سینماروزان: فریدون جیرانی این روزها «خفگی» را روی پرده دارد که به لطف تبلیغات خوبش توانسته از رقم فروش ۴میلیارد عبور کند.
به گزارش سینماروزان همزمان با «خفگی» یک کمدی-موزیکال پرفروش به نام «خالتور» هم روی پرده است که در مدت زمانی کمتر از یک ماه توانسته در آستانه فروش ۳٫۵ میلیارد قرار گیرد؛ آن هم در شرایطی که سینماهای شهرداری را هم ندارد.
فروش بالای آثاری همچون «خالتور» که مدام از سوی جریانات شبهروشنفکر نواخته میشوند اسباب طرح پرسشهایی از فریدون جیرانی در «جام جم» شده است؛ پرسشهایی که جیرانی هم کوشیده صراحتا به آنها پاسخ دهد.
فریدون جیرانی با اشاره به اقبال مخاطبان نسبت به کمدیهای تجاری و اینکه چرا سلیقه مخاطب تربیت نشده بیان داشت: خیلی به تربیت سلیقه معتقد نیستم. این حرفی که میخواهم بزنم، خیلی تلخ است. با اینکه حدود ۴۰ سال از انقلاب اسلامی ایران میگذرد، اما به جز چند استثنا مثل «نهنگ عنبر» آقای مقدم که دوستش دارم و چند فیلم دیگر، باقی آثار خیلی پرفروش تفاوت چندانی با فیلمهای فارسی قبل از انقلاب ندارد. همیشه گفتهام که این هیچ اشکالی هم ندارد. آنهایی که فکر میکردند سلیقه میسازند، باید بفهمند که ساختن سلیقه براحتی نیست. آنها همه در رویا هستند. آقا! مردم میخواهند به سینما بیایند و سرگرم شوند. مردم دلشان میخواهد بخندند و شاد شوند. اگر در کشوری که کنسرت کم است و جوانها غیر از میدانهای فوتبال جایی برای جیغ زدن و فریاد کشیدن ندارند، یک فیلم وجود داشته باشد که در آن چهار قطعه آواز و موسیقی پخش شود و در آن دست بزنند، مردم با آن شاد میشوند و برای تماشای آن میآیند. بحث عقده خالی کردن است دیگر! الان فیلمها براساس شکستن خط قرمزها میفروشند، نه براساس داستانگویی درخشان.
جیرانی درباره اینک همین فیلمهای کمدی نمیتواند استاندارد ساخته شود میگوید: استاندارد… آخر ببین عزیز من! وقتی من فیلمی میسازم که میلیاردها تومان میفروشد و بعد با خودم فکر میکنم میتوانم یک فیلم دیگر عین همین بسازم که باز همینقدر بفروشد، برای چه دنبال استانداردسازی بروم؟! سلیقه تماشاگر ایرانی و جهان سومی، عوض شدنی نیست. به خدا اینطوری نیست که یک عده فکر میکنند میتوانند این سلیقه را تغییر دهند. من یک سوال از شما دارم؛ پربینندهترین سریال سالهای اخیر تلویزیون چیست؟ یادتان میآید؟
این کارگردان ادامه می دهد: «روزگار قریب» چیه؟! روشنفکری برای من حرف نزن! پربینندهترین سریال سالهای اخیر، «ستایش» است. چه کسی آن را نوشته؟ سعید مطلبی. این سریال «ستایش» بود که همه را به وجد آورد، قسمت دوم آن ساخته شد و قسمت سوم آن را هم قرار است بسازند. شما فرمول این سریال را بگذارید و روی کاغذ آن را نگاه کنید. مردم آن را دیدند، خوششان آمد، گریه و زاری کردند. دوباره پخش شد، سه باره پخش شد، باز هم دیدند. پس به من نگو «روزگار قریب»! بگو «ستایش»، واقعیت را بگویید. شعار ندهید. مردم «ستایش» میخواهند. (محکم و با تاکید روی میز میکوبد) این را از جانب من بنویس. مردم «چرخ فلک» نمیخواهند، «ستایش» میخواهند. (میخندد) بنویس بهخدا.
جیرانی درباره اینکه سینمای تجاری بفروش مدام از سوی گروهی شبهروشنفکر با واژه مبتذل نواخته میشود اظهار داشت: مبتذل چیه؟! اصلا واژه مبتذل غلط است. مردم فیلم و سریالی میخواهند که آنها را سرگرم کند، ملودرام باشد و تاثیر بگذارد. بهخدا «ستایش» مبتذل نیست، تاثیر میگذارد و سرگرم میکند.
این کارگردان که سابقه سالها کار روزنامه نگاری دارد ادامه داد: فیلمهایی که میفروشد، محصول فضای بسته تان است! فضا را باز کنید، این فیلمها عوض میشود.
جیرانی با رد شایعات مربوط به شکست فیلمفارسی در اواخر دهه پنجاه گفت: نه، نه. هیچ هم پته فیلمفارسی روی آب ریخته نشد. فیلمفارسی تا آخرین لحظه هم تماشاگر داشت.
جیرانی درباره انتشار ویدیویی در «هفت» که در آن محمدعلی فردین از محدودیتهای فیلمفارسی بخاطر اکران خارجی میگفت بیان داشت: اصلا هیچکدامتان نمیدانید قضیه آن جلسه چه بود! من آنموقع روزنامهنگار بودم، قرار بود سینماها قیمت بلیتشان را افزایش دهند، برای همین تصمیم با وزارت فرهنگ وقت دعوا داشتند. اینکه میگویند سینمای ایران در سال ۵۶ فقط دو فیلم تولید کرده، اشتباه است. در آن سال ۴۳ فیلم تولید شد. در سال ۵۷ هم ۳۰ فیلم تولید شد. تازه در آن وضعیت روزهای انقلاب سینماها تا ۱۵ آبان هم باز بود و ۱۷ فیلم هم به نمایش درآمد. این شکلی نیست، واقعیتها را مخدوش نکنیم. فیلمفارسی اگر تماشاگر نداشت، سرپا نمیماند. آن سینما زمانی ضربه خورد که عریانی سینمای ایتالیا را وارد فیلمهای ایرانی کرد. در چنین شرایطی آن حاشیه نشینان و افراد طبقات پایین که تماشاگران اصلی سینمای ایران بودند، به دلیل باورهایی که داشتند برخی صحنههای فیلمها را دوست نداشتند و از این سینما بدشان آمد.
این کارگردان با اشاره به فروش بالای کمدیهای تجاری بیان داشت: اصلا مهم نیست مورد علاقه من باشد یا نه، وقتی فیلم میفروشد و تماشاگر دارد، دیگر شما نمیتوانید به سازندگان آن بگویید چرا اینها را میسازند. مهم، دوست داشتن مردم است. اصلا اینکه ما سینما را تصفیه و تمیز کنیم، حرف غلطی است.