یک رسانه اصولگرا متعاقب انتقاد حبیب اسماعیلی از درجه بندی تمام فیلمهای اخیر اکران مطرح کرد⇐آیا سینماهای ایران مانند قهوهخانه ها جای خوبی برای بچهها نیست؟؟؟
سینماروزان: درجه بندی تمامی فیلمهایی که در دو هفته اخیر بصورت سرگروه دار اکران شده اند پیشتر با واکنش حبیب اسماعیلی مواجه شده بود که به انتقاد از بی توجهی نسبت به کودکان و نوجوانان در اکران پرداخته بود.
حالا روزنامه اصولگرای “جوان” در مطلبی تحلیلی با اشاره به ممنوعیت ورود کودکان و نوجوانان به قهوه خانه ها(!!) سینماها را بلحاظ ایجاد محدودیت به قهوه خانه ها شبیه کرده است.
متن تحلیل “جوان” را بخوانید:
زمانی با فشار پلیس، قهوهخانهها پشت شیشه مغازه نوشتند «از ورود افراد زیر ۱۸ سال معذوریم، قهوهخانه محلی برای کودکان و نوجوانان نیست» پس چرا سینماهای کشوری که قرار است در آن فیلم غیراخلاقی ساخته نشود هم نمیتوانند میزبان کودکان باشند؟ نگاهی به سایت فروش بلیت سینماها نشان میدهد ورود برای کودکان در حال ممنوع شدن است، البته کودکان خیلی وقت است که رسماً از سینمای ایران اخراج شدهاند.
فیلمهای در حال اکران میگویند که سینما مانند قهوهخانه جای خوبی برای بچهها نیست. چه کسی فکر میکرد سینمایی که قرار بود پس از انقلاب اسلامی زمینه حضور خانوادهها را فراهم کند و بستری برای فرهنگسازی باشد، به سویی برود که اغلب آثارش برای بچهها ممنوع باشد و یک خانواده نتواند با تمام اعضایش حتی یک فیلم برای تماشا پیدا کند.
روز سهشنبه ۱۰ اردیبهشت سال ۹۸، نقطه عطفی در تاریخ سینمای ایران رقم خورد. در این روز با امضای رئیس سازمان سینمایی، دستورالعمل ردهبندی سنی فیلمها اجباری شد. صاحبان آثار موظف شدند تا ردهبندی سنی فیلمها را در اقلام تبلیغاتی مثل پوستر فیلم درج کنند تا علاقهمندان به تماشای فیلم، قبل از خرید فیلم از محدودیت سنی اعمال شده باخبر شوند. اکنون با گذشت چند ماه از اعمال این آییننامه، سایت معتبر فروش بلیت سینما پر از پوسترهای فیلمهایی است که روی آن ردهبندی سنی درج شده و جالب است تقریباً اکثر فیلمهای در حال اکران دارای ردهبندی سنی هستند و کمتر فیلمی را میتوان پیدا کرد که برای همه اعضای خانواده مناسب باشد.
وقتی همه فیلمهای سرگروه اکران سینمایی مناسب کودکان نیستند، خانوادهها در انتخاب سینما به عنوان ابزاری برای گذران اوقات فراغت تجدیدنظر خواهند کرد. این اتفاق قطعاً عواقبی در پی خواهد داشت. یکی از عواقب آن ایجاد شبهه در ماهیت سینمایی است که ادعای اخلاق دارد و قاعدتاً در یک سینمای اخلاقی همه فیلمها برای همه افراد مناسب خواهند بود.
سالهاست پرفروشترین آثار سینمایی کشور به فیلمهایی اختصاص دارد که به هیچ عنوان مناسب رده سنی کودک و نوجوان نیست و با خانواده نمیتوان این آثار را تماشا کرد و عجیب است که سینماگران از سویی از بیرونقی سینما مینالند و از سویی دیگر، اما اقدامی برای تولید آثاری که مناسب همه اقشار باشد، نمیکنند. در امریکا چند دهه است که برای رونق دادن به سینما به این فکر افتادهاند که تولید آثار مناسب رده سنی کودک بیشتر شود و حتی قوانین هم به این موضوع کمک میکند. در واقع طبق قوانین به آثاری که برای خانوادهها مناسب باشد سالنهای بیشتری تعلق میگیرد و آثاری که مسائل اخلاقی را رعایت نکنند با محدودیت سالن مواجه میشوند.
نکته دیگر این است که متأسفانه در ایران هشدار سنی منجر به تحدید سالنهای سینما نمیشود و اتفاقاً قوانین تشویقکننده هم هست. در واقع وقتی ردهبندی سنی منجر به محدود شدن سالنها نمیشود و برخی از سنین را ترغیب میکند که برای تماشای فیلم به سینما بروند.
در سینمای ایران نمونههای زیادی از استفادههای تبلیغاتی برای محدودیتهای سنی وجود دارد؛ از محدودیت برای فیلم «مصائب شیرین» در دهه ۷۰ گرفته تا همه محدودیتهایی که تا قبل از اعلام آییننامه ردهبندی سنی در سال جاری اعمال شد، اما برخلاف ایران که در آن ردهبندی سنی به شکلی غیرکارشناسانه اعمال میشود در کشوری مانند امریکا آثاری که دارای ردهبندی سنی هستند، در اکران با محدودیت روبهرو میشوند و هرچه درجه سنی فیلم بالاتر برود، سالنهای کمتری برای اکران در اختیار آن قرار خواهد گرفت، بنابراین شرکتهای بزرگ دارای سالنهای زنجیرهای سینما در امریکای شمالی بیشترین توجه را به اکران فیلمهایی دارند که مناسب اکران برای همه اعضای خانواده باشد.
حضور یک خانواده کامل در سینما هم به فروش بیشتر فیلم کمک میکند و هم حضور بچهها باعث افزایش فروش محصولات جانبی مانند تنقلات خواهد شد. آشنایی و تمایل کودکان به حضور در سینما، آینده اقتصادی گیشه را تضمین میکند، اما آنچه در سینمای ایران در حال رخ دادن است اینکه هر سال میزان مخاطب سینما در حال کاهش است؛ مسئلهای که در آمارهای رسمی سازمان سینمایی نیز به وضوح دیده میشود.
با حذف کودکان از فیلمها و اکران آثاری که برای تماشای گروه سنی کودک و نوجوان مناسب نیست، عملاً سینما بخش بزرگی از مخاطبان خود را از دست میدهد؛ اتفاقی که اگر فیلمسازان ایرانی به آن توجه داشته باشند، قطعاً در روند فیلمسازی آنها تأثیرگذار خواهد بود.