پرسشهای یک رسانه اصولگرا از تولیدکنندگان سریال «برادر جان» که روی کلاه مخملیهای فیلمفارسی را سفید کرده اند⇐یک داستان را چند بار به صداوسیما میفروشید؟؟؟/چرا این سریال پر شده از دیالوگهای نامفهوم و جملاتی که یادآور انشای کودکان دبستان است؟/چرا علیرغم صرف هزینه برای جذب امثال علی نصیریان، هیچ داستان تازه و روایت نویی برای مخاطب وجود ندارد؟
سینماروزان: یکی از سه سریالی که رسانه ملی در ماه رمضان روی پرده فرستاده “برادرجان” است که بلحاظ تیپ سازی روی کلاه مخملیهای فیلمفارسی را سفید کرده!!
روزنامه اصولگرای “جوان” در تحلیلی بر این سریال با تیتر “یک داستان را چند بار به صداوسیما میفروشید؟” چند پرسش کلیدی را درباره محتوا و ساختار آن بیان کرده است.
متن تحلیل روزنامه “جوان” را بخوانید:
فیلمنامه سریال «برادر جان» نوشته «سعید نعمتالله» کاملا شبیه سایر آثار دیگر وی است. دیالوگهای نامفهوم، افرادی که از هر طبقه اجتماع به یک زبان سخن میگویند و جملاتی که بیشتر از آنکه داستان را روایت کند و قصه را پیش ببرد شبیه واژههای دانشآموزانی است که در درس انشا قرائت میشود.
از چند سال قبل همزمان با فرارسیدن ماه مبارک رمضان صدا و سیما تدارک گستردهای برای ساعات بعد از افطار فراهم میکرد در برخی ساعات بعد از نماز مغرب شبکههای مختلف سریالهایی را با مضمونهای متفاوت پخش میکردند در سالهای اخیر بیشتر سریالهایی که در این ساعات پخش میشد کمدی بود امسال تلویزیون تصمیم گرفته است تا هر سه شبکه یک، دو و سه سریالهای ملودرام و اجتماعی را پخش کند و به نوعی آثار نمایشی پخش شود که دارای درونمایه مذهبی باشد.
یکی از این سریالها که از شبکه سه پخش میشود و برای آن تبلیغات بسیاری نیز شده است سریال “برادرجان” است. سریال هر چند با صرف هزینه از بازیگران و عوامل شناخته شدهای استفاده کرده است، اما هیچ تصویر نو و داستان جدیدی را تعریف نمیکند.
داستان این سریال مانند بسیاری از سریالهایی که تاکنون از تلویزیون پخش شده مساله حلال و حرام، احقاق حق و پایمال شدن داراییها و اموال یک فرد است. فیلمنامه سریال نوشته سعید نعمتالله کاملا شبیه سایر آثار دیگر وی است. دیالوگهای نامفهوم، افرادی که از هر طبقه اجتماع به یک زبان سخن میگویند و جملاتی که بیشتر از آنکه داستان را روایت کند و قصه را پیش ببرد شبیه واژههای دانشآموزان دبستانی است که در درس انشا قرائت میشود.
اکثر شخصیتهای این سریال در میدان میوه و ترهبار کار میکنند و کسانی که در جامعه امروز تهران زندگی میکنند میدانند که ادبیات و رفتار افراد محترم این شغل چگونه است و چقدر با آنچه که در این سریال نشان داده میشود تفاوت دارد.
اتفاقات سریال نیز هیچ کمکی به رشد داستان نمیکند و بعد از بیش از ۱۰ قسمت همچنان داستان سریال در همان گره اول که پایمال شدن حق کریم بوستان (علیرضا نصیریان) توسط چاوش (حسام منظور) است باقی مانده است. نویسنده فیلمنامه به جای آنکه در داستان گره جدید ایجاد کند و یا پیرنگهای آن را تقویت کند دست به خلق اتفاقاتی زده که هیچ سنخیتی با داستان اصلی ندارد و به همین دلیل مخاطب میتواند در هر قسمت شگفتزده شود و شاهد تصاویر و اتفاقات تعجببرانگیزی باشد مانند صحنهای که آراز یکی از شخصیتهای سریال که با چاقو مضروب شده به منزل فردی میرود که او را با چاقو زده و با او انار میخورد در حوزه اجرا و بازیگری نیز قابهایی که کارگردان انتخاب کرده بسیار نامتعارف است و نمونه بهتر این قاببندیها را ما در کارهای پیش از این در صدا و سیما دیده بودیم.
حسام منظور که پیش از این سریال موفق “بانوی عمارت” را بر روی آنتن داشت با همان گریم و لحن بیانی که در آن سریال داشت به سریال “برادرجان” آمده است و انگار مخاطبان باید مدتها وی را با این نقش تماشا کنند. حضور علی نصیریان نیز هر چند تاثیر گذار است، اما بسیار کوتاه است هر چند دیالوگهایی که فیلمنامهنویس برای این شخصیت انتخاب کرده به بازی او لطمه زده است.