سینماروزان: در سالهای اخیر نه فقط به مانند گذشته برخی از فیلمسازان سعی زیادی پیدا میکنند حتی حضورشان در یک هفته فیلم ساده را حضور جشنواره ای بپندارند بلکه برخی پای رویاپردازی را فراتر گذاشته اند و از زمان تولید مدعی آن هستند که فیلمی برای فلان جشنواره تولید میکنند!
به گزارش سینماروزان این ادعاهای ساده انگارانه که بعضا روابط عمومی آثار هم در خبررسانیهای خود بر آن تأکید می ورزند با طعنه گزنده روزنامه اصلاح طلب «اعتماد» مواجه شده که در یادداشتی این قبیل رفتارها را ساده لوحانه و خنده آور خوانده است.
متن یادداشت «اعتماد» را بخوانید:
ادعایی به نام شرکت در جشنواره
چه بازيگر باشيد و چه فيلمبردار، چه يك علاقهمند پيگير سينماي ايران و چه يك مخاطب ساده و بيادعا، حتما بارها شنيده يا خواندهايد كه فيلمسازي پيش از ساختن يك فيلم و اي بسا حتي پيش از شروع تداركات آن، به همكاران احتمالي پروژه يا به رسانهها ميگويد: «ما اين فيلم را براي اكران داخلي نميسازيم. ميخواهيم براي جشنواره كن يا ونيز آمادهاش كنيم»!
هر بار به هر كسي كه راوي اين ادعاي كارگردان يا تهيهكنندهاي شده، گفتهام و ميگويم كه حتي جيمجارموش و ويم وندرس و ميشاييل هانكه و مايك لي هم نميتوانند بگويند من «دارم براي فلان جشنواره» فيلم ميسازم. تنها كسي كه ميتواند چنين جملهاي به زبان بياورد، كمپاني يا فردي است كه با فلان يا بهمان جشنواره، قرارداد دارد كه براي آن تيزر بسازد! فقط اوست كه ميتواند بگويد كارش «متعلق به» آن جشنواره است و دارد «براي» آن آمادهاش ميكند. بقيه ميتوانند نياتي در سر داشته باشند اما بايد كارشان تكميل شود و به رويت نمايندههاي انتخاب فيلم جشنواره مورد نظر برسد و بعد اگر در اين گزينش اوليه مقبول افتاد، هيات انتخاب جشنواره هم آن را ببينند و در صورت تاييد به اكثريت يا به اتفاق آرا، وارد يكي از بخشهاي جشنواره شود كه ممكن است بخش رقابتي باشد.
اين ادعا از سوي بسياري جوانان كه در حال ساخت فيلم كوتاهي هستند هم ديده يا بهتر است بگوييم شنيده ميشود. يعني سر بر آوردن اين ادعا كه «فيلم من از ابعاد جاري سينماي ايران فراتر است» از زمان پيش-توليد، آن هم از زبان پيش-فيلمسازان! بين خودمان بماند؛ يكي از دلايل ماجرا هم به اين بازميگردد كه بازيگر يا هر همكار دعوت شده ديگر، تعجب خود را از موضوع «غيرقابل كار» فيلم در محدودههاي جامعه و سينماي خودمان ابراز ميكند و فيلمساز ميگويد فيلمنامهاي كه در اختيار او قرار داده يا داستان دوخطي كه براي او بازگفته، اساسا بنا نيست به فيلمي براي اين سينما و اين اكران منجر شود بلكه از ابتدا و به قصد، براي فلان و بيسار جشنواره ساخته ميشود! اين نوع تصميم پيشاپيش بيتعارف به همان اندازه ساده لوحانه و خنده آور است كه مثل ما دوستي در دوران دبيرستان داشته باشيد كه بگويد آرزو داشت يك خواننده سياهپوست شود!
حالا و در فاصله سهچهار ماهه تا جشنواره فيلم فجر خودمان هم شكل ديگري از اين رفتار دارد توسط برخي تهيهكنندهها، كارگردانان و احيانا به پيشنهاد مديران بس مدير و مدبر روابط عمومي و ارتباطات رسانهاي فيلمها، رخ ميدهد: فيلمهايي كه هنوز در مراحل اوليه يا نهايي فيلمبرداري هستند، با تاكيد در تك تك خبررسانيهاي اغلب غيرضروريشان مدام اعلام ميكنند كه «فيلم فلان براي نمايش در جشنواره فيلم فجر آماده ميشود»!
يعني از هماكنون، جاي خود را در يكي از رديفهاي فهرست نهايي فيلمهاي بخش مسابقه جشنواره، قطعي و رزرو شده ميدانند. اين هياهوي پيش از تكميل فيلم هم اغلب به تصويرهايي از بازيگران و گريم و رنگ و لعاب فيلم در محيط مجازي، مزين است. طبعا هم سعي ميشود تصويرها از بازيگران مشهور و با فضا و قاب و ميزانسن كنجكاوي برانگيز انتخاب شود. يعني صرف حضور عوامل شناخته شده و بازيگران نام آشنا براي اينكه فيلم از حالا خود را حاضر در جشنواره بداند، كفايت ميكند. آن هم در شرايطي كه بسياري فيلمهاي كم مايه و كم رمق هم ممكن است بازيگران قابلي داشته باشند و نگاهي به حجم بيقاعده فيلمهاي روي اكران همين اكنون هم ميتواند نمونههايي از اين عرض بنده را به سمع و نظرتان برساند. اما به باور آن دوستان به اصطلاح باهوش روابط عمومي، وقتي فيلمي با اين خبرهاي دم به دم از روزهاي تست گريم و فيلمبردارياش به وفور «توي چشم مخاطب» فرو شد، ديگر به اين سادگيها نميتوان از آن فضاي تبليغي پيرامونش فروكاست. تصور اين است كه توقعي همگاني براي تماشاي اين نوع فيلمهاي «توي بوق شده» در مرحله توليد، شكل ميگيرد و همين نيروي نهان، فيلم را تا تثبيت حضور در جشنواره به پيش ميبرد!
خنك اين است كه اين اخبار، قاعدتا بايد با اتمام يك «مرحله» از كار ساخت فيلم و رسيدن به مرحله بعدي اعلام شود. اما نه تنها زودتر از اين اتفاق ميافتد، بلكه گاه حتي بدون آنكه لوكيشن فيلمبرداري تغييري كرده باشد و سر و شكل تازهاي در تصاوير پديد آمده باشد، به فاصله چند روز به عرصه شبكههاي اجتماعي ميرسد. با عناوين بياهميتي همچون «فلان آقا يا خانم بازيگر هم جلوي دوربين بهمان فيلم رفت» يا «رونمايي از گريم متفاوت آقاي الف در فيلم ب»! اين شيوههاي شبهتبليغاتي، عارضه و بازتابي از همان پندار واهي اين روزهاست كه «بايد كاري كنيم كه ديده شويم»؛ و تصور اينكه ديده شدن يعني همين تعدد اخبار و بعد هم مشتي لايك و كامنت. اين نوع نگرش، اگر از پيشنهادهاي روابط عمومي فيلمها باشد يك فاجعه است و وقتي به موافقت و احساس موفقيت سازندگان اصلي فيلمها ميرسد، فاجعهاي فراتر: فيلمي كه «ديده شدن» در نظر سازندهاش به چنين بازيهاي كاذب و بچه گول زني معنا شود، خودش چه بيان و ساختاري خواهد داشت؟!