سینماروزان/حامد مظفری:
+شروع سریع و قرارگیری بموقع در موقعیت با پلان های پی در پی و تاکید بر اکت و پرهیز از حرف.
+استفاده از بازیگر حرفه ای طنز به جای نابازیگر! نگاه کنید که فرهاد آئیش با عقبه طنزآلود پوپک و شمس العماره چه خوب نشسته در نقش غلامحسین عطارباشی که میتواند کاندیدای سیمره هم باشد؛ ایضا محمدرضا داوودنژاد در نقش پرویز نزول خوار باآبرو!! یا محمد فیلی در نقش رمال!
به همین راحتی بازیگر حرفه ای بیاورید و کاراکتر بسازید و دست بردارید از ورود بی رویه جیاف و بیاف و پارتنر.
نقشهای مکمل را هم باید به بازیگر حرفه ای سپرد تا فیلم حرفه ای تولید شود و این کلاهبرداری های هنرینما که نابازیگر میگذارند نقش اصلی و بازیگر حرفه ای را گذری میکنند تا هم پول ندهند و هم پوستردار باشند را باید طلاق داد.
+تلاش در جهت خلق کمدی موقعیت بر پایه مواجهه بین نسلی که از ماجرای فرزندآوری-بی فرزندی را مشتمل میشود تا تقابل طب سنتی-طب مدرن و ادامه در وطن-امتداد در غربت و… با حداقل اشارات اروتیک. این ناشی از همان قدرت کشف ثانی سیگنال است که لابلای دیالوگها قرار داده شده و البته ناشی از یک کشف اول(؟) که علتالعلل تولید چنین فیلمی توسط نویسنده #زندگی_خصوصی است.
+پول به مثابه هرویین؟ هرویینسازان پولسازترند یا پولسازان، هرویینتن! پهلو به پهلوی ترادف تحتاللفظی واژه!؟
+پردیس احمدیه در موقعیت کمدی جواب داده و سینا مهراد روان تر از قبل و خیلی جلوتر از “شادروان”؛ کنترل درست اغلب به بازی منطقی منجر میشود.
+وصف حال؟ آن ماجرای پول نزولی و با بهره بالا که دم خروسی است دربرابر قسم حضرت عباس انواع و اقسام بانک ها و موسسات مالی که تیزرهایشان زندگی مان را آغشته کرده.
-حل مساله بغرنج با یک میراث ساده؟ مساله اقتصادی که ارجح است ولی آن پرهیز از زادوولد بابت گریز از مسئولیت چه؟
+تلاش برای قاب بندی تر و تمیز از تهران تا شمال و تعدد نما به جای محدود کردن اهل و عیال به آپارتمان و چار دیوار و وراجی های مبتلابه. اینها هم آپارتمان نشین هستند منتها همهی زندگی همان کپیدن های آپارتمانی و شعار پرهیز از قضاوت که نیست.
+بیشتر کمدی ماجراجویانه است تا کمدی صرف به سبک روال تولید کمدی و شاید تجربه گرایی کارگردان در ژانرهای مختلف موجبِ روایت معلق و پرماجرا شده که حالا اگر کمدیباز هم نباشید آن جنس پیگیری حادثه جدید متعاقب حادثه ماضی است که کشش ادامه را میسازد.
+موتیف های خرد و کوچولو و موچولوی خود را هم دارد و مثلا آن خرافه بازی و قفل کردن زایمان یا وکلای مهاجرتی کلاهبردار در رفت و آمد یا تبدیل عطاری به فروشگاه فروش مکمل بدنسازی بلافاصله بعد از مرگ عطار یا آن متلکها به اقتصاد لرزان اهل قلم یا پیدا کردن اسم آرشاویر اشکانی برای نوزاد در شکم که خودش میتواند سوژه یک سناریوی کمدی باشد.
-دیالوگ:
نویسندگی که کار نیست، تو عملا بیکاری!
نزول حرامه! من پول میدم برای مشارکت!
قاتل اونه که پولشو نداره، هی بچه پس میندازه!