سینماروزان/محمد شاکری:
-حیف آن نماهای ملون اولیه نبود که دقایقی بعد باز لات بازی میبینیم جلوی عطاری؟
–جغرافیای رویدادها کجاست؟ ظرف زمانی چه هنگام؟ اینکه هنوز که هنوز است به سبک دهه چهل داستان پردازی و دیالوگ نویسی میشود، چرا؟ فیلمنامه نویس نداریم؟ یا فیلمنامه نویسی را جدی نمیگیریم و همه همّ و غم را میگذاریم برای جذب پری و هوتن؟
-دیالوگها نه منطبق با شخصیت و نه منطبق با داستان و نه منطبق با موقعیت؛ فقط نوشته شده که نوشته شود؟
-نه فقط هارمونی تصویری نیست بلکه هارمونی آهنگین هم نیست، هارمونی کلام هم نیست…
–شخصیت پردازی؟؟ دارد؟؟ آدمهای متناقض؟ فراوان! در برابر دوربین راه میروند و جملاتی میگویند پر از تناقض
-دختر خودساخته عطار، راحت بازی زندانی سبیلدار را نمیخورد؟
+تلاش برای بهروزرسانی خط داستانی مستعمل و شکل دهی بهقاعده خط و ربط آدمها ولی
-امان از پرداخت ضعیف فیلمنامه و اجرای سطحی کارگردان و بازیهای از دست رفته بازیگران اصلی
-سیاوش چراغی پور با آن لحن ناز، پیرمردی زندانی است که هی میگوید ناموس! ناموس!
–بازیهای پریناز ایزدیار و هوتن شکیبا نه که بد باشد! نه! اصلا بازی شکل نمیگیرد چون نوعی ساده انگاری شکل گرفته در پرداخت داستانی. انگاری که در حال شنیدن آیتمهای رادیوهشت(!) هستیم.
-ایزدیار همچنان در دور باطل از #سه_کام_حبس تا #مغز_استخوان! هوتن هم که همچنان لیسانسههایش، بهتر است
+ #ایمان_شمس نفر ششم آخرین دوره قویترین مردان ایران هم هست و ناخودآگاه از همه هم بهتر بازی میکند؛ داداشِ سازنده؟
+اینکه این بدنساز خوب بازی میکند ناشی از خود واقعیش است و نه کیفیت دیالوگ؛ او خودش را بازی میکند و عجبا که در سکانسهای که با حضور ایمان، هوتن و پریناز شکل میگیرد، همین بدنساز است که کاملا غریزی، سکانس را به نفع خود پیش میبرد
+بازیهای پیام احمدینیا و نادر فلاح روان و بیسکته پیش میرود؛ باز در نقطه مقابل پری و هوتن
+حسین پارسایی در نقش بازپرس
-هوتن با لهجه لیسانسهها در نقش معلم زبان؟؟ حتی اگر نمیشد بازیگر را تغییر داد، شغل کاراکتر را اصلاح میکردید
-سوار کردن موسیقی گل درشت بر تصاویر مجزایی که فقط گرفته شده که گرفته شود
-مسیر قابل پیش بینی آدمها و فقدان تعلیق ملموس، ابتری در پی دارد
-شروع مطول، پایان بندی طولانی، میانه ی چاق! اینها ناشی از کم تجربگی تهیه کننده نیست؟ اگر یک تهیه کننده باتجربه کنار این فیلم اولی بود، باز این همه راش اضافی بود؟
جوک
—گریم همای نقی؛ مش کرده با ماتیک صورتی
دیالوگ
—از موقعی که تلویزیون مسابقات مردان آهنین را قطع کرده، زندگی این بچه به هم ریخته!
–تو اگه بابا بودی وقتی میخواستم برم دزدی، میزدی تو دهنم نه اینکه با من بيای دزدی