سینماروزان: لیلا بلوکات بازیگری که سال قبل کمدی-وحشت «دراکولا» و کمدی-فانتزی «آس و پاس» را روی پرده داشت و به زودی با یک کمدی دیگر به نام «همه چی عادیه» به سینماها می آید به تازگی درگیر ایفای نقش در نمایش «هفت عصر هفتم پاییز» شده است.
به گزارش سینماروزان «هفت عصر…»که به کارگردانی ایوب آقاخانی در سالن چهارسوی تئاترشهر روی صحنه رفته است مروری دارد بر زندگی و سلوک شهید محمدجهان آرا فرمانده سپاه خرمشهر. لیلا بلوکات در «هفت عصر» ایفاگر دو نقش است که یکی از این نقشها نقش همسر محمد جهانآراست.
لیلا بلوکات با اشاره به حضورش در نمایش «هفت عصر» به «فارس» گفت: مدتي بود که براي کار با ایوب آقاخاني ابراز تمايل کرده بودم تا اينکه اول سال ۹۶ که ملاقات داشتيم و ايشان پيشنهاد کار را دادند جديتر صحبت کرديم و متوجه قصه محمد جهان آرا شدم و من هم بدون شعار و خودنمايي بايد بگويم که بسيار به اين شخصيت شهيدمان ارادت دارم نه فقط محمد جهان آرا حتي شهيد همت و شهيد چمران اينها کساني هستند که من سال ها پيش زماني بازيگر ـ مجري برنامه مستند شبکه يک درباره اين بزرگواران بودم که چند سالي سال تحويلها برگزار مي شد، حس دلي خوبي به اين شخصيتها داشتم. اين کار هم برايم دشوار بود؛ محورش مونولوگ بود و ما بايد تصوير ذهني ایوب آقاخاني را شکل مي داديم و به اين فضا هم من خيلي احساس خوبي داشتم و سعي کردم تمام انرژي و تلاشم را بگذارم تا کار خوبي دربيايد.
بلوکات درباره تأثیرپذیری خانوادگی از جنگ بیان داشت: به هرحال خيلي ها نسبت به جنگ خاطرات خوبي ندارند؛ من خودم دايي جانبازي دارم، يک داييام را از دست دادم و در فاميلمان مفقود الاثر هم داريم. بنابراين براي جنگ خيلي احترام قائلم!
بازیگر آثاری همچون «پنج ستاره» و «جیب بر خیابان جنوبی» خاطرنشان ساخت: من در دههاي که فيلم هاي دفاع مقدس روي بورس بود خودم آنها را ميديدم و اشک ميريختم؛ در آن دوره ما آثار برجسته زيادي داشتيم. اما از يک جايي به بعد که يک عده گفتند فقط دولتمردان براي دفاع مقدس هزينه ميکنند و ژانر جنگ برايشان مهم است و همه شعار و شعار است؛ من ميگويم در دفاع مقدس همه چيز بوده است؛ هم لات جنگيده و هم يک دزد هم توبه کرده و رفته جنگيده است؛ هر شکلي در جنگ وجود داشته است شايد حتي يک کسي نماز هم نخوانده اما براي ناموس و وطنش هم جنگيده است.
بلوکات با اشاره به زندگی همسران جانبازان بیان داشت: زندگی برای او که با يک جانباز زندگي کند بسيار سخت است من داييام که جانباز شده بود و به نوعي موجي هم به او ميگفتند تشنجهايي که ميکرد و اتفاقات بدي که برايشان مي افتد؛ من همسر و فرزندانش را شاهد بودم که چه شرايط سختي را داشتند، يا مادر من وقتي ميخواست فرزند آخرش را زمان جنگ به دنيا بياورد دچار بيماري و حملههاي عصبي شد و همه اينها را به چشم ديدم و ميدانم که خيلي سخت است. دوستاني هم دارم که پدر يا برادرشان اين مشکلات را دارند و زماني که درباره اين مسائل صحبت ميکنند من واقعا برخي اوقات شرمنده مي شوم.