سینماروزان/حامد مظفری:
+جنس کمدی طوری نیست که قهقهه زاید و فقط لبخندی نمکین است محصول قرارگیری آدمهای معیار کارگردان در موقعیت های تازه و دوپهلو حرف زدنهایی مثل دکتر! جون دکتر یا قرار دادن بازیگر پروژههای ارزشی در موقعیت خماری یا جا ماندن جسد یا تیتاپ خوردن بعد از خماری یا سرو نیمروی بعد از ضربه مغزی یا آرزوی تماشای بازی بایرن مونیخ توسط فروشنده اینستاگرامی کاسه بشقاب چوبی یا تاکید بر تعداد اندک دختر برای مخ زنی یا خوردن قیمه شب قبل رفیق متوفی یا…
-پژمان جمشیدی و بیژن بنفشه خواه و هوتن شکیبا و مجید یوسفی را از سریالهایش آورده اینجا و آنها را کنار هم قرار داده در موقعیتی که میتوانست یکی از موقعیتهای سریال لیسانسه ها باشد ولی اینجا دست و بالش بازتر است در شوخیهای خاص که بعید بود ممیزان سیما به آن راه دهند. آن چهار تن منهای پژمان چندان تفاوتی ندارند با تجربه های قبلی شان و نفر پنجم بهرام رادان است که سابقه کمدی بی پولی را دارد و گریمش هم یادآور نیمه دوم بی پولی و بخصوص آن سکانسهای سیب زمینی شستن یا گفتگو با زهره صفوی در بیآرتی.
+ آدمهای پرنقصان گرفتار موقعیت خطیر که اینجا پرواز است به هپروت.
-بیژن و هوتن عینهو لیسانسه ها و همان دیسیپلین صوری بیژن و هَوَل بازی هوتن، مجید عینهو مگه تموم عمر چند تا بهاره، پژمان ولی تلاش کرده شخصیت تازه ای بسازد از داماد گرفتار نشئگی مفرط در شب عروسی!
-مجید یوسفی با همان لحن و روال مگه تموم عمر چند تا بهاره فقط ریشهایش را زده و سبيل دارش در نگاه اول قدری رعب انگیز است ولی کج که میشود مشابه سروش جمشیدی و زبان که باز میکند همان است که بود.
+ لو انگل برای ماقبل هپروت و واید انگل برای مابعد هپروت!؟ همه جا و همه وقت با نوای تصنیف مریم چرا با ناز و با افسون و لبخندی به جانم شعله افکندی…
+ساخت و ساز انواع زوایا از قائمه تا حاده و منفرجه بیشتر به بازیگوشی با مثلثات شبیه است تا ربط ماهوی با هپروت مگر آن که فرض کنیم جناب فیثاغورث یا تالس هستند که روحشان در یکی از این هپروتیها حلول کرده.
+دیر زنان را وارد داستان میکند و تازه بعد از یک ساعت و نیم که زنان وارد داستان میشوند، کمدی قهقههزایی شکل میگیرد! سریال سازی مفرط باعث شده کلی مقدمه بچیند برای ورود زنان و آن شاهسکانس گپ و گفت اسپانیولی و…؟؟ سنت کمدی ایرانی بدون زنان؟ میشود؟ قدیمترها هم زنپوش میآوردند که ذائقه ایرانی را قلقلک دهند. ایشان ولی مقاومت میکند جهت متفاوتنمایی! تازه بناست ورژن زنانه همین را هم بسازد؟ که لابد در آنجا ۹۰ دقیقه زنان در هپروت ند؟ مردپوش میآورد؟
+صحت بعد از چند سریال و یک فیلم همچنان در نخ مرگ و پرش بعد از مرگ و چشمان گاوی است که آرامشبخش پیشمرگ است؛ درست به مانند آن تیپ های آشنا و اغلب شکستخورده از سر و همسر که یکدم او را رها نمیکنند و در این الگوریتم، رهایی ممکن نیست مگر با پیوند تراژدی به پارادایس تخیلی؛ به خصوص که همه هم به یک اندازه در قتل تقصیرکارند.
-جنس فانتزی های سروش صحت همین است که هست و خودش نه علاقه دارد و نه شاید بتواند از آن رهایی پیدا کند و این جنس هم لاجرم خودخواسته بنا نیست که خیلی بخنداند مبادا طبقهای که به آن منتسب شده، مخدوش گردد؟ رقابت؟ با سینمای کمدی؟ بعید است! با خودش؟ همچنان پژمان.
-دیالوگ:
زن بگیری پشیمونی، نگیری پشیمونی، چه بگیری چه نگیری پشیمونی!