سینماروزان/حامد مظفری: حواشی خندیدن به کاندیداتوری پژمان جمشیدی در نشست خبری اعلام کاندیداها همچنان ادامه دارد و در این چندروز از کاریکاتور تا نقد و تحلیل درباره آن خنده ها صادر شده است.
نکته مغفول ماجرا اما نه کاندیداتوری پژمان که از برخی کاندیداهای دیگر محق تر بوده بلکه کاندیداتوری برای فیلمی به نام «سوءتفاهم» است.
فیلمی ارگانی که ورای تلاش برای منگنه شدن به بودریار و هایپر ریلتی به شدت یادآور «پرده آخر« بود؛ یکی از دو فیلم بلند واروژ کریممسیحی که علیرغم شایستگیهایش نزدیک به یک دهه است نتوانسته فیلمی بسازد و حتی دیگر قید تدوین را هم زده است.
پژمان جان! کاندیداتوری شما خنده دار نبود اما کاندیداتوری ۵گانه فیلمی که خواسته یا ناخواسته «پرده آخر» را به ذهن میآورد و کاراکتر شما هم در فیلم یادآور داریوش ارجمند همان فیلم بود، اشک آور است!
بله، اشک آور است در سازمان متمولی که بودجه تولید فیلم را داده حتی یک مشاور نبوده که بعد از خواندن فیلمنامه متوجه شباهت گل درشت با «پرده آخر» بشود؛ بماند که خود واروژ هم فیلمش را از «شیطان صفتان» «ژرژ کلوزو» برداشته بود و این یعنی کپی اندر کپی!
باید اشک ریخت به حال ارگانهایی که منابع عمومی را به اسم تولید فرهنگی استراتژیک صرف کپی کاری میکنند و زار زد برای روسای دولتی سینما که بوسه های داغ میفرستند برای چنین ارگانهایی!
در سریال “بازنده” چه خبر است؟/زن همسایه، برنده است یا کارآگاه گرفتار؟
سینماروزان/مسعود احمدی: سریال "بازنده" طوفانی شروع شد و سعی کرد در همان ابتدا قلاب را برای جلب مخاطب، درست بیندازد...
بوسه های داغ رو خوب اومدی انصافا
اون حرفهای رییس چی بود که زد
زشته والله
؟؟؟
پژمان اگه بنا بود سیمرغ هم بگیره
باید برای خوب بد جلف بگیره
تموم شد و رفت