سینماروزان/امید عشریه:
-آغاز با دو روز و ۴۰ دقیقه تاخیر!
-انفجار تصنعی در پمپ بنزین، انگار نه انگار که سال ۱۴۰۱ است و انبوه فعالان سیجیآی! از خلق یک انفجار باورپذیر هم عاجز.
-کراوات مهندس حامل فرمول تولید بنزین چرا زار میزند؟
-بانیپال شومون در همه جا و از دقیقه یک تا آخر همواره حیران و شگفتزده است؟ نوعی حیرانی که آخرین مقصر آن بازیگر است و اولین مقصر فقدان پردازش کاراکتر.
-یک قاب خوشگل که میچیند در بیمارستان، آن قدر ازش پلان میگیرد که تکرار زیبایی میشود زدگی.
-مونوتن پیش میرود و هرازگاه انفجاری چیزی تا خوابمان نبرد و گهگاه هم موسیقی گل درشت بهزاد عبدی...
+در دقایق ابتدایی خیلی تلاش کرده برخلاف آبادان یازده شصت، پلان بگیرد – ولی از دقیقه چهل باز میرود در همان حال و هوای آبادان و شفاهی میشود…
-همه داستانکهای فرعی هم یا خاطره گویی گذشته یا عشقولانههای یواشکی
+دومین فیلم فارابی با صدای ویگن! البته اینجا پخش ویگن را اشتباه رادیونفت میگذارد.
-بعد از یک ساعت ناگهان ویدیوکلیپ زیبای خفته میگذارد و مثلا خیالات نقش اول؛ چه نامی هم برایش گذاشته! کیان!
-خواب و خیال های کیان تمامی ندارد و بعد از مقادیری بحث شفاهی باز خواب می بیند؛ این بار خواب پایان جنگ…چه کاریست که حتما باید دوساعتهاش کنید؟
-عشق ضدنور! تمهید تصویری دیگری نیافته برای حظ بصر؟
-عشق رادیو نفت ایضا! هر جا حس تصویرسازی نیست اخبار رادیو پخش میشود تا مخاطب بداند چه شده! یک بار که فیلمش را ساختی، بس نیست؟ گزینه مناسب برای مدیریت رادیونفت بعد از احیا
+بازی نادر سلیمانی در نقش ناخدا ساحل خلافکار که با ورودش فیلم را کمیک میکند و رفع خستگی از مخاطب ولی حیف که زود هم کنارش میگذارد.
+الهام نامی خوب بازی میکند ولی اساسا کاراکتر زن زائدهای است برای این روایت و به همین جهت جز قرار دادن وجه تسمیه عنوان دوم فیلم در دیالوگ زن داستان، کارکرد دیگری نمیتوان برایش متصور شد
-کدر کردن نماهای گرگ و میش غروب و صبح جز گریز از جزییات طراحی صحنه چه ضرورتی داشته؟
جوک
-آن حجم گازوئیل در حال سوختن را با یک شیلنگ جت آب میخواهد سرد کند!؟
-شجریان بازی آن وسط چه میگوید؟ دست برنمیدارند از قیقاژ؟ گردش به چپ با راهنمای راست؟!
دستاورد؟
–چلانده که شود چند تیزر تبلیغاتی خوب نفتی دستمان را میگیرد؛ مناسب برای پخش در روز ملی شدن صنعت نفت.