سادهگو و عامهپسند به سبک سریال “قطب شمال”
سینماروزان/مسعود احمدی: روایت داستانی ده ها بار تکرار شده در قالبی تازه و استاندارد حتما میتواند به جلب مخاطب منجر شود و حالا هرچقدر هم که این داستان، قابل پیش بینی باشد اگر راوی کمی حرفهای و امتحان پس داده بالای سر کار باشد قطع به یقین این روایت به مراتب بهتر از روایات تازه ای دیده خواهد شد که اپراتور آماتور دارند.
سریال “قطب شمال” محصول فیلیمو یک شانس بزرگ داشته و آن هم اینکه تهیهکنندهای که سعی و خطاهایش را در تلویزیون کرده و ادعای هنریبازی هم ندارد بالای سر کار بوده. اکبر تحویلیان که در شماری از آثار روتین تلویزیونی همچون “از سرنوشت”، “شاید برای شما هم اتفاق بیفتد”، “دیوار شیشهای”، “چند قدم نزدیکتر” و… حضور داشته تهیهکننده “قطب شمال” است و او نیز در تولید به سمت کمریسکترین امر ممکن که حرکت بر مدار کلیشه های امتحان پس داده است، رفته.
از خط داستانی که یادآور سریال “ازل/ایزل” است گرفته تا چینش بازیگران خوش چهره پلتفرمی تا شکل دهی عشق آمیخته به خیانت که به فیلمفارسی پهلو میزند تا ماجرای تغییر چهره کاراکتر اصلی که رگه های رمز و راز دارد تا تصویرسازی شیک و رویایی از محل زندگی کاراکتر اصلی، همه الگوهایی تکرارشونده از ساخت سریالی عامه پسند هستند که جواب هم میدهد.
“قطب شمال” به جای اینکه متکی باشد به بازیگران گرانقیمتی که کمکار و پردرآمد هستند به سراغ بازیگران فعال در تلویزیون و پلتفرم رفته و مثلا فرزاد فرزین خواننده-بازیگر دارای سابقه بازی در سریالهایی مثل “مانکن”، “عاشقانه” و “ملکه گدایان” است را نقش اصلی داده و کنارش از امثال امیرحسین فتحی، آناهیتا درگاهی، عباس جمشیدی، شهرام قائدی، نازنین بیاتی، فرهاد آئیش و… استفاده که درمجموع بیشتر بازیگر هستند تا سلبریتی.
این سریال در بازیگری یک سورپرایز هم دارد و آن هم استارت سریال با بهادر زمانی است. سرگذشت بازیگری بهادر زمانی همچون سرنوشت کاراکترش در “قطب شمال” سرنوشت غریبی است. او سالها پیش برای بازی در نقش حضرت ابوالفضل(ع) در فیلم توقیفی “رستاخیز” انتخاب شد ولی انتظار برای اکران این فیلم باعث شد بسیاری از پیشنهادات کاری را رد کند و جز در معدودی سریال ظاهر نشود. یکی از دلایل توقیف “رستاخیز” نمایش چهره ابوالفضل(ع) بود و اینک در “قطب شمال” بهادر زمانی ایفاگر شخصیتی است که برای امتداد حیات، چاره ای جز تغییر چهره نمی یابد!
“قطب شمال” را امین محمودی یکتا کارگردانی کرده که پیشتر دستیار سریالهایی مثل “هست و نیست”، “پریا”، “مرز خوشبختی”، “آوای باران”، “مانکن”، “آخرین بازی” و “ملکه گدایان” بوده و همین دستیاری ها باعث شده چندان به فکر خودنمایی ساختاری در سریال نباشد و اتفاقا مطابق رویه مطلوب عام، داستان ساده اش را ساده و بی پیرایه روایت کند.
“قطب شمال” تقطیع داستانی مناسبی دارد و سعی کرده در هر قسمت، مجموعه ای از حوادثی را پیش رو بگذارد که مخاطب را به اندازه یک اپیزود، راضی میکند. حالا هرچقدر هم که گاهی تکرار مکررات در بازی های شهرام قائدی و نازنین بیاتی می بینیم ولی باز کلیت سریال شاهد ترکیب مجلسی داستانی سهل الوصول با بازی هایی بهقاعده است و یک شاهد دیگر بر این مدعا که فیلمفارسیسازی لزوما بد نیست و اتفاقا میشود با درنظر گرفتن مختصات روز، سریالفارسیهایی خوب و قابل قبول پدید آورد.