سینماروزان: به تازگی و بعد از درگذشت محمدرضا شجریان، ماجرای ازدواج ایشان با همسر دومشان که همسن با دختر دومشان هستند، باجناقی با پسر ارشدشان همایون و اختلافات با استاد پرویز مشکاتیان – که زمانی همسر افسانه دختر استاد بودند و جدا شدند-و حتی زندگی خصوصی همایون شجریان، حاشیههای پررنگی را در فضای مجازی به وجود آورد که به نوعی وهن به استاد تازه درگذشته به حساب میآمد.
آنچه این حاشیهها را تا حدودی به حاشیه راند دو مورد مهم بود؛ نخست بسیاری از مخاطبان این واقعیتهای زندگی استاد را باور نکرده و آنرا ساخته و پرداخته دشمنان استاد(!!) دانستند، و دوم اینکه هنرمندان ، فرهیختگان ادبی و هنری جامعه و بسیاری از مومنان به گفته پیامبر اسلام(ص) که از مردگان خود به نیکی یاد کنید، هر یک به گونهای با شماتت توهینکنندگان و یا کسانی که بدون هیچ غرض و قصد خاصی واقعیت های زندگی استاد را در قالب عکس و نوشته بازتاب میدادند ، خواستار این شدند که زندگی شخصی استاد را جدا از زندگی حرفهای ایشان دانسته و تنها بر هنر ایشان تاکید کنند.
این گروه دوم که هنرمندان و به نوعی طبقه الیت جامعه هنری را در بر می گیرد ورود به تاریخچه زندگی استاد را وهن ایشان دانسته و مخاطبانی که تشنه دانستن زندگی شخصی ایشان و یا حتی بخشهایی از زندگی حرفه ای ایشان مانند اختلاف با مشکاتیان بود را جماعت مغرض و خاله زنک خطاب کرده و این مطالب را حاشیه های زرد عنوان داشتند.
البته بخشی از جامعه روشنفکر پیشاپیش با اعطای لقب عالیجناب و پروژه قدیس سازی در هر زمانی مخالف بوده اند که نمونه بارز آن صحبتهای احمد شاملو درباره موسیقی به اصطلاح سنتی و خوانندگان آن بوده است. اما این گروه نقاد در جامعه نخبگانی هنری در اقلیتند و اکثریت در انفعال سرسپردگی و پیروی به سر می برند.
از اینرو به زعم آن جماعت موسوم به روشنفکر، زلزله دهه ۷۰ در خانواده شجریان یعنی جدایی استاد از همسر اول، جدایی افسانه دختر شجریان از پرویز مشکاتیان و درنهایت اختلاف و قهر مشکاتیان با شجریان و بهدنبال آن ایستایی چند دههای کارنامه هنری شجریان بعد از جدایی از مشکاتیان، اتفافاتی است که هیچ کس دربارهاش نباید بنویسد و کسی دراین پیرامون نباید چیزی بشنود چرا که بعضی قضاوت ها حتما اسباب وهن استاد را فراهم خواهد ساخت ، از این رو رسانههای منسوب به آنها تلاش وافری دارند برای پنهان کردن بخش مهم از زندگی آن استاد مرحوم که البته حتی اگر از نیت خیر هم ناشی شده باشد این روزها سخت در آزمونی سرنوشت ساز قرار گرفته که سنگ محکی خواهد بود بر حرفها و ادعاها و نظریه های این گروه نسبتا مهم از جامعه موسوم به روشنفکری که آیا از حرف خود عدول خواهند کرد و به استاندارد دوگانه تن خواهند داد یا نه از آزمون سربلند بیرون خواهند آمد؟؟؟
و اما آزمون سخت پیشروی طیف موسوم به روشنفکر ، واکنش این جماعت در قبال فیلمی با عنوان “مست عشق” است که سال گذشته توسط یک گروه ایرانی درباره شخصی ترین مسائل زندگی مولوی و شمس ساخته شده و قرار است فیلم و سریال آن در ترکیه و ایران به نمایش درآید.
داستان فیلم مقطعی از زندگی شمس و مولاناست که ضمن تاریک بودن به لحاظ روایتهای تاریخی و عدم قطعیت تاریخی بسیار سیاه و تلخ و تاریک است، روایت ازدواج شمس با دختر خوانده مولانا که سی وپنج و به نقلی چهل و پنج سال اختلاف سنی داشته و همزمان عشق علاء الدین پسر مولوی به خواهر خواندهاش و دشمنیهای وی با شمس و سخت گیریهای شمس بر کیمیاخاتون و درنهایت مرگ مرموز او و ترک خانه ی مولانا توسط شمس متعاقب این مرگ بی سروصدا و وداع ! که گویا مسبب این مرگ بوده است !!
افسانه هایی که پیش از این هم در رمان های عامهپسندی چون”کیمیاخاتون”نوشته سعیده قدس منتشر شده ودر مقیاسی کلیتر یادآور بسیاری از سریالهای تاریخی ترکی با مضامین مثلث عشقی های نامتعارف است.
پرسش اصلی اینجاست که آیا این بار ،این گروه از جامعه ی فرهنگی هنری، با تمرکز بر فانتزیسازی حول زندگی شخصی شمس-مولانا موافقند؟؟ آیا آنها مشکلی با این ندارند که بهجای بازخوانی جایگاه فرهنگی مولانا در جهان وتبیین جهان بینی اش، تخیلنگاریهایی که اصالتشان زیر سوال است، درباره زندگی شخصی شمس-مولانا جا زده شود؟
اگر این گروه همچنان میخواهند قضاوت درباره اتفاقات شخصی زندگی استاد مرحوم شجریان را ناپسند قلمداد کنند باید هرچه زودتر تکلیف خود را درباره بازنمایی رسانهای زندگی شخصی مولانا و شمس هم روشن کنند.
اگر حرف زدن از زندگی شخصی بد است، چرا برای مولانا بد نیست؟؟ و اگر ساخت فیلم کیمیاخاتون را به بهانه شمس ومولانا زیبنده بدانند نظرشان درباره ساخت فیلم زندگی افسانه شجریان چیست؟؟
من شخصا فکر نمیکنم هیچ ایرادی داشته باشه
درباره زندگی شخصی هنرمندا حرف بزنیم
مگر فیلم مودیلیانی درباره فقط هنرش بود؟
یا مگر فیلم مرد سیندرلایی فقط درباره بوکس بود؟
به نظرم باید درباره همه ابعاد زندگی هنرمندا
و ورزشکارا بشه حرف زد و کتاب نوشت و فیلم ساخت
چون در غیر این صورت با یه تصویر تخت و یک بعدی
روبرو میشیم مثل فیلمهای تخیلی که نمیشه باورش کرد
حرف من با اونایی ه که میخوان از هر هنرمند
تازه درگذشته یه قدیس بسازن
قدیس سازی فقط باعث رشد
سوءتفاهم میشه همون طور که مثلا
قدیس سازی از ورزشکارا باعث توهم شد
و رفتن شورای شهر و دیدیم که چه …ی زدن
بیخیال حاشیه سازی بشین
اگه واقعا صدای شجریانو دوست دارین
البوماشو بخرید و گوش بدید
اگه ابی دوست دارید ابی گوش بدین
اگه هم اهل شهرام و اندی هستین که هکذا
فقط فراموش نکنین نه ابی قدیسه و نه شحریان و نه ستار و نه شهرام
اینکه دعواس بر سر تدوین ترکها هم بیشتر بازارگرمی ه
همون طور که برملا کردن یه فتوای قدیمی در ابتدای تولید بازارو گرم نکرد
حالا هم این دعوا در بحبوحه درگیری ترامپ و بایدن خاکمال ه
ترکیب یه توده ای برای نوشتن ویه پیکاری برای ساختن مولانا چه خواهد شد؟؟؟
الله اکبر
بخارا بخشی از سناریو فتحی رو چاپ کرد که فاجعه بود
سوالم اینه که خوانندگان سناریو در شورای ساخت کی بوده
بی صبرانه در انتظار یه شهرزاد دیگه هستیم
البته ممنونپم که این بار دیگه داستان تو خود ترکیه س و نیاز
به تجسم نیس
???
حسن فتحی باید تلویزیون میموند
و کارشان اونجا ادامه میداد
حیف واقعا که اینا رو نگه نمیدارن
که ….
بیصبرانه منتظر دیدن فیلم هستیم
چون کتاب ملت عشقو خیلی دوستدارم