1

عرضه بلیت‌های نیم‌بهای “بادیگارد” برای سینمایی در مرکز شهر!!!+عکس

سینماژورنال/محمدصادق عابدینی: رقابت در اکران نوروزی میان فیلمهایی چون “سالوادور…”، “بادیگارد”، “50 کیلو آلبالو” و “ابد…” روزهای پررونقی را برای سینماها فراهم کرده است.

به گزارش سینماژورنال این رونق سبب ساز آن شده است که در روزهای ابتدایی سال و علیرغم بالا رفتن قیمت بلیت، فیلمها از فروش قابل توجهی برخوردار شوند.

با این حال در همین روزها یک اتفاق نه چندان حرفه ای هم روی داده و بلیتهای نیم بهای فیلم “بادیگارد” از طریق یک سایت اینترنتی در حال عرضه است.

این سایت اینترنتی از 26 اسفندماه تا 7 فروردین ماه بلیت “بادیگارد” را با 51 درصد تخفیف برای سینما صحرا که در مرکز شهر قرار دارد به فروش گذاشته است.

آیا شورای صنفی نمایش از این تخلف باخبر است؟

این اتفاق در حالی افتاده که عرضه هر گونه بلیتهای نیم بها در یک ماه ابتدایی اکران فیلمها تخلف محسوب می شود و بعد از این مدت هم عرضه بلیت با تحفیف باید با هماهنگی شورای صنفی نمایش صورت گیرد.

فارغ از آن که این عرضه 51 درصدی تخفیف مطمئنا اعتراض صاحبان فیلمهایی را فراهم می کند که همزمان با “بادیگارد” روی پرده هستند طرح یک پرسش هم ضروری به نظر می رسد و آن هم اینکه در شرایطی که استقبال از فیلمی چون “بادیگارد” در حالت عادی و با توجه به حجم کارهای تبلیغی که برای آن صورت گرفته، نسبتا خوب بوده این عرضه بلیت نیم بها چه معنایی دارد جز آن که صاحبان فیلم خود با دست خود به بی ارزش کردن فیلم خود دست زده اند؟

عرضه بلیت نیم بهای بادیگارد
عرضه بلیت نیم بهای بادیگارد
عرضه بلیت نیم بهای بادیگارد
عرضه بلیت نیم بهای بادیگارد
عرضه بلیت نیم بهای بادیگارد
عرضه بلیت نیم بهای بادیگارد



ديدار حاتمي‌كيا و بهزاد نبوي براي تهيه‌كننده “باديگارد” دردسرساز شد/نامه سرگشاده یک بسیجی قلم به‌دست+عکس

سینماژورنال: اظهارنظرات فراوانی که ابراهیم حاتمی کیا همزمان با اکران “بادیگارد” داشته و تلاش فراوان اش برای گفتگو هم با رسانه های اصلاح طلب و هم اصولگرا و در کنار آن نمایش فیلم برای برخی چهره های منسوب به اصلاحات و از جمله بهزاد نبوی با ناراحتی یکی از نویسندگان جریان اصولگرا مواجه شده است.

به گزارش سینماژورنال این نویسنده اصولگرا حسین قدیانی است که با نگارش یادداشتی بلندبالا که به نامه ای سرگشاده خطاب به حاتمی کیا شبیه است و شرح دیدارش با احسان محمدحسنی رییس سازمان هنری-رسانه ای اوج و تهیه کننده “بادیگارد” به گلایه از بالانسی(!) پرداخته که حاتمی کیا قصد دارد میان چپ و راست ایجاد کند.

قدیانی به صراحت تلاش حاتمی کیا برای ایجاد بالانس در چپ و راست را آفت هنر دانسته و به مشکلات برآمده برای تهیه کننده “بادیگارد” به واسطه نمایش فیلم حاتمی کیا برای بهزاد نبوی اشاره کرده است.

سینماژورنال متن کامل گفته های قدیانی را ارائه می دهد:

اولین روزهای آشنایی

دو روز مانده به آخر سال! سالیانی است هم‌چو روزهایی به «حاج کاظم و عباس و اصغر» فکر می‌کنم، به «آژانس شیشه‌ای» که انگار همیشه در آنیم! همه در آنیم! شاید مخاطب فکر کند در این آخر سالی، کلمات را «گروگان» گرفته‌ام اما این همه حرف و کلمه «شاهد» من هستند! «در کار گلاب و گل، حکم ازلی این بود، که‌این شاهد بازاری، وان پرده‌نشین باشد». حجم کار «احسان» آنقدر بالا هست که معمولا من به او زنگ می‌زنم اما چند روز مانده به آخر سال، وقتی نامش را بر صفحه مانیتور موبایلم دیدم، خوشحال شدم. مثل همیشه، خیلی زود حرف‌مان کشیده شد به درد دل، با این تفاوت که این بار، این احسان بود که سفره دل باز کرد؛ «در شبکه‌های مجازی و بعضی رسانه‌های کاغذی، دیدار حاتمی‌کیا با فلانی را بهانه کرده‌اند برای زدن من! بد هم می‌زنند! می‌گویند حاتمی‌کیا سر من کلاه گذاشته!»

به احسان گفتم: «علاجش یک مصاحبه است. باید مسائل را روشن کنی. چه وقتی هم بهتر از الان، در آستانه اکران «بادیگارد»؟ تو به عنوان تهیه کننده فیلم، بیا و حرفهایت را بزن. چیزهایی را که باید بگویی، بگو! درباره این مسائل هم از خودت دفاع کن!» لطف کرد و گفت: «اگر بخواهم به این معنی مصاحبه کنم، این کار را فقط با تو می‌کنم». و خیلی زود ادامه داد: «اصلا همین فردا یک تا چهار بیا «اوج». بیا، هم نماز و ناهار را پیش هم باشیم، هم بعدش مصاحبه‌».

اولین سئوالم از تو این است که اساسا چه کاره جمهوری اسلامی هستی؟

گفتم: «اولین سئوالم از تو این است که اساسا چه کاره جمهوری اسلامی هستی؟!» خندید! خندید اما پشت صدای خنده‌اش غمی بود که خیلی سعی داشت آن را ازم مخفی کند؛ «نظر خودت چیست حسین درباره این حرفها؟!» گفتم: «نامردی دارند می‌کنند رفقا! تو درباره آقای حاتمی‌کیا فقط و فقط باید پاسخ‌گوی ۲ فیلم «چ» و «بادیگارد» باشی، که هستی! اینکه حالا حاتمی‌کیا صبحانه چی ‌می‌خورد یا با کی می‌خورد، به تو ربطی ندارد!» و از اینجا به بعد را دارم به توی مخاطب می‌گویم! یکی از جنس خود ما، در ظاهر خود ما، با افکار و عقاید خود ما، در سن و سال خود ما و با روحیات خود ما، ورود کرده در عالم تهیه کنندگی سینما، الحمدلله در همین بدو امر، موفق هم بوده، نه حالا فقط به گواهی «سیمرغ» پرویز پرستویی و «ایستاده در غبار»، که بیشتر، به شهادت محتوای آثار سینمایی سازمان اوج. تشکر اگر بلد نیستیم و اگر متوجه خیرات و برکات این «ورود» نیستیم، طعنه نزنیم دیگر!

اولا احسان فقط با جناب حاتمی‌کیای عزیز و دوست‌داشتنی کار نمی‌کند. دایره هم‌کاری‌های احسان، بسی گسترده‌تر از این حرف‌هاست. احسان عزیز با خیلی‌ها قرارداد کاری می‌بندد. آیا او باید علاوه بر کارهای مد نظر، پاسخ‌گوی همه رفتار و گفتار ایشان هم باشد؟! واقعا این چه نگاه تنگ و بسته‌ای است که بعضی دوستان دارند؟!

ثانیا ابراهیم حاتمی‌کیا در هنرش همین بس که فیلمی چون «آژانس شیشه‌ای» می‌سازد تا هم از من و ما دلبری کند، هم از بهزاد نبوی که اخیرا برداشت گفت: «بیش از ۲۰ بار این فیلم را دیده». این مهم، ناشی از هنر حاج‌ابراهیم است، نه تذبذبش!

ثالثا بعله! من هم در همان تماس تلفنی به احسان گفتم: «نه به آنکه آقای حاتمی‌کیا برمی‌دارد دولت و شخص رئیس کابینه را از «هفته نامه ۹ دی» و «سایت رجانیوز» تندتر می‌نوازد، نه به اینکه فلان و بهمان!» هم‌الان من‌باب خیرخواهی سخنی خطاب به این کارگردان محترم بگویم؛ اگر این ناشی از هنر شماست که فیلمی بسازی بلکه از همه، از همه با هر سلیقه و عقیده‌ای دلبری کند، «بالانس» به این معنی که چون امروز به تیتر یک «وطن امروز» حال دادم، فردا نوبت «شرق» است، دیگر ناشی از هنر شما نیست، صدالبته ناشی از تذبذب شما هم نیست، لیکن قطعا و حتما «آفت هنر» شما خواهد بود. پس هر چند اظهار نظر درباره هر مسئله‌ای را حق شما می‌دانم اما به قول معروف؛ «نه به آن شوری شور، نه به این بی‌نمکی!»

رابعا بالانس البته به این معنی که حرف حق را باید زد، آنهم برای یکی مثل من که قلم در دست دارد، نه فقط بلااشکال، که عملی ضروری است. لذا من‌باب بالانس (!) عرض می‌کنم؛ اینکه مدام می‌گویند؛ «حاتمی‌کیا داشت چپ می‌کرد، احسان محمدحسنی مانع شد»، هم اهانت به کارگردان «بادیگارد» است، هم اهانت به تهیه کننده این فیلم. نقد به فلان سکوت و سکون یا نقد به بهمان حرف و حرکت حاتمی‌کیا یک چیز است، اینکه تو برداری وی را از اساس، چپ شده بخوانی، یک چیز دیگر! واقعیت آن است که حاتمی‌کیا هرگز چپ نشده بود که احسان بخواهد وی را برگرداند! حرف را باید درست و سنجیده زد! قصه آن است که احسان با بهره از همان شم و استعداد خدادادی، امکانات مادی و معنوی مورد نیاز حاتمی‌کیا برای ساختن فیلم‌های ارزشی و متعهد را مهیا کرد… و این یک بازی «برد-برد» بود؛ هم برای احسان، هم برای جناب حاتمی‌کیا.

خامسا حاتمی‌کیا آدم است عاقبت. آدمی که برای خود یک «منظومه فکری» دارد. من نوعی شاید این حق را داشته باشم که به او «آفت هنر»ش یعنی «بالانس» -به همان معنای مورد نظر- را گوش‌زد کنم، اما این حق را ندارم که از او بخواهم در همه رفتار و گفتار، لزوما همانی باشد که من می‌پسندم! حاتمی‌کیا و اساسا هر هنرمند دیگری، همانی است که خودش می‌خواهد، نه همانی که من دوست دارم! برای من -نه دیگر به عنوان من نوعی!- آنچه مهم است، خروجی آثار حاتمی‌کیا است و الا اینکه ایشان فیلم خود را با چه کسانی می‌بیند، خیلی هم حالا موضوع مهمی نیست! خیلی هم حالا موضوع مهمی باشد، باید به اندازه‌اش ناراحتی خود را بروز دهم، نه آنکه مدعی حرف‌های نادرست و غیر شرعی شوم!

تصویری منسوب به تماشای "بادیگارد" توسط بهزاد نبوی
تصویری منسوب به تماشای “بادیگارد” توسط بهزاد نبوی

نفهمیدم دارم فیلم می‌بینم یا نشسته‌ام پای یک روضه خصوصی

اوایل هفته گذشته رفتم «اوج» پیش «احسان». سخن کشیده شد به روزهای اول آشنایی. مقدمتا حرف‌ها زدیم، خاطره‌ها مرور کردیم تا اینکه خیلی ناگهانی گفتم: «آماده‌ام برای مصاحبه»! گفت: «عشق است همین «صحبت»! گور بابای «مصاحبه»! این را هم بگذار خدا از ما دفاع کند! راستی حسین! تو بالاخره بادیگارد را دیدی یا نه؟!»

گفتم: «نه «بادیگارد» را دیده‌ام، نه «ایستاده در غبار» را!» تعجب کرد و تعجبش وقتی بیشتر شد که یادش آمد چند بار سازمان اوج از من هم برای اکران خصوصی هر ۲ فیلم، دعوت کرده بود! گفتم: «می‌دانی خیلی اهل سینما نیستم!» گفت: «الان سالن بالا خالی است! می‌خواهی تنهایی بروی یکی از این ۲ فیلم را ببینی؟! کدام را دوست داری ببینی؟!» گفتم: «راستش برای دیدن فیلم «حاج احمد» مشتاق‌ترم!» و دقایقی بعد با مساعدت جناب حبیب والی‌نژاد که از بچه‌های قدیمی مسجد جوادالائمه و از دوستان ابوی شهید هستند، خودم را در خصوصی‌ترین اکران ممکن دیدم! دیدن یک فیلم به تنهایی!

تا صحنه جراحت حاج احمد، بغضم را نگه داشتم اما از آن صحنه به بعد، یعنی از آنجا که حاج احمد زیر بار داروی بیهوشی نرفت و نهایت درد را به جان خرید، دیگر همین‌طور داشتم اشک می‌ریختم! نفهمیدم دارم فیلم می‌بینم یا نشسته‌ام پای یک روضه خصوصی! آنهم با سکانس ۱۰ اردیبهشت ۶۱، جاده اهواز-خرمشهر! خدا می‌داند چقدر خندیدم و هم‌زمان چقدر داشتم گریه می‌کردم با آن قسمت پرتاب چنگال توسط حاج احمد! بعد دیدن فیلم، دوباره رفتم پیش احسان. خدا قوت گفتم به احسان عزیز، با این کار بی‌نظیر و تمیز. ایضا به جناب والی‌نژاد به عنوان تهیه کننده فیلم. به جفت این عزیزان گفتم که از طرف من تشکر ویژه و پر و پیمان بکنند از کارگردان «ایستاده در غبار» جناب «محمدحسین مهدویان».

محمدحسنی به من زنگ زد و گفت می‌خواهم فقط برای یک شب بروم جشنواره، یک پالتوی درست و حسابی ندارم!

خرداد امسال فکر کنم ۵ ساله می‌شود حضور احسان محمدحسنی در سازمان اوج که سنگ بنایش را خودش گذاشت. علی‌رغم رفاقت دور و درازمان، هیچ کار تعریف شده‌ای با احسان نداشته‌ام، چه در «اوج»، چه در «افق»! پس این نوشته هرگز نمی‌تواند مبناهای دنیوی داشته باشد! برای من، خود احسان، عزیز است! بگذار عمومی کنم، یک بخش خصوصی رابطه خودم را با احسان! هر از چند گاه، ولو با یک پیامک، سعی می‌کنم بخندانمش! به خصوص آن‌وقت‌ها که از طرف بزرگان، او را به سمت‌های حساس منصوب می‌کنم! گاه یک حکم‌هایی پیامک می‌کنم که! در همان دیدار کذایی گفت: «گاهی پیامک‌هایی که می‌فرستی، عدل در جلسات کاملا رسمی می‌آید! یک دفعه وسط جلسه بنا می‌کنم خندیدن! گاهی هم که فضا مجال بدهد، پیامکت را برای دیگران می‌خوانم!»

واقعیت آن است هر که وارد اتاق احسان محمدحسنی می‌شود، قبلش را نمی‌دانم اما بعدش با کلی انرژی مثبت از این اتاق خارج می‌شود. احسان حق بسیار بزرگی، گردن فرهنگ انقلابی در این مرز و بوم دارد. این جوان خوش‌رو و خوش‌قریحه، به سبب کار خطیرش، به اندازه کافی باید به این و آن حساب پس بدهد؛ حقش نیست که ما حزب‌اللهی‌ها هم او را برنجانیم، آنهم به خاطر کاری که آقای حاتمی‌کیا کرده! و حالا به زعم ما نادرست است مثلا! اغلب که احسان را می‌بینم، با چشمانی خسته و به خون بسته است! با این حال، همیشه خدا سرشار از انرژی است!

حق احسان نیست بعضی متلک‌ها، بعضی طعنه‌ها که حتی درباره مناسبات اقتصادی او می‌زنند! کدام مناسبات اقتصادی؟! ایام جشنواره فجر همین امسال، باری به من زنگ زد که؛ «می‌خواهم فقط برای یک شب بروم جشنواره، ی پالتوی درست و حسابی ندارم!» این همه را نوشتم تا بدانی هنر آن نیست که احسان را از خود برنجانیم! او از ماست! و ما باید بسی مسرور باشیم و پز بدهیم که بعد از نود و بوقی، عاقبت پای یک بچه‌حزب‌اللهی جوان کاردرست به وادی تهیه کنندگی سینما باز شده! اگر او به همه ما «انرژی مثبت» می‌دهد، حقش نیست که ما مدام به او «انرژی منفی» بدهیم! و کاری کنیم که بعضا از رفتن، سخن بگوید! بر این گمانم که رفتن احسان از اوج، یعنی رفتن «اوج» از اوج! چه اینکه این سازمان را خودش بنا نهاد!

بمیرم برای مظلومیت بچه‌بسیجی کف خیابون که حتی باید از حاج کاظم هم طعنه بشنوه!

همه کم و بیش اهل هنر، به خصوص اهالی سینما را می‌شناسند! ضمن حفظ احترام برای این عزیزان، به جد معتقدم کار با این جماعت، مخ فیل می‌خواهد! مثلا همین آقاابراهیم حاتمی‌کیا! در این متن، آن اندازه از ایشان تعریف کرده‌ام که این آخر کاری، حق این مزاح زیرپوستی برایم محفوظ باشد! حضرت حاتمی‌کیا! دو روز مانده به آخر سال، در آن آژانس معروف به شیشه‌ای، می‌بخشیدها! این حاج کاظم حضرتعالی بود که به بهانه دفاع از عباس، حتی تا گروگان گرفتن ملت هم پیش رفت، حتی‌تر اسلحه کشید و الباقی قضایا! اون‌وقت همین ایشون برمی‌داره در وصف اون موتوری‌هایی که از قضا برای دفاع از حضرتش آمده بودن، می‌گه: «دود این موتوری‌ها منو خفه کرده! این موتورا جاده می‌خوان! من خیبری‌ام! خیبری ساکته! دود نداره! سوز داره!» عجب! :) بمیرم… واقعا بمیرم برای مظلومیت بچه‌بسیجی کف خیابون که حتی باید از حاج کاظم هم طعنه بشنوه! طرفه حکایت را سر جدت نگاه کن! توی اون آژانس، از همه شلوغ‌تر خود حاج کاظمه، اون‌وقت می‌گه؛ «خیبری ساکته! دود نداره! سوز داره!» جناب حاتمی‌کیای عزیز! من‌باب مزاح عرض می‌کنم! در آژانس شیشه‌ای شما «عباس» که شهید می‌شود، «حاج کاظم» هم آنقدر رفیق شفیق داشت که هرگز بازداشت نشود؛ لذا می‌بینیم تنها کسی که در فیلم بازداشت می‌شود، بدبخت بینوا اصغر نقی‌زاده است، نماینده همان موتوری‌ها! که فقط آمده بود رفقایش را با تعریف چند لطیفه بخنداند و به ایشان «انرژی مثبت» بدهد! این است مظلومیت بچه‌بسیجی موتوری کف خیابان، حتی در فیلم محبوب «آژانس شیشه‌ای»!

تقدیم به همان موتوری‌ها که این روزها در جاده‌های دیار شام  می تازند

این متن تقدیم می‌شود به همان موتوری‌ها که این روزها در جاده‌های دیار شام، ثابت کردند دود موتورشان و سوز سینه‌شان ضامن امنیت این آبادی است… که ثابت کردند خیبری ساکت نیست! یادش به خیر، آن جمله معروف هشتاد و هشتی؛ «ریه من جز دود عود موتورقراضه بچه‌بسیجی‌ها هیچ اکسیژنی نمی‌شناسد!»




یک هفته از حقوق مدیران ارگان سرمایه‌گذار “بادیگارد” صرف حمایت از شهدای مدافع حرم

سینماژورنال: سازمان هنرى رسانه اى اوج که این روزها فیلم “بادیگارد” را روی پرده دارد به کمک خانواده های شهدای مدافع حرم آمد.

به گزارش سینماژورنال این سازمان فارغ از تخصیص یک روز از فروش حاصل از اکران عمومی “بادیگارد” به خانواده شهدای عراقی و افغانی مدافع حرم، به هنگام اکران سه فیلم دیگر خود یعنی “ایستاده در غبار” ، “هیهات” و “فهرست مقدس” یک روز فروش آنها را هم صرف کمک به این خانواده ها خواهد کرد.

از آن گذشته این سازمان یک هفته از حقوق مدیران خود را نیز تقدیم شهدای مدافع حرم میکند.




نیم میلیارد درآمد “بادیگارد” از نهادها، دوایر دولتی، دانشگاه ها و… پيش از اكران عمومی!!

سینماژورنال: در حالی که هنوز اکران‌ نوروزی سینما به طور رسمی آغاز نشده و فیلم‌های نوروزی روی پرده نرفته اند، مجری طرح “بادیگارد” ابراهیم حاتمی کیا از فروش 500 میلیونی این فیلم پیش از اکران عمومی خبر داده است!

به گزارش سینماژورنال این فروش برآمده از دریافتیهایی بوده که به واسطه اکرانهای ارگانی نصیب این فیلم شده است.

پژمان لشکری‌پور مجری طرح “بادیگارد” در خصوص وضعیت اکران‌های ویژه و دانشگاهی این فیلم بیان کرد: در بازه زمانی حدود 35 روزه پس از پایان جشنواره فجر تا پیش از آغاز اکران عمومی اکران‌های ویژه و دانشگاهی موفقی را پشت سر گذاشتیم و فیلم در دانشگاه‌های متعدد در سراسر کشور و همینطور نهادها و دوائر دولتی که خود متقاضی بودند به نمایش درآمد.

لشکری پور درباره درآمد برآمد از اکرانهای ارگانی گفت: از این طریق حدود یکصدهزار مخاطب جذب فیلم شدند که بنابر محاسبات گیشه رقمی بالغ بر پانصدمیلیون تومان درآمد فیلم از این محل می‌باشد که البته جزئیات این موضوع را آقای سرتیپی به عنوان مدیرعامل دفتر پخش “بادیگارد” اعلام خواهند کرد.




تمام روسای جمهوری که حاتمی‌کیا به آنها رأی داده⇐از بنی‌صدر تا …

سینماژورنال: در آستانه اکران “بادیگارد” تازه ترین فیلم ابراهیم حاتمی کیا، دوز گفتگوهای رسانه ای این کارگردان و نویسنده سینما هم بالاتر رفته است.

به گزارش سینماژورنال جالب است که حاتمی کیا در انتخاب رسانه برای گفتگو هم وسواس چندانی به خرج نمی دهد و با تمامی رسانه ها از چپ گرفته تا راست صحبت می کند و همین امر است که این ظن را که این گفتگوها برای کمک به دیده شدن فیلم است را بیشتر می کند.

در میان این گفتگوها اینکه واقعا بتوانی بخشهایی غیرتکراری که برای مخاطب جذابیت و تازگی داشته باشد پیدا کنی کار سختی است. به هر حال وقتی زیاد حرف بزنید احتمال به تکرار افتادن هم زیاد است.

تازه ترین گفتگوی حاتمی کیا که در “اعتماد” منتشر شده است نیز از این قاعده مستثنی نیست و به سختی بتوان نکته تازه ای که حاتمی کیا پیشتر به آن اشاره نکرده باشد را در آن یافت.

شاید جالب ترین بخش این گفتگو جایی باشد که حاتمی کیا در میان گفتگو با اشاره به اینکه در انتخابهای سیاسی بر مدار عقل حرکت می کند و در عالم هنر براساس دل، به تمامی روسای جمهوری اشاره می کند که در دوره های مختلف به آنها رأی داده است.

وی می گوید: من به جز بني صدر كه بر اساس احساسات نوجواني‌ام راي دادم، بقيه راي‌هايم بر اساس جمع‌بندي عقلاني‌ام بوده است. راي دادن به آقاي رفسنجاني يا موسوي در مقابل احمدي‌نژاد يا روحاني همه استدلال‌هاي عقلي داشت. اما در حوزه هنر عقل جايگاه اول را برايم ندارد. آنجا ميدان خونين و ازلي جنگ عقل و دل است و من همه فيلم‌هايم تكرار همين احساس است.




پرویز پرستویی از نقش خود در موارد زیر پرده برداشت⇐معرفی محمد کاسبی به فیلمی با بازی گلشیفته/ معرفی توأمان سرمایه‌گذار و علیرضا خمسه به فیلمی که خمسه را به سیمرغ رساند/ کمک به رویا تیموریان برای برای ورود به بازیگری حرفه ای و…

سینماژورنال: پرویز پرستویی که در اکران نوروزی با “بادیگارد” به سینماها می آید هرگاه که طرف گفتگو قرار می گیرد سعی می‌کند برخی از ناگفته های خویش را بیان کند.

به گزارش سینماژورنال تازه ترین گفتگوی وی که با فرانک آرتا در “شرق” انجام شده نیز کم از این ناگفته ها ندارد؛ از جمله این ناگفته‌ها درباره بازیگران شاخصی است که اول بار توسط او به پروژه ها معرفی شده اند.

معرفی رویا تیموریان به “رعنا”ی میرباقری

پرستویی با اشاره به معرفی رویا تیموریان برای بازی در سریال “رعنا”ی داوود میرباقری می گوید: زمانی که داوود میرباقری می‌خواست سریال «رعنا» را بسازد به من گفت دنبال بازیگری هستم که مردانه مقابل همه مشکلات بایستد. گفتم کسی را می‌شناسم که هم تحصیل‌کرده است و هم در تئاتر فعالیت می‌کند. پیشنهاد دادم او را در یک مجلس ببیند. من معمولا به این‌گونه مجالس می‌گویم، مجالس خواستگاری. اگر خواستید انتخاب می‌کنید وگرنه هرکسی سوی کار خودش می‌رود.

وی ادامه می دهد: به رویا تیموریان زنگ زدم و گفتم ما داریم می‌آییم. (می‌خندد) جالب است ماجرا هم مثل خواستگاری پیش رفت. خانم تیموریان چای به دست داشت از ما پذیرایی می‌کرد که آقای میرباقری گفت خودشه! درنهایت هم خانم تیموریان از خود قابلیت نشان داد و در این سریال خوش درخشید. من هم که جای خانم تیموریان بازی نکردم. فقط نشانی به داوود میرباقری دادم تا کارش پیش برود. البته وقتی این مسائل را مطرح می‌کنم شاید برخی از دوستان دلخور شوند که دارم خودنمایی می‌کنم؛ درصورتی که هدفم تنها کمک‌کردن بوده و هست.

به خانم سرمایه‌گذار گفتم سینما یعنی ظرف یک بار مصرف

پرستویی درباره آشنایی با کاهانی و پیدا کردن سرمایه گذار برای فیلم “بیست” بیان می دارد: قبل از فیلم «بیست» آقای کاهانی را نمی‌شناختم تا اینکه روزی در آبادان در جشنواره دانشجویی حضور داشتم که خانم کرامتی با من تماس گرفت و گفت دوستی داریم به نام رضا کاهانی که قبلا در فیلمی با ایشان همکاری کرده‌ایم. ایشان تمایل دارند با شما کار کنند و از من خواستند موضوع را با شما در میان بگذارم، گفتم مشکلی نیست؛ آقای کاهانی به من زنگ زد. تلفنی به ایشان گفتم فیلم‌نامه را برای من بفرست. بعد از خواندن فیلم‌نامه تماس گرفتم و گفتم در کنار شما هستم، بعد باهم در دفتری قرار گذاشتیم.

این بازیگر ادامه می دهد: آنجا با خانمی برخوردم که ظاهرا سرمایه‌گذار کار بودند. در همان ابتدا خانم از من پرسید شما ناهار چه می‌خورید، گفتم غذایی مختصر؛ ایشان گفت غذا برایم مهم است و نمی‌شود مختصر باشد. بعد میز مفصلی چیدند، همان موقع گفتم با این میز بعید می‌دانم کار را به آخر برسانید! پرسید چطور؟ گفتم سینما یعنی ظرف یک‌بارمصرف، نه این‌همه ریخت‌وپاش! آن جلسه تمام شد.

روز موعود معلوم شد که خانم سرمایه گذار جا زده

پرستویی می افزاید: با آقای کاهانی قرار بعدی را در همان دفتر گذاشتیم. روز موعود فرا رسید؛ ناگهان متوجه شدم با یک فضای وسترن مواجه هستم! دیدم هیچ‌کس نیست. مهران احمدی هم که دستیار آقای کاهانی بود به من گفت شما بفرمایید بنشینید الان آقای کاهانی می‌آیند، بالاخره کاهانی آمد؛ رو به ایشان گفتم، خوبی؟ گفت، خوبم. گفتم، ولی به نظرم خوب نیستی! گفت، طوری نیست. همه‌چیز درست می‌شود! پرسیدم چه مشکلی پیش آمده؟ گفت البته من می‌دانم شما برای این فیلم کار دیگری را رد کرده‌اید، اما ما از شرمندگی شما درمی‌آییم. واقعیت این است که خانم سرمایه‌گذار ما گم شده! هرچه تماس می‌گیرم اصلا خبری نیست. انگار آب شده رفته توی زمین! گفتم، اگر شما سرمایه‌گذار داشته باشید، مشکل حل می‌شود؟ گفت بله. همان موقع با دوستی که همیشه به من لطف دارد تماس گرفتم و درخواست کردم اگر تمایل دارید در کاری حضور داشته باشید، دوست دارم در این فیلم سرمایه‌گذاری کنید. ایشان هم سرمایه‌گذاری کردند و فیلم ساخته شد.

پیشنهاد مهدی هاشمی به “هیچ”

پرویز پرستویی درباره معرفی مهدی هاشمی برای فیلم “هیچ” کاهانی اظهار می دارد: یا برای مثال آقای کاهانی بازی در فیلم «هیچ» را به من پیشنهاد داد، اما گفتم اجازه بدهید من بازی نکنم.، نه اینکه نتوانم این نقش را بازی کنم، بلکه احساس می‌کنم کسی دیگر برای این نقش از من جلو‌تر است، بنابراین آقای مهدی هاشمی را پیشنهاد دادم. وقتی آقای کاهانی با ایشان کار کرد، گفت چه درست به این مسئله نگاه کردید. البته شاید آقای هاشمی تا الان این نکته را نمی‌دانستند، اما فکر کردم حضور ایشان در این فیلم بهتر از من خواهد بود.

پیشنهاد علیرضا خمسه به “بیست”

وی خاطرنشان می سازد: همین‌طور آقای خمسه مدت‌ها بود که در فیلمی کار نکرده بود. آقای کاهانی برای فیلم «بیست» به من گفت برای بازی نقش این مرد که یک دست ندارد و با همسرش یک جا کار می‌کنند و حقوق مشترک می‌گیرند، کسی را سراغ ندارید، گفتم آقای خمسه مناسب است. کاهانی گفت ولی ایشان بیشتر کمدی بازی کرده‌اند. گفتم اگر به چهره آقای خمسه دقیق نگاه کنید غمی در صورتش وجود دارد که برای این نقش مناسب است.

پیشنهاد محمد کاسبی به “دیوار”

این بازیگر با اشاره به فیلم “دیوار” با بازی گلشیفته فراهانی می گوید: یا آقای محمدعلی طالبی، بازی در فیلم «دیوار» را به من پیشنهاد داد، گفتم این نقش برای من نیست، برای آقای کاسبی است.




نمایش “بادیگارد” حاتمی‌کیا برای بازداشتی انتخابات ۸۸+عکس

سینماژورنال: تصویری منسوب به نمایش ” بادیگارد” حاتمی کیا برای بهزاد نبوی را می بینید.

به گزارش سینماژورنال بهزاد نبوی که سابقه معاونت نخست وزیری، وزارت صنایع سنگین و نمایندگی مجلس را در دو دهه ابتدای انقلاب اسلامی داشته، بعد از انتخابات 88 مدتی در بازداشت به سر می‌برد.

پیش از این و در جریان پیش تولید “بادیگارد” از سعید لیلاز و محمد قوچانی دو روزنامه‌نگاری که هر دو نفر در جریان درگیری‌های بعد از انتخابات 88 مدتی در زندان بودند، به عنوان مشاوران نگارش سناریوی “بادیگارد” نام برده شده بود.

“بادیگارد” که از بازی پرویز پرستویی در نقش یک محافظ سود می‌برد نوروز در گروه سینمایی استقلال اکران خواهد شد.

تصویری منسوب به تماشای "بادیگارد" توسط ابراهیم حاتمی‌کیا
تصویری منسوب به تماشای “بادیگارد” توسط ابراهیم حاتمی‌کیا



خاطره‌نگاری یک منتقد از موضع‌گیری حاتمی‌کیا نسبت به دو انتخابات ۸۸ و ۹۲!

سینماژورنال: هفته گذشته ابراهیم حاتمی‌کیا گفتگویی با روزنامه اصلاح طلب “شرق” داشت و در این گفتگو سعی کرد بی پرده درباره سیاستهای فرهنگی دولتهای مختلف از دولت اصلاحات تا دولت کارگزاران، دولت احمدی نژاد و دولت فعلی سخن گوید.(اینجا را بخوانید)

به گزارش سینماژورنال این گفتگو در فضای رسانه‌ای بازتاب فراوانی داشت و حالا احمد طالبی نژاد منتقد قدیمی هم در همان روزنامه “شرق” نامه ای به حاتمی کیا نوشته و به انتقاد از برخی موضع گیریهای وی در سالهای اخیر که چه در گفتگوهایش و چه در فیلمهایش بازتاب داشته پرداخته است.

سینماژورنال دو فراز جالب از نامه طالبی نژاد را مرور می کند:

فراز اول. خاطره نگاری از انتخابات 88

طالبی نژاد نوشته است: یادتان هست در کوران حوادث سال‌های گذشته فضای رسانه‌ای پر شد از این سؤال که چرا در قبال اتفاق‌هایی که داشت می‌افتاد، موضع نمی‌گیرید؟

و یادتان هست در مراسم جشن خانه سینما و بزرگداشت یار دیرینتان زنده‌یاد سیف‌الله داد که در محوطه موزه سینما برگزار می‌شد، کنار هم نشسته بودیم و شما از همکاران رسانه بنده گله می‌کردید که چرا او را مواخذه می‌کنند و بنده هم همین پرسش را مطرح کردم و پاسخ شما این بود که من به حرف‌های مردمی که اعتراض دارند باور ندارم و هنگامی که دلیلش را پرسیدم، گفتید که «چرا فلان کاندیدا، خودش شخصا به شما تلفن نزده که دعوتتان کند در ستادش فعالیت کنید و درعوض فلانی را انتخاب کرده که باز به گفته خودتان، فیلم‌هایش نسبت به مسائل اجتماعی خنثی هستند و هیچ بادی به بیرقش نمی‌وزد» (نقل به مضمون). و بعد هم به نکته‌ای اشاره کردید که مصلحت نمی‌دانم و البته جرئتش را هم ندارم بازگویش کنم.

فراز دوم. خاطره نگاری از انتخابات 92

طالبی نژاد نوشته است: بعد از انتخاب رئیس‌جمهور فعلی هم در مکالمه‌ای تلفنی بی‌مقدمه و البته پیروزمندانه به نکته‌ای اشاره کردید که باعث حیرت من شد. این‌که به قول شما رئیس‌جمهور از مردم درخواست کرده بود داوطلبانه از دریافت یارانه خودداری کنند و جز یکی دو‌میلیون‌نفر به این درخواست پاسخ مثبتی ندادند، شما با لحنی که ازتان توقع نمی‌رفت، این عدم همراهی را…  به دولت و رئیسش قلمداد کردید.

و نمی‌دانم چرا؟ مگر این آقای روحانی از کره‌ای دیگر آمده و میزان تعبدش نسبت به دین و مذهب کمتر از جنابعالی است. بنده البته طرفدار هیچ جناحی نیستم و اصلا سیاست‌باز نیستم. ولی موضع شما که با سیاست وارد عرصه هنر شده‌اید، برایم جالب است.

 




تازه‌ترین نقطه نظرات حاتمی‌کیا درباره خاتمی، مهاجرانی، احمدی‌نژاد، کیمیایی، فرهادی و…/همه آنچه مي‌خواست بگويد و نگفته بود

سینماژورنال: در تمام روزهای جشنواره و البته روزهای بعد از اختتامیه یا ابراهیم حاتمی‌کیا و یا دست اندرکاران تولید آخرین اثرش “بادیگارد” مرتب در حال اظهارنظر یا نقل قول درباره مختصات مدیریتی جشنواره سی و چهارم بوده اند.

به گزارش سینماژورنال حالا روزنامه اصلاح طلب “شرق” گفتگویی از حاتمی کیا را منتشر کرده که در آن بی سانسور درباره همه چیز و همه کس سخن گفته است؛ از علی لاریجانی تا عطاءا.. مهاجرانی، علی جنتی، حجت ا.. ایوبی و جواد شمقدری.

جالب است که حاتمی کیا در این گفتگو به شدت به گلایه از فیلمسازانی پرداخته که موج سوار هستند و با هر نسیم تغییرات سیاسی، مسیر خود را عوض می‌کنند و از آن سو به کارگردانی چون کاهانی اشاره کرده که سینمایش برای وی محترم است چون بی موج سواری مسیر خود را می رود.

ابتدا مهمترین تیترهای این گفتگو را بخوانید:

حاتمی‌کیا: مهاجرانی وزیری بود که کاراکتر داشت و در جایگاهی که داشت، مؤثر عمل می‌کرد/

“به رنگ ارغوان” در دولت خاتمی توقیف شد و در دولت احمدی‌نژاد آزاد/

به روحانی رأی داده ام و حق نقد دارم/

آقایانی مثل فرهادی، آقای کیمیایی و… مسیر و جایگاهشان مشخص است و دارند راه خودشان را می‌روند/ 

ایوبی در طول صدارتش یک‌بار هم با روحانی دیدار و تقاضای کمک به سینما نداشته!

سینماژورنال متن کامل گفتگوی “شرق” را ارائه می دهد:


‌برخی می‌گویند «بادیگارد» بازگشت به «آژانس شیشه‌ای» است. خودتان چقدر این تعبیر را قبول دارید و پاسختان در برابر این تعبیر چیست؟ 

ببینید «بادیگارد» هم مثل «آژانس شیشه‌ای» بیان مانیفستی دارد؛ یعنی جهان ارزشی خودش را به صراحت توضیح می‌دهد و از این منظر با «آژانس شیشه‌ای» شباهت پیدا می‌کند.
‌به‌لحاظ کیفی و استاندارد فیلم‌سازی هم می‌گویند شما در «بادیگارد» به دوران طلایی‌تان، که مصداقش «آژانس شیشه‌ای» است، شبیه شده‌اید. این را قبول دارید؟ 
به لحاظ ساختار شکلی، این دو اثر به هم ربطی ندارد. قهرمان «آژانس شیشه‌ای» شخصیت برون‌گرایی بود که احساسات و افکارش را بیرون می‌ریخت و مسئله‌اش را با دیگران تقسیم می‌کرد؛ ولی قهرمان «بادیگارد» درون‌گراست که محاکات درونی با خویش دارد؛ به‌هر‌حال بازیگر مشترک این دو فیلم پرویز پرستویی است و به نظر می‌رسد نشانه‌های مشترکی دارد. من خیلی هم اصرار به انکار این شباهت ندارم.
‌اما این نظر، یک جور مدح شبیه به ذم هم هست. وقتی می‌گویند حاتمی کیا با «بادیگارد» به دوران اوجش بازگشته، انگار دارند می‌گویند هرچه بعد از «آژانس شیشه‌ای» ساخته‌اید در مرتبه پایین‌تری نسبت به آن فیلم قرار گرفته و حالا شما مجددا به همان جایگاه برگشته‌اید… . 
«آژانس شیشه‌ای» را سال ٧٥ ساختم و امکان ندارد امروز یکی دیگر شبیه آن بسازم. «بادیگارد» در مسیر تکوینی نزدیک دو دهه فاصله با این فیلم قرار می‌گیرد. «بادیگارد» فرزند فیلم «چ» است و «چ» فرزند «گزارش یک جشن». اصرار دارم حرفی بزنم که نسبتی با دورانم داشته باشد و اگر این نسبت ساخته نشود، هیچ انگیزه‌ای برای ساختن فیلم ندارم.
‌هر اثر هنری جنبه‌ای حدیث‌نفس‌گونه برای مؤلفش دارد. حدیث‌نفس ابراهیم حاتمی‌کیا در «بادیگارد» چه بود؟ 
حدیث‌نفسم «بادیگارد» است! اگر من این فیلم را ساخته‌ام، خود فیلم بیانگر احوالات من است. اگر از من بپرسید احوالت چیست؟ می‌گویم احوالم، بادیگاردی است. اگر بگویید «بادیگارد» چیست؟ توضیحی ندارم جز اینکه بگویم برو و فیلم را ببین!
‌یعنی درباره‌اش توضیح نمی‌دهید؟ 
نه واقعا، همان احوال و اتفاقاتی که در فیلم هست، شامل حال من می‌شود. حیدر، قهرمان فیلم «بادیگارد» است. بحثی که اخیرا در سینمای ایران باب شده و به طرز عجیبی هم قدرت گرفته، این است که قهرمان نمی‌خواهیم و قهرمانی در کار نیست! عجیب است که نشسته‌ایم بر سر شاخه و بُن می‌بریم! توی سر خودمان می‌زنیم و سینما را از مردم خالی می‌کنیم؛ در‌حالی‌که سینمای آمریکا با همه قوا در جهان سیطره می‌اندازد، قهرمان را هم از فیلم‌ها برمی‌داریم. قهرمان در فیلم، شخصیتی است که ما داریم مکنوناتش را به نمایش می‌گذاریم، آن‌وقت حذف قهرمان چه معنا دارد؟
‌چه بر حاتمی‌کیا گذشته که امسال و در شرایط کنونی، «حیدر» قهرمانی می‌شود که تصمیم به نشان‌دادنش می‌گیرد؟ در واقع چرا در این زمان و نه وقتی دیگر، «حیدر» را روایت می‌کنید؟ 
لزوما به این لحظه و این روزها مربوط نیست؛ چون اگر هر‌وقت از من بپرسی که چه فیلم‌نامه‌ای در دست داری؟ می‌گویم که چندین کار در دست دارم. به یکباره، با توجه به شرایطم یکی از آنها برایم جلوه می‌کند. من هشت سال است درباره «بادیگارد» تحقیق می‌کنم و فیلم‌نامه می‌نویسم. در طول هشت سال، چیزی حدود ٥٠٠ صفحه برای ساخت این فیلم، سناریو نوشتم. دائم نوشتم و فیلم‌نامه به وسط نرسیده، ول کردم. هی تلاش کردم و نتوانستم، نوشتم و جواب نگرفتم. انواع و اقسام مختلف فیلم‌نامه را نوشتم؛ یک‌بار از زاویه زن قصه ماجرا را دیدم، یک‌بار از زاویه بچه حیدر و… تا اینکه پارسال دم عید دوستان تشویقم کردند که تمامش کنم.
‌به‌هر‌روی، شما این فیلم را در این دوران ساختید. آیا «حاج‌حیدر» فیلم «بادیگارد» و احوالاتی که از سر می‌گذراند را می‌توان تعبیر به این زمان و مختصات سیاسی-اجتماعی‌اش کرد؟ یعنی قهرمان فیلم شما، مشخصا در دوران ریاست‌جمهوری روحانی به این تصمیم می‌رسد که دیگر بادیگارد چهره‌های سیاسی نباشد؟ 
هم بله، هم نه. بله یعنی دهه ٩٠ زمان بیان آن است و نه به شکل مشخص درباره دوران ریاست‌جمهوری روحانی است.
‌یعنی تصمیمش ارجاع سیاسی ندارد؟ 
دارد؛ اما نه لزوما به یک فرد خاص و به این مقطع! اصلا تعارف ندارم، من اگر می‌خواستم چنین حرفی بزنم، خیلی صریح می‌گفتم. اشاراتی به جهان سیاست دارم؛ اما اشاراتم به سیاست دوران روحانی نیست.
‌از‌این‌گذشته خودتان وضعیت سیاسی کنونی را چطور ارزیابی می‌کنید؟ 
من به آقای روحانی رأی دادم و حق دارم که عملکرد ایشان را نقد کنم؛ ولی سینما جای این بحث نیست.
‌عملکرد سازمان سینمایی وقت را چطور ارزیابی می‌کنید؟ 
امسال مدیریت جشنواره منظم‌تر و فیلم‌سازان امیدوارتر شده‌‌اند و به مرور بارقه‌هایی از امید در فیلم‌ها دیده می‌شود؛ ولی آیا این، همه توقعی‌ای است که می‌شود از سازمان سینمایی داشت؟ مسئولان کنونی جز اظهار عجز و ناتوانی از بودجه حتی تشویق‌گر این موضوع هم نیستند. می‌گویند که پول نداریم و فقط می‌توانیم تشویق‌تان کنیم. زمان ساخت فیلم «خاکستر سبز»، آقای لاریجانی وزیر ارشاد وقت، مرا در دفترش خواسته و گفت که حاضر است کمک کند تا من بروم بوسنی و تحقیق کنم؛ یعنی مدیر فرهنگی افقی را می‌بیند و براساس آن فیلم‌ساز را تشویق می‌کند که اگر از سوژه‌ای فیلم بسازی که دغدغه نظام است، موظفم کمکت کنم. این‌طور می‌شود که فیلم‌ها رنگ همسوی سیاست‌های نظام می‌گیرند و اراده نظام در فیلم‌ها دیده می‌شود؛ اما درباره این جشنواره چه باید بگویم؟ اثر مدیران فرهنگی بعد از آرامش‌دادن چیست؟ مثلا فیلم‌سازی که می‌خواهد برای جشنواره برلین فیلم بفرستد، می‌داند این جشنواره چه مانیفستی دارد که براساس آن اگر فیلمی درباره علایق آنها بسازد و حتی در طول فیلم‌برداری یا مونتاژ نماینده‌اش به فیلم سرکشی کند، می‌توان آن را در جشنواره دید؛ اما آقای ایوبی شما جدای از شعار چه خواستید و چه شد؟ البته انتقاد صرفا به ایوبی و جنتی برنمی‌گردد. متأسفانه رأس هرم اجرائی کشور برخلاف لباسی که بر تن دارند، هیچ نسبتی با هنر و فرهنگ ندارد و در این آشفته‌بازار وقتی زیردستان نیز از سربازانی انتخاب شوند که دغدغه این بحث را ندارند و اگر لازم به ایستادن پای اصولی باشد؛ چون خصلت ایستادگی نیاموخته‌اند، با هر باد موافق و مخالفی جا‌به‌جا می‌شوند و رفتارشان پر از تناقض‌های مدیریتی است.
‌مثل اتفاقی که برای «گزارش یک جشن» افتاد، پای مجوزهایی که خودشان صادر کرده‌اند هم نمی‌ایستند… .
می‌دانید چرا؟ به دلیل اینکه آقای ایوبی و جنتی هر دو از عالم دیپلماسی به عالم فرهنگ آمده‌اند. عالم دیپلماسی با عالم فرهنگ فاصله‌ای به تناسب وسط تنور و بیرون از تنور دارد. ظاهرشان خیلی به هم شبیه است؛ کت و شلواری هستیم، خیلی تیپ‌هایمان ‌تر‌و‌تمیز و مرتب است، مثل هم لباس می‌پوشیم؛ ولی عمیق که شویم، دیپلمات‌هایی که به فرهنگ آمده‌اند، مرد مبارزه و ایستادگی در جایگاه‌هایی که باید باشند، نیستند؛ چون چشمشان به تلکس رمزی شده است و نه اجتهاد شخصی.
‌با این اوصاف به نظر شما کدام‌یک از وزرای فرهنگ و ارشاد، از اول انقلاب تا امروز واجد این ویژگی ایستادگی و مبارزه هستند؟ 
اول خاتمی و بعدا مهاجرانی و بعدا تا حدودی لاریجانی. مهاجرانی وزیری بود که کاراکتر داشت و در جایگاهی که داشت، مؤثر عمل می‌کرد. حالا اینکه موافق دیدگاه و مواضعش هستیم یا نه، به جای خود؛ ولی او برای حفظ منافع اهالی فرهنگ مبارزه می‌کرد. مطمئن هستم که آقای ایوبی در طول صدارتش یک‌بار هم با روحانی دیدار و تقاضای کمک به سینما نداشته؛ حتی آقای جنتی هم همین‌طور، ولی ببینید در دوران مرحوم سیف‌الله داد یا همین شمقدری چقدر از رئیس‌جمهور وقت فرصت گرفتند و پول و امکانات به سینما تزریق کردند. مرد فرهنگی اگر بداند در جایگاهی که اشغال کرده، مؤثر نیست استعفا می‌دهد؛ ولی چون این دوستان قرار نیست در حوزه فرهنگ بمانند و اینجا منصبی است برای ارتقا به جاهای دیگر پس هیچ‌وقت چنین اتفاقی نخواهد افتاد؛ مگر آنکه‌ آن‌قدر شور شود که به نوعی عذرش را بخواهند.
‌سرنوشت «گزارش یک جشن» چه شد؟ 
«گزارش یک جشن» فیلمی است که من ساخته‌ام و بسیار آن را دوست دارم. یادم هست که منتقدان خیلی روی خوش به این فیلم نشان ندادند؛ ولی مردم بسیار بسیار در سالن‌های سینماها تشویقم کردند. می‌دانم که این فیلم موافق و مخالفانی دارد. عده‌ای آن را طرفداری از جریان ٨٨ می‌دانند و عده‌ای آن را در کارنامه من انحراف از اصول ارزشی. همه اینها هم به سکانس پایانی فیلم برمی‌گردد که به سبک دوربین موبایلی فیلم‌برداری شده است. من «گزارش یک جشن» را نقد ٨٨ می‌دانم و معتقدم ‌ای کاش در زمان خودش آن را پخش می‌کردیم. شجاعتی که در شمقدری دیدم و در دولت قبلی ندیدم. اطمینان دارم که هیچ فیلمی در محاق توقیف نخواهد ماند؛ همان‌طور‌که به رنگ ارغوان در دولت خاتمی توقیف شد و در دولت احمدی‌نژاد آزاد؛ این فیلم نیز بالاخره روی پرده را خواهد دید. من همچنان مشتاقم که فیلمم اکران شود؛ ولی نه به تشویق کسانی که چهره‌ای دوگانه و به روایتی منافقانه دارند و قصدشان از اکران، تحلیل فیلم نیست؛ چرا‌که در همان زمانی هم که ساخته شد، دغدغه‌شان مفهوم فیلم نبود، الان نیز همین دغدغه را دارند و بیشتر بازی سیاسی است. من هیچ میلی برای بازی در این میدان نفسانی ندارم و همچنان صبور خواهم ماند.
‌آخرین حرفی که راجع به آن زدند چه بوده؟ گفته‌اند که فیلم توقیف است؟ 
راستش مدت‌هاست که هیچ پیگیری‌ای نکرده‌ام.
‌مالک فیلم چه کسی است؟ 
مالک فیلم وزارت ارشاد است.
‌همیشه شاهد بودیم که یک‌سری نیروهایی در حاشیه هنر و قدرت، علنی زورورزی می‌کنند و برای سینما و هنر خط و نشان می‌کشند؛ اتفاقی که به‌خصوص در دوران پسابرجام شدت گرفته. مشکلاتی که برای فیلم آقای درویش پیش آمد یا اتفاقی که برای خانم معتمدآریا در کاشان افتاد، نمونه‌های این خط و نشان‌ها هستند؛ یعنی عده‌ای به قانون و دستگاه رسمی اعتقادی ندارند و می‌خواهند حرف خودشان را بزنند. من می‌خواهم نظر شما را راجع به این عده بپرسم. با این عده باید چه‌کار کرد؟ 
حیرت‌آور است وقتی می‌بینیم این اتفاق افتاده که هیأت دولت هم گاهی در موضع اپوزیسیون می‌ایستد و حرفش را می‌زند؛ یعنی خودش را از آنچه به‌عنوان ساختار سیستم مطرح است، جدا می‌کند. می‌گویند «ببینید این اتفاقات که می‌افتد، کار ما نیست، کار آنهاست!» به نظر من این غم‌انگیز است و نباید چنین نگاهی حاکم باشد. الان آقای ایوبی و آقای جنتی و تشکیلات ارشاد که جزء ساختار نظام هستند، نمی‌شود صرفا در برابر این اتفاقات، در مقام اپوزیسیون ظاهر شوند و نقد کنند! باید بروند و این مسائل را با ایستادگی و پایمردی حل کنند. نه اینکه فقط در لفظ، منتقد این اتفاقات باشند و برایش کاری نکنند.
‌با دلواپسان باید چه‌کار کرد؟ 
دلواپسان که دارند کارشان را می‌کنند! از دولتمردان هم باید خواست پای وظایفشان بایستند! اگر دل‌های یک عده‌ای برای یک‌سری اتفاقات واپس است که الحمدالله با ایمان کامل دارند کارشان را می‌کنند، این طرف دل مسئولانی که فاقد این ایستادگی و ایمان هستند باید واپس باشد تا بلکه کاری کنند!
‌راستی هیچ‌وقت نمی‌خواهید راجع به این عده فیلم بسازید؟ راجع به دلواپسان؟ 
نمی‌دانم شاید یک روزی ساختم.
‌با رفع تحریم‌ها، امیدی در سطح کشور ایجاد شد. به نظر شما رفع تحریم‌ها در فرهنگ و مشخصا در سینما چه تأثیری باید داشته باشد و حالا که سد تحریم برداشته شده، چطور باید این جریان را مدیریت کرد که آب‌باریکه‌ای هم سمت سینما بیاید؟ چه اتفاقی باید بیفتد؟ در این بزنگاه، چه چیز لازم است؟ 
جنگجویی این دوستان در وزارت ارشاد لازم است. ضروری است که هنر و فرهنگ ذیل سیاست جا نگیرد. بجنگند و جایگاهش را بالا بیاورند.
مقام معظم رهبری جایگاه فرهنگ را این‌گونه تعریف کرده‌اند که «فرهنگ را ذیل سیاست جا ندهید» و از اهالی فرهنگ خواسته‌اند که در جایگاهی بالاتر بایستند. وقتی می‌بینم آقای روحانی یک‌ بار هم در جلسات «شورای‌عالی سینما» که با چه مصیبتی شکل گرفت، شرکت نمی‌کند تا لااقل در جریان یک بخشی از مسائل قرار بگیرد، دیگر چه می‌توانم بگویم؟ اصلا ایشان به‌عنوان رئیس شورای‌عالی، این شورا را کنار گذاشتند و برایشان جزء بحث‌های حاشیه‌ای شده.
‌البته چاله‌های زیادی از دولت قبل مانده بود که مشغول پر کردنش بودند و هستند، ازجمله مناقشه هسته‌ای و مذاکرات بین‌المللی و… .
اینها حرف و بازی است. هر چیزی به جای خود. می‌خواهم بگویم اگر از این به بعد به فرهنگ و سینما توجهی ویژه نداشته باشند، سهمی از این دستاورد رفع تحریم‌ها نصیب سینما نمی‌شود. مسئولان جوری از بی‌بودجگی خزانه فرهنگ حرف می‌زنند، که انگار می‌خواهند مسئولیت از گردنشان برداشته شود. باید به ایشان گفت آقا یا اینجا نمی‌آمدی به‌عنوان مسئول بنشینی یا بابت این صندلی‌ای که رویش نشسته‌ای، باید برای بچه‌های هنر و سینما بجنگی، خون ‌دل بخوری و پایشان بایستی تا این مسائل حل شود. اما من می‌بینم این اتفاق نمی‌افتد. چرا نمی‌افتد؟ چون مسئولان فعلی، جنگاوران حوزه فرهنگ نیستند؛ متخصصان حوزه سیاست و دیپلماسی‌اند. دیپلماسی قواعد متفاوتی دارد. دیپلمات امروز یک چیز می‌گوید، فردا حرفش را عوض می‌کند. امروز می‌گوید من مخالف یک چیزی هستم و شب تلکسی می‌آید و پیامی می‌گیرد، فردا می‌شود موافق همان چیز! احتیاجی هم ندارد وارد بحثی شود؛ او برای حرفش نمی‌جنگد.
‌این‌طور که از جنگیدن بر سر سوژه‌هایتان حرف می‌زنید، به نظر می‌رسد که جنگ برای شما همچنان ادامه دارد. یک زمانی در جبهه رزمنده بودید و هنوز به نظر می‌رسد که رزمنده‌اید، امروز در میدانی دیگر! 
بله، جنگجویی به مفهوم شخصیتی را همچنان باید داشته باشم. باید پای حرفم بایستم!
‌جنگجویی به معنای در پی یک آرمان دویدن؟ 
بله، این آرمان واقعا وجود دارد. من پای اصول می‌ایستم و از ایستادن پای اصول، حمایت می‌کنم. آنچه ممکن است برای یک کارگردان در فیلم‌سازی و در جشنواره رخ ‌دهد، به من و جهان من هیچ ربطی ندارد. حتی ممکن است با همان کارگردان خارج از این فضا، یک جای دیگر شاخ به شاخ همدیگر بایستیم و اصلا همدیگر را تحمل هم نکنیم. اما به‌عنوان فیلم‌سازی که پای آنچه می‌گوید، ایستاده و اگر قدم‌های بعدی‌اش را هم دنبال کنید، می‌بینید دارد همان را می‌گوید و دنبال می‌کند، این ستایش‌برانگیز است. مثلا سینمای کاهانی هیچ ربطی به سینمای من ندارد اما کاهانی برای من محترم است. چون پای آنچه می‌گوید می‌ایستد و مسیرش هم مشخص است و می‌داند دارد چه‌کار می‌کند. حتی آقایانی مثل فرهادی، آقای کیمیایی و… هم مسیر و جایگاهشان مشخص است و دارند راه خودشان را می‌روند و این برای من تحسین‌برانگیز است. اما در این بین بعضی‌ها هم هستند که فیلم می‌سازند، یک‌ بار این‌وری و یک‌بار آن‌وری می‌روند و اصلا نمی‌فهمی رنگشان چیست؟ قلمشان چیست؟ خطشان چیست؟ هیچ‌چیزشان را نمی‌توان فهمید چون اینها موج‌سوارانند!
‌پس با موج‌سواری مخالفید؟ 
بله، با فیلم‌سازی که هویت ندارد مخالفم.
‌هویت یک فیلم‌ساز چطور شکل می‌گیرد؟ 
با اصرارکردن بر جایگاه خود، بابت آن صبوری‌کردن، اصرارورزیدن برای بیان حرف خود، تحمل‌کردن دشواری‌ها و کوتاه‌نیامدن. متأسفانه در این چند سال در سینمای ما، به این بحث چندان وقعی نگذاشته‌اند. مثلا من الان سه دهه است که فیلم می‌سازم و می‌توانید از هر فیلم من، مرا دنبال کنید. بگویید این مسیرش این است و افت‌وخیزهایش هم این است. چند فیلم‌ساز را می‌توانید این‌طوری تعقیب کنید؟ چقدر از فیلم‌سازهای ما این‌طوری کار می‌کنند؟ یک مرده‌شورهایی هستند که هر مرده‌ای را به آنها بدهند می‌شورند و هیچ مسئله‌ای هم برایشان مهم نیست.
من این شیوه مرده‌شوری را دوست ندارم. برای همین فیلم‌سازی که مشی دارد و مرده‌شور نیست، حتی اگر زمین تا آسمان نظرات و نگاهمان با هم متفاوت باشد، برایش ارزش قائلم، محترم می‌شمارمش و می‌گویم بارک‌الله، آفرین!
‌ درباره آقای فرهادی قبلا انتقاداتی را مطرح کرده بودید. هنوز هم بر سر همان انتقادات ایستاده‌اید؟ 
یک‌جاهایی احساس می‌کنم باید آنچه را درست می‌دانم بیان کنم. برای همین هم آن انتقادات را مطرح کردم. وگرنه فیلم‌سازی او مسیر مشخص خودش را دارد و او کارش را می‌کند.
‌درحالی‌که ٢٧ سال از جنگ گذشته، حال‌واحوال جبهه و روزگار جنگ چقدر سراغتان می‌آید؟ 
ماجرا هنوز برایم زنده است، چون جنگ هنوز ادامه دارد. درست است که سی‌وچند سال از انقلاب می‌گذرد، ولی اتفاقاتی که امروز در منطقه می‌افتد، نشان می‌دهد که جنگ هنوز ادامه دارد! گاهی در تلگرام می‌بینم بچه‌ها می‌گویند ایران یک قلعه است! قلعه‌ها هم یک محدوده بیرون از خود دارند که به آن «بَرَز» می‌گویند.

 سرباز آنجا می‌ایستد، پای دیوار قلعه نمی‌ایستد که مبادا قلعه دچار ضربه شود. امروز بچه‌های ما دارند جلوتر از قلعه می‌جنگند والا داعش الان پشت دروازه ما و در حال توآمدن بود. برای همین بحث جنگ زنده و خیلی هم جدی است. هر وقت هم که بحث جدی‌تر شده و خبر از قصرشیرین آمده که ممکن است از آنجا وارد شوند، همه‌مان دیدیم که خوف برمان داشته. جنگ برایم هنوز زنده است. قاسم سلیمانی زنده است و مسیر، مسیری است که هنوز ادامه دارد. یک وقتی فکر می‌کردیم یک روز که جنگ تمام شد، این عده برمی‌گردند به پادگان‌ها و سر زندگی‌شان می‌نشینند، اما می‌بینید که چنین خبری نشد. جنگ هنوز ادامه دارد و هیچ کاری هم نمی‌شود کرد و به بدترین شکلش هم دارد اتفاق می‌افتد.

‌و شما خودتان را مسئول می‌دانید که هنوز از این جنگ فیلم بسازید؟ 
خدا کند تا حالا معلوم شده باشد که ابراهیم سرباز صادق این کشور است و اگر کیان این کشور به خطر بیفتد با همه وجود می‌جنگد.
‌ولی بعضا دیده شده که در «گزارش یک جشن» یا «دعوت» سوژه‌های دیگری هم دستمایه قرار دادید که اصلا ربطی هم به جنگ نداشته. 
اصلا کدام کار من دقیقا جنگی است؟ به مفهوم خودِ ریخت فیلم؟ فیلمی که الان ساختم «بادیگارد» کجایش به جنگ ربط دارد؟ فیلم‌هایم روایت نسل مدافع انقلاب و نسل جنگ است. ولی چیزی که می‌گویم هشداری نسبت به وضعیت سیستان و بلوچستان، ضربه‌ها و ماجرای داعشی‌ها، ترورها و انتحاری‌هاست. یعنی عناصری را برمی‌دارم که عناصر روز است. عناصر کهنه‌ای نیستند.
‌درنهایت خودتان در ادامه مسیر فیلم‌سازی‌تان چه دورنمایی می‌بینید؟ چه می‌خواهید و چه تمنایی برایتان مانده؟ 
اصلا احساس این‌طوری ندارم که چی مانده است. این مسیری است که باید همین‌طور رفت و مقصدی ندارد که بگوییم یک‌جا رسیدیم و تمام شد. یک روزی آرزویم این بود که فیلم چمران را بسازم و می‌گفتم اگر مُردم هم دیگر اشکالی ندارد، فقط چمران را بسازم. الان باز دلم چیزهای دیگری می‌خواهد. از یک قله رد شدم و دلم قله‌های دیگری می‌خواهد.
‌الان چه قله‌ای مانده؟ 
در کوبانی که در منطقه کردستان عراق واقع شده، پ‌ک‌ک حضور قوی دارد. نیروهای پ‌ک‌ک کلی از بچه‌ها و سربازهای ما را ناغافل در پادگان‌ها و پاسگاه‌ها زده و شهید کرده‌اند. وقتی قضیه کوبانی پیش آمد، مروت پهلوانی قاسم سلیمانی به نحوی بود که اصلا نیامد بگوید که بگذار همه آنها به خاطر ظلم‌هایی که در حمله‌هایشان به سربازان ما روا داشتند، تقاص پس بدهند! بلکه با نیروهایش بلند شد و رفت و کوبانی را نجات داد و نگذاشت شهر به دست داعش بیفتد. دوست دارم از این مروت‌ها بگویم. دوست دارم بچه‌هایی را که در گوشه‌اند و دیده نمی‌شوند و به چشم نمی‌آیند، در فیلم‌هایم روایت کنم و به جامعه‌ام بگویم اینها را بیشتر بشناسید!
‌با نقدی که به اوضاع داشتید، نهایتا از اینکه به روحانی رأی دادید، پشیمانید؟ 
نمی‌دانم چه باید بگویم. اگر درد شترهای خودمان در حوزه فرهنگ باشد که سخت پشیمانم، ولی وقتی کلیت نظام را تحلیل می‌کنم، حضورش را مؤثر می‌دانم.
‌راجع به انتخابات مجلس چه فکر می‌کنید؟ با توجه به اینکه بعضی از تنگناها را برخی نمایندگان مجلس برای فرهنگ و سینما رقم زدند، به تحلیل برخی سیاست‌مداران، مجلس در بعضی مواقع حتی مهم‌تر از دولت هم هست.
راستش تابه‌حال خیلی به مجلس توجهی نداشتم، ولی وقتی فریادهای اصولی آرمانگرایان را می‌بینم که هیچ فریادرسی از دولت برنمی‌خیزد، تازه به جایگاه مجلس و کمیسیون فرهنگی فکر می‌کنم. خدا کند در مجلس آینده کسانی در کمیسیون فرهنگی بنشینند که درک آرمانی از فرهنگ داشته باشند، والا همین صدا نیز خاموش خواهد شد.
‌در شبکه‌های مجازی، اینستاگرام، فیس‌بوک و… که بخشی از مختصات زندگی امروزند، چقدر حضور دارید؟ 
اصلا حضور ندارم. در اینستاگرام و هیچ‌کدام از این شبکه‌های اجتماعی نیستم. این صفحاتی را هم که هست، من نساخته‌ام و بعضا هواداران ساخته‌اند. در هیچ‌کدام از شبکه‌های مجازی نیستم.
‌پس چطور جوان‌ها را می‌شناسید و از دنیای جوان‌ها باخبر می‌شوید؟ 
مگر جوان‌ها فقط در همین محیط‌های مجازی هستند؟ من خیلی خوشبین به این فضاها نیستم و حتی معتقدم آدرس غلط می‌دهند. کسانی که به این فضا دل خوش می‌کنند، عملا از جامعه عقب می‌افتند. این محیط‌ها حضورشان به اندازه یک فشار دگمه به خاموش‌کردن دستگاه اینترنت است و من در فیلم «چ» کاملا فهمیدم که این فضا اصلا قابل‌اعتماد نیست و نباید دل به آن سپرد. اما برای ارتباط با جوان‌ها، راه‌های حضوری و چشم‌درچشم هست که من به حد خودم در آن حضور دارم. ادعای بزرگی هم ندارم، دو پسر جوان دارم که با آنها زندگی می‌کنم. به اندازه خودم جوان‌ها را درک می‌کنم؛ به اندازه معاشرت یک مرد ٥٤ساله، با نسل جدید ارتباط دارم. هرچه از جوان‌ها می‌دانم از زاویه پدر و پدربزرگی است که نوه دارد. البته به‌گواه دوستان جوانی که با من هم‌قدم می‌شوند، روحم به‌شدت جوان است و اهل مبارزه.

 




تكذيبيه مجري طرح “باديگارد” بر تكذيبيه ايوبي⇐ آبيار جايزه امسالش را هم مديون حاتمي‌كياست؟/ پاي وزارت ارتباطات هم وسط آمد

سینماژورنال: کشمکش درباره اینکه برنده اصلی سیمرغ زرین نگاه ملی که یک سیمرغ مدیریتی است و از سوی سازمان سینمایی اهدا می شود چه کسی بوده همچنان ادامه دارد.

به گزارش سینماژورنال بعد از افشای این مسأله که این سیمرغ از ابتدا از آن “بادیگارد” بوده و به دلیل عدم تمایل حاتمی کیا به دریافت آن به “نفس” رسیده از سوی روزنامه متبوع فریدون جیرانی(اینجا) و تأیید آن از سوی پژمان لشکری پور مجری طرح “بادیگارد”(اینجا)، حجت ا.. ایوبی در گفتگویی دوپهلو تکذیبیه ای را در این باره بیان کرد.(اینجا را بخوانید)

ساعاتی بعد از آن تکذیبیه حالا پژمان لشکری پور مجری طرح “بادیگارد” مجددا با روابط عمومی فیلمش گفتگو کرده و گفته های ایوبی را تکذیب کرده است.

بعد از حضور ابراهیم حاتمی کیا در نشست “شیار143” نرگس آبیار در جشنواره سی و دوم فجر و رونق فیلم به واسطه شانتاژ خبری بی سابقه ای که به واسطه این حضور ایجاد شده بود حالا با فرض صحت گفته های لشکری پور یعنی کنار رفتن حاتمی کیا از دریافت جایزه سیمرغ نگاه ملی و جایگزین شدن فیلم “نفس” نرگس آبیار به جای وی این پرسش ایجاد می شود که آبیار جایزه امسالش را هم به نوعی مدیون حاتمی کیاست؟

سینماژورنال متن کامل گفتگوی لشکری پور را ارائه می دهد:

خیلی خوب به ماهیت سیمرغ بهترین فیلم با نگاه ملی آگاهم

پژمان لشکری‌پور، مجری طرح فیلم سینمایی “بادیگارد” در پاسخ به سخنان حجت‌الله ایوبی رئیس سازمان سینمایی مبنی بر عدم وجود تصمیمی از سوی سازمان سینمایی برای اهدای سیمرغ زرین بهترین فیلم با نگاه ملی به فیلم سینمایی “بادیگارد” بیان داشت: جهت اطلاع آقای ایوبی عرض می‌کنم بنده به واسطه سابقه‌ای که در فعالیت حرفه‌ای و همینطور مدیریت اجرایی در سینما دارم خیلی خوب به ماهیت سیمرغ بهترین فیلم با نگاه ملی آگاهم و مطلعم که جایزه نگاه ملی جایزه‌ای است که تصمیم‌گیری پیرامون اهداء آن به هیئت داوران برنمی‌گردد و این سیمرغی است که برنده آن را سازمان سینمایی تعیین می‌کند.

از صبح اعلام نامزدها تماسهای محمد حیدری با من و تمایل برای اهدای سیمرغ نگاه ملی آغاز شد

وی افزود: از همین رو مجدداً، صراحتاً تأکید و اعلام می‌کنم که دقیقاً به همین دلیل که اختیار تقدیم سیمرغ زرین بهترین فیلم با نگاه ملی با سازمان سینمایی است از صبح روز سه‌شنبه مورخ ۲۰ بهمن ۹۴ یعنی پس از اعلام نامزدهای بخش سودای سیمرغ تماس‌های آقای حیدری دبیر محترم جشنواره با بنده آغاز شد و پس از توضیحاتی که درباره جلسه مفصل‌شان با هیئت داوران پس از عدم وجود نام فیلم “بادیگارد” در میان نامزدهای سه بخش اصلی با بنده مطرح کردند فرمودند؛ با توجه به اینکه جایزه نگاه ملی دست خودمان است ما مایلیم این جایزه را به “بادیگارد” و آقای حاتمی‌کیا اهداء کنیم که ما نپذیرفتیم.

دوستان به آرشیو مخابرات رجوع کرده و درخواست استماع مکالمات این حقیر و دبیر محترم جشنواره جناب آقای حیدری را در این زمینه بنمایند

مجری طرح «بادیگارد» ادامه داد: روند این مکالمات مبنی بر اصرار ایشان و انکار ما تا ساعت ۴ بعدازظهر روز اختتامیه نیز ادامه داشت. اگر در این زمینه کوچکترین تردیدی وجود دارد توصیه می‌کنم با عنایت به روابط حسنه‌ای که اخیراً بین وزارت ارشاد و سازمان مخابرات در خصوص پروژه “VOD”به وجود آمده، دوستان به آرشیو مخابرات رجوع کرده و درخواست استماع مکالمات این حقیر و دبیر محترم جشنواره جناب آقای حیدری را در این زمینه بنمایند و در صورت نیاز می‌توانند متن این گفت و گوها را در اختیار عموم قرار دهند.

در این زمینه اطلاعات کافی نداشته اند

وی نهایتا گفت: با توجه به این تکذیبیه جناب آقای ایوبی که الحمدلله تنها بخشی از میان صحبت‌های بنده است که به نظرشان قابل تکذیب آمده، به نظر می‌رسد آقای ایوبی مانند بسیاری از مطالب دیگری که در سازمان سینمایی می‌گذرد در این زمینه نیز اطلاعات کافی نداشته و یا به ایشان اطلاعات درست منتقل نشده است.




مجري طرح “باديگارد” از جايزه اي مي‌گويد كه لحظه آخر عوض شد

سینماژورنال: چهار روز قبل، رسانه متبوع یک عضو هیات انتخاب از این موضوع خبر داده بود که برنده اصلی سیمرغ نگاه ملی “بادیگارد” حاتمی‌کیا بوده است و چون وی علاقه ای به گرفتن یک سیمرغ مدیریتی نداشته ناگزیر سیمرغ به فیلمی به نام “نفس” رسیده است.(اینجا را بخوانید)

به گزارش سینماژورنال حالا پژمان لشکری پور مجری طرح “بادیگارد” نیز از طریق سایت رسمی “بادیگارد” این ماجرا را تایید کرده است.

متن کامل گفته های لشکری پور در این باره را در ادامه بخوانید:

حیدری مصرانه دریافت سیمرغ ملی را پیشنهاد داد
جهت اطلاع آن دسته از عزیزانی که آگاه نیستند و ممکن است چنین شائبه‌ای برایشان به وجود بیاید صراحتاً عرض می‌کنم که چه در جشنواره سی و دوم که با فیلم “چ” حضور داشتیم از سوی آقای رضاداد و چه در جشنواره سی و چهارم که با “بادیگارد” حاضر بودیم از سوی آقای حیدری، یعنی دبیران وقت جشنواره تا چند ساعت قبل از برگزاری مراسم اختتامیه مصرانه از سوی هر دو عزیز پیشنهاد دریافت سیمرغ زرین نگاه ملی را دریافت می‌کردیم که هر دوبار هم این پیشنهاد از سوی آقای حاتمی‌کیا و بنده رد شد!

با عدم پذیرش ما سیمرغ ملی به فیلم دیگری{نفس} رسید
در جشنواره سی و دوم مدیرعامل وقت فارابی به ناچار و در عدم حضور ابراهیم حاتمی‌کیا سیمرغ را دریافت کرد و در جشنواره سی و چهارم با عدم پذیرش ما سیمرغ به فیلم دیگری اهدا شد.

دردمان سیمرغ نبود
بنابراین اگر به اصطلاح دردمان سیمرغ بود سیمرغ طلائی واقعی را که مادی و معنوی از سیمرغ‌های شیشه‌ای گرانبهاتر است می‌پذیرفتیم.




حاتمی کیا: ایوبی، داوران را کارگردانی کرده و نه حیدری!/خدا کند به او صدارت سفارت فرانسه را بدهند⇐سینماژورنال: آیا سیمرغ پرستویی هم نتیجه کارگردانی ایوبی است؟

سینماژورنال: حواشی بی توجهی داوران جشنواره سی و چهارم به “بادیگارد” ابراهیم حاتمی کیا همچنان ادامه دارد.

به گزارش سینماژورنال از یک طرف طیف اصولگرا در حمایت از حاتمی کیا و “بادیگارد” به نقد جشنواره می پردازند و از طرف دیگر طیف اصلاح طلب می کوشد حاتمی کیا را متوجه قواعد حضور در جشنواره کند.

در همین گیرودار حالا خبرگزاری “مهر” نزدیک به حوزه هنری، سخنانی منسوب به حاتمی کیا منتشر کرده؛ سخنانی که گویا در حاشیه مراسم تجلیل از وی با حضور خانواده های شهدا بیان شده است.

خدا کند به او صدارت فرانسه را بدهند
دو فراز از این گفته ها کاملا رییس سازمان سینمایی دولت یازدهم حجت ا.. ایوبی را نشانه رفته است.
یکی جایی که حاتمی کیا با اشاره به حضور ایوبی به عنوان رایزن فرهنگی ایران در فرانسه می گوید: من می شنوم که آقای حجت الله ایوبی رییس سازمان سینمایی در جایی بیان می کند که هر کس به جشنواره فجر علاقه ندارد به این جشنواره نیاید. من با شنیدن این حرف احساس کردم که او، خود را صاحبخانه می داند در حالی که من فکر می کنم که آقای ایوبی یک مستاجر چند ساله است. خدا کند به او صدارت سفارت فرانسه را بدهند و بگذارد ما هم در عالم سینما کار خود را انجام دهیم.

آن کسی که این داوران را کارگردانی کرده کیست؟ ایوبی
دومین گفته حاتمی کیا خطاب به ایوبی طرح این ادعاست که وی داوران را کارگردانی کرده. حاتمی کیا اظهار می دارد:  نامزد نشدن فیلم من هیچ ارتباطی با آن سخنان{سخنان بعد از نشست خبری بادیگارد} نداشت و در واقع قبل از اینکه من آن سخنان را بیان کنم دفتر بسته شده بود البته سلیقه داوران همین بود و باید دید که آن کسی که این داوران کارگردانی کرده است چه کسی است؟ من معتقدم آقای حیدری کارگردان نیست بلکه همه اینها به آقای ایوبی باز می گردد.

سینماژورنال اعتقاد دارد

درباره اینکه ایوبی می تواند به صدارت سفارت ایران در فرانسه برسد یا نه این کارشناسان امور سیاست بین الملل هستند که می توانند اظهارنظر کنند اما درباره کارگردانی شدن داوران جشنواره فیلم فجر توسط ایوبی می توان با بررسی سوابق داوران به نتیجه ای نسبی رسید.

از نیکی کریمی تنها بانوی هیات داوران جشنواره آغاز می کنیم. کریمی به غیر از دو همکاری ماندگار با حاتمی کیا در “برج مینو” و “بوی پیراهن یوسف” همواره از جمله بازیگرانی بوده که از حاتمی کیای سینماگر به نیکی یاد کرده است. تمجید او از “آژانس شیشه ای” بعد از رونمایی از این فیلم در جشنواره هنوز هم در خاطرات باقی است.

سیدجمال ساداتیان تهیه کننده سینما نیز فارغ از همکاری موفقش با حاتمی کیا در تولید فیلم “به رنگ ارغوان” كه به مناسبت بيستمين سال تاسيس وزارت اطلاعات با حمایت اين وزارت ساخته شد همواره در شمار سینماگرانی بوده که جایگاه حاتمی کیا را محترم شمرده است.

منوچهر شاهسواری، محمد داوودی، مهدی فخیم زاده و ابوالحسن داوودی نیز چهره هایی از حلقه داوران جشنواره بودند که در همه این سالها در ظاهر هم که شده اختلاف نظر جدی با حاتمی کیا نداشته اند که حالا بشود با تمرکز بر آن اختلاف، آنها را کارگردانی کرد.

می ماند مجتبی راعی که از جمله رفقای سابق حاتمی کیاست و البته نیز هر دو با ایده های مشترک در پرداختن به ارزشهای مجاهدت و ایثار بچه های جنگ بود که وارد سینما شدند. راعی در سالهای اخیر اما رابطه چندان شفافی با حاتمی کیا نداشته بخصوص دو سال قبل و در جریان عدم اعطای سیمرغهای بهترین فیلم و کارگردانی به “چ” راعی که از اعضای هیات داوران بود به شدت از انتخابهای هیات داوران دفاع کرد.

با این سوابق به سختی بتوان زیربار کارگردانی هیات داوران جشنواره سی و چهارم رفت آن هم کارگردانی مستقیم ایوبی!!

البته اگر همراه حاتمی کیا شویم و کارگردانی ایوبی را بپذیریم این سوال پیش می آید که آیا جایزه ای که پرستویی برای کاراکتری نه چندان بدیع  از آثار حاتمی کیا یعنی “بادیگارد” گرفته هم بخشی از پروسه کارگردانی ایوبی است؟




افشاگري رسانه مبتوع یک عضو هیأت انتخاب⇐امتناع حاتمی‌کیا از دریافت سیمرغ نگاه ملی، این جايزه را ناگزير به “نفس” رساند

سینماژورنال: در حالی که عدم توجه هیأت داوران جشنواره سی و چهارم فیلم فجر به “بادیگارد” ابراهیم حاتمی کیا به شدت با ناراحتی طیف نزدیک به وی مواجه شده حالا رسانه متبوع فریدون جیرانی به یک افشاگری درباره جوایز اختتامیه دست زده است.

به گزارش سینماژورنال روزنامه “سینما” که به سردبیری فریدون جیرانی منتشر می شود از طریق کانال رسمی خود فاش کرده که ظاهرا سیمرغ بهترین فیلم از نگاه ملی به “بادیگارد” ابراهیم حاتمی کیا رسیده بود اما نپذیرفتن حاتمی کیا این سیمرغ را به “نفس” رساند.

سیمرغ نگاه ملی ربطی به هیأت داوران جشنواره فیلم فجر ندارد و جایزه ای مدیریتی است که مستقیما از سوی وزیر ارشاد به یکی از فیلمهای جشنواره که  ناظر بر نگاه ملی و مفاهیم مرتبط با ارزشهای ملی باشد اهدا می شود.

طبق ادعای رسانه جیرانی که امسال عضو هیأت انتخاب جشنواره فجر بوده گزینه اول وزیر ارشاد برای اهدای سیمرغ ملی “بادیگارد” بوده که به علت آگاهي از امتناع حاتمي كيا از پذيرش این جايزه، سیمرغ اين بخش را بر شانه های محصولی نه چندان خوش اقبال به نام “نفس” نشانده است.

حاتمی کیا دو سال قبل و در جشنواره سی و دو فیلم فجر هم با فیلم “چ” برنده سیمرغ نگاه ملی شده بود اما نارضایتی اش از نحوه داوری و اینکه نامش در فهرست بهترین فیلم یا بهترین کارگردانی جشنواره نیست باعث شد در اختتامیه جشنواره حاضر نشود و برای گرفتن سیمرغ ملی روی سن نرود.




این پرفورمنس، اعتراض بود یا دوربین مخفی برای جشنواره‌های آن طرفی؟+عکس

سینماژورنال: امسال با حضور مهتاب کرامتی به عنوان مشاور دبیر جشنواره و وعده هایی مبنی بر طراحی پوشش متحدالشکل برای پرسنل اجرایی از سوي او كه در پاسخ به سوالي مبني بر نوع مشاوره وي و محتواي مورد مشاوره شنيده مي شد، این امید  به وجود آمده بود که برای پوشش مهمانان حاضر در فرش قرمز هم چاره  اي انديشيده  شده و به جاي طراحي هاي عجيب غريب و حضور “سوپر فشنايزد” جماعت هنرمند  آنها را دعوت به ساده پوشي و احتراز از لباسهاي بالماسكه كنند كه شأن جشنواره اي كه تنها جشنواره مهم داخلي است بيش از اين با رفتار هاي سبكسرانه و خلاف عرف مخدوش نشود.

به گزارش سینماژورنال اما با این حال امسال هم به مانند سالهای قبل از همان افتتاحیه شاهد پوششهای غیرمتعارفی بودیم که بازیگران زن و مرد برای حضور در جشنواره انتخاب کرده بودند.

فرعی ها و سوپرفرعی ها پیشتاز پوشش غیرمتعارف
اغلب این پوششهای عجیب و غریب نیز از آن بازیگران فرعي چه  زن و چه مرد بود؛ فرعي ها و سوپر فرعي هايي که به دعوت همکاران یا ایفای نقشهای  تك سکانسی، مهمان فرش قرمز شده بودند، برای اینکه کیفیت حضور خود را ارتقا دهند(!)  به انتخاب پوششهایی عجیب متشبث شده بودند؛ پوششهایی که قاعدتا جای آنها هر جایی می توانست باشد جز فرش قرمز یک جشنواره رسمی.

البته اصلي هايي كه ماهيتاً فرعي هستند و جايگاه و خاستگاهشان عليرغم نقش هاي اصلي كه به لطائف الحيل دريافت مي كنند همچنان فرعي است هم دست كمي از بقيه نداشتند و اسباب مضحكه عمومي را در شبكه هاي اجتماعي چند صباحي فراهم ساختند.

کارگردان معترض با شمایل مرد فیلی
با این همه اما اعجاب بر انگيز ترين اين حضور ها در اختتامیه جشنواره رخ داد که محمد شیروانی کارگردان همیشه معترض جلوی فرش قرمز منتهی به سالن همایشهای کاخ جشنواره، پرفورمنسی اعتراضی را اجرا کرد؛ آن هم با شمایلی شبیه به “مرد فیل نما”ی دیوید لینچ!

شیروانی سر و صورت خود را درون سازه‌ای ماسک مانند پنهان کرده بود و تنها راه دیداری مخاطب با او از طریق فرو کردن سر درون استوانه‌ای پارچه‌ای و سیاه رنگ بود تا به ادعای خودش امکان گفتگویی دیداری در فضایی خصوصی در باب سینما مقابل دوربینی که روی پیشانی‌اش قرار داشت، فراهم شود.

البته که این پوشش عجیب شیروانی در فرش قرمز اختتامیه‌ فیلم فجر باعث شد تا از ورود شیروانی به سالن همایش های برج میلاد جلوگیری شود ولی مهم برای این کارگردان در کانون توجه قرار گرفتن بود که رخ داد.

جالب است که در قیاسی  عجيب شیروانی با اشاره به دو کارگردانی که در جشنواره فیلم داشته اند و روی فرش قرمز حاضر نشده بودند گفته است: وقتی در خبرها خواندم حاتمی‌کیا و مانی حقیقی حاضر نشدند تا روی فرش قرمز حضور یابند، یکی به دلیل حرام دانستن و دیگری به خاطر سیرک شمردن آن، تصمیم گرفتم به شیوه‌ی خودم در این بالماسکه شرکت کنم.

محمد شیروانی ادامه داده است: این پرفورمنس برایم رسانه‌ای است تا به واسطه‌ آن به وضعیت این سال‌های سینمای ایران،همسان‌سازی و همشکل شدن فیلم‌ها، توقیف یا عدم اکران تولیدهای متفاوت، انتقاد کنم.

این هم از فیلمساز معترض ما

به گزارش سینماژورنال همه جای دنیا هنرمندان معترض، اعتراض خود را در محصول هنری خویش عرضه می کنند و اینجا کارگردان معترض ما با پوشش مرد فیلی(!) می کوشد انتقاد خود را به گوش مدیران برساند!!!

فیلمسازی با دوربین روی پیشانی؟؟؟
شاید هم اين فيلمساز با اين روش دست به يك فيلمسازي ارزان و بي حاشيه براي جشنواره هاي متعدد آن سوي آبها زده و به كمك دوربيني كه روي پيشاني داشته به سياق دوربين مخفي از مخاطباني كه به پرفورمنس او واكنش نشان داده اند همان موقع تصويربرداري كرده تا سرفرصت از اين راشهاي ارزان بي هزينه يك فيلم معترض پرو پيمان براي آن سو بسازد و از اعتراض به اين سبك پرده برداري كند.

فقط اميدواريم در صورت ساخت اين اثر اعتراضي از بازیگر نقش مأمور حفاظت همان برخورد محترمانه ای را ببینیم که در عالم واقع با این کارگردان لحاظ کرد و نه تصویری اغراق شده و عصبی که خوراک جشنواره های آن وری است!

 

محمد شیروانی با پوشش غیرمتعارفش
محمد شیروانی با پوشش غیرمتعارفش



پاسخ حلقه ققنوس به هیأت داوران فجر

سینماژورنال: فردا عصر بناست مراسم پایانی پنجمین دوره جایزه سینمایی ققنوس برگزار شود. در این مراسم علاوه بر تقدیر از رسانه هایی که احتمالا متبوع گردانندگان این جایزه هستند منتخبان سینمایی این جایزه هم معرفی خواهند شد.

شنیده های سینماژورنال حکایت از آن دارند که “بادیگارد” به عنوان فیلم برگزیده ققنوس انتخاب شده است و فردا عصر از ابراهیم حاتمی کیا کارگردان این فیلم تقدیر به عمل خواهد آمد.

“ایستاده در غبار” محمدحسین مهدویان دیگر فیلمی است که جزو فیلمهای حاضر در لیست جوایز ققنوس به شمار می رود.

فردا عصر بعد از برگزاری مراسم ققنوس فیلم برگزیده این مراسم که “بادیگارد” باشد هم به نمایش درخواهد آمد.

اینکه جایزه سینمایی ققنوس به “بادیگارد” می رسد نوعی پاسخ به هیأت داوران جشنواره فیلم فجر هم هست که به جز جایزه بهترین بازیگری مرد، هیچ کدام از جوایز بهترین فیلم، کارگردانی یا فیلمنامه را به این فیلم ندادند.




گفتگوي محافظ هسته‌اي سينما با ديپلمات هسته‌اي وزارت خارجه

سینماژورنال: برنامه تلویزیونی «زنده رود» صبح جمعه 23 بهمن ماه مهمان عباس عراقچی عضو ارشد تیم مذاکره کننده هسته‌ای کشورمان بود که حجم بیشتر ‌گفت‌وگو با وی مباحث  سیاسی بود اما در یک بخش پرویز پرستویی بازیگر پیشکسوت سینما و تلویزیون مهمان تلفنی این برنامه شد.

به گزارش سینماژورنال او در سخنانی خطاب به عراقچی موضوع هسته‌ای کشور و به نتیجه رسیدن برجام را تبریک گفت و عراقچی هم خطاب به وی گفت: من دست شما و دست عباس در “آژانس شیشه‌ای” را می‌بوسم. شما هنرمند محبوب بچه حزب اللهی‌ها هستید.

پرستویی که در “بادیگارد” ابراهیم حاتمی کیا نقش محافظ یک دانشمند هسته ای را بازی کرده نیز در پاسخ عنوان داشت: من تا به حال 5 سیمرغ از دوره‌های مختلف جشنواره فیلم فجر گرفته‌ام که 3 تای آنها به خاطر ایفای نقش بچه‌های جبهه و جنگ و حزب‌الهی‌ها بوده است. اگر من این سیمرغ‌ها را گرفتم به خاطر حضور شما رزمندگان است و خوشحالم ستون‌های این کشور را کسانی می چرخانند که خاک جبهه را خورده‌اند.

عراقچی هم گفت: سیمرغ های حقیقی را شهدا گرفته‌اند و خون خود را اهدا کردند، امیدوارم خداوند از همه ما راضی باشد.




آیا نامزدیهای پرشمار “امکان مینا” و “دختر” مسیر انحرافی بود؟/آیا پرستویی جایگزین معادی شد؟

سینماژورنال: در حالی شب گذشته “ابد و یک روز” سعید روستایی که برخی رسانه‌ها از ردّپای بستگان رییس جمهور در تأمین سرمایه آن سخن گفته‌اند(اینجا را بخوانید) با دریافت شش سیمرغ فاتح بلامنازع جشنواره سی و چهارم شد که تا ساعاتی قبل از برگزاری اختتامیه بسیاری گمان می‌کردند “امکان مینا”ی کمال تبریزی و “دختر” رضا میرکریمی که در تعداد نامزدی رقیب “ابد…” بودند خواهند توانست بخشی از جوایز اصلی را به خود اختصاص دهند.

به گزارش سینماژورنال با این حال نتایج نهایی و عدم دریافت حتی یک سیمرغ توسط “امکان مینا” و اعطای یک سیمرغ فرعی به “دختر” این ظن را پیش روی مخاطب قرار می دهد که نکند از ابتدا هم قرار دادن نام این فیلمها در فهرست نامزدیها فقط برای جلب نظر چهره های متنفذی بوده که به عنوان کارگردان و تهیه کننده پشت این فیلمها قرار دارند؟ و يا  راضي و دلخوش ساختن  وزارتخانه ها  و نهادهايي كه سرمايه گزاري كلاني در توليد اين فيلم ها داشته اند و مي توانند در چینش اقلام تبليغاتي فيلم در زمان اكران از نامزدي پرتعداد فيلم در جشنواره فجر به عنوان اعتبار فيلم و جلب اعتماد مخاطب سود ببرند؟

در ادامه چنین نگاهی می توان سوالات زیر را طرح کرد:

سوال اول.

آیا هیأت داوران که می‌دانست نبودن همزمان نام “امکان مینا”، “دختر” و “بادیگارد” که یکی کمال تبریزی و منوچهر محمدی را به عنوان کارگردان و تهیه‌کننده دارد و دو فیلم دیگر رضا میرکریمی و ابراهیم حاتمی‌کیا را که هر چهار نفر از جمله چهره‌های متنفذ و داراي روابط فراسينمايي قوي در نظام هستند می‌تواند فشارها را آن قدر کند که قدرت تصمیم‌گیری نهایی از آنها سلب شود پس در نامزدیها به دو فیلم اول توجه وافر نشان داد اما در نتایج نهایی هر سه فیلم را کنار گذاشت؟

سوال دوم.

آیا قرار دادن “امکان مینا” و “دختر” در فهرست نامزدی رشته‌های مختلف بیشتر یک مسیر انحرافی نبود برای آن که فشارهای برآمده از عدم حضور نام “بادیگارد” حاتمی‌کیا در فهرست نامزدی‌های اصلی چنان که باید محسوس نباشد؟

سوال سوم.

آیا به همین دلیل بوده که در اقدامی کاملا هوشمندانه هم “امکان مینا” نامزدیهایش پرشمار شده و هم “دختر” ولی در نهایت این نام “ابد و یک روز” بود که از گلدان بیرون آمد؟

برای رسیدن به پاسخ این سوالات یا باید یکی از هیأت داوران بوده باشیم یا آن که براساس حوادث پس از اعلام نامزدیها پیش برویم.

بعد از اعلام نامزدیها در مورد “امکان مینا” و “دختر” چون اهالی رسانه آنها را نپسندیده بودند هجمه ای شکل گرفت علیه هیأت داوران درباره چرایی حضور این آثار در نامزدیها  بخصوص در رشته هايي چون فيلمنامه كه از نقاط ضعف مفرط اين دو فيلم به شمار مي رفت و در نتیجه کار داوران  را در کنار گذاشتن این آثار راحت کرد اما…

اما درباره “بادیگارد” چون بخش عمده ای از رسانه های اصولگرا یک صدا به نقد عملکرد هیأت داوری در کنار گذاشتن این فیلم پرداختند این چنین شد که یکی از مهمترین جوایز اصلی جشنواره که جایزه بهترین بازیگری مرد باشد به بازیگر “بادیگارد” رسید كه او را از مجموعه معترضين به رفتار داوران جدا كند، بخصوص که شنیده های سینماژورنال حکایت از آن دارد که علاوه بر جوایز بازیگر اصلی زن و مکمل مرد بنا بود جایزه بهترین بازیگر اصلی مرد هم به پیمان معادی برای “ابد…” برسد؛ بازیگری که شاید حضورش در این فیلم اولی قطعا برای تأثیرگذاری بر هیأت داوران هم بوده است اما به هر حال انتقادهای رسانه ای کار خود را کرد و در نهایت و برای کاهش فشارها این پرویز پرستویی بود که جایگزین معادی شد.

“امکان مینا” و “دختر” بازندگان اصلی بودند

هركدام اين پيش فرض‌ها كه درست باشد اين ” امكان مينا” و ” دختر ” بودند كه بازنده اصلي به شمار مي‌آيند نه فيلمی چون “باديگارد” كه ین عدم اقبال هیأت داوران باعث شکل گیری نوعی اتحاد میان رسانه های همسوی آن شد؛ اتحادی که مطمئنا مفیدفایده اکران نوروزی آن است.




کپی فرش قرمز حرام است اما دیدار با خالقان فرش قرمز ارژینال، حلال؟+عکس

سینماژورنال: ابراهیم حاتمی‌کیا کارگردان ایرانی که امسال با “بادیگارد” در جشنواره حضور دارد در نشست خبری این فیلم در کاخ جشنواره تلویحا از این گفت که شرکت در جشن قرمز و مراسمی این چنینی بر وی حرام است.

به گزارش سینماژورنال حاتمی‌کیا درباره شرکت نکردن عوامل فیلمش در مراسم فرش قرمز بیان داست: نظر من پیرامون فرش قرمز این است که من نه حال این فضا را دارم و نه این ماجرا را می فهمم و مطمئنم پرویز پرستویی هم همین حال را دارد. به همین خاطر از دوستان اجازه گرفتم که در مراسم فرش قرمز حضور پیدا نکنند. راستش را بخواهید این مراسم لااقل برای من نیست و اصولا حضور در چنین فضاهایی برای من حرام است.

اظهارات حاتمی‌کیا درباره عدم علاقه اش به فرش قرمز و فضاهای این چنینی در شرایطی صورت می‌گیرد که حدودا شش سال قبل به همراه هیأتی از خانه سینما در سفری که به ایالات متحده آمریکا داشت با اعضای آکادمی اسکار که در کنار جوایز سالانه‌شان بخاطر فرش قرمزشان شناخته می‌شوند دیداری از نزديك و صميمي داشتند، سفری که در جریان آن تفاهم‌نامه‌ای هم میان مدیرعامل وقت خانه سینما و تام شراک رییس آکادمی اسکار به امضاء رسید که شش بند داشت.

تغییر دیدگاههای آدمیان در بازه های زمانی متفاوت
بنا بود در جریان این تفاهم‌نامه اتفاقات بسیاری بیفتد؛ از تبادل تجربیات میان سینماگران دو کشور، برپایی کارگاههای آموزشی کوتاه مدت و میان‌مدت و بازسازی فیلمهای قدیمی ایران توسط کمپانی کداک که مشخص نیست چنددرصد از این تفاهمات انجام شده و مثلا چند فیلم ایرانی توسط کداک بازسازی شده اما…

اما این هویداست که آدمیان ممکن است در بازه های زمانی مختلف متفاوت فکر کنند. مثلا یک بار حضور در آمریکا و دیدار با اعضای آکادمی اسکار و عكس دسته جمعي صميمانه با آنها آن هم درست کنار تنديس اسكار حلال و منطقی جلوه کند و به فاصله چند سال ظاهر شدن در یک کپی برداری ایرانی از فرش قرمزی که اعضای اسکار فوریه هر سال به راه می‌اندازند حرام تلقی شود.

ابراهیم حاتمی کیا به همراه هیأت ایرانی در دیدار با اعضای آکادمی اسکار

ابراهیم حاتمی‌کیا به همراه هیأت ایرانی در دیدار با اعضای آکادمی اسکار




محمدرضا عارف نقش ابراهيم حاتمي‌كيا را بازي مي‌كند؟!

سینماژورنال: اینکه محمدرضا عارف کاندیدای اصلاح طلب مجلس شورای اسلامی برای نمایش فیلمی به نام “نفس” وارد کاخ جشنواره می شود که سازندگان این فیم در اثر قبلی خود “شیار143” به عنوان نیروهای معتمد جریان اصولگرایی معرفی شده بودند خیلی جالب به نظر می‌رسد.

به گزارش سینماژورنال حمایت  ابراهیم حاتمی کیا  فيلمساز مورد وثوق جریان هايي كه اصطلاحاً ارزشي ناميده مي شوند از “شیار143” شرایطی را فراهم کرد که این فیلم در اکران هم بعنوان اثری مطلوب همین جریانهاي سیاسی روی پرده برود و البته که به این واسطه حمایتهای نامحدود و گسترده لازم هم نصیبش شود.

حالا حضور سرلیست اصلاح طلبان در نمایش “نفس” چه معنایی دارد؟
آیا عارف باید همان نقشی را برای “نفس” ایفا کند که حاتمی کیا برای “شیار143″؟ اصلا چرا به جای رجوع به سرليست اصولگرایان كه یکی از ارگانهای متعلق به همین جریان تأمين مالي اين فيلم را برعهده داشته اند و از بذل مال دريغ نمي كنند به سراغ دعوت از یک اصلاح طلب رفته اند؟

مساله اینجاست “نفس” چه به لحاظ متن و چه به لحاظ اجرا آن قدر ساده‌انگارانه و فاقد استانداردهای سینمایی بوده که تولیدکنندگان آن هم دریافته‌اند بعید است مجددا حمایت جریان اصولگرا از فیلم محقق شود بخصوص که برخی از چهره های سرشناس رسانه های اصولگرا فیلم را پیش از جشنواره دیده بودند و البته آن را نپسندیده بودند. این شده که دست اندرکاران تولید سراغ جریان اصلاح طلبی رفته اند و کاندیدای شاخص آنها برای مجلس را به کاخ جشنواره آورده اند بلکه کمک حال فیلم شود.

شاید هم این دعوت بخاطر حمایت خواهرزاده رییس دولت اصلاحات بوده

البته فرض ديگري هم وجود دارد و آن اينكه دعوت از عارف بخاطر بودجه حمایتی بوده كه بنياد سينمايي فارابي براي اين فيلم اختصاص داده است؛ همان بنیادی که  مدير عامل اش خواهرزاده رييس دولت اصلاحات است و به جز تهیه کننده اصلی فیلم موسسه نورتابان وابسته به بنیاد مستضعفان، فارابی هم از اثر حمایت کرده است.

اما هر كدام از اين فرض ها كه درست باشد و يا دلايل ديگري براي اين دعوت سياسي مترتب باشد، سياسي كردن جشنواره و سينما آن هم در آستانه انتخابات حشو و زوائدي است كه نه بر اعتبار فيلمي مي افزايد و نه بر اقبال و درصد آراي نامزد انتخاباتي.

آیا عارف می دانسته به تماشای چه فیلمی آمده؟

اما از  علل اين دعوت كه بگذريم نكته جالب اینجاست که انگار عارف هم نمی‌دانسته برای تماشای چه فیلمی به کاخ آمده و يا از پيش اطلاعات نادرست به او داده بودند چراکه در گفتگویی  که به هنگام حضور در کاخ جشنواره با وی صورت گرفته و در سایت رسمی جشنواره منتشر شده وی دلیل حضور در نمایش “نفس” را این دانسته بود که این فیلم با دفاع مقدس در ارتباط است!

در حالی که در تمام زمان دو ساعته این فیلم جز اتوبوسی که رزمندگان را به جبهه ها می برد، آژیری که اعلان خطر بمباران هوایی است، پدری که بعد از بازگشت از جبهه محاسنش بلند شده و البته سکانس پایانی که مرگ کاراکتر اصلی را نشسته بر تاب-شبیه تاب سواری نگار جواهریان در “یه حبه قند”- نشان میدهد، هیچ عنصري مرتبط با دفاع مقدس در فیلم مشاهده نمی شود.




با رو نمايي از پوستر “باديگارد”⇐بالاخره سردرگمي‌ها درباره اينكه چه كسي تهيه‌كننده شود، پايان يافت+عکس

سینماژورنال: چگونگی نام بردن از افراد درگیر در تولید “بادیگارد” تازه ترین فیلم ابراهیم حاتمی‌کیا همچنان محل بحث است.

به گزارش سینماژورنال حاتمی‌کیا پروانه ساخت “بادیگارد” را به تهیه کنندگی خودش دریافت کرد و بنا بود سازمان هنری-رسانه ای اوج به عنوان سرمایه گذار کنارش باشد.

با این حال بعد از مدتی نام پژمان لشکری‌پور به عنوان تهیه کننده اثر ذکر شد و اوج به عنوان مجری طرح معرفی گشت.

محمدحسنی مدیر پروژه معرفی شد

چندی پس از آن و در بخش خبری “20.3” شبکه دوم سیما رییس سازمان اوج به عنوان مدیر پروژه “بادیگارد” معرفی شد؛ عنوانی که پیشتر در سینمای ایران کاربرد نداشت و البته محل پرسش سینماژورنال قرار گرفت.(اینجا را بخوانید)

محمدحسنی تهیه کننده شد

اما حالا و در رونمایی از پوستر “بادیگارد” نام احسان محمدحسنی به عنوان تهیه کننده آمده است، لشکری پور به عنوان مجری طرح معرفی شده و فیلم محصول سازمان اوج قلمداد شده است.

نکته اینجاست که برخلاف رویه که معمولا نام تهیه کننده با فونتی بزرگتر از سایر عوامل پشت صحنه درج می‌شود اما در پوستر “بادیگارد” نام محمدحسنی با فونتی ریز و هم‌اندازه فونت نام عوامل پشت صحنه آمده است.

امتداد تغییر نام تهیه کننده از “چ” تا “بادیگارد”

این دومین فیلم حاتمی‌کیا با حضور پژمان لشکری پور است که در مقاطع مختلف نامهای مختلفی به عنوان تهیه‌کننده آن ذکر می‌شود، در پروژه “چ” هم ابتدا نام مهدی کریمی بود که به عنوان تهیه کننده ذکر شد، مدتی بعد نام لشکری پور به عنوان تهیه کننده آمد و در نهایت نیز این نام سرمایه‌گذار یعنی بنیاد سینمایی فارابی بود که به عنوان تهیه‌کننده ذکر شد.

بادیگارد
پوستر “بادیگارد”