سینماروزان: آن طور که از خروجی مدیریت سینمای ایران برمیاید، علاقه بالا به آماردهی است. اینکه مدام فروش امسال سینماها با سال قبل مقایسه میشود و از افزایش فروش میگویند بدون آن که از کاهش مخاطب بگویند از جمله مصادیق مدیریت عشق آمار است.
اینکه یک نظام جامع و حساب شده برای ایجاد عدالت در اکران ایجاد نمیشود و فقط در انتهای هر سال پز تولید صدها فیلم را میدهند از دیگر مصادیق مدیریت عشق آمار است.
وحید امیرخانی کارگردان”شاه کش” با انتقاد از مدیران سینمایی به “ایلنا” گفت: درباره سیاستگذاری صحبت نکنیم بهتر است زیرا تنها چیزی که در حوزه سینما و مدیریت سینمایی در کشور وجود ندارد؛ سیاستگذاری است زیرا فیلمنامههایی در سینما نوشته میشود که کاملا بر اساس ذائقه و سلیقه فیلمنامهنویس است و بعد نویسنده فیلمنامه، تهیهکننده اثر؛ کارگردانی را پیدا میکنند تا بتواند اثرشان را بسازد اما وقتی فیلمها ساخته میشود کیفیت آنها نیست که باعث میشود فیلمی اکران خوبی بگیرد یا در جشنواره فیلم فجر انتخاب شود بلکه آنچه مهمتر است و جلوتر از کیفیت حرکت میکند، روابط و اتفاقاتی است که خارج از فیلم و محصول نهایی اتفاق میافتد.
عباس نادران تهیه کننده “شاه کش” با اشاره به محدودیتهای اکران بیان داشت: وضعیت فروش فیلمها به صورت کلی خوب نیست و طبعا “شاهکش” نیز تابعی از این وضعیت است اما آنچه ما را بیشتر از دیگران اذیت میکند اجازه ندادن به ما برای استفاده از همه ظرفیتهای تبلیغاتیمان است. ما اجازه نداشتیم از تصویر مهناز افشار در بیلبوردهای شهری و تبلیغات تلویزیونی استفاده کنیم درحالیکه فیلم پیش از ما{قسم؟؟} براحتی این کار را انجام داد یا برای حمید صفت؛ خواننده تیتراژ فیلم؛ مجوز صادر نشد و نمیدانیم چرا ارشاد اینقدر درباره استفاده از مهناز افشار و حمید صفت سختگیری میکند! هر فیلمی که ساخته میشود از زمان ساخت تا اکران فاصله زیادی را طی میکند مانند فیلم “شاهکش” که دو سال اکران آن طول کشید در این بین ممکن است هزار و یک اتفاق برای عوامل و بازیگران آن رخ بدهد. چرا باید ارشاد به خاطر رفتار یک بازیگر کل فیلم را نادیده بگیرد و اصولا رفتار هنرمندان در زندگی شخصیشان چه ارتباطی به محصولی دارد که آنها در آن بازی میکنند؟!
تهیه کننده “شاهکش” ادامه داد: برخلاف ادعایی که مدیران وزارت ارشاد دارند که میگویند سینما برای آنها به عنوان یک عنصر فرهنگی کاملا مهم است و باعث ارتقای سطح فرهنگی جامعه میشود، در عمل میبینیم که آنچه برای مدیران وزارت ارشاد مهم است فقط بحث فروش و استقبال مخاطبان از گیشه است و به نوعی به سینما به عنوان یک بنگاه اقتصادی نگاه میکنند و شاهد مثال آن اکران راحتِ کمدیهایی است که بسیاری آنها را کمدیهای سطح پایین اعلام میکنند و حتی در تولید و روند گرفتن مجوز نیز سختی زیادی ندارند، درحالیکه وزارت ارشاد باید کمک کند تا گونههای مختلف سینمایی اکران شود.
این تهیه کننده جوان ادامه داد: مثلا چرا بنیاد سینمایی فارابی باید روی فیلمهایی سرمایهگذاری کند که هیچ ارتباطی به ماموریتهایش ندارد؟ و من تهیهکننده که میخواهم ژانر متفاوتی را در سینما تجربه کنم و فیلم غیرکمدی بسازم؛ از یکسو مواجه میشوم باسینمادارانی که به اکران کمدی علاقه دارند و از سوی دیگر مجوزم را باید از وزارت ارشادی بگیرم که تمایلی به حمایت از گونههای دیگر سینما به جز کمدی ندارد؟؟ اگر فیلمهای غیرکمدی همچون فیلمهای اجتماعی و پلیسی اکران شدند و موفق بودند؛ هیچ ارتباطی به وزارت ارشاد ندارد بلکه به تلاشهای کارگردان و تهیهکننده اثر برای ساخت و اکران چنین فیلمهایی ارتباط دارد و به نوعی آنها با کیفیت اثرشان؛ خودشان را به سینما تحمیل کردند. شاهد مثال این قضیه این است که وقتی مثلا در تیر و مرداد تابستان امسال فروش فیلمها ضعیف بود در راهروهای ارشاد میشنیدیم که مدیران دلیل اکران ضعیف را نبود فیلمهای کمدی میدانند اما هرگز نمیگفتند ما به فیلمهای اجتماعی بها ندادیم و آنها را اکران نکردیم درنتیجه فروش فیلمها کاهش پیدا کرد. پس این ارشاد است که به تهیهکننده و کارگردان میگوید تا کمدی بسازند.