقط امیدوارم برگزاری این‌گونه جلسات هنروتجربه برای سینماگران پربارتر و مفیدتر تداوم داشته باشد. البته آرزو می‌کنم بعضی از تجربیات ناخوشایند هم دیگر تکرار نشود.

 




رمزگشايي عجيب و حيرت‌آور از نمادهاي فيلم بانك پاسارگاد توسط كارگردانش!/ از آن بهمن تا اين بهمن چه اشاراتي نهفته است…

سینماژورنال: از جمله محصولاتی که سال قبل با بودجه بانک پاسارگاد و به تهیه کنندگی جواد نوروزبیگی تولید شد “بهمن” بود.

به گزارش سینماژورنال این فیلم علیرغم هزینه ای که صرف آن شد اما در جشنواره سی و سوم چندان مورد توجه قرار نگرفت و در اکران هم از گروه “هنروتجربه” سردرآورد.

به تازگی رسانه اصولگرای “سینماپرس” که وابسته به رییس سابق سازمان سینمایی است در گفتگو با کارگردان “بهمن” به طرح شبهاتی درباره مفاهیم نمادگرایانه فیلم پرداخته است.

متن کامل این گفتگو را بخوانید:

* آقای فرشباف ابتدا از خودتان بگویید.

ـ در سال ۱۳۶۴ در گنبد کاووس به دنیا آمدم. از سال ۸۲ تا ۸۶ در دانشگاه هنر رشتۀ سینما می‌خواندم. از سال ۸۵ در ورک‌شاپ‌های آقای کیارستمی شرکت کردم و فارغ التحصیل شدم. مقداری نیز با ایشان کار کردم. سال ۱۳۹۰ فیلم اولم به نام «سوگ» را ساختم که در ۵۴ جشنواره خارجی شرکت کرد و بعد از فیلم جدایی نادر، مهم‌ترین فیلم سال ایران در جشنواره‌ها بود.   جوایز بهترین فیلم سال در آسیا و همچنین پوسان (کره جنوبی) را گرفت، و در ۱۰ ایالت امریکا اکران شد. در آنجا با جشنواره ساندنس و لابراتوار فیلمنامه‌نویسیِ آنها آشنا شدم و طرح فیلمنامۀ بهمن را معرفی کردم که جزو دوازده طرح انتخابی، پذیرفته شد. آنها در یک بازۀ ۱۰ روزه با بهترین فیلمنامه‌نویسان هالیوود روی این طرح‌ها کار می‌کنند. من یک دورۀ ۹ ماهه در امریکا بودم و روی فیلمنامه بهمن کار کردم. سپس برای ساختنش به ایران آمدم. با آقای نوروزبیگی کار کردم و فیلم بهمن ساخته شد.

* نسخۀ اولیه فیلمنامه‌تان را دارید؟

[آقای فرشباف، نسخۀ انگلیسی فیلمنامه بهمن (Avalanche) را از کمد درمی‌آورد.]

ـ این حاشیه‌ها، دستخط هوارد روآدمن است، رئیس اتحادیۀ فیلمنامه نویسان امریکا که جزو بزرگترین آدم‌ها است. نام کاراکتر اول فیلمنامه، «نازی» بود که به دلیل تشابه با حزب نازی، آن را به «هما» برگرداندیم. نام شوهر نیز «حمید» بود که به خاطر بازی آقای احمد حامد، آن را به «احمد» تغییر دادیم. فیلمنامۀ اولیه، قصۀ بیشتری داشت. مثلاً یک دکتر در بیمارستان بود که از قصه حذف شد و همچنین نقش خواهر (خانم یزدانبخش) کم‌رنگ‌تر شد.

* چرا فیلم “سوگ” هنوز اکران نشده است؟ مگر مشکلی دارد؟

ـ قرار است بهار در گروه هنر و تجربه، اکران شود. آنها ترجیح دادند که ابتدا با فیلم “بهمن” به مخاطبان شناسانده شوم. گفتند این فیلم به دلیل حضور خانم معتمد آریا تماشاگران را به سینما می‌کشاند. وگرنه تا به حال، به آثار من اصلاحیه نخورده است؛ نه در وقت صدور پروانۀ ساخت و نه پروانۀ نمایش.

* از آقای کیارستمی چه چیزهایی یاد گرفتید؟ ایشان روی شما چه اثری داشته است؟

ـ آقای کیارستمی آدم بسیار تأثیرگذاری است و ناخودآگاه بر آدم‌های اطرافشان تأثیر می‌گذارند. ردّ پای ایشان را می‌توانید در آثار کسانی که با ایشان کار کرده‌اند ببینید. از آقای جعفر پناهی که در زیر درختان زیتون (۱۳۷۲) دستیار ایشان بود؛ آقای بهمن قبادی در فیلم باد ما را خواهد برد (۱۳۷۸) دستیارش بود؛ آقای حسن یکتاپناه که با فیلم جمعه (۱۳۷۸) جایزۀ دوربین طلایی کن را گرفتند جزو دستیاران آقای کیارستمی بوده‌اند؛ خانم نیکی کریمی شروع مستندسازی و رفتن به سمت کارگردانی را مدیون آقای کیارستمی هستند؛ و همینطور خانم مانیا اکبری. و اینها در حالی است که آقای کیارستمی چیزی را به اطرافیانش تحمیل نمی‌کند. ولی اصرار دارد که همه باید کار کنند تا محصول داشته باشند. لذا افراد بسیاری از شاگردهای ورک‌شاپ ایشان به تولید حرفه‌ای سینمای ایران پیوسته‌اند؛ فائزه عزیزخانی با فیلم روز مبادا (۱۳۹۳)، علی کریم که دو فیلم ساخته، عادل یراقی که دومین فیلمش را امسال ساخت، امسال پوریا پارسا مقام می‌خواهد فیلمش را بسازد، آناهیتا قزوینی‌زاده جوایزی گرفته است، همۀ اینها بچه‌های آقای کیارستمی هستند.

* کیارستمی یک نگاهی به سینما دارد که باب طبع خیلی‌ها نیست. مثلاً با اینکه آقای پوراحمد در خانۀ دوست کجاست؟ (۱۳۶۵) دستیار ایشان بوده ولی راهش را از او جدا کرده است.

ـ بله. پوراحمد مثال خوبی است. البته کیارستمی نگاه انسانیِ فیلم‌های پوراحمد را خیلی می‌پسندد. می‌دانم که شب یلدا (۱۳۸۰) را خیلی دوست دارد. اما مثلاً مدل فیلمسازی بهمن قبادی که راهش را از کیارستمی جدا کرده، مورد تأیید ایشان نیست. نمی‌شود با دستیاری آقای کیارستمی، این نوع نگاه را تقلید کرد.

* مهم‌ترین چیز‌هایی که شما از آقای کیارستمی گرفتید چیست؟

ـ در سفری که برای انتخاب لوکیشن رفته بودیم هم‌صحبت شدیم و از اظهار نظرهایش دربارۀ زندگی چیزهای زیادی آموختم. حتی از عکس‌هایی که می‌گرفت. ایشان به ما می‌آموزد که چطور به اطرافمان نگاه کنیم.

* به وقت تماشای فیلم سوگ، بدون اینکه بدانم شما شاگرد آقای کیارستمی بوده‌اید، از شکل لوکیشن‌های طبیعت، نوع کادربندی و ساختار فیلمتان فهمیدم که شاگرد ایشان هستید.

ـ من در آن دوران بسیار تحت تأثیر آقای کیارستمی بودم و می‌خواستم از او الهام بگیرم. استاتیک آن فیلم، کاملاً وامدار سینمای ایشان است. اما بهمن، نه.

* دربارۀ ایدۀ بهمن توضیح دهید.

ـ ایدۀ بهمن بعد از خواندن داستان کوتاه «برف» نوشتۀ خانم آن بیتی (Snow by Ann Beattie) به ذهنم خطور کرد. این داستان از دید زنی است که خاطرات خود را مرور می‌کند و می‌گوید که برف شدیدی آمده و راه‌ها بسته است و اینها. ایدۀ اولیۀ فیلم بهمن نیز ماجرای زنی است که از پشت پنجره دارد به برف نگاه می‌کند و راه‌ها بسته است و او نمی‌تواند خارج شود. او به چیزهایی فکر می‌کند و این تردید به سراغش می‌آید که آیا این مسیری که رفته درست است یا نه. موقعیت ابتدایی از اینجا وام گرفته شده است. شخصیت‌های هما و پیرزن را از الگوی مادر و مادر بزرگم ساختم. رابطۀ این دو نفر را با آن ماجرای تخیلی که اگر ۱۰ روز مداوما برف ببارد چه می‌شود تلفیق کردم و منجر شد به این بی‌خوابی شخصیت هما.

* نام پیرزن ـ شتی ـ مخفف چیست؟

ـ هیچ. من از بچگی به مادر بزرگم می‌گفتم «شتی». اسمش شفیق بود و من نمی‌توانستم تلفظ کنم. لذا این اسم روی ایشان ماند.

* من قصۀ کوتاه خانم آن بیتی را خوانده‌ام. ایشان معلم داستان‌نویسی بوده است. برای اینکه به شاگردانش نشان دهد که داستان دوم شخص را چطوری می‌نویسند این را نوشته است. قصه‌اش اصلاً درام ندارد. نمی‌دانم شما چه استفاده‌ای از آن کرده‌اید؟

ـ من فقط دو سه تصویر از آن برداشتم. زنی پشت پنجره، مرور کردن خاطرات و فضای برف. صرفاً یک جرقه برای من بود. گاهی ممکن است جرقۀ یک فیلم با تماشای یک عکس زده شود یا شنیدن خاطرات یک نفر. شبی که طرح این قصه را ریختم بعد از خواندن این دو صفحه بود. آن وقت، درگیر بیماری مادربزرگم بودم و به بحران میانسالی مادرم فکر می‌کردم. به فکرم رسید قصۀ فیلم، دربارۀ یک پرستار باشد که در اتاق بیمارستان گیر کرده و نمی‌تواند بیرون بیاید.

* شخصیت‌های فیلم، اندک است.

ـ به نظر می‌رسد که هما، ایزوله شده است. او با پنج شخصیت دیگرِ فیلم نمی‌تواند ارتباط بگیرد. یعنی موضوع فیلم، همین عدم ارتباط است. فیلم تا دقیقه ۷۵ بر این تنهایی تأکید می‌کند. حتی موضوع فیلم اولم نیز، عدم ارتباط پسرک با اطرافیانش است. در فیلم بعدی‌ام نیز همین موضوع وجود دارد. من فکر می‌کنم مهم‌ترین بحران آدم‌ها در وقتی است که توانایی ارتباط با دیگران را از دست می‌دهند.

* شخصیت‌های فیلم بهمن خیلی عجیبند و شما هم اطلاعاتی از آنها نمی‌دهید. مثلاً احمد معلوم نیست چرا نویسندگی را ترک کرده و چرا بطور ناگهانی به نویسندگی روی می‌آورد، یا اینکه زن طبقۀ بالا که پیانو می‌نوازد کیست؟ مخاطب فقط نیم ثانیه تصویر او را از ویزور درب می‌بیند…

ـ او را در ۱۲ فریم نشان می‌دهیم. بس نیست؟ (خنده) حق با شما است. کم است. طراحیِ ما روی کاغذ، این بود که هما به خانه بیاید و ببیند که در غیاب او چه اتفاق‌هایی افتاده است. در غیبت اوست که کسری خالکوبی کرده و ماجراهای خودش را با دوستش داشته است، در غیاب اوست که شوهرش شروع به نویسندگی می‌کند و ارتباط با زن همسایه و غیره. او می‌فهمد که چه زندگیِ سستی داشته است. لذا شروع می‌کند به شک کردن. لذا آن نشانه‌ها بیشتر برای من، معرّف شخصیت هما هستند و کاشتن بذر تردید در دل او. لذا اطرافیان هما را نابازیگر چیدم تا او مانند یک ملکۀ درام بدرخشد. برای ما مهم نبود که احمد (شوهر هما) با زن همسایه، ارتباط دارد یا نه. ما نیز حکم ندادیم و همین ابهام برای فیلم ما کافی است.

* اشارات فیلم، خیلی کمرنگ هستند. مثلاً من در نوبت دوم تماشا بود که متوجه بشقاب‌ها شدم که می‌توانست نشانۀ این باشد که زن همسایه به این خانه آمده است.

ـ بسیار خوب دیده‌اید. پس، دیده می‌شود. علتش این است که ما نمی‌خواستیم که مخاطبان بعد از فیلم بتوانند به‌راحتی بگویند که مشکل زن چیست. فقط مواردی باشد که نشان بدهد هما به افسردگی مبتلا شده است.

* فیلم بهمن را دو بار در جشنواره فجر تماشا کردم و امروز برای این مصاحبه در نوبت سوم آن را دیدم.

ـ پس چه زجری کشیده‌اید!

* شاید حالا بتوانم مواردی را برای افسردگی هما بشمارم ولی باز هم مطمئن نیستم که درست باشند. مانند: شب‌کاری، مشکل عدم ارتباط او با شوهرش و درک نکردن همدیگر، پسرش کسری که به امریکا رفته و هما کشف می‌کند که او همجنس‌باز بوده است، برف مداومی که می‌آید، عدم وجود خورشید، دکتر شمس که به مسافرت رفته و ما او را اصلاً نمی‌بینیم و نامش که استعاره‌ای است از نبودن خورشید.

ـ بله همه‌اش درست است. پس من خیالم راحت شد که فیلمنامۀ خوبی نوشته‌ام.

* چرا علاقه دارید که اینقدر مینی‌مال کار کنید و قطره قطره اطلاعات بدهید؟

ـ فضای فیلم این استراتژی را داد و من علاقۀ چندانی به این روش ندارم. مثلاً درام فیلم سومم که می‌خواهم بسازم خیلی قوی است. اما قصۀ بهمن به عمد سعی می‌کند تا پایان به نقطۀ اوج نرسد. فکر می‌کنم که این موضوع از دقیقۀ ۱۵ تا ۲۰ به تماشاچیان منتقل می‌شود و آنها می‌فهمند که این فیلم، به حسّ و فضا می‌پردازد و فیلم قصه‌گو نیست. می‌خواستم بعد از چند بار نشان دادن خانم معتمد آریا جلوی پنجرۀ بیمارستان، تماشاگر بتواند در انتها ذهن او را بخواند و بفهمد که او چه می‌کشد.

* به نظرم عمد داشتید که روایت اول شخص نباشد. وگرنه با نریشن، مشکل ذهن‌خوانی حل می‌شد.

ـ بله. آقای نوروزبیگی و دهقان و حتی پوریا پارسا مقام همین پیشنهاد را کردند که تصاویر، خیلی زیباست ولی تماشاچی مقصودت را متوجه نمی‌شود. پس برایش نریشن بنویس. می‌دیدم که برخی فیلمسازان در مرحلۀ پس‌تولید این کار را می‌کنند. من هم اگر می‌کردم تماشاچیانِ فیلمم سه برابر می‌شد. کاری نداشت. خانم معتمد آریا برای تماشاگر به‌آرامی نجوا می‌کرد و حسّ خود را نسبت به شوهر و پسرش می‌گفت. اینها را می‌شد در آن نماهای عبوری و لانگ شات بگذاریم. به لحاظ ساختاری، غلط هم نبود. ولی نخواستم. چون فیلمم از اصل خودش دور می‌شد و آن جادویی که دنبالش بودم را از بین می‌برد. و یا آن جاه‌طلبی که من برایش این فیلم را ساختم، محو می‌کرد.

* کدام جاه‌طلبی؟

ـ همین که گفتم. آن لایه‌ای از ابهام که تماشاچی به تصویر این زن نگاه کند و آنچه را که در ذهن او می‌گذرد درک کند. حتی اگر مشخصاً نتواند آن را توصیف نماید.

* این کار، فقط از عهدۀ یک تماشاگر بسیار حرفه‌ای برمی‌آید.

ـ من نامه‌های خوبی دریافت کرده‌ام از کسانی که ربطی به سینما نداشته‌اند. یک خانم پنجاه ساله در فیسبوک برایم پیام گذاشته بود که این فیلم قصۀ زندگی من است. لذا نمی‌شود به‌ راحتی تماشاگران را دسته‌بندی کرد. من مخالف این هستم که بگوییم سینما مخاطب عام و خاص دارد. یعنی بعضی فیلمساز‌ها برای سرگرمی فیلم می‌سازند و برخی دیگر برای غیرسرگرمی. مثلاً آن کسانی که تارکوفسکی می‌بینند نیز سرگرم می‌شوند. آنها که برای زجر کشیدن و تفکر به سینما نمی‌آیند. جنس سرگرمی‌ها با هم تفاوت می‌کند. مخاطبی وجود دارد که با فیلم بهمن سرگرم می‌شود و مخاطب دیگر، نه. پس قصد من این نبوده که فیلمی بسازم که آدم‌ها را در سینما زجر بدهد. اما فیلم من، دستۀ کمتری از آدم‌ها را سرگرم می‌کند.

* خودتان الآن می‌گفتید که برای نوبت سوم چه زجری کشیده‌اید!

ـ شوخی بود. به خاطر نقدهایی بود که بعد از جشنواره نوشتند که شما نمی‌دانید که ما چه زجری کشیدیم تا فیلم تمام شد. می‌خواستم با نویسندۀ آن نقدها شوخی کنم.

* فیلم بهمن با اینکه می‌گویید از سینمای آقای کیارستمی دور است اما اینطور نیست. ریتم کند این فیلم را می‌توان با خانۀ دوست کجاست؟ (۱۳۶۵) مقایسه کرد. وقتی خانۀ دوست از تلویزیون پخش  می‌شد من همزمان در شبکۀ دیگر اخبار گوش می‌کردم و چیزی را هم از دست ندادم.

ـ اینطور نیست. ظاهر خانۀ دوست، خیلی ساده است اما کارگردانیِ پیچیده‌ای دارد. شما را ارجاع می‌دهم به مقاله‌ای از فرودون در کایه دو سینما، که به مناسبت بیست سالگی خانۀ دوست نوشته است. در آنجا روایت پیچیدۀ فیلم را شرح می‌دهد.

* لطفاً موارد استثناء را کنار بگذارید. اینکه کسی ممکن است زندگی خودش را در فیلم شما دیده باشد و آن را تا انتها تماشا کند، یک استثناء است. اینها نباید برای شما ملاک و معیار داوری باشند. سؤال این است که این فیلم آیا با زبان مخاطب سینما حرف می‌زند؟

ـ زبان سینما را چه کسی بلد است؟ مثلاً فیلم روباه زبان مخاطب عام را بلد است؟ این زبان آنقدر پیچیده است که قابل پیش‌بینی نیست. در هالیوود سالانه حدود پنجاه فیلم هستند که کمتر از حد انتظار می‌فروشند و بالعکس. حتی آنها هنوز نتوانسته‌اند پیش‌بینیِ دقیقی از فروش فیلم‌ها داشته باشند. تئوریسین‌های این موضوع در کار خود وامانده‌اند. بهتر است منِ فیلمساز به جای اینکه دغدغۀ زبان مخاطب عام را داشته باشم سعی کنم چیزی را که عمیقاً به آن معتقدم، با دیگری به اشتراک بگذارم. حالا اگر خوش‌شانس بودم و مخاطب بیشتری جذب کردم خوشا به حالم و لذتش را می‌برم. وگرنه، کمتر لذت می‌برم.

* یکی از مشخصات زبان مخاطب سینما، صراحت است. اما شما دارید با کنایه و اشاره حرف می‌زنید. بسیاری از مخاطبان اصلاً اهل کنایه نیستند.

ـ می‌دانم. لذا آن مخاطبان عام را از دست می‌دهم. اما مخاطبان اندکی که اهل اشاره هستند مرا انتخاب می‌کنند و این فیلم را می‌بینند. من خودم مخاطب فیلم‌های صریح نیستم. چرا باید دروغ بگویم؟

* فیلم کنایی ساختن، هوشمندی بیشتری می‌خواهد. اما مردم که برای حل پازل به سینما نمی‌آیند.

ـ این را قبول دارم که این چیزها در فیلم بهمن ایراد دارد. من دو سال روی این فیلم وقت صرف کردم. اما الان که دو سال از ساختش می‌گذرد و من از آن فاصله گرفته‌ام تعصب خود را از دست داده‌ام و می‌پذیرم که باید اندکی گل‌درشت‌تر کار می‌کردم تا تماشاچی ارتباط بهتری با هما برقرار کند و او را بفهمد. نه اینکه به فیلمنامه ماجراهایی اضافه کنم بلکه همان خطوط ظریف را بایست پررنگ‌تر می‌کردم. لذا این چیزهایی را که شما در نوبت دوم متوجه شده‌اید را در نوبت اول درمی‌یافتید. این ضعف را در بهمن قبول دارم. گمان می‌کردم که این استراتژی روایی، کافی است. ولی نبود.

* پیش‌فرض شما این بوده است که مخاطبان سینما، آدم‌هایی با ضریب هوش بسیار بالا هستند که اشارات شما را درک می‌کنند.

ـ بله، اشتباه بوده است.

* چون به هر حال سالن سینما یک مکان عمومی است. حتی تماشاگران خاص گروه هنر و تجربه، نیز برای فیلم بهمن همچون مخاطب عام تلقی می‌شوند و فیلم شما برای آنها نیز ثقیل است. یک کارگردان تئاتر لهستانی به نام یرژی گروتوفسکی بود که در جشن هنر شیراز فقط کسانی را به تئاترش راه می‌داد که در آزمون ورودی پذیرفته می‌شدند. شما هم باید آزمون مشابهی برگزار کنید. چون درک فیلم بهمن، یک نشانه‌شناسی خاصی می‌خواهد.

ـ نه، واقعاً این را قبول ندارم.

* شما فرض کنید که به جای خانم معتمد آریا یک بازیگر معمولی یا حتی ناشناس نقش هما را بازی می‌کرد. آیا همین تعداد اندک هم به تماشای فیلم شما می‌آمدند؟

ـ در این صورت این فیلم را نمی‌ساختم. به هر حال انتخاب من باعث شده که ایشان در فیلم باشند. مثل این است که بگویید اگر برف در این فیلم نبود چه می‌شد.

* قاعدتاً فیلمنامه باید خودش جذاب باشد و مخاطب را به سینما بکشاند و فیلم نباید متکی به بازیگرانش باشد.

ـ کار به آنجا رسید که به اقای نوروزبیگی گفتم اگر خانم معتمد آریا نباشد من این فیلم را نمی‌سازم. مشخصاً من باید بازیگری می‌گذاشتم که کلوزآپ او، تماشاچی را در این فیلم بدون قصه، نگه دارد.

* منظورتان این است که در حین نگارش فیلمنامه، وجوه بازیگری خانم معتمد آریا را در نظر داشته‌اید؟

ـ بله. در نسخۀ دوم که سن زن را بالا بردیم، تنها کاندیدای ما فقط خانم معتمد آریا بود. این را به آقای نوروزبیگی هم گفتم که احتمال دارد که حتی یک سال برای آمدن ایشان صبر کنیم. چون بهمن، فیلم بازیگر است، فیلمِ همان بازیگر است. هیچ پلانی در فیلم نیست که خانم معتمد آریا در آن نباشد. یا خودش هست یا خواب او یا نمای نظرگاهش (P.O.V.). به همین دلیل باید بازیگری باشد که تماشاگر بتواند ۹۰ دقیقه با او همراهی کند. لذا این جزو استراتژی نوشتن ما بود. وقتی ما می‌نوشتیم مواردی را خالی گذاشتیم. چون روی خطوط چهرۀ خانم معتمد آریا حساب کرده بودیم.

* اینکه گفتید اطرافیان معتمد آریا را بازیگر غیرمشهور گذاشته‌اید در جشنواره‌های خارجی که خانم معتمد آریا را هم نمی‌شناسند.

ـ مقصودم توانایی اجرا بود و نه بخش ستاره بودن او.

* فیلمبرداری آقای بهمنش مخصوصاً در صحنه‌ها برفی، چشمگیر است.

ـ بله. آن انرژی‌ که برای فضای برفی گذاشته شده برای آن بود که بتواند یک وهم و کابوسی را ایجاد کند تا خطوط کمرنگ قصه جبران شود. لذا فیلمبرداری هومن بهمنش، صدای آقای علویان، جلوه‌های ویژۀ آرش آقابیگ و بازی خانم معتمد آریا کمک شایانی به این موضوع کرده‌اند.

* سهم خانم مرعشی در فیلمنامه چیست؟

ـ خیلی زیاد. قبل از رفتن من به امریکا، ما ۹ ماه به طور مکاتبه‌ای روی این فیلمنامه کار کردیم و بعد از بازگشت نیز ۸ ماه کار کردیم؛ سه روز در هفته، و هر روز حدود ۸ تا ۱۰ ساعت.

* ایشان را چطور پیدا کردید؟

ـ از طریق همسرشان حسام اسلامی که مستندساز است. او تدوینگر من در فیلم سوگ بود. فیلم بهمن، اولین کار فیلمنامه‌نویسی خانم مرعشی است. ایشان امسال جایزۀ جلال را برد. یک رمان دیگر نیز در دست چاپ دارند. من قبلاً دو داستان کوتاه خوب در «همشهری داستان» از او خوانده بودم.

* اما در فیلم بهمن، این همه زحمت و تلاش که می‌گویید دیده نمی‌شود.

ـ اینجا برای اول بار برای شما اقرار می‌کنم که خطای ما در چه بود. ما برای فیلم بهمن، یک فیلمنامۀ بسیار مهندسی‌شده و دقیق در حدود ۱۰۰ دقیقه نوشته بودیم. اما در مرحلۀ تدوین دیدیم که فیلم به ۱۴۰ دقیقه رسیده است. لذا مجبور شدیم دو کاراکتر را تماماً حذف و مقداری از قصه‌ها را نیز کمرنگ کنیم. یعنی در تعدادی از کاشت و برداشت‌های فیلم، فقط مرحلۀ برداشت باقی مانده است.

* اگر ریتم را در فیلمبرداری تند می‌کردید، به این مشکل برنمی‌خوردید.

ـ نه اینطور نیست. زمان فیلمنامۀ ما طولانی بود.

* زمان فیلم را از روی متن فیلمنامه، می‌توان تخمین زد. خطای شما در کجا بود؟

ـ ما یک فیلمنامۀ ۱۴۰ دقیقه‌ای نوشته بودیم. موضوعات مطرح‌شده در فیلم از قبیل بی‌خوابی، سکون، بیماری و… باعث کُند شدن ریتم فیلممان شد. لذا مقدور نبود آن سکانس‌ها را با سرعت دو برابر فیلمبرداری کنیم. از ابتدا باید طرح یک فیلمنامۀ ۹۰ دقیقه‌ای را می‌ریختیم.

* ریتم شما در خیلی جاها، بطئ است. مانند سکانس آمدن میلاد به خانه برای بردن سگ. مخصوصاً که در آخر، سگ را هم نمی‌برد. تنها اطلاعی که این سکانس به مخاطب می‌دهد این است که جملۀ خالکوبی پسر چه بوده است. البته این سکانس از موارد قابل تحمل در فیلم شماست.

ـ بله. خیلی‌ها می‌گویند این سکانس باعث روان شدن فیلم شده است. چون دو تا آدم دارند با هم حرف می‌زنند.

* بعد از جشنواره آیا دخل و تصرفی در فیلم کردید؟

ـ بله. ۱۳ دقیقه از زمان فیلم، کم کردیم. از ۱۰۲ دقیقه به ۸۹ دقیقه رسید. مثلاً سکانس بیرون بردن پیرزن، بازگشت هم داشت که حذف شد.

* پوشش پیرزن در این سکانس، شبیه سکانس پایانی ئی. تی (۱۹۸۲) شده است.

ـ بله. خودمان هم می‌خندیدیم و می‌گفتیم که شبیه ئی. تی شده است.

* آیا قصد نداشتید به ئی. تی ارجاع بدهید؟
ـ نه. من از اسپیلبرگ خیلی بدم می‌آید. نگاه میهن‌پرستانۀ امریکایی‌اش مرا آزار می‌دهد. فیلم‌های اسپیلبرگ، کاملاً سفارشی و در حمایت از امریکا و جذاب نشان دادن این کشور است.

* بجز نجات سرباز رایان (۱۹۹۷) چه فیلم دیگری از او حاوی این نوع نگاه است؟
ـ اسب جنگی (۲۰۱۱) و پل جاسوس‌ها (۲۰۱۵) که فیلم‌های خوبی نیستند.

* ارجاعات سمبلیک و استعاری در فیلم بهمن هست که باید به آنها بپردازیم. مثلاً خود برف که در ابتدا باعث شادی و خرسندی است اما بعد، کلافه‌کننده می‌شود. صدای مجری رادیو را هم می‌شنویم که می‌گوید: «آخه چند روز برف؟ بسه دیگه!» آیا این وجوه استعاری را قبول دارید؟

ـ فیلم بهمن به این نگاه استعاری، راه می‌دهد. ولی من ترجیح می‌دهم دربارۀ آن حرفی نزنم.

* چرا؟
ـ وظیفۀ من نیست که دربارۀ رمزگشایی فیلمم بگویم. من اینها را گذاشته‌ام تا دیگران حرف بزنند. اگر قرار بود خودم بگویم که صریح در فیلمم می‌گفتم. قرار نیست ابهام آن نمادها را با مصاحبه از بین ببرم.

* پس، ظن من درست است؟
ـ بله. کاملاً.

* پس قبول دارید یک استعار‌ه‌هایی در فیلم بهمن وجود دارد. مثلاً ۱۰ روز پیاپی برف آمدن، یا اینکه می‌گوید این برف در ۵۳ سال گذشته بی‌سابقه بوده است. اینها نشانه‌هایی است که شما دارید به چیزی ورای ظاهر فیلم ارجاع می‌دهید.
ـ [سکوت]

* چیزی ندارید بگویید؟
ـ نه!

* جالب است که قصۀ برف خانم بیتی که شما از آن ایده گرفته‌اید نیز دارای مفاهیم سمبولیک است. من الآن دو مقاله در شرح استعارات این داستان پرینت گرفته‌ام که می‌بینید.
ـ بله. برف در فیلم بهمن هم، تفسیر سمبلیک دارد. در جشنواره‌های خارجی نیز همین خط را گرفته‌اند.

* ناراحت نمی‌شوید اگر کسی به شما بگوید که شما دارید ضد حکومت فیلم می‌سازید؟
ـ چرا ناراحت می‌شوم. چون باز هم می‌خواهم در این مملکت فیلم بسازم.

* پس فقط به این خاطر ناراحت می‌شوید!؟
ـ بله. آخر چرا باید از این تفسیرها بشود؟ آقای نوروزبیگی که تهیه کنندۀ این فیلم بوده، از سربازان این نظام هستند.

  * شاید آقای نوروزبیگی متوجه نشده باشد. یا کاسب‌کارانه رفتار کند و این مسائل الآن برایش مهم نباشد. معیار حق و باطل که آقای نوروزبیگی نیست. لااقل بگویید چند نفر از تماشاگران نمادهای فیلم شما را فهمیده‌اند؟

ـ بوده‌اند کسانی که این را متوجه شده‌اند.

* سهم آقای بلخاری در این فیلم چیست؟
ـ ایشان به ما مشاوره می‌دادند. هم در فیلمنامه و هم در وقتی که فیلم تمام شد. آقای مجیدی هم به ما بسیار کمک کرد.

* مجید مجیدی؟
ـ بله.

* سهم آنها چیست؟
ـ سهم آنها این است که این تردیدی که شما دارید در فیلم اتفاق نیفتد. یعنی در خوانش فیلمنامه و در ظرافت‌های فیلم به ما کمک کردند.

* آقای نوروزبیگی چه می‌کرد؟
ـ ایشان تهیه کننده، رفیق، همراه، و مشاور من در این فیلم بود. آقای نوروزبیگی، یک تهیه کنندۀ حرفه‌ای است. او با کسی کاری را شروع نمی‌کند ولی اگر شروع کرد بسیار کمک می‌کند تا آنچه کارگردان دلش می‌خواهد اتفاق بیفتد. به همین دلیل مسئولیت همۀ فیلم بر عهدۀ من است. چه دنیای فیلم، و چه حرف‌هایی که در آن وجود دارد، چه ساخت آن و چه کیفیتش. کمتر تهیه کننده‌ای پیدا می‌شود که روی چنین پروژه‌ای، ریسک و قمار کند. واقعاً ممنون آقای نوروزبیگی هستم.

* آقای بلخاری در فیلم بهرام توکلی نیز مشاور بود که آن را هم آقای نوروزبیگی تهیه کرده است.
ـ بله. ایشان سال گذشته در سه فیلم مشاور بودند: بهمن، من مارادونا هستم، مرگ ماهی.

* جالب توجه اینکه فیلم مارادونا نیز به وقایع سال ۸۸ اشاره دارد. یادم هست که در جشنواره فجر گذشته، آقای نوروزبیگی را دیدم و گفتم: چه شده که شما فیلم‌های سمبلیک می‌سازید؟ رنگ ایشان پرید که شما چه متوجه شدید؟ دریافت خودم را از «بهمن» گفتم. ایشان انکار نکرد. در عوض شروع کرد به آسمان و ریسمان بافتن که ببینید فلان فیلم و بهمان کارگردان چه می‌گویند. گفتم: به دیگران چه کار دارید؟ به حساب خودتان برسید. لذا شروع به اعتراف کرد. و همانجا بود که خبر داد فیلم مارادونا دربارۀ وقایع سال ۸۸ ساخته شده است و اضافه کرد که من چندان با آنها موافق نبودم! آن وقت من هنوز فیلم را ندیده بودم، چون نوبت نمایشش در روز بعد بود.
ـ بله. ما را خیلی ترساندند که این حرف‌ها، خطرناک است و نگذارید برای فیلم پیش بیاید. لذا ما هم درباره‌اش حرف نزدیم.

* حرف نزدید!؟ شما فیلمش را ساخته‌اید! فیلم ساختن که بالاتر از حرف زدن است.
ـ یعنی من یک فیلم ضد حکومتی ساخته‌ام، واقعاً؟ چه تعبیر وحشتناکی است از فیلم بهمن. این فیلم، یک فیلم کاملاً شخصی است.

* یکی دیگر از نمادها این است که رادیو می‌گوید که ۱۰ شب دارد برف می‌بارد که اشاره‌ای است به دهۀ فجر. یا می‌گوید که این برف در ۵۳ سال گذشته بی‌سابقه بوده است. ۵۳ سال، عمر حکومت پهلوی است.
ـ بله در مونتاژ بعدی ۵۳ را عوض کردیم و شد ۳۵ سال!

* حتی یک جای دیگر می‌گویید که الآن ۵۳ ساعت است که دارد برف می‌بارد. اینها نشان می‌دهد که شما این زبان نمادین را می‌شناسید و به کار گرفته‌اید.
ـ آقای بلخاری این زبان را خیلی خوب می‌شناسد. او این موضوع را به‌خوبی برایمان توضیح می‌داد. راجع به آفتاب پایانی که به صورت هما می‌تابد، یا گویندۀ اخبار که می‌گوید بالاخره برف دارد بند می‌آید.

* من از سال ۱۳۷۸ با آقای بلخاری آشنا هستم. آن زمان او در کانون‌های فرهنگی ادبی دانشگاه‌ها (کفا) به طور هفتگی نقد فیلم داشت. می‌دیدم که این زبان را می‌شناسد و حتی در تفسیر برخی فیلم‌های هالیوودی زیاده‌روی می‌کرد و به تکلّف می‌افتاد. دو سه بار به او تذکر دادم. ولی گاهی نیز از آن طرف بام می‌افتاد. یک بار به او پیغام دادم که فیلم دالان سبز (۲۰۰۰) دربارۀ عیسی(ع) است. او حرف مرا نصفه و نیمه گرفت و فکر کرد که فیلم در تمجید از عیسی است. لذا مدافع فیلم شد و در شب کریسمس سال ۸۳ در برنامۀ سینمایک از آن تمجید می‌کرد!
ـ در مورد بهمن نیز این حساسیت‌ها وجود داشت. بالاخره ما دکتر بلخاری را رد کردیم، حالا ظاهراً گیر شما افتاده‌ایم!

* یعنی چی؟ بالاخره آقای بلخاری معانی نمادین فیلم شما را فهمید؟
ـ ایشان به این نتیجه رسید که فیلم بهمن می‌خواهد بگوید که ثمرۀ این انقلاب، آفتاب است. لذا فیلم با امید تمام می‌شود. می‌بینید که این نوع خوانش‌ها نیز وجود دارد.

* چه حرف عجیب و غریبی! بعد از ۱۰ روز بارش مداوم برف، رادیو اعلام می‌کند که بهمن در اطراف کندوان سقوط کرد و از فردا، آفتاب طالع می‌شود. واضح است که مقصود شما از سقوط بهمن، سقوط انقلاب بهمن است.

ـ حرف من این است که برف رحمت در فیلم، زیادی باریده است.

* خب؟
ـ الآن به نظرم می‌رسد که شما در سینماپرس در جشنواره فجر نیز نقد تندی علیه بهمن نوشته بودید.

* آن را من ننوشته‌ بودم. نقدهای من در جشنواره فجر، در مشرق نیوز منتشر می‌شد. در یادداشت‌های روز پنجم جشنواره به فیلم شما پرداخته بودم: سقوط بهمن در ماه بهمن.
ـ آن را خوانده‌ام. همین حرف‌ها را در آنجا زده‌اید.

* شما با اینکه چند دقیقه پیش، به نمادین بودن فیلمتامه اذعان کردید اما الآن منکر شده‌اید و حرف خود را عوض می‌کنید. به هر حال این موضوع قابل انکار نیست. مخصوصاً که آقای نوروزبیگی هم در صحبتمان در جشنواره فجر، سمبلیک بودن فیلم را انکار نکرد. جالب اینکه تا آنجا که من فهمیدم، کسی در جشنواره چندان نمادین بودن بهمن را متوجه نشد جز چند نفر خاص. ما همان وقت پازل‌های آن را کنار هم چیدیم و بحث کردیم. البته فیلم‌های دیگری نیز علیه جمهوری اسلامی ساخته شده‌اند. یکی از آنها فیلم «ما همه خوبیم» ساختۀ بیژن میرباقری (۱۳۸۳) است.
ـ چقدر من آن فیلم را دوست دارم.

* “ما همه خوبیم” را در جشنواره ۲۳ فجر دیدم و همانجا با خود بیژن میرباقری سمبلیک بودن فیلمش را مطرح کردم. چند مورد از نمادهای فیلم را گفتم. اینکه نام جوان هجده سالۀ فیلم را «امید» گذاشته‌ است و در آخر می‌فهماند که امیدی به او نیست، یعنی به آیندۀ کشور. او بسیار مشعوف شد و گمان کرد که من موافق فیلمش هستم. لذا دو سه مورد دیگر را نیز فاش کرد که مثلاً چرا نام برادر را هوشنگ گذاشته‌ام و چرا آن پیرمرد لال است.
ـ خب! آدم وقتی می‌نویسد اینها را هم می‌چیند. به هر حال، فیلم می‌تواند دنیای شخصی تو باشد. لذا می‌توانی نشانه‌هایت را بگذاری به طوری که قابل ترجمه برای همه کس نباشد. این دنیا را تو ساخته‌ای. لذا گذاشتن این نشانه‌ها، بخشی از لذت فیلمسازی است.

* لذتش در چیست؟ در تمسخر دیگران، یا در کشف مخاطب؟
ـ لذتش در طراحی آن دنیا است. من دلم می‌خواست برای برزخی که آن سال‌ها در آن زندگی می‌کردم یک کابوس بسازم. بهمن، یک آینۀ جدّی و بدون تمسخر از درون من است. این فیلم اصلاً جایی برای شوخی ندارد. من وارد این بازی نمی‌شوم که مانند آقای بیژن میرباقری نشانه‌های خودم را برای شما باز کنم. من با دقت این فیلمنامه را نوشته‌ام.




تهیه‌کننده‌ای که با ۶ فیلم از جشنواره حذف شده⇐دبیر جشنواره می‌گوید حق شما ضایع شد

سینماژورنال: جواد نوروزبیگی تهیه‌کننده سینما سال قبل با “من دیه گو مارادونا هستم”، “بهمن” و “اعترافات ذهن خطرناک من” در جشنواره حضور داشت؛ فیلمهایی که اغلب آنها با حمایت مالي  بانک پاسارگاد ساخته شدند.

به گزارش سینماژورنال اما هیچ کدام از این فیلمها در اکران عمومی  موفق نبودند و دو فيلم از اين مجموعه سه تايي اكران محدود “هنروتجربه” اي را تجربه كرد.

این یک بدبیاری بزرگ برای نوروزبیگی بود كه عليرغم تاييدات هيات داوري جشنواره سال قبل كه او در جریان تقدیر از خود در اختتامیه این جشنواره، دست رييس اين هيات را هم بوسید، تاييدات مردمي شامل حال فيلم هاي او بخصوص كمدي پر بازيگرش نشد، با این حال نوروزبیگی دست از تولید برنداشت و امسال هم 6 فیلم تولید کرد و به جشنواره ارائه داد.

ولی هیچ کدام از 6 اثر او در جشنواره پذیرفته نشدند تا پازل بدبیاریهای این تهیه کننده تکمیل شود.

تکمیل فرم برای یک فیلم بلند+4فیلم اولی+یک فیلم مستند

«ربوده شده» به کارگردانی بیژن میرباقری و همچنین چهار فیلم اولی به نام‌های «ماحی» به کارگردانی داود خیام، «جاودانگی» ساخته مهدی فردقادری، «کژال» به کارگردانی نیما صالحیان و «صداهای خاموشی» ساخته سهی بانو ذوالقدر و فیلم مستند «باتلاق وان» آثاری به تهیه کنندگی نوروزبیگی بودند که متقاضی حضور در جشنواره بودند اما هیچ کدام از آثار در جشنواره پذیرفته نشدند.

نوروزبیگی خود در گفتگویی  با “ايسنا” پیرامون این حذف از جشنواره به این نكته عجيب  اشاره کرده که چون تهیه کننده ای متعلق به بخش خصوصی است از جشنواره کنار گذاشته شده است.

همه فیلمهای دولتی انتخاب شدند اما به بخش خصوصی رحم نشد
او بدون اشاره به مصداق خاصي مي گويد: متأسفانه جایگاه بخش خصوصی را در این دوره پایین دیدم، در حالی که همه فیلم‌های بخش دولتی حتی آن‌هایی که کیفیت پایین داشتند انتخاب شدند اما رحمی به بخش خصوصی نکردند.

همينطور ادامه مي دهد: طبیعتا بخش خصوصی در این اوضاع کشور چراغ سینما را روشن نگه داشته اما این سهم در جشنواره نادیده گرفته شد و این جای سوال دارد.

مسولان سینمایی این اجحاف در بخش خصوصی را چگونه جبران می‌کنند؟/دبیر جشنواره می‌گوید حق شما ضایع شد

این تهیه‌کننده خاطر نشان مي كند: من تقریبا هر سال در جشنواره فیلم داشته‌ام و با دقتی که روی فیلمنامه‌ها می‌کنم، سعی می‌کنم کار خوب انجام دهم. با دبیر جشنواره هم صحبت کردم می‌گوید حق شما ضایع شد اما متأسفانه کار از کار گذشته و معتقدم اشتباه بزرگی رخ داده است و نمی‌دانم مسولان سینمایی این اجحاف در بخش خصوصی را چگونه جبران می‌کند.

اولین ضعف جشنواره امسال پایین آوردن بخش خصوصی است

نوروزبیگی در پايان با بیان اینکه این روند در کار حرفه‌ای تهیه‌کنندگان بخش خصوصی تأثیر منفی خواهد گذاشت نتيجه مي گيرد: عدم انتخاب فیلم‌های ما آسیب جدی به فعالیت آینده‌مان زده است و معتقدم اولین ضعف جشنواره امسال پایین آوردن بخش خصوصی است که امیدوارم جبران شود و به روال سال‌های قبل فیلم‌هایی که شایستگی دارند به جشنواره اضافه شوند.

پی‌نوشت سینماژورنال

اینکه جواد نوروزبیگی که در همه سالهای اخیر و در تولید آثار خود حمایتهای ارگانهای مختلف نظیر انجمن دفاع مقدس، حوزه هنری، بنیاد فارابی، ناجا، سيماي جمهوري اسلامي، بنياد شهيد و اخیرا هم بانک پاسارگاد را داشته آن طور که خودش می‌گوید امسال بالاخره دست به جيب شده و 6 فیلم را بالاخره در بخش خصوصی تولید کرده واقعا مایه مسرت است آن هم برای سینمایی که سالهاست به دلیل وابستگی بیش از حد به بودجه های دولتی، آسیبهای فراوانی را متحمل شده است.

سینماژورنال ضمن تبریک به نوروزبیگی که در کوران وابستگی چهره های مختلف سینما به بخشهای دولتی و شبه‌دولتی، توانسته 6 فیلم را در بخش خصوصی تهیه کند، امیدوار است ایشان درباره روشهای یافتن سرمایه گذار در بخش خصوصی هم توضیحات مبسوطی ارائه دهند تا کارگردانان جوان و مستقل سینمای ایران بتوانند از این روشها برای یافتن سرمایه تولید آثار خود بهره جویند و بدین صورت هم سینمای ایران رشد بهتری را تجربه کند و هم مدیران سینمایی از حجم بالای درخواست کمک سینماگران خلاص شوند.

البته که ایشان می‌تواند اسناد مثبته اي را كه نشان دهنده تهيه شدن اين فيلم ها با سرمايه غيردولتي است را براي يقين خاطر دوستداران بخش خصوصي ارائه دهد تا حلاوت صحبتهاي او در مورد بخش خصوصي بيشتر بر  ذائقه جانها بنشيند.




معتمدآریا با پوششی متفاوت جایزه مراسمی سینمایی در استرالیا را گرفت+عکس

سینماژورنال: فاطمه معتمدآریا بازیگر قدیمی سینما و تلویزیون ایران که شنیده هایی مبنی بر بازگشتش به رسانه ملی با سریال نوروزی “زعفرانی” شنیده شده است(اینجا و اینجا را بخوانید) به تازگی جایزه بهترین بازیگری نهمین جوایز سالانه آسیاپاسیفیک را از آن خود کرد.

به گزارش سینماژورنال معتمدآریا به خاطر بازی در “بهمن” ساخته مرتضی فرشباف این جایزه را دریافت کرده است.

فاطمه معتمدآریا در “بهمن” به همراه همسرش احمد حامد ایفای نقش کرده است و در این فیلم در نقش پرستاری ظاهر شده است که پرستاری از یک پیرزن به وی سپرده شده است.

جوایز سینمایی سالانه آسیاپاسیفیک از سال 2007 هر سال در بریسبِن استرالیا و توسط شورای شهر این شهر برگزار می شود.

بریسبِن مرکز ایالت کوئیزلند در جنوب شرقی استرالیا واقع شده است.

فاطمه معتمدآریا
فاطمه معتمدآریا برنده جایزه بهترین بازیگری جوایز سالانه آسیاپاسیفیک



ممنوعیت تولید همزمان بیش از یک فیلم توسط یک تهیه‌کننده⇐ تهیه‌کننده معتمد حوزه هنری: موافق/تهیه کننده معتمد بانک پاسارگارد: مخالف

سینماژورنال: طرحی تازه در وزارت ارشاد تصویب شده که می‌گوید هر تهیه‌کننده در سینما بیش از دو فیلم را نمی‌تواند به‌صورت هم‌زمان تهیه و تولید کند.

به گزارش سینماژورنال و به نقل از “شرق” محمدرضا فرجی «مدیرکل دفتر سینمای حرفه‌ای» وزارت ارشاد تصویب این طرح را رسانه‌ای کرده است.
او می‌گوید این آیین‌نامه مصوب داخلی این وزارتخانه و همچنین سازمان سینمایی است و به دلیل اینکه شورای پروانه ساخت بیش از پیش تهیه‌کننده را متوجه کیفیت فیلم کند این قانون را بنا نهاده است.

محدودیت فعالیت تهیه کنندگان برای ارتقای کیفیت محصول
ظاهرا این طرح فعالیت تهیه‌کنندگان را محدود می‌کند چراکه تهیه‌کننده باید در کنار پروژه‌ای که تولید می‌کند حضور داشته باشد اما از سوی دیگر این روند بر کیفیت اثری که تولید می‌شود تأثیر خواهد داشت.
این قانون، صدور پروانه ساخت را نیز دچار تغییراتی می‌کند که از آن جمله این است که شورای پروانه ساخت به تهیه‌کننده حرفه‌ای به صورت هم‌زمان پروانه ساخت بیش از دو فیلم را نمی‌دهد و بعد از اتمام ساخت کارهایی که در دست دارد، پروانه ساخت فیلم بعدی آن صادر خواهد شد.
فرجی در بخش دیگری از صحبت‌هایش با اشاره به اینکه این آیین‌نامه از نیمه دوم سال جاری قطعا اجرائی است، می‌گوید: البته شورای پروانه ساخت از این به‌بعد در هنگام صدور پروانه ساخت به مواردی دقت خواهد داشت مثل اینکه آیا آثار پیشین کارگردان و تهیه‌کننده‌ای که درخواست پروانه ساخت کرده است موفق به دریافت پروانه نمایش شده است یا خیر.

ممنوعیت تولید فیلم برای تهیه کننده ای که پروانه بگیرد و فیلم نسازد
این یکی از نکاتی است که قطعا در هنگام صدور پروانه ساخت به آن توجه خواهد شد. این نکته را نیز پیش‌بینی کرده‌ایم که تهیه‌کننده‌ای که پروانه ساخت بگیرد و اقدام به ساخت نکند قطعا برای کار سوم وی پروانه ساخت صادر نخواهد شد. باید ابتدا تکلیف دو فیلم قبلی که برایشان پروانه ساخت دریافت کرده است مشخص شود. حتی اگر انصراف هم بدهد، تا یک‌سال به تهیه‌کننده موردنظر پروانه ساخت داده نخواهد شد. البته این در شرایطی است که این اتفاق برای هر دو فیلمی که پروانه ساخت دریافت کرده است بیفتد.

قانونی علیه تهیه‌کنندگان
جواد نوروزبیگی، یکی از تهیه‌کنندگان پرکار سینما  که سال قیل با حمایت باتک پاسارگاد آثاری چون “بهمن”، “من دیه گو مارادونا هستم”  تولید کرد، ظاهرا با این تصمیم موافق نیست و می‌گوید: شاید بهتر است که سوابق تهیه‌کننده نیز در تصویب این طرح لحاظ شود. مگر چند فیلم سینمایی در سال ساخته می‌شود که چنین قانونی تصویب می‌شود؟

وی ادامه می دهد: تهیه‌کنندگانی نیز در این سینما کار می‌کنند که در سال چندین کار موفق را تهیه‌کنندگی کرده‌اند.

او در بخش دیگری از صحبت‌هایش ادامه می‌دهد: تهیه‌کنندگی یک فیلم به تعداد کارها نیست بلکه به علم و آگاهی است.

ساخت یک فیلم هم کار مشکلی است
منوچهر محمدی که در سالهای اخیر چندین فیلم نظیر “بوسیدن روی ماه”، “میهمان داریم” و “حوض نقاشی” را با حمایت حوزه هنری تولید کرده، اما نظری متفاوت با نوروزبیگی دارد.

او می‌گوید: تا پیش از این نیز چنین قانونی وجود داشته است و فکر می‌کنم تصمیم معقولی است. با توجه به دشواری‌های تولید و پشتیبانی که باید در تولید یک فیلم لحاظ شود، ساخت دو فیلم به‌طور هم‌زمان توسط تهیه‌کننده حقیقی کار مشکلی است.

وی ادامه می دهد: درصورتی‌که برای تهیه‌کنندگان حقوقی مشکلی ایجاد نمی‌کند و می‌توانند بیش از دو فیلم در سال تولید کنند.

او در بخش دیگری از صحبت‌هایش می‌افزاید: به گمان من ساخت حتی یک فیلم در شرایط فعلی سینما به خودی‌خود سخت است و به سلامت به‌پایان‌رساندن حتی یک فیلم دشوار است. اما از نظر من این تصمیم معقول به نظر می‌رسد.




سریال‌سازی تهیه‌کننده معتمد بانک پاسارگاد برای شبکه خانگی

سینماژورنال: در سالهای اخیر شبکه نمایش خانگی بیشتر از گذشته مورد توجه سرمایه گذارانی قرار گرفته است که قصد دارند وارد فاز عملی فعالیت تصویری شوند.

به گزارش سینماژورنال شاید همین توجه بوده که باعث تولید سریالهایی چون “شاهگوش”، “ابله” و “دندون طلا” شده است.

در یک مورد تازه جواد نوروزبیگی تهیه کننده ای که در ماههای اخیر بیشتر از هر چیز به واسطه حمایت بانک پاسارگاد از یک سری تولیداتش نظیر “من دیه گو مارادونا هستم” و “بهمن” در کانون توجه قرار گرفته بود نیز قصد سریال سازی برای شبکه خانگی را دارد.

در جلسه 22 شهریور شورای پروانه نمایش خانگی که با حضور اکثر اعضا برگزار شد، با ساخت سریال “خاله سوسکه ” به تهیه کنندگی جواد نوروزبیگی و به کارگردانی نادره ترکمانی موافقت به عمل آمد.

ترکمانی پیش از این فیلمی با عنوان “خاله سوسکه” را ساخته و روانه اکران کرده بود که البته فروش چندان خوبی نداشت.

حالا باید منتظر ماند و دید سریالی که بناست براساس همین اثر سینمایی ساخته شود آن هم با حضور جواد نوروزبیگی به عنوان تهیه کننده چه عاقبتی خواهد داشت.




ماجرای حضور فردین، بیک‌ایمان‌وردی و بهروز وثوقی در “گینس”…

سینماژورنال: خواندن گفتگوهای مختلفی که محسن تنابنده در روزهای اخیر درباره “گینس” داشته اغلب مخاطب را مواجه می کند با دفاعیه هایی که او نسبت به کمبودهای اثرش داشته است و کم پیش می آید نکته یا ناگفته ای جدید را از خلال این گفتگوها بیرون کشید.

به گزارش سینماژورنال تازه ترین گفتگوی ایشان که با منتقد مورد قبول شان هوشنگ گلمکانی در “فیلم” انجام شده نیز پر است از گفته های تکراری و حرفهایی که پیشتر زده شد.

در این بین فقط ماجرای حضور “فردین” در این فیلم است که جلب توجه می کند. به گزارش سینماژورنال تنابنده در جایی از این گفتگو با اشاره به اینکه به موضوع نامگذاری کاراکترها علاقه زیادی دارد گفته است: به موضوع نامگذاری کاراکترها علاقه زیادی دارم و در هر فیلم یا سریالی که کار میکنم نامهایی را طراحی میکنم که با لحن و فضای قصه همخوانی داشته باشند، آهنگین باشند و به یاد بمانند.

تکرار سین ها در “اوس موسی”

تنابنده ادامه داده است: مثلا نام “اوس موسی” را طوری انتخاب کردم که تکرار سین ها آن را خوش آهنگ کرده است. این موارد در کارهایی که مایه های کمیک دارند خیلی کمک میکنند و همیشه برایم حذابیت داشته اند…یا مثل همین “نقی معمولی”، “باباپنجعلی” و “ارسطو” که نامش از فیلسوف بزرگ گرفته شده و در سریال معنای شوخی واری پیدا کرده است. در هر چهار سری “پایتخت” روی اسامی شخصیتها کار کرده ام.

قرار بود عطاران فردین باشد اما مخالفت شد

وی افزوده است: در “گینس” هم اسم برادرها یعنی “بهروز”، “بهمن” و “بیک” را طوری انتخاب کردم که هر کدام یادآور اسمی آشنا و خاطره انگیز از تاریخ سینمای ایران باشد. اسم رضا عطاران اول قرار بود که “فردین” باشد اما مخالفت شد و “بهمن” را جایگزین کردم.

خودش را “بیک” نامیده، معلول ذهنی را “بهروز” و عطاران را “بهمن”

به گزارش سینماژورنال ناگفته پیداست که بهروز و بهمن و بیک به سه بازیگر سالهای دور سینمای ایران یعنی بهروز وثوقی، بهمن مفید و رضا بیک ایمان وردی بازمیگردند که در این بین اولی سالهاست که در خارج از ایران زندگی میکند، دومی یک دهه قبل بازگشت و در فیلمی به نام “سرود تولد” ایفای نقش نمود و سومی نیز حدودا دوازده سال قبل و در شرایطی که در آریزونای آمریکا به رانندگی کامیون اشتغال داشت(!) بعد از مدتی دست و پنجه نرم کردن با سرطان ریه درگذشت.
عحیب اینجاست که تنابنده در “گینس” نام برادری که معلول ذهنی است را “بهروز” گذاشته است!!! نام کاراکتری که خودش ایفا میکند را “بیک” و نام کاراکتر عطاران را “بهمن”!



بانک سرمایه گذار “من دیه‌گو مارادونا هستم” جشنواره برگزار می‌کند

سینماژورنال: بانک‌پاسارگاد که طی سالهای اخیر وارد عرصه تولید فیلم شده و در جشنواره سال قبل هم فیلمهایی چون “من دیه گو مارادونا هستم”، “مرگ ماهی” و “بهمن” را به عنوان سرمایه گذار داشت بناست جشنواره هم برگزار کند.

به گزارش سینماژورنال این بانک طی فراخوانی از فیلمسازان و علاقمندان به این هنر دعوت کرده‌است در نخستین جشنواره فیلم کوتاه که توسط این بانک برگزار خواهد شد، شرکت کنند.

 خسرو رفیعی مشاور مدیرعامل و مدیر روابط‌عمومی بانک‌پاسارگاد در خصوص برگزاری جشنواره فیلم 180 ثانیه‌ای پاسارگاد گفت : بانک پاسارگاد به دنبال حمایت‌های خود از فعالیت‌های فرهنگی و هنری، اقدام به برگزاری جشنواره‌ای با عنوان جشنواره فیلم 180 ثانیه‌ای پاسارگاد کرده ‌است. هدف اصلی این بانک در برگزاری این جشنواره ، ایجاد فرصت برای ارائه ایده ها و نگاه‌های مختلف فیلمسازان و علاقمندان به این رشته به محورهای اصلی جشنواره است. محورهایی که امروزه دغدغه بسیاری از مسئولان، مردم و کارشناسان است. در حقیقت بانک‌پاسارگاد با این ابتکار، علاوه بر ایجاد زمینه‌ای مناسب جهت نشان دادن توانمندی هنرمندان کشور و کشف استعدادهای پنهان در زمینه فیلمسازی، توجه علاقمندان را به دغدغه‌های اساسی و مهم کشور جلب کرده‌است.

رفیعی افزود: بانک پاسارگاد برای عزیزانی که ایده‌های بسیار خوب و ارزشمندی در خصوص محورهای فوق دارند اما امکان تهیه و ساخت فیلم از این ایده‌ها را ندارند نیز یک بخش جنبی تعریف کرده‌است تا به بهترین ایده‌ها جوایزی را اهداء کند.

مدیر روابط‌عمومی بانک‌پاسارگاد در خصوص داوران این جشنواره خاطرنشان کرد: این جشنواره با حمایت بانک‌پاسارگاد، از سطح کیفی و هنری بسیار مطلوبی برخوردار است. حضور داورانی که خود از بزرگان و افراد بنام حوزه سینما هستند، موید این مطلب است.

رفیعی در ادامه ضمن آماری از استقبال بسیار خوب علاقمندان از این جشنواره، به شرایط فیلم‌های ارسالی اشاره کرد و گفت: تاکنون بیش از 200 نفر از علاقمندان به این حوزه در جشنواره ثبت‌نام کرده‌اند. از این تعداد 22 نفر آثار خود را به دبیرخانه جشنواره ارسال و 6 نفر در بخش جنبی جشنواره شرکت کرده‌اند. وی افزود: زمان آثار ارسالی نباید بیش از 180 ثانیه باشد، طرح و ایده اثر باید در یک صفحه A4 ارائه شده و سازندگان حداکثر تا پایان اَمُرداد 1394 فرصت دارند تا نسخه نهایی فیلم خود را همراه با عکس کارگردان برای دبیرخانه ارسال کنند.
لازم به ذکر است که حقوق مربوط به آثار برگزیده و انتخابی متعلق به بانک پاسارگاد خواهد بود.

مدیر روابط‌عمومی بانک‌پاسارگاد همچنین به جوایز این جشنواره اشاره کرد و تصریح کرد: نفرات اول تا سوم در هر بخش به ترتیب تندیس جشنواره به همراه دیپلم افتخار و مبلغ 60 میلیون ریال، تندیس جشنواره به همراه دیپلم افتخار و مبلغ 40 میلیون ریال و تندیس جشنواره به همراه دیپلم افتخار و مبلغ 30 میلیون ریال را از بانک پاسارگاد هدیه خواهند گرفت. همچنین به 3 ایده برتر در هر بخش که امکان ساخت پیدا نکرده اند، تندیس جشنواره به همراه دیپلم افتخار و مبلغ 10 میلیون ریال پرداخت می‌شود.

گفتنی است علاقمندان می‌توانند برای کسب اطلاعات بیشتر و شرکت در جشنواره به نشانی دبیرخانه به آدرس تهران، خیابان ولیعصر (عج)، بالاتر از نیایش، خیابان ارمغان غربی، پلاک68، طبقه 4 مراجعه و یا با شماره‌های 31و82893030-021 تماس بگیرند.




جواد نوروزبیگی فاش کرد(۱)؛ میزان مشارکت بانک پاسارگاد در تولید این چند فیلم:”مرگ ماهی” و “من دیه‌گو…” ۵۰ درصد/”بهمن”۱۰ درصد/”اعترافات ذهن خطرناک..”صفر درصد!

سینماژورنال: حواشی سرمایه گذاری بانک پاسارگاد در تعدادی از آثار جشنواره سی و سوم که سینماژورنال به عنوان یکی از اولین رسانه ها درباره آن اطلاع رسانی کرده بود همچنان ادامه دارد.

به گزارش سینماژورنال این حواشی با حذف یکی از این آثار با نام “من دیه گو مارادونا هستم” از سرگروهی به دلیل فروش پایین به اوج خود رسید و البته که این حذف انتقادات تهیه کننده این فیلم جواد نوروزبیگی را هم به دنبال داشت.

به جز “من دیه گو مارادونا هستم”، “بهمن” و “مرگ ماهی” دو فیلم دیگری بودند که نام بانک پاسارگاد به عنوان سرمایه گذار آنها به چشم می خورد. “اعترافات خطرناک ذهن من” دیگر فیلمی بود که شایعاتی درباره حضور این بانک به عنوان سرمایه گذارش شنیده شد.

جواد نوروزبیگی تهیه کننده ای که در تولید هر سه فیلم نقش داشته است در گفتگویی با “هفت صبح” کوشیده به صراحت درباره کم و کیف سرمایه گذاری این بانک در تولید چنین آثاری سخن گوید.

در تولید “اعترافات…” بانک پاسارگاد هیچ نقشی نداشت

نوروزبیگی درباره وضعیت تولید “اعترافات…” می گوید: این فیلم حدودا یک میلیارد هزینه تولید داشت. که برای تامین هزینه ها منصور لشکری قوچانی هم کنار ما حضور داشت. ضمن اینکه رایت ویدیویی آن را هم پیش فروش کردیم.

وی ادامه می دهد: تعدادی از دوستان و عوامل هم کمک کردند که در هنگام اکران پولشان را بگیرند و به این ترتیب “اعترافات…” ساخته شد و امیدواریم در اکران قوی ظاهر شود.

50 درصد بودجه “من دیه گو…” را بانک پاسارگاد داد

این تهیه کننده درباره کیفیت حضور بانک پاسارگاد در تولید “من دیه گو…” بیان می دارد: در تولید “من دیه گو…” 50 درصد بودجه را بانک داد، 25 درصد شرکت سرمایه گذاری پارس آریان و 25 درصد هم خودم. بانک برای “من دیه گو…” نزدیک به 750 میلیون تومان هزینه کرد و خدا را شاهد می گیرم که من به اندازه 25 درصد و حقوقم بر روی این پروژه هزینه کرده ام.

50 درصد هزینه های “مرگ ماهی” را بانک داد

دیگر پروژه ای که بانک پاسارگاد در تولید آن نقش داشت “مرگ ماهی” روح ا.. حجازی بود. نوروزبیگی درباره این فیلم می گوید:  این اولین فیلمی بود که حجازی تهیه می کرد و 25 درصد هزینه هایش را خود داد و از من مشاوره گرفت. منن هم بدون گرفتن پول و رفاقتی با او کار کردم. بانک برای این فیلم 50 درصد هزینه ها را تأمین کرد.

در ساخت “بهمن” بانک پاسارگاد 10 درصد بودجه را داد

نوروزبیگی درباره وضعیت “بهمن” هم بیان می دارد: در ساخت “بهمن” 50 درصد یک شرکت سرمایه گذاری، 10 درصد بانک و 40 درصد خودم هزینه کردم.




ضرر بیش از یک میلیاردی “من دیه‌گو مارادونا هستم”؛ اولین محصول اکران شده سال ۹۴ بانک پاسارگاد/آیا این سرنوشت در انتظار “مرگ ماهی” و “بهمن” هم هست؟!

سینماژورنال: یکی از حواشی جشنواره سی و سوم فیلم فجر حضور بانک پاسارگاد به عنوان سرمایه گذار تعدادی از فیلمها بود.

به گزارش سینماژورنال “من دیگو مارادونا هستم”، “مرگ ماهی” و “بهمن” سه فیلمی بودند که نام بانک پاسارگاد به عنوان حامی تولید آنها به میان آمده بود.

هیچ کدام از این سه فیلم به هنگام نمایش در جشنواره مورد توجه مخاطبان قرار نگرفتند و البته قاطبه منتقدان نیز به هیچ کدام از آثار روی خوش نشان ندادند.

تهیه کننده جایزه ویژه هیات داوران را گرفت و یکی از فیلمها “فاخر” قلمداد شد

با این حال تهیه کننده دو فیلم از این آثار یعنی جواد نوروزبیگی در اختتامیه جشنواره جایزه ویژه هیات داوران را از آن خود کرد!

در ادامه آگهی تبلیغاتی فیلمهای تولیدی توسط این بانک نیز در قدیمی ترین نشریه سینمایی کشور و با عنوان “آنچه توانسته ایم لطف خدا” بوده است(!) منتشر شد و در این آگهی یکی از آثار تولیدی توسط این بانک “فاخر” قلمداد شد!

همه این اتفاقات در کمتر از پنج ماه گذشته رخ داد تا اینکه دیروز اولین شکست و به بیانی بزرگترین شکست برای سرمایه گذار این فیلم رقم خورد.

فروش پایین و کنار گذاشته شدن از سرگروهی

شورای صنفی نمایش به دلیل پایین بودن کف فروش، “من دیگو مارادونا هستم” کمدی مغشوش بهرام توکلی را تنها سه هفته بعد از آغاز اکران از سرگروهی کنار گذاشت تا بیشتر از این سبد اکران در اختیار فیلمی قرار نگیرد که توانایی ارتباط برقرار کردن با مخاطب را ندارد.

این اتفاق در شرایطی رخ می دهد که تهیه کننده اثر بواسطه حضور بازیگران شناخته شده در این فیلم پیش بینی فروش بالایی برای آن را می کرد اما نارضایتی مخاطبان عام از تماشای این فیلم سبب افت فروش فاحش آن در انتهای هفته گذشته و در نهایت حذف آن از سرگروهی گردید.

ضرری بیشتر از  یک میلیارد!!!

برای آگاهی از عمق شکست تجاری “من دیگو مارادونا هستم” همین قدر بدانید که طبق آمار رسمی برای تولید فیلم حدودا یک میلیارد و نیم هزینه شده اما فیلم بعد از سه هفته که از اکران گذشته به زحمت رقم 350 میلیون تومان را رد کرده است!

به عبارت بهتر و حتی اگر سینمادار و پخش کننده هم سهم خود از فروش فیلم را به تهیه کننده هدیه کنند باز هم ضرری بیشتر از یک میلیارد برای پروژه رخ داده است.

شک نکنید که اگر سرمایه گذار فیلم بخش خصوصی بود این یک ورشکستگی کامل قلمداد شده و شاید حتی سرمایه گذار بدبخت مجبور بود به زندان بیفتد با این حال در این مورد قطعا چنین اتفاقی روی نخواهد داد…

سرنوشتی تراژیک…

باید منتظر ماند و دید که آیا این سرنوشت در انتظار دو فیلم دیگر از محصولات بانک پاسارگاد یعنی “بهمن” و “مرگ ماهی” نیز خواهد بود؟