سینماروزان: ایرج طهماسب که در کنار حمید جبلی یکی از خالقان اصلی مجموعه «کلاه قرمزی» است هرچند امسال به دلیل عدم توافق مالی تهیه کننده با صداوسیما نتوانست شاهد عرضه «کلاه قرمزی۹۶» در تلویزیون باشد اما به جایش در عرصه نشر فعال شده و مجموعه داستانی به نام «سه قصه» را از طریق نشرچشمه به بازار عرضه کرده است.
به گزارش سینماروزان «سه قصه» برخلاف نامش شامل چهار داستان «بالشی پُر از پرِ سفید»، «خروس سفید»(فصل اول، فصل دوم، فصل سوم)، «ماه بر پیشانی» و «سرگذشت فنچ ها» از نوشته های ایرج طهماسب است و دلیل اصلی اینکه ۴ داستان در کتاب قرار داده شده محک آنهایی است که واقعا کتاب را خوانده اند نه آن که به خواندن روی جلد اکتفا کرده اند!
ایرج طهماسب درباره چرایی آمدن به سمت و سوی نویسندگی به «چهلچراغ» گفت: نوشتن دغدغه من است. مسأله من است و با اینهایی که چاپ کردم مسأله دارم یعنی چیز سبکی نیست و فقط برای یک مرحله خاص نیست
طهاسب با طعنه به دیگر بازیگران یا کارگردانانی که در سالهای اخیر به انتشار نوشته هایشان در قالب کتاب پرداختهاند بیان داشت: اکثرا خاطره نویس هستند!!! در صورتی که کدام یک از داستانهای «سه قصه» شبیه من است؟ فرض بگیریم اسمم را از روی این کتابها بردارم و یک اسمهای دیگری بگذاریم روی قصه ها. کدام شان به من نزدیکتر است؟
«آقای مجری» مجموعه «کلاه قرمزی» درباره لذت نوشتن اظهار داشت: من با نوشتن آرامش پیدا کردم. با نقاشی هم خیلی آرامش می گیریم. نقاشی هم می کنم و قرار بود نمایشگاه بگذارم. هرآنچه که مربوط به هنرهای نمایشی باشد مرا آرام میکند و برایم لذت بخش است.
«سه قصه»طهماسب علیرغم آن که توسط علاقمندان ادبیات مورد توجه قرار گرفته اما عجیب آنجاست که بعد از چاپ سوم، توقیف شده است. به گزارش سینماروزان ایرج طهماسب درباره اینکه بالاخره این گرفتاری چطور حل خواهد شد گفت: دارند مکاتبه میکنند که حل شود. ناشر که نشرچشمه باشد با آن اداره نظارت دارد صحبت می کند. به من یک چیزهایی گفتند ولی چون سخیف بود فکر میکنم که گفتنش بی مزه است. یعنی نه در شأن وزارت ارشاد است و نه در شأن ناشر. اصلا راجع بهش صحبت نکنیم بهتر است ولی فکر میکنم مسأله قابل حل است.
طهماسب ۵۸ ساله پیرامون اینکه همه او را به خاطر «کلاه قرمزی» می شناسند و نقش آن در نویسندگی اظهار داشت: گفتم این را بدهم بیرون که همه بدانند این آقا که با یک عروسک حرف میزند فقط با یک عروسک حرف نمیزند. بلکه خیلی مسیرها را رفته و خیلی چیزها را یاد گرفته است. مثلا در دیالوگ نویسی ما خیلی ساده هرچه از دهانمان درمی آید می نویسیم در صورتی که دیالوگ نویسی دنیای بسیار بزرگیست که آدم باید کشفش کند.
این هنرمند با گلایه از اینکه فیلمنامه نویسی را یک گونه ادبی نمی دانند اظهار داشت: من می نویسم اما چون بیشتر کار تصویر میکنم هر چه که میآید تبدیل به فیلمنامه میشود. فیلمنامه را هم متأسفانه در ایران جدی نمی گیرند یعنی هیچ کس فیلمنامه را یک اثر ادبی نمی داند و بررسی اش نمیکند… الان شما که کتاب می نویسید ماندگار میشود اما فیلمنامه این طور نیست. باید کسانی پیدا شوند و فیلمنامه ها را به عنوان گونه ادبی بررسی کنند تا مشخص شود اینها هم چیزهای جالبی است و نه تنها سرسری نوشته نشده که کاملا با دقت نوشته شد.