سینماروزان: “خون شد” فیلمی از مسعود کیمیایی است که در اکران نصفه و نیمه سینماهای کرونازده حاضر است. فیلمی که با حمایت محمدصادق رنجکشان تولید شده. در همین روزها کیمیایی مشغول ساخت فیلمی با نام “خائن کشی” هم هست با حمایت اول مارکت همراه اول مخابرات.
به گزارش سینماروزان مسعود کیمیایی در گفتگویی به بهانه “خون شد” درباره تغییر و تحول جامعه در عین ثبات موتیف فیلمهایش به مجله “فیلم امروز” گفت: در مسیر تغییرات هرچقدر جلوتر میروی به آدمهایی برخورد میکنی که به یک فکر تبدیل شده اند مانند دکتر محمد مصدق. مصدق دست انگلیسی ها را از نفت کوتاه کرد و این کار خیلی مهمی بود و حتی مهمتر از شخصیت مصدق چون مصدق در ابعاد جبهه ملی آدم بزرگی نبود ولی نفت را برای مردم گذاشت و اینکه حالا نفت چطور خرج میشود، بماند.
کارگردان “سرب” و “جرم” ادامه داد: آیا من می توانم باور کنم که مثلا خانمها باید روسری سرشان کنند؟ زمانی که انقلاب شد من ۳۷ ساله بودم و عده ای را دیدم که پرده سینما آزادی را شستند تا مثلا سینما را تطهیر کنند و اتفاقا یکی از دوستان خوبم در این مراسم تطهیر حاضر بود!
کیمیایی مدعی شد: در همان زمان در سینماها شعار میدادند مرگ بر کیمیایی یا فیلمسازی بود که بنا بود من و مهرجویی را بغل کند و منفجر کند!!
کارگردان “ردپای گرگ و قاتل اهلی” با رد برخی تصورات درباره نشانه گذاری در آثارش گفت: چادر در فیلم های من نشانه حجب و حیا نیست!!خیلیها چادر سر نمیکنند ولی از نظر حجب و حیا پای بند اخلاقیات هستند!! با چادر چیزی در نگاه من به زن تغییر نکرده. مادر من چادر سر میکند ولی خواهرم چادری نیست.
به گزارش سینماروزان کیمیایی با گریز زدن به اتفاقات سیاسی سالهای اخیر گفت: مساله برجام که من به آن “لیگ برجام” میگویم دقیقا شبیه یک لیگ بود که تیمهای درجه یک دنیا با پرچمهایشان آمده بودند تا به بقیه گل بزنند.
کیمیایی ادامه داد: آیا لیگ برجام به نفع ما بود؟؟ آیا لیگ برجام به نفع تاریخ بود؟؟ اصلا لزومی به برگزاری لیگ برجام بود؟ مردم ما باید تمرین گرسنگی میکردند یا تمرین افراشتگی روحی؟؟… من با تو تمرین دموکراسی نمیکنم چون من خودم دموکراسی دارم!
این کارگردان که فیلم تازهاش “خائن کشی” را با حمایت اول مارکت میسازد، اظهار داشت: بعد از سوالات بسیار گسترده از کارگران حزبی جهان، متوجه شدند ذات کارگران در ضدیت با سرمایه داری سیاه نیست که هیج بلکه صاحب کارشان و صاحب سرمایه را بسیار دوست دارند چون به آنها حقوق میدهد و حیات اقتصادیشان به او وابسته است…یعنی نوع زندگی ما طوری هست که من کارفرمایم را خیلی دوست دارم آن هم خیلی بیشتر از کسی که مرا تحریک میکند…
این کارگردان تاکید کرد: جایی که به آن تکیه میکنم “طبقه” من است. تمام هستی من از جایی میاید که متعلق به طبقه من است. آدم این حق را دارد که طبقه خودش را عوض کند ولی حق ندارد طبقه خودش را فراموش کند.