سینماژورنال/ثنا حاجیزاده(فارغالتحصیل اُپرا و کارشناس بازیگری): در مرور بازیگری جشنواره فیلم فجر برخلاف مرور آثار آن که جز چند مورد استثنایی حلقهای تکراری از محصولاتی در فرمت تلویزیونی را شاهد بودیم اتفاقات نسبتا خوبی رخ داد.
از یک طرف چهرههایی جوان هم میان بازیگران مرد و هم میان بازیگران زن را شاهد بودیم که توانستند با بازیهای جانانه خود مخاطب را برای لحظاتی هم که شده از دام میزانسنهای بسته و قابهای تلویزیونی رهایی بخشند و از طرف دیگر پیشکسوتان بازیگری هم علیرغم حضور در آثاری متوسط و ضعیف گلیم خود را از آب بیرون کشیدند.
در ادامه به معرفی بهترین بازیگران مرد و زن جشنواره میپردازیم.
بازیگران مرد
–امیر جدیدی/اژدها وارد میشود
در”اژدها وارد میشود” خیلی ملموس و همذات پندارانه توانست شخصیتی را که در دل اتفاقی معلق بین رئال و سوررئال رخ می دهد خلق کند. او خیلی خوب ویژگیهای شخصیتی یک مأمور امنیتی در دوران پیش از وقوع انقلاب اسلامی را درک کرده بود و سعی کرد این درک را در ترکیب با استایلی که یادآور نوآرهای کلاسیک است به ثمر بنشاند.
–هادی حجازی فر/ایستاده در غبار
“ایستاده در غبار” دیالوگ چندانی نداشت و حجازی فر که از طریق یک فراخوان تلگرامی یافت شده بود باید فقط و فقط با تکیه بر اکتش ایفاگر یک فرمانده کاریزماتیک به نام احمد متوسلیان می شد.
صدا یکی از اساسی ترین عناصر در بازیگری است و بازیگران می دانند که بازی بدون دیالوگ و متکی بر اکتهایی که باید از میمیک صورت گرفته تا زبان بدن را پوشش دهد چقدر دشوار است. هادی حجازی فر اما خیلی راحت و البته با فهم درست از شرایط ساختاری “ایستاده در غبار” نقش را خلق کرد.
–نوید محمدزاده/لانتوری+ابد و یک روز
هم در “لانتوری” و هم در “ابد و یک روز” محمدزاده تلاش زیادی برای قرارگیری درست در مسیر درام انجام داد. او در “لانتوری” نقش یک خلافکار زمینخورده که با کنار گذاشتن شعور، سراسر شور می شود و صورت معشوق را از بین می برد را چنان واقع گرایانه ایفا کرد که گویی تصویرش را همین امروز در صفحه حوادث یکی از روزنامه های صبح دیده ایم.
در “ابد و یک روز” هم این محمدزاده است که فیلم را پیش می برد؛ کاملا مشخص است در سکانسهایی که او حضور دارد این بداهه ها و استفاده از تجربه بازیگری اش بخصوص در تئاتر است که باعث شده کارگردان او را رها کند تا نقش را چنان که میخواهد ایفا کند و یکی از تفاوتهای محمدزاده “لانتوری” با محمدزاده “ابد…” همین است؛ در “لانتوری” رضا درمیشیان کنترل دقیقی روی او داشته و اجازه نداده حتی یک بداهه اغراق آمیز داشته باشد اما در “ابد…” محمدزاده سعی کرده با بداهه های فرامتنی تصویری واقع گرایانه از یک معتاد را ایفا کند.
–آرمان درویش/چهارشنبه
“چهارشنبه” از جمله آثار جشنواره بود که متکی بر بازیگری پیش رفت و در این تکیه بربازیگری در کنار شهاب حسینی جوانی به نام آرمان درویش هم حضور داشت که خیلی موثر و در خدمت متن کاراکتر آفریده بود. تلخ بودن بیش از حد متن که مطمئنا با یک تدوین مجدد قابل اصلاح است را که کنار بگذاریم درویش سعی نکرده بود متأثر از شیوه تیپ سازی کلیشه پردازانه آدمهای پایین که نمونه ای از آن را اتفاقا از سوی پیمان معادی در “ابد…” دیده بودیم رفتار کند.
به جایش سعی کرده بود ابتدا بدنه حاشیه اجتماع را بشناسد و سپس یکی از آدمهای این بدنه را بیرون کشیده و شخصیتش در “چهارشنبه” را منطبق با چنین الگویی خلق کند. دقیقا در امتداد همین رفتارشناسی بود که بغض و کینه سراسری این کاراکترِ به سیم آخر زده، که با پایان بندی غیرمنتظره اثر به نوعی بهت و عذاب وجدان منتهی میشود با دریافتی سمپاتیک از سوی مخاطب روبرو میشود.
سایرین
بهروز شعیبی(سیانور)، محسن کیایی(نقطه کور) و پدرام شریفی(متولد65) دیگر بازیگران مردی هستند که فارغ از کیفیت محصولی که در آن حضور داشته اند کاراکترهای خویش را با شناخت کامل و پرداخت شده خلق کرده اند.
بازیگران زن
–مریم پالیزبان/لانتوری
همین که جرأت کرد و اجازه دارد صورتش اتودی شود برای اولین گریمی که سینمای ایران از یک قربانی اسیدپاشی ارائه می دهد شایسته تقدیر است. پالیزبان می توانست به مانند اسلاف خود با ایفای نقش دخترکانی از طبقه پایین اجتماع که به اعتیاد دچار گشته اند یا زنانی از طبقه متوسط که با خیانت یا اتهام خیانت روبرو میشوند به سینما بازگردد اما این بازیگر زن ترجیح داد ایفاگر روزنامهنگار شبهروشنفکری باشد که تکبعدی نگری اش به قضایاست که کار دستش داده و البته او را با یک دگردیسی تمام عیار روبرو میکند.
یک دگردیسی که هزینه گرانی را هم بر وی تحمیل میکند.
سکانسهای نهایی “لانتوری” بخصوص در لحظاتی که این کاراکتر در مرز انتخاب میان گذشت یا قصاص قرار میگیرد وجهه دیگری از هنر بازیگری پالیزبان را رو میکند و نشان میدهد حتی چهرهای که یکی از سنگین ترین گریمهای تاریخ سینمای ایران را بر خود دارد هم میتواند مجالی باشد برای القای حس بازیگر به مخاطب.
–رویا نونهالی/نیمه شب اتفاق افتاد+نیم رخها
ایفای نقش نونهالی در “نیمه شب اتفاق افتاد” و “نیم رخها” هر دو همذات پندارانه است.
او در “نیمه شب…” ایفاگر زنی است میانسال که در یک محیط کاملا سنتی قرار گرفته اما برای انتخاب مسیر زندگیش در مرز زیرپا گذاشتن سنت قرار می گیرد و البته با یک واقع نگری تمام عیار نه تنها نمیتواند به سنت پشت پا زند که اتفاقا مجبور می شود ضربه ای محکم از سنت بخورد.
نونهالی به لحاظ سنی شناخت کاملی از طبقه سنی کاراکترش داشته و البته موقعیتی که او در آن قرار گرفته را هم شناخته است. همین می شود که کنتراست ظریفی ایجاد می کند میان عشوه زنی میانسال که مورد توجه پسری جوان و دچار کمبود عاطفی قرار گرفته با واهمه ای که این زن از آشکار شدن عشقش پیش فرزند و آشنایان دارد.
نونهالی در “نیم رخها” باز هم زنی میانسال است که البته اینجا عشقش را نثار فرزند در احتضارش می کند؛ اهمیت بازی نونهالی در “نیم رخها” به تصویرسازی آشنای حسادتی بازمی گردد که در سینمای ایران از ازل میان عروس-مادرشوهر وجود داشته است!
–لیلا حاتمی/من
خلق شخصیتهای اختاپوس گونه چه مرد و چه زن همواره دشوار است. این شخصیتها هرچند معادل حقیقی هم دارند اما چون به سادگی نقش یک معتاد یا زن درمانده نمیتوان در تحقیقات پیش از ایفای نقش با آنها برخورد داشت و الهام گرفت این میشود اینکه بازیگری بتواند چنین نقشی را ایفا کند و به فانتزی پهلو نزند، خیلی دشوار باشد.
لیلا حاتمی اما توانسته با شناختی کاملا ذهنی از این کاراکتر او را تحلیل کند و با درنظر گرفتن این واقعیت که چنین شخصیتی ماهیتی چندگانه دارد و در هر موقعیتی یک طور برخورد میکند او را بیافریند. در این ایفای کاراکتر حاتمی سعی کرده به دام سانتی مانتالیزمی که معمولا پایان بندیهای چنین نقشهایی را به خواست ممیزی یا صلاحدید تهیه کنندگان پیشکسوت(!) شکل میدهد نیفتد و تا لحظه آخر خودِ کاراکتر باشد.
شاید اگر حجم فانتزی به کار رفته در روایت داستانی “من” زیاد نبود و سعی می شد با رجوع به پرونده های واقعی داستانی واقعگرایانه تر را پیش روی مخاطب قرار داد تلاش حاتمی برای این ایفای نقشی چندبعدی هم بیشتر به بار می نشست.
–سهیلا رضوی/خانه ای در خیابان چهل و یکم
سهیلا رضوی پیش از این هم بارها ایفاگر نقش مادران دلسوز و فداکار بوده است اما برگ برنده او در “خانه ای…” آن است که این فداکاری مادرانه آن قدر پیش می رود که او برای کسب رضایت خاطر همسر پسر مقتولش راضی به قصاص پسر دیگرش که قاتل است، می شود!
رضوی با مکثهای دقیق و بجایی که برای ایفای نقش درنظر گرفته بخصوص در لحظاتی که می باید میان خواسته قلبی کاراکتر و منطق مداری اش بالانس ایجاد کند نشان داده که یک هنرپیشه توانا قادر است حتی یک کاراکتر مکمل را هم با جان بخشی حتی بیشتر از کاراکتر اصلی ایفا کند.
سایرین
سحر دولتشاهی(نیم رخها)، بهنوش بختیاری(من)، طناز طباطبایی(خشم و هیاهو) و ریما رامین فر(زاپاس) دیگر بازیگران زنی بودند که تلاش مثبت و مفیدی را برای جانبخشی به کاراکترهایشان انجام داده بودند.