سینماروزان/پیمان اسماعیلی:
+فضاسازی خوب و موثر ابتدایی از دهه شصت در تلفیق همگون نماهای رئال با سیجیآی.
+شوخیهای تقریبا پاک و با معدودی اشارات اروتیک نظیر شیوه خاص بازجویی انقلابیون توسط ساواک
+سوژه؟ قرارگیری جوانی عشق سینما در مسیر تحولات دهه شصت، چندان تازه نیست و همین پارسال سینمامتروپل با این سوژه تولید شد ولی بردن قصه به فضای شهرستانی آذری و جمع آوری بازیگران اصالتا آذری، کمک کرده به نوعی بدعت البته فقط در نیمه ابتدایی.
+جاهایی کمدی پارودی است با انواع و اقسام شوخی. با همه از امام جمعه تا بهشتی و انوار و…، خیلی سالم و تمیز شوخی کرده!
+کاریکاتور بامزه از مدیران سینمایی سختگیر دهه شصت با آن ساس بند و پیپ های فرانسوی و تکیه شان بر پاراجانوف و تارکوفسکی و…
-بلاهت موجود در تقریبا تمامی کاراکترها به خصوص در تلفیق با آن لهجه، نوعی ساده انگاری نیست؟
+بازی روان تورج الوند در نقش جوان روستایی عشق سینما که البته گویا این تیپ برآمده از خود واقعی اش است که از نگهبان شب تا اتاقک گلی تا اینجا تکرار میشود.
+هومن برق نورد در نقش ناصر شاپالاق!
-از نیمه به بعد دیگر به تکرار می افتد و چون حجم شوخی با نمادهای دهه شصت را محدود کرده و بیشتر بر فیلمسازی جلیل تاکید دارد آن طنازی ابتدایی گم میشود و از آن تعدد موقعیت ابتدایی خبری نیست.
-شوخی با اختتامیه فجر یک بار خوب است و نهایتا دو بار نه اینکه چون تالار وحدت را اجاره کرده ای، هی سکانس تکراری رویاگونه برایش بنویسی…یا آن شوخی با فیلمساز محبوب مدیران دهه شصت یعنی پاراجانوف، یک بار خوب است نه اینکه هی تکرار کنی، یا آن برهنه کردن زنان جلوی مبارزان انقلابی توسط سلواک، یک بارش خوب است نه تکرار و تکرار و تکرار…
-جوک؟ نقاشی بکش و رانت بگیر
-جوک؟ تصویر تارکوفسکی و پاراجانوف روی دیوار اتاق مدیر دهه شصتی
-خدا پدر سامان مقدم را بیامرزد که نوستالژی بازی را با نهنگ عنبر وارد سینما کرد تا بعد از کلی کپی تجاری از آن و حتی سریال سازی تلویزیونی بر آن مدار، حالا ارزشیون هم تلاش میکنند نوعی نوستالژی بازی طنازانه انقلابی ارائه کند که حداقل در این مورد خیلی قدرت خنداندن ندارد چون نمیتوانند بخشی از مظاهر جذاب و سرگرم کننده آن دوران را وارد کند؛ از ترس مقایسه با نهنگ و… و درنهایت طبیعتا در حد یک تجربه غیرحرفه ای باقی میماند. در این آماتوریسم صدالبته همان فقدان تهیهکننده باتجربه پشتیبان هم به وضوح حس میشود.
+متلک به بهروز و سعید و فیروز بهجت محمدی و…
-سکانس: رویای دریافت سیمرغ از جشنواره فیلم فجر۴ و در رقابت با کیمیایی و بیضایی و…
-دیالوگ:
در مدار انقلاب باشه همه چی حله
نتیجه:
آقایان موسوم به ارزشی منتقد نهنگ و فسیل و مصادره و… حالا فهمیدید کمدی سازی آن هم کمدی-نوستالژی چندان کار آسانی نیست؟؟؟