روایت اکبر معززی از چرایی حذف ناصر تقوایی از پروژه «کوچک جنگلی»⇐معاونان محمد هاشمی، حکم اخراج تقوایی را جلویش گذاشتند و یکصدا گفتند: تکبیر!!!
سینماروزان: نزدیک به سه دهه بعد از ساخت و روی آنتن رفتن سریال «کوچک جنگلی» همچنان حرف و حدیث درباره چرایی جدایی ناصر تقوایی از کارگردانی این پروژه و جایگزینی بهروز افخمی پابرجاست.
به گزارش سینماروزان از جمله بازیگران این سریال که بعدها چه در سینما چه در تلویزیون جزو معدود بازیگران مطمئن در ایفای نقشهای مکمل شد اکبر معززی است. معززی که در «کوچک جنگلی» ایفاگر میرزا اسماعیل جنگلی بود در خلال گفتگویی تفصیلی با «تسنیم» روایت خودش را از چرایی جدایی تقوایی از این سریال ارائه داده است.
اکبر معززی درباره ماجرای حذف تقوایی از «کوچک جنگلی» بیان داشت: پایهگذار این سریال بهروز افخمی بود چون در آن زمان در صدا و سیما یک پستی داشت که بهروز باعث و بانی این شد که این سریال راه بیفتد. افخمی خیلی تقوایی را دوست داشت، منتها این عواملی که محمد هاشمی مأمور کرده بود و معاونین آقای هاشمی بودند مانند آقای حاجکریمخان، آقای روستا، آقای فریدزاده، این سه نفر کسانی بودند که اصلاً آنجا در کمپ سریال مستقر بودند و سرکشی میکردند. آنها زیاد رابطۀ خوبی با آقای تقوایی برقرار نکردند، همه میدانند آقای تقوایی آدمی است که مو را از ماست میکِشد، یعنی وقتی فیلم او را نگاه میکنید از هیچ جایی از فیلم نمیتوانید ایراد بگیرید. از نظر تکنیکال واقعاً بینظیر است و من همین الآن هم معتقدم یکی از بهترین کارگردانهای ایران است که نظیرش را نداشتیم.
معززی ادامه داد: این چیزهایی که میگویم از زبان تقوایی بوده و از زبانِ آقای افخمی و نعمت حقیقی بوده است. من نمیخواهم وارد جزئیات شوم، راحت و پوستکَنده به این صورت بود که آقای تقوایی دید حاجکریمخان و آقای فریدزاده و آقای روستا با او سازگار نیستند، یعنی از نوع کار او خوششان نمیآمد، در حالی که همان زمان هم یکی از بهترین کارگردانهای ایران محسوب میشد، آقای تقوایی گفت “من میخواهم بروم تهران پیش آقای محمد هاشمی (برادر آقای رفسنجانی)، مدیر صدا و سیما و تکلیفم را مشخص کنم”. آقای تقوایی خسته شده بود و میگفت “اینها چرا اینقدر اذیت میکنند؟ میگویند باید روزی 5 یا 10 دقیقه فیلم بگیری؟!”، آقای تقوایی اصلاً اهلِ این حرفها نیست که روزی 10 دقیقه فیلم بگیرد، ممکن است روزی 3 دقیقه فیلم بگیرد اما 3 دقیقۀ مفیدِ کاملِ بینقص. در هیچ کاری ما ندیدیم آقای تقوایی عجله داشته باشد، کار را با انضباط انجام میداد، منتها اینها میگفتند “این یک سریال است اینهمه کار؟”. من نمیخواهم توهینی بکنم و من از هیچ آدمی بدم نمیآید ولی آدمهای کارکُشتهای در این زمینه نبودند، واِلّا این حرف را نمیگفتند، من معتقدم هیچ کسی سر جای خودش نیست، یکی مهندس است دارد کار مکانیکی میکند، یکی مکانیک است دارد مدیریت میکند، الآن هم همینطوری است، آن زمان هم همینطور بود. آن کسانی که باید میآمدند نظارت میکردند حتماً باید آگاهیشان در سطح سینما و هنر حداقل در سطح آقای تقوایی باشد، اما اینها آگاه نبودند، اینها فقط فیلمهای آقای تقوایی را میدیدند و از فیلمهای آقای تقوایی خوششان میآمد، لذت میبردند آقای افخمی شیفتۀ آقای تقوایی بود اصلاً شاید الگوی آقای افخمی آقای تقوایی باشد.
معززی افزود: تقوایی برای صحبت با محمد هاشمی به تهران میآید، اما قبل از او حاجکریمخان و آقای فریدزاده و آقای روستا میآیند پیش آقای هاشمی ــ اینها را از زبان آقای تقوایی میگویم ــ گفت “من را بردند داخل اتاقی یک کاغذ گذاشتند جلوی من که حکم اخراجم بود و سهتایی یکصدا گفتند: «تکبیر، الله اکبر»، گفت: “من هم بلند شدم آمدم بیرون”. بعد از آن قضیه آقای حقیقی (نعمت) رفت سراغش، گفت: “نه”، هر کسی رفت، گفت: “نه، نمیکنم”. تا اینکه آقای افخمی مجبور شد سراغ ایشان برود، چون او تعهد داده بود و این کار را راه انداخته بود و همت کرده بود این کار راه بیفتد، بهخاطر آقای تقوایی هم این کار را کرده بود. این را از زبانِ آقای افخمی میگویم، که “رفتیم درِ خانۀ آقای تقوایی”، گویا با آقای حقیقی رفتند، گُل گرفتند و رفتند. آقای تقوایی هم استقبال کرده و بهروزم هم گفته، “آقای تقوایی، من تعهد دادم، شما آبروی من را نبرید، برای من بد میشود.”، میگوید “من دیگر سر آن کار نمیروم”، البته اگر آن کار را با من کرده بودند من هم دیگر سر آن کار نمیرفتم، حکم را بگذارند جلوی آدم بعد بگوید تکبیر و صلوات بفرستند، واقعاً آقای تقوایی شخصیتی نیست که در چنین جایگاهی قرار بگیرد! واقعاً آدم دلش کباب میشود.
این بازیگر با اشاره به حضور افخمی در کارگردانی «کوچک جنگلی» بیان داشت: آقای افخمی میگوید: “آقای تقوایی، من چه کنم؟ اگر شما نیایید من مجبورم خودم این کار را بکنم، برای اینکه تعهد دادم”، آقای تقوایی میگوید “خوب، انجام بده، سناریو دست شماست، برو بساز، من نمیآیم”. کلِ قضیه به این صورت بود که ما هنوز در کمپ رشت مستقر بودیم و کسی نیامد، حالا ما هنوز آقای افخمی را نمیشناسیم، گفتند “یک جوانی است، انشاءالله میآید و شما او را میبینید”. بعد از اینکه آقای افخمی آمد ما همه را جمع کردیم نشستیم، آن کمپ ما هم یک باغِ بزرگی بود، زیر یک درختی نشستیم و آنجا من با آقای افخمی آشنا شدم و او شد کارگردان پروژه ولی در کار من میدیدم بعضی از سکانسها را آقای افخمی نمیگیرد یا طور دیگری میگیرد، از او پرسیدم “بهروز جان، من این سناریو را 10 بار خواندم، چرا این سکانس را همانطوری نگرفتی؟” گفت “اکبر، آنطوری که تقوایی نوشته بود فقط خود تقوایی میتوانست بگیرد، من نمیتوانستم آنطوری بگیرم، فقط کارِ خودش بود که آن را آنطوری در بیاورد، من نمیتوانستم آنطوری دربیاورم، اینطوری از عهدۀ من برمیآمد”!!!