1

چرا واکنش مخاطبان به “اژدها وارد می‌شود” دیجیتال است؟/چگونه شد که چپ و راست افراطی در یک نقطه به هم رسیدند؟

سینماژورنال/حامد مظفری: اگر بخواهیم به معرفی محصولاتی از جشنواره فیلم فجر بپردازیم که مصداق بارز سینما هستند قطعا یکی از این آثار “اژدها وارد میشود” مانی حقیقی است.

به گزارش سینماژورنال نه فقط به هنگام نمایش در کاخ جشنواره که به هنگام اکران در سینماهای مردمی نیز “اژدها…” اثری بوده که موضع گیری مخاطبان نسبت به آن کاملا دیجیتال است؛ یعنی مخاطبان نسبت به آن یا صفر هستند یا یک؛ یا از فیلم متنفر شده اند یا عاشق آن هستند.

این واکنش دیجیتال نه می‌تواند نقطه قوت باشد و نه نقطه ضعف اما در چرایی آن می توان طرح پرسش کرد و رفتارشناسی این واکنش را تحلیل کرد.

اصلی‌ترین پاسخی که می‌توان در برابر این رفتار دیجیتال ارائه داد هم یک چیز است؛ عدم آشنایی مخاطب با محصولاتی از سینمای ایران که مصداق واقعی ژانر باشند.

مخاطبی که از محصولی ایرانی انتظار  سینمای ژانر را ندارد

البته که مخاطب روزگار ما به واسطه دسترسی راحت به آثار مطرح سینمای دنیا تقریبا همه جور ژانری از اکشن گرفته تا ماجرایی، جنایی، رازآلود، جنگی و هارور را می‌شناسد و البته هر کدام از این ژانرها نیز در میان مخاطبان ایرانی هواداران خاص خود را دارند اما مشکل مهجور بودن سالیان دراز اغلب این ژانرها در سینمای ایران است.

سالهاست سینمای دلهره‌آور و ژانرهایی چون هارور و رازآلود در سینمای ایران جدی گرفته نمی‌شوند و طبیعی است که مخاطب ایرانی نیز وقتی وارد سالن نمایش فیلمی ایرانی می‌شود انتظار تماشای هر چیزی را دارد به جز اثری دلهره‌آور و آلوده به راز!

اگر “اژدها وارد میشود” با واکنش صفر و صدی مواجه می‌شود یکی از اصلی ترین دلایل آن همین است. مخاطب ایرانی ابدا انتظار ندارد وقتی به تماشای ساخته کارگردانی می‌رود که “کنعان” و “پذیرایی ساده” را ساخته با نوعی سینمای دلهره آور پررمز و راز مواجه شود که تنها از دست دادن 5 دقیقه از زمانش کافیست تا از جریان فیلم عقب بمانی.

همین است که حتی در میان اهالی رسانه هم “اژدها…” با انتقاد برخی مواجه میشود و به راحتی آن را اثری بی سر و ته می‌دانند.

اما “اژدها…” در واقعیت هم سر دارد و هم ته و اثریست که واقعا می توان نام سرگرمی یا entertainment روی آن گذاشت.

مخاطب عادت کرده به تماشای تله‌فیلمهایی که با پول ارگانهای دولتی یا حمایت آقازادگان فعال در شبکه خانگی تولید شده اند

مخاطب روزگار ما به ویژه در همین جشنواره فیلم فجر روزی نبوده که حداقل 3 تله‌فیلم نبیند؛ تله‌فیلمهایی که با دامنه گسترده ای از مضامین از ژستهای شبه‌روشنفکران برای نمایش بدبختیها و مصیبتهای روزافزون گرفته تا ژست فیلم ارزشی ساختن را دربرگرفته‌اند و جالب اینجاست که این دامنه تله‌فیلم سازی هم از یک سو با حمایت مالی برخی از آقازادگان فعال در شبکه خانگی(!) صورت گرفته و از سوی دیگر با حمایت ارگانهایی که ردیف بودجه دولتی دارند برای تولید آثار ارزشی.

مخاطب عادت کرده که به هنگام اکران این تله‌فیلمها از هر جای نمایش که وارد سالن شد می‌تواند اثر را دنبال کند بی آن که در خط کلی داستانی که کارگردان برای روایت برگزیده خللی وارد شود و البته که این مخاطب وقتی فقط چند دقیقه دیرتر وارد سالن نمایش “اژدها…” می‌شود یا بخشی از فیلم را به دلایل مختلف از دست می‌دهد نمی تواند به مانند تله‌فیلمها اثر را دنبال کند و نتیجه این می‌شود که حفره‌هایی در ذهنش شکل می‌گیرد که به جای پر کردن آنها باعث می‌شود با پاک کردن صورت مسأله از “بی سر و ته بودن فیلم” سخن گوید.

پس دو دلیل اصلی واکنشهای صفر و صدی به فیلم حقیقی مستقیما به سطحی گرفتن مدیوم سینما در ایران برمی گردد.

مخاطبی که عادت کرده به تماشای فیلمهای آپارتمانی با محوریت خرده مصائب زناشویی از این فیلم لذت نخواهد برد

طبیعی است مخاطبی که عادت کرده فیلمهای آپارتمانی با محوریت خرده مصائب زناشویی-از نمونه اسکاری‌اش گرفته تا نمونه‌های کاربنی‌اش- را ببیند  وقتی در برابر فیلمی قرار می گیرد که تقطیعی پرکنش و البته رفت و برگشتهای متعدد زمانی دارد و البته که هیچ ربطی هم به خرده مصائب زناشویی ندارد(!) با نوعی گارد به تماشای فیلم بنشیند و نتواند لذت لازم را از آن ببرد. این گارد یادآور همان گاردی است که در برابر اثر رازآلود “بشارت به یک شهروند هزاره سوم” محمدهادی کریمی بسته شد؛ اثری که می کوشید ساختارهای متعارف و مرسوم تلویزیونی شده سينماي ايران را کنار بزند و مقوله  ايمان و اميد را  به بهانه قتل هاي رازآلود يك گروه شیطان پرست در قالب یک درام معماگونه سینمایی به تصویر بکشد.

جالب اينكه نوع روايت و حتي گرافيك تصوير و يكي شدن راوي و بازيگر و دوربين و برداشتن اين فاصله در “اژدها وارد ميشود” به شدت يادآور فيلم “بشارت…” است؛ فيلمي كه عليرغم درونمايه مذهبي اش، بخاطر نمادين ديدن همه اجزاي فيلم توسط منتقدين افراطي جناح راست، مورد حمله قرار گرفت.

امیر جدیدی و نادر فلاح در نمایی از "اژدها وارد میشود"
امیر جدیدی(چپ) و نادر فلاح در نمایی از “اژدها وارد میشود”

مخاطب اصیل سینما “اژدها…” را می بلعد

اما مخاطبی که به سینما می آید تا سنت نیک سینما دیدن را به جای آورد و البته که یکی از اصول اجرای این سنت که دقت بر مولکول به مولکول اثر است را رعایت می‌کند نه تنها از “اژدها…” خوشش می‌آید که خیلی هم کنجکاوانه آن را تا پایان دنبال دنبال می کند.

این مخاطب پلان به پلان فیلم چه نقاطی که اثر وجه گزارشی-ژورنالیستی پیدا می‌کند و چه نقاطی که مایه‌های دلهره آور آن فراوان می شود و چه زمانی که درباره پشت پرده فعالیتهای سیاسی اشاراتی طرح می شود را با دقت مرور می‌کند و البته برایش مهم نیست که ابتدای فیلم نوشته باشد “داستان واقعی است”!

این مخاطب برای لذت بردن از ذات سینما و سرگرم شدن وارد سالن شده و البته چه ریشه اتفاقات فیلمنامه واقعی باشد چه خیالی چون اجرای درست و واقعگرایانه‌ای از یک ماجرای رازآمیز ارائه شده همین برایش کافی است تا از تماشای فیلم حظ وافر ببرد.

پی نوشت: “اژدها وارد میشود” هنوز اتفاقی برایش در برلین نیفتاده نشانه شناسی منتهی الیه راست را موجب شده و دوستان افراطی علیرغم پذیرش اصلاحیه مربوط به حضور مسعود بهنود در اثر می‌کوشند با بیرون کشیدن نمادها و سمبلها، برای ماجراها و شخصیتهای این فیلم مابه ازای بیرونی بتراشند.

البته که دوستان راستی در این بازار مکاره تنها نیستند و شبه‌روشنفکران متعلق به چپ افراطی نیز به دنبال کشیدن نمادهای ذهنی خود هستند! سینماژورنال ضمن خرسندی از اینکه بالاخره در این جشنواره اثری پیدا شد که هر دو گروه چپ و راست را در یک نقطه به هم برساند به مخاطبان توصیه می‌کند بی توجه به این سیاسی‌بازی‌ها به “اژدها…” به عنوان یک هارور-رازآمیز سرگرم کننده بنگرند و لاغیر.