سینماروزان/امید عشریه(عشیری): به تازگی در یکی از پلتفرم های آنلاین فیلمی دیدم که غیرمنتظره بود؛ « زیر نور کم»، از یک فیلمساز جوان به نام محمد پرویزی.
فیلمسازی که قبلا ، اثری از وی ندیده بودم، رصد هم که کردم ظاهرا فیلم دیگری هم در کارنامه دارد که هنوز رنگ پرده را ندیده است، «لابی».
ابتدا عنوان فیلم مرا جذب کرد- زیر نور کم؛ با خودم گفتم این هم شاید، یک فیلم تجربی از آندست فیلم های هنری که به موازات فیلمهای تجاری عامه پسند و گیشه دار تولید میشود، اما. انصافا غافلگیر شدم.
پلان به پلان فیلم نشان میدهد که کارگردانی هوشمند و خلاق در حال طراحی و تکوین است، فیلمی با نماها و تصاویر زیبا که همه چیز در مرز واقعیت و ذهن شناورند و آدم ها در برزخ دنیای واقعی و دنیای ذهنی همدیگر خلق و روایت می شوند.
از رمان نویس بزرگ امریکایی – «سال بلو » رمانی در این دوران کرونا خواندم با عنوان« روایت انسان سرگشته» -رمانی با مضمون سرگشتگی انسان معاصر ، انسانی که در چنبره امواج ایده ها، ذهنیت ها، افکار و عقاید فلسفی و اجتماعی رها و سرگردان است. فیلم محمد پرویزی مرا یاد این رمان انداخت، سرشار از ایده ها، اشاره ها، استعاره ها.
گویی آدم ها در زمان و ذهن یکدیگر زندگی می کنند،. فیلم به شدت امروزی و معاصر است و برساخته ای از متن پرتلاطم واقعیت های اجتماعی امروز جامعه، جامعه ای که در آن شهروندان در هزارتویی از توهمات و قضاوت ها و محاکات ذهنی و روانی به سر می برند – پر از سوءتفاهم ها ، داوری ها و پیچیدگی ها.
«زیر نور کم» کوشیده تا در برش های کوتاه چندگانگیهای انسان معاصر را بازروایی کند.
منتقدان مکتب فرانکفورت معتقدند دنیای امروز دنیای بازنمودهاست، دنیای تصاویر ساختگی و سیطره ذهن، این فیلم در مقیاس کوچکی روایت بازنمودهاست، آدمها در زوایای ذهن همدیگر ساخته و پرداخته می شوند و گویی همگی ایفاگر نقش هایی هستند که نویسنده در کتابی در حال شکل دادن شان است، همه چیز در حال تکوین است، هیچ چیز قطعی نیست، واقعیت در نسبیت شکل نیافته و ناتمام تعریف میشود و با چندگانگی وقایع مواجه ایم.
فیلمساز اگر چه اولین تجربه بلند سینمایی اش است ولی سعی کرده کم نیاورد و قصه پیچیده اش را به درستی سامان دهد.
یک درام خانوادگی پرمسئله که آدم ها در برزخی از بدبینی ها و آشفتگی ها و بازنمودهای ذهنی حرف می زنند، راه می روند، دعوا می کنند، عاشق می شوند و می میرند.
همه وقایع و اتفاقات در یک جشن تولد رخ می دهد و «پازل» با تداعی خاطره ها و تصاویر این جشن تولد تکمیل می شود.
طراحی صحنه، قاب بندی ها و تصاویر و بازی ها بسیار زیباست.
«زیر نور کم» یک تجربه قابل احترام در سینمای فقیر ماست . سینمایی که تحت سیطره افکار فیک است و فاقد دغدغه ها و هویت های فرهنگی، مبالغه نکنیم ولی فیلم محمد پرویزی سینماست، و دیدن آن تو را یاد «شاید وقتی دیگر» بهرام بیضایی می اندازد. بازی لیلا زارع. صابر ابر و حمیدرضا آذرنگ بی شباهت به همه آن چیزهایی است که تاکنون از این ها دیده بودیم.
فیلم البته بی اشکال نیست و جاهایی در روایت، الکن است اما پرویزی با این فیلم نشان داده که سینما را میشناسد و کارش را بلد است و انتظار از خودش را بالا برده است. نشان داده که زبان سینما برای او مسئله است..