سینماژورنال: بهرام بیضایی کارگردان و نویسنده سینما و تئاتر ایران که بیشتر از پنج سال است ایران را ترک کرده و در دانشگاه استنفورد به تدریس مشغول است تازه ترین نمایش خود “طرب نامه” را دومین شنبه و یکشنبه از بهار امسال برابر با هفتم و هشتم فروردین ماه روی صحنه برد.
به گزارش سینماژورنال “طرب نامه” در گونه نمایشهای روحوضی بوده و بعد از “سایه بازی”، “جانا و بلادور” و “گزارش ارداویراف” چهارمین نمایشی است که بیضایی با حمایت مرکز ایران شناسی دانشگاه استنفورد اجرا می کند.
“یورونیوز” در گزارشی که از اجرای این نمایش ارائه داده پاره ای نقطه نظرات بیضایی درباره آن را نیز منعکس کرده است.
سینماژورنال متن این گزارش را ارائه می دهد:
اولین و آخرین تماشاگرانی که “طرب نامه” را می بینند/امکان اجرا در ایران نبود
بیضایی معتقد است کسانیکه نمایش “طربنامه” را می بینند به احتمال زیاد اولین و آخرین تماشاگران آن در تاریخ جهان خواهند بود. بیضایی اعتقاد دارد که اجرای این نمایش جز با پشتیبانی مرکز ایرانشناسی دانشگاه استفورد در هیچ جای دیگر جهان ممکن نخواهد بود. او گفت اجرای این نمایش در ایران ممکن نبود چون مجوز اجرا به آن داده نشد و در جاهای دیگر جهان نیز مخاطب زبان فارسی به اندازه کافی وجود ندارد.
نمایش کمدی موزیکال و شادی آور “طربنامه” به کارگردانی و نویسندگی بهرام بیضایی با بازی چهل بازیگر(نقش پوش) زن و مرد ایرانی از جمله افشین هاشمی و مژده شمسایی به روی صحنه رفت و در روزهای شنبه و یکشنبه آینده (۱۴ و ۱۵ فروردین) اجرای دیگری انجام میشود.
تقدیم به همه مطربان گمنام
بیضایی پیش از اجرای این نمایش در سخنانی، نمایش “طربنامه” را به «همۀ مطربان گمنام و خاموش قرنها که جز شادی نخواستند و جز اندوه نبردند» تقدیم کرد. او می گوید که نام «طربنامه» را نیز از یک شعر حافظ گرفته شده است:
حافظ آن روزطربنامه عشق تو نوشت
که قلم بر سر اسباب دل خرم زد
به گفتۀ بیضایی، تصویر مطربها و نوازندگان و رقصندگان از دوره ساسانی در نقش برجسته های طاق بستان و بر پیاله ها و بشقاب ها و گلدان های کنده کاری شده باقی است.
افسانه حضور مطربان در ایران
بیضایی در مورد ریشۀ حضور مطرب ها در فرهنگ ایران به دو افسانۀ مهم در این مورد اشاره می کند که یکی از آنها افسانه آوردن سه تا ۹ هزار کولی از هند به وسیله بهرام گور برای سرگرم کردن مردمی است که به این شادی ها دسترسی نداشته اند.
افسانه دوم نیز داستان سی لحن باربد است که به گفته بیضایی، نوعی موسیقی نمایشی و داستانگو مثل کین ایرج، خون سیاوش، مشکدانه و گنج سوخته بوده است.