سینماژورنال: چندی قبل نشست نقد و بررسی فیلم «محمدرسولا..(ص)» مجیدی در دانشگاه صداو سیما با حضور مسعود فراستی، منتقد سینما و دانشجویان برگزار شد.
به گزارش سینماژورنال فراستی کوشید در این نشست برخی از نقدهای مهمی که به فیلم مجیدی وارد می داند را به صراخت بیان کند و از جمله این نقدها، تأثیرگذاری بیش از اندازه مدیر تصویربرداری فیلم بر کارگردان است.
سینماژورنال متن کامل گفته های فراستی در این نشست را به نقل از “فارس” ارائه می دهد:
چهطور میشود که فیلمساز ۲۰ سال قبل بلد بوده ولی الان بلد نیست؟
درام دو سر دارد، درام شکل نمی گیرد اگر همه خوب یا بد باشند. درام کنتراست و تضاد است و بین خوبی و بدی و بین آدم مثبت و منفی است. یک جمله ای فیلمساز (هیچکاک) دارد که خیلی دوستش دارم، میگوید: خوبی یک فیلم به قدرت بدمن هایش است، هرچقدر بهتر دربیاید این طرفی قویتر و درستتر در می آید، یعنی کلید درام اینجاست. ما وقتی در بچه های آسمان صدای نمکی را میشنویم و بعد تصویرش را میبینیم که دم میوه فروشی میآید و آن کفش را میبرد وظیفهاش را انجام میدهد و چیزهای کهنه را جمع میکند. در روح ما، ما را عصبانی میکند، ولی یک آدم فقیر است و کارش جمع کردن آت و آشغال است، وقتی فیلم به بوسه ماهی روی پا می رسد دیگر همه خلاص می شویم، کفش رسیده است و قبل از این صحنه کفش را خریده و پشت باربر دوچرخه است یعنی پاداش اینجایی اش را گرفته است و پاداش آنجایی را هم از طریق ماهیها میگیرد. این به خاطر باور و دل و بلدی فیلمساز در آن لحظه است، این حرف من یک ذره سوال ایجاد میکند که چهطور میشود فیلمساز ۲۰ سال قبل داشته چنین فیلمی میساخته و بلد بوده، الان بلد نیست. چه شده که بعد از ۲۰ سال که به نظر من بهترین فیلم بعد از انقلاب را ساخته است چنین سقوطی کرده است؟
یک لحظه «آن» در «محمدرسولالله(ص)» نیست، چه شده است؟ قصه شرح حال حضرت رسول (ص) تا ۱۰-۱۲ سالگی است، تمام عوامل فنی صد برابر عوامل فنی «بچه های آسمان» است، هزینه بیش از صدبرابر است، آدم های «بچه های آسمان» هم پشت آن هستند.
انسان باورمند در فیلم کجاست؟
چه چیزی فیلم را خوب میکند؟ انسان باورمند و کاربلد. اگر باورمند باشد و کاربلد نباشد جلو نمی رود و اگر کاربلد باشد و به کارش باور نداشته باشد هم نمی گویند فیلم خوب است، ما در شرایط سینمایی آمریکا نیستیم که باور نداشته باشیم و همه تکنیسین های قابلی باشیم، چون بدترین فیلم آمریکایی را هم که میبینید حداقل کیفیت را بلد است اما در بهترین فیلمهای خودمان می بینیم چقدر ایراد دارد. چه چیزی سینمای ایران را نجات می داد؟ چه چیزی بچه های آسمان، دیدبان، مهاجر و سفر به چزابه را به وجود آورد؟ تکنیک؟ یا باور؟
کات را چه کسی می داد؟ قطعا استرارو
در فیلم «بچه های آسمان» در صحنه ای که علی و زهرا در حیاط نشسته اند کفشش کثیف است، زهرا میگوید کفشت کثیفت است و علی میگوید بشوریمش، و شستن کفش تبدیل به صحنه شاد میشود که معرکه است، «ملکزاده» خودمان پشت دوربین بوده است، آن لحظه چه شده است؟ ببینید چقدر حس و حال دارد و شاد است. این از باور میآید، آن خانه بغل خانه فیلمساز بوده است و می شناخته و نفسش در آنجا بوده و در همان کوچه ها با مردم سلام و علیک داشته است، علی از جنس خودش بوده و فیلم درآمده است. «کات» را در «محمدرسولالله(ص)» چه کسی می داد؟ استرارو یا مجیدی؟ قطعا استرارو و من این را ثابت میکنم. حتی حرکتهای دوربین استرارو را هم که میبینید تکراریست. وقتی فیلمنامه درست نیست و دو سه نفر که اصلا از جنس فیلمساز و قصه فیلم نیستند نشستهاند و چیزهایی انتخاب کردهاند و خیال انگیز کرده اند که نمی فهمم معنی اش چیست. یعنی شما برای زندگی حضرت رسول خیال ساخته اید؟ عوامل فنی هم که هم تفکر و هم جنس با فیلمساز نبوده اند.
نورهای فیلم نور مسیحی است
یک نما در فیلم محمد(ص) هست که ابرهه مثل جومونگ است، به آن نما دقت کنید، قبل از اینکه نما باز شود چقدر از این طرز لباس پوشیدن سمپاتی تولید می کند! واقعا فکر میکنید که یک قهرمان است و باز که میشود می بینید که یک جانور زشت است، این یعنی چه؟ یعنی یک بدمن را هم در نمی آوری؟ این فیلم چه درآمده است؟ تمام نورهای فیلم نور مسیحی است و ربطی به ما ندارند، نور زرد ماقبل رنسانس که الگوی این آدم بوده، هرچند طبیعی است اما اینجایی نبوده است و یک آدم مسیحی نیمه چپ است، با نور زرد به صورت عبدالمطلب و ابوطالب و … دوربین حرکت می کند و از دور به چهره میآید و نور زرد می شود و بازیگر از زیر سری تکان می دهد، به این نقاشی میگویند. چه کسی گفته این نقاشیست؟ اگر کادر و نور درست باشد به چه درد ما می خورد؟ مگر سینما یک پلان زیباست؟ ابدا. سینما زیبایی از پس تاثیرگذاری است، تاثیرگذاری باید به زیبایی ختم شود.
شخصیت پردازی پیامبر و بار دراماتیک فیلم کجاست؟
تمام نورپردازی فیلم غیر از اینکه مسلمانی نیست و مسیحی- یهودی است به درد ساختن شخصیت مسلمان نمیخورد، این مهمترین چیزیست که فیلمساز به آن مینازد و به درد نمیخورد. دوم اینکه فیلمساز میگوید حضرت محمد (صلوات الله علیه) را همه می شناسند پس خیلی نیاز به شخصیت پردازی نداشتیم و با همین جمله تمام می کند، یعنی چه؟ اگر بشناسم که کار تو سخت تر می شود چون سخت گیرتر میشوم، اگر نشناسم میگویم این چیست که ساختهای؟ این بچه مرفه صدای دخترانه موسشواری محمد(ص) ماست؟ اگر حضرت محمد (ص) کودکی جدی دراماتیکی ندارد مگر مجبوری بسازی؟
این یعنی به شدت تفکر فیلمفارسی است
و بعد چرا اینقدر این بچه رفاه زده هست و چوپانیاش توریستی است!؟ نان پخش کردن و بدتر از همه دختری که از زنده به گوری درش میآورد اوج حماقت است که بچه را از گور در می آورد و به پدر کریه المنظرش می گوید چه چشم های زیبایی دارد. این یعنی به شدت تفکر فیلمفارسی است، اگر آن آدم به ناحق است که هست چرا زشتش میکنید. می گویند حضرت مسیح با حواریون از جایی رد می شده و یک سگ نیمه مریض میبیند، حواریون میگویند چه سگ زشتی؛ و حضرت میگوید چه چشم های زیبایی دارد و احتمال می دهم مجیدی این را شنیده که کاش نشنیده بود، نمیداند حضرت مسیح شوخی نمیکند و واقعا چشم زیبا دیده .
احتیاط و میزانسن های غلط
فیلم به شدت محتاط است، تاورکرینها بسیار محتاطانه است و جایی کات میخورد که فقط نشان دهد نگاهش از بالا به این طرف است ولی وسط اینها که کات میزند اتفاقا نشان میدهد حرکت اینقدر جسور نیست، در فیلم «شتر» خوب است ولی جاهای دیگر این درستی را نمیبینیم یعنی دوربین غلط شروع میکند و میزانسن نمیداند چه کار میکند، یا صحنهای که دور کعبه دارند طواف میکنند، شجاع نوری هست و طفل میگوید همه اینها طوافشان باطل است و دوربین بالا میکشد، این چهکار میکند؟ یعنی یک میزانسن فیلم، میزانسن درستی که بتواند نتیجه بگیرد نیست، یا صحنه ابرهه که خیلی مونتاژ آهنگینی هم دارد.
دعوای اول فیلم خاطرتان هست که بین ابوطالب و ابوسفیان است؟ میزانسن طرف ابوسفیان است و همه حق را به ابوسفیان میدهند، آن میزانسن است. تنها چیزی که در فیلم یک ذره بازی دارد داریوش فرهنگ در همان نقش است که آن هم برای این فیلم نیست و از قبل آمده است.
اقای فراستی چند لحظه در آینه به خودت خیره شو و به فرضیهٔ … فکر کن، شاید حالت بهتر شود.