سینماروزان: متأسفانه نبود حمایتهای صنفی از بدنه هنرمندان و بالاخص هنرمندان سینما و تلویزیون موجبات مشکلات فراوانی برای آنها شده است.
هرچقدر هم که رسانه ها میگویند باز هم نه خبری از رسیدگی جدی به اوضاع معیشتی هنرمندان است و نه راه اندازی ساختارهایی عملگرا برای بهبود معیشتی را می بینیم.
محسن زهتاب بازیگر پیشکسوت سینما و تلویزیون که تجربه حضور در آثاری سینمایی همچون “عروسی خوبان” و “پرواز پنجم ژوئن” و سریالهایی نظیر “در پناه تو” و “کهنه سوار” را دارد در اظهاراتی برای “جام جم” انتقادات صریحی را نثار مدیرانی کرده که کمترین توجهی به بهبود معیشتی هنرمندان ندارند.
متن اظهارات محسن زهتاب را بخوانید:
خیلیها میگویند چرا مدیران فرهنگی، هنرمندان پیشکسوت را به رسمیت نمیشناسند؟ اما من میگویم اتفاقا ما را به عنوان پیشکسوت به رسمیت شناختهاند و کارت پیشکسوتی هم برایمان صادر کردهاند و حتی به عنوان پیشکسوت ماهیانه ۱۵۰هزار تومان(!) حقوق میگیریم ولی پیشنهادات کاریمان به نزدیکی صفر رسیده است!!! عجیب است؟؟ حقوق پیشکسوت بازیگری مملکت ماهی ۱۵۰ هزار تومان است که با آن هم میشود مثلا روزی دو نان سنگک خرید و از گرسنگی نمرد! تمام! آیا این درد نیست؟
من سه سال است میخواهم وزیر ارشاد را ببینم و فقط همین موضوع را بهش بگویم ولی به من وقت نمیدهند! چرا؟ آیا وزیر ارشاد مملکت کاری مهمتر از شنیدن درددل اصحاب هنر دارد؟
چرا من بعد از سالها خاک بازیگری را خوردن حالا باید بیکار باشم و آدمهایی وارد سیکل بازیگری شوند که فقط و فقط روابطشان قوی است. چرا در سریالهای تلویزیونی و فیلمهای سینمایی نقشهای سالمند را به نابازیگران یا فک و فامیل کارگردان میدهند؟؟ چرا نباید بازیگران سالمند ما برای چنین نقشهایی به کار گرفته شوند؟ آیا نباید قوانینی تصویب شود که برای انتخاب بازیگران پروژه های مختلف فقط و فقط به سراغ حرفهایها بروند؟ آخر این چه روندی است که در پیش گرفتهاند؟
هنر باید در اختیار آنهایی باشد که شعور هنری دارند نه آنهایی که نه تنها شعور ندارند بلکه ضدّهنر هم هستند. من از مدیران فرهنگی کشور و از جمله وزیر ارشاد این سوال را میپرسم که آیا اصلاح موی سرشان را به یک آدم مبتدی عشق آرایشگری می سپارند یا به آرایشگر حرفه ای؟ یا اگر کفش شان پاره شود و نیاز به تعمیر داشته باشد به سراغ کفاش حرفه ای میروند یا تازه کاری که به کفاشی علاقه دارد؟
معلوم است که هیچ آدم عاقلی مویش را دست آرایشگر آماتور نمیدهد و هیچ انسان عاقلی کفشش را برای تعمیر به یک نابلد نمی سپارد پس چطور است که نابازیگران از سر و کول محصولات مان بالا میروند تا بازیگران پیشکسوت در کنج انزوا بمیرند؟؟ جز این است که این اتفاق در سایه بی توجهی مدیران به اتفاقات زیرمجموعه شان رخ داده؟؟
آیا مدیران هنری ما گمان دارند تا ابد پشت کرسی ریاست هستند که این قدر نسبت به اوضاع بی توجهند. به خدا قسم که من و امثال من هیچ نیازی به آقای وزیر نداریم؛ آقای وزیر است که به امثال ما احتیاج دارد. اگر هنرمندان نباشد مدیران هنری هم بیکار میشوند یا لااقل به نام هنر و هنرمند نمیتوانند بودجه بگیرند. آیا هنوز این اصل ساده را درک نکرده اند؟؟