سینماروزان/سعید مستغاثی: اگرچه علی حاتمی در پنج فیلم نخستش یعنی «حسن کچل»، «طوقی»، «باباشمل»،«قلندر» و «خواستگار» به مایههای دیرین فرهنگ ایرانی-اسلامی کوچهپسکوچههای این آب و خاک پرداخت و در هرکدام به نوعی و در ژانرهای مختلف موزیکال و ملودرام و کمدی و تراژدی، برجستهاش ساخت اما پس از آن مستقیما به سراغ تاریخ ایران رفت، تا از دل این تاریخ، ریشهها و مصادیق آن فرهنگی که در کوچه و بازار و در دل پدربزرگ و مادربزرگها و سر سفرههای افطار و هفتسین و سحری جاری بود، بیرون بکشد و ریشههای انحراف از این فرهنگ را دریابد. خودش این فراز را در دوران فعالیت سینماییاش، نوعی جدی شدن کار میخواند.
به گزارش سینماروزان و به نقل از جامجم، علی حاتمی درواقع بعد از فیلم خواستگار، مستقیما به ماجراهای تاریخی، آن هم تاریخ معاصر ایران ورود کرد. او در آغاز وقایع مشروطیت و کاراکترهای اصلیاش همچون ستارخان و باقرخان را برگزید که از چالشبرانگیزترین حوادث تاریخ یکصدساله ایران بهشمار آمده و هنوز هم که هنوز است، پرسشهای بسیاری در باب آن بیپاسخ مانده.
نمایش فیلم “ستارخان” از ۲۰ بهمن سال ۱۳۵۱ سروصدای زیادی را از سینهچاکان مشروطه درآورد، خصوصا آنها که برای پوشاندن نقش امثال تقیزادهها، ملکمخانها، ستارخانها و باقرخانها را با عناوین دهانپرکنی همچون سردار و سالار ملی، علم کردند. گروه کثیری از این دسته را فراماسونهای معروف مجلس شاهی تشکیل میدادند که بخشی از تاریخ مندرآوردیشان را خدشهدار شده میدیدند. از همینرو در جلسه غیرعلنی مجلس مورخ۱۵اسفند۱۳۵۱ بیانیهای ازسوی عدهای از وکلای فرمایشی قرائت و امضا شد که در آن فیلم ستارخان را کاملا مردود و تحریف علنی تاریخ معاصر بهشمار آوردند.
مفاد این بیانیه به سندیکای هنرمندان که در تیول وابستگان سیاسی-هنری رژیم پهلوی بود، کشیده شد و آنها نیز علی حاتمی را بهخاطر ستارخان و تحریف تاریخ، مورد عتاب و نکوهش قرار دادند و حاتمی بهخاطر همین برخورد غیرمنصفانه برای همیشه سندیکای هنرمندان را ترک کرد.
سرانجام نیز پس از جنجالهای فراوان، کمیته امور سینمایی وزارت فرهنگ و هنر سابق در صبح روز۱۷ اسفندماه طی بخشنامهای، پروانه نمایش فیلم را لغو و به استحضار تهیهکنندگان آن رساند و در۱۹اسفندماه، فیلم ستارخان به طور کلی توقیف و از اکران پایین کشیده شد.
حاتمی در ستارخان، تروریستهایی مانند حیدرعمواغلی رادرپشتپرده مشروطیت به تصویرکشید که خود از وابستگان کمیتههای مخفی ماسونی-بهایی بودند و در سالهای پس از سلطنت ناصرالدینشاه دست به ترورهای متعددی زدند. صحنه معروف پایان فیلم که اسب ستارخان بدون او میآید و حیدرعمواغلی با اطمینان میگوید که «من سوارش را پیدا میکنم» گویاترین صحنهای است که پشتپرده حوادثی همچون مشروطیت را در تاریخ ایران روشن میساخت.
مرحوم علی حاتمی بسان سرنوشت واقعی مشروطیت، پایانی تلخ برای فیلم ستارخان رقم زد که فقط از آن بوی افتخار و آزادی و ملیگرایی استشمام نمیشد و طبیعی بود که خشم سردمداران سیاست و فرهنگ طاغوت را برانگیخت. در تیتراژ انتهایی فیلم، ترانه «مرغ سحر» با صدای بیژن مفید بر تصاویری مستند از مشروطهخواهان میخواند: «مرغ سحر ناله سر کن …داغ من را تازه تر کن…» و بر این تلخی میافزود و به نوعی تراژدی نهضت مشروطیت را بیان میکرد.