سینماروزان: مدتها قبل از آن که اصغر فرهادی فیلم «فروشنده» را بسازد بنا بود پروژه ای مشترک را با «پدرو آلمادوار» کارگردان اسپانیاییتبار کلید بزند؛ پروژهای که یک بار در پیشتولید متوقف ماند تا اصغر به ایران آمده و «فروشنده» را بسازد و سوار بر موج آنتی-ترامپ آکادمی به اسکار بفرستد.
به گزارش سینماروزان بعد از اکران «فروشنده» در ایران بود که اصغر مجددا به اسپانیا رفت تا همکاری مشترک با آلمادوار را پی گیرد؛ این همکاری که «همه می دانند» نام گرفت تا همین دو روز قبل که برادر آلمادوار خبر قطع همکاری با آن را داد، در داخل به عنوان پروژه مشترک فرهادی و آلمادوار شناخته می شد!
«آگوستین آلمادوار» برادر پدرو آلمادوار در جشنواره سویل با اشاره به اینکه کمپانی متبوع او و برادرش مدتهاست از این پروژه کنار رفتهاند بیان داشت: درباره قطع همکاری با فرهادی خیلی متأسفم. دیگر درک درستی از هم نداشتیم. به این نتیجه رسیدیم قبل از بالا گرفتن کار از هم جدا شویم. خوشحالیم که فیلم در اسپانیا ضبط میشود و به عنوان یک مخاطب به تماشای آن خواهیم نشست.
به فاصله ای کوتاه از انتشار سخنان برادر آلمادوار، تازه اصغر فرهادی یادش آمد که از طریق روابط عمومیش در این باره خبررسانی کند. روابط عمومی فرهادی ادعا کرد: تصمیم به عدم همکاری با کمپانی برادران آلمادوار در تهیه فیلم «همه میدانند» پیش از شروع پیش تولید فیلم و در ماه مِی (اردیبهشت ماه) توسط تهیه کننده فرانسوی گرفته شده است. علت این تصمیم عدم تفاهم این دو کمپانی در برآورد بودجه تهیه فیلم بوده است. به همین دلیل عدم توافق برای آغاز پروژه قبل از پیش تولید اتخاذ و پروژه با یک کمپانی اسپانیایی دیگر به عنوان تهیه کننده اسپانیایی وارد مرحله پیش تولید شده است.
اینکه برادر آلمادوار از عدم داشتن درک درست نسبت به فرهادی میگوید و فرهادی از طریق روابط عمومیش اختلافات را به بودجه نسبت میدهد به کنار، نکته مهمتر آن است که چرا فیلمسازی در مقیاس اصغر که قاعدتا ادعای جهانی شدن هم دارد در انتشار یک خبر کلیدی درباره فیلمش این قدر محلی عمل کرده است؟
آیا اگر همان اردیبهشت ماه در این باره به مخاطبان اطلاع رسانی میشد بهتر نبود تا اینکه ماجرا از طرف اسپانیایی لو برود و تازه آن زمان باشد که فرهادی یاد ارائه توضیح به مخاطب وطنی باشد؟ نمیخواهیم باور کنیم فرهادی بدش نمیآمده که همچنان اشتهار آلمادوار پای فیلمش باشد ولی نزدیک به ۶ ماه تأخیر اطلاع رسانی درباره کلیدیترین رکن «همه می دانند» واقعا سوءتفاهمبرانگیز است.
روابط عمومی بیش از آن که منفعل باشد و تأثیرپذیر از اخبار غیررسمی باید کنشگر باشد و ارائه دهنده اخبار رسمی در بهترین زمان ممکن! این اتفاقی نیست که در ماجرای قطع همکاری آلمادوار با فرهادی رخ داده باشد. امید که در آینده این فیلمساز مدعی جهانی شدن اخبارش را کنشمندانه مخابره کند.
با سلام
قبل از هر چیز باید بگم که فیلم ” درباره ی الی ” یکی از فیلمهای محبوب منه و به نظر من بهترین فیلم اصغر فرهادیه و در ضمن من جزو افراد به اصطلاح دلواپس هم نیستم.در تمامی انتخابات ها به اصلاح طلب ها رای دادم هرچند الان بر این باورم که اصلاح طلب و اصولگرا فرقی با هم ندارن و تفاوت فقط در نام هاست و بیرون یا درون قدرت بودن.
اینارو گفتم که از حرفهایی که خواهم زد این برداشت نشه که نظرم در مورد فرهادی به خاطر تعلقات سیاسی و جناحی و ایدئولوژیک هستش
اصغر فرهادی رو فردی با هوش و با استعداد میدونم ویه فیلمنامه نویس خوب.
اصغر فرهادی به نظز من آدم زرنگیه. منظورم از زرنگ همون معنای متداول و عامیانه ی این کلمه س. میدونه باید چیکار کنه و میدونه همون قدر که متن مهمه حاشیه ها هم مهمه و حتی گاهی این حواشی هستن که توجهات رو به متن جلب میکنن. پس هر وقت خواسته یا ناخواسته اتفاقی رخ بده که بتونه ازش استفاده کنه درنگ نمیکنه. همونطور که پارسال از اون تصمیم ترامپ و منع ورود ایرانیان به امریکا بهترین بهره رو برد و از موجی که ایجاد شده بود بهترین سواری رو گرفت و اسکار رو هم نصیب خودش کرد.
به نظر من فروشنده ضعیفترین فیلم فرهادی هستش و فیلمنامه ش پر از حفره ست ( میدونم این فیلمنامه بهترین فیلمنامه ی جشنواره ی کن شده و میدونم این فیلم اسکار برده ولی من نظر خودم رو میگم )
چیزی که برام جالب بود این بود که دی ماه پارسال اصغر فرهادی یه نامه در مورد گورخواب ها به روحانی نوشت و به شدت انتقاد کرد از وضعیت فقر و نابرابری و معضلات جامعه.
خود این کار که انسانی که دارای اعتبار و وجهه ی بین المللی هستش و حرفهاش بازخورد گسترده میتونه داشته باشه بیاد و در مورد وضع کشورش موضعگیری کنه و بی تفاوت نباشه و اعتراض کنه به این وضعیت ناگورا و تلخ ، در جای خودش خیلی هم کار خوب و انسانی و شرافتمندانه ای هستش و شایسته ی تحسین.
اما برای من جالب بود که آقای فرهادی با وجود این که برنده ی اسکار و یک چهره ی شناخته شده بود قبل از نامه در مورد گورخواب ها هیچ واکنشی به هیچ معضل اجتماعی و سیاسی نداشت و بعد از اون نامه هم دیگه واکنشی از ایشون ندیدیم در صورتیکه میدونیم اوضاع مملکت بدتر هم شده و هر روز شاهد فجایع مختلف و افزایش ناهنجاری ها و فقر و تبعیض هستیم و نه تنها آقای فرهادی بلکه هر فردی که دارای اعتبار و وجهه ی داخلی و بین المللی هست و حرفهاش بازتاب داره و مسئولان رو وادار به موضعگیری و پاسخگویی میکنه نباید در این شرایط ساکت باشه و نسبت به وضع مردم بی تفاوت.
آقای فرهادی اون نامه رو نوشت و به کسی هم نوشت که نوشتن نامه به اون شخص حقوقی کمترین هزینه رو داره. یعنی رئیس جمهور
آقای روحانی هم در پاسخ مثل همیشه یه مقادیری ابراز تاسف کردند و گفتند که نباید اینطوری باشه و باید اونطوری باشه که بگذریم.
همون نامه ولی بازخورد وسیعی در سطح داخل و خارج داشت و همه از اعتراض کارگردان مطرح و برنده ی اسکار به وضعیت کشورش گفتند و تحسینش کردند که به عنوان یک کنشگر فعال و حساس به وضعیت کشور خودش به حاکمان کشورش اعتراض میکنه که چرا فکری به حال این معضلات نمیکنن؟
شاید الان بگید که من معترضم که چرا فرهادی با اون نامه باعث شد رسانه های غربی در مورد گرفتاری های ما بنویسن و مثلا سیاهنمایی بکنن و این حرفا
من گفتم که دلواپس نیستم و آرزو میکنم که نه یک نامه بلکه هر ماه هزاران نامه توسط هنرمند ها و اهالی ف فرهنگ و ورزش و سیاست به مسئولین نوشته بشه و از اون ها سوال بشه که چرا به اینجا رسیدیم و از اونها بخوان که پاسخگو باشن. حتی دلم لک زده همین سلبریتی هایی که دم هر انتخابات میان ماهارو تشویق به رای دادن میکنن و بعد میرن دنبال کار خودشون و ما میمونیم و حسرت ها و سرخوردگیهامون هم بی تفاوت نباشن و بپرسن و پاسخ بخوانو مطالبه کنن که چی شد و کجا رفت؟!
اما حرفم در مورد نامه ی اصغر فرهادی اینه که ایشون با توجه به نزدیک بودن مراسم اسکار اون نامه رو نوشت تا با این موضعگیری از خودش تصویر یه کنشگر و فعال سیاسی- اجتماعی به بیرون مخابره کنه و هرچقدر هم بخوایم بگیم که جوایز جشنواره ها و مراسم ها فارغ از این مسائل و حواشی اهدا میشه باز هم نمیتونیم کتمان کنیم که این اتفاقات و جلب توجه ها تاثیر میذاره رو جهت گیری ها همون طور که اعلام انصراف ترانه علیدوستی و خود فرهادی از شرکت در مراسم اسکار هم در جهت دادن به افکار عمومی و اعضای آکادمی اسکار بی تاثیر نبوده
نمیگم نامه ی فرهادی فارغ از دغدغه های انسانی و اخلاقی بوده و همه ش در جهت منافع خودش بوده ولی خب هر دوطرف رو در نظر داشته و با یه تیر چن نشون زده و برا همین میگم فرهادی آدم زرنگیه و میدونه چطور از حواشی به نفع متن سود ببره. از اون گذشته از اون به بعد هم واکنشی از ایشون به معضلات سیاسی و اجتماعی_ اقتصادی ندیدیم و احتمالا تا رسیدن موعد جشنواره و مراسم اسکار دیگری هم نخواهیم دید.
من خودم خیلی دوست دارم آقای فرهادی که حرفشون بازتاب داره و شنیده میشه باز به روحانی نامه بنویسن که اون وعده ها و خطابه های آتشین در زمان مناظرات و تبلیغات انتخابی و اون امید دادن ها چی شد؟ یا به آقای خاتمی نامه بنویسن که تکلیف ماها که تو انتخابات مجلس و شوراها و ریاست جمهوری اومدیم و تکرار کردیم با این سرخوردگی ها و نا امیدی ها چیه؟
میدونم الان خیلی ها که شیفته ی آقای فرهادی هستن به حرفهای من معترض میشن و حق هم دارن که نظرشون رو بگن ولی این هم نظر من بود. به نظر من مهمترین و بهترین فیلمساز وفیلمنامه نویس سینمای ما فرهادیه ولی این دلیل نمیشه که چشم و گوش بسته و از سر شیفتگی ایشون رو به عرش اعلی ببرم و هر انتقادی به ایشون رو ناشی از حسادت و غرض ورزی یا سیاست زدگی و توهم توطئه بدونم.
در مورد این مطلب کافه سینما هم درسته که بر خلاف نظر کافه سینما قطع همکاری فرهادی با آلمادوار پیشتر توسط رسانه ها اعلام شده بود
( نمیدونم روابط عمومی خود فیلم هم این خبر رو اعلام کرده بوده یا نه که طبیعتا باید اعلام میکرده) اما این که علت قطع همکاری چه بوده و چرا چیز دیگه ای عنوان شده و چرا تا الان اعلام نشده بوده هنوز هم مطرحه که باز برمیگرده به اخلاقیات خاص آقای فرهادی.
در پایان میخوام یه خاطره از خود فرهادی نقل کنم که هم جالبه و هم ما رو با خلق و خو و اخلاقیات ایشون بهتر آشنا میکنه:
اصغر فرهادی چند وقت پیش ( به گمونم قبل اکران فروشنده) یه کلاس فیلمنامه نویسی در تهران داشتن که فایل صوتی اون هم به بازار عرضه شد. اگه اشتباه نکنم تو جلسه ی اول آقای فرهادی تعریف میکنه زمانی که دانشجوی هنرهای نمایشی بوده قرار شده همه ی دانشجوها یه نمایشنامه بنویسن و هر جلسه یه قسمت اونو سر کلاس بخونن. فرهادی تعریف میکنه که یه نمایشنامه در ۱۱ قسمت ( اگه اشتباه نکنم) نوشته که جنایی- معمایی بوده و در هر قسمت یکی از شخصیت ها به طرز مرموزی به قتل میرسیده و هویت قاتل یا قاتلین هم نامعلوم بوده و همه کنجکاو بودن که ببینن بالاخره این قتل ها زیر سر کیه و انگیزه ی قاتل برا کشتن این افراد چی بوده.
خلاصه آقای فرهادی تعریف میکنه که جلسه ی دوازدهم در پیش بوده و باید همه ی این گره هایی که توی ۱۱ قسمت زده شده بوده در قسمت آخر باز میشده اما فرهادی نمیدونسته چیکار کنه و مونده بوده که چطور این ماجراها رو به هم ربط بده و گره هارو باز کنه و قسمت آخر رو بنویسه.
آقای فرهادی میگه واسه همین چون نتونستم هیچ کاریش بکنم و از پسش بربیام جلسه ی آخر رو غیبت کردم و از زیر بار این گره هایی که خودم زده بودم و حالا نمیتونستم بازشون کنم در رفتم.
شاید همین خاطره بتونه به ما در فهمیدن اخلاقیات و ویژگی های فیلمسازی و شخصی فرهادی کمک کنه و بتونه اون علاقه ی زیادش به مبحث ” پایان باز”رو نشون بده که به نظر من نشونه ی انفعال و فرار از نتیجه گیری و مسئولیت پذیری و اعلام موضع هستش و هر چقدر هم بخوایم با حرفهای شیک و مد روزی مانند ” قضاوت نکردن” یا ” اجازه دادن به این که فیلم در ذهن تماشاگر ادامه پیدا کنه” توجیهش کنیم باز یه جای کار میلنگه.
اینها نظر من بود. شاید با همه ش موافق باشید یا مخالف و شاید با بخشیش موافق باشید.
به نظر من اصغر فرهادی فیلمساز و فیلمنامه نویس بزرگیه، انسان زرنگ و با هوش و حسابگریه،و قطعا بازیگر بزرگی هم هست.
فیلماش افسرده میکنه آدم من که نظرم اینه