سینماروزان: اینکه در اوج رونق ظاهری تماشاخانه های خصوصی تماشاخانه باران که اولین تماشاخانه خصوصی پایتخت است مدیریتش را به بازیگر فیلمهای ارگانی واگذار میکند عجیب نیست؟
خیام وقار کاشانی مدیر تماشاخانه باران که چهار سال پیش راه افتاد از واگذاری این تماشاخانه به هادی حجازی فر خبر داده! حجازی فر بازیگریست که با فیلم ارگانی “ایستاده در غبار” به سینما آمد و بعدتر با فیلم ۳ارگانی “ماجرای نیمروز” شناخته شد و حالا هم قسمت دوم “ماجرای نیمروز” را که حمایت فارابی پشتش است در جشنواره دارد!!!
ولی چرا این تماشاخانه گرفتار واگذاری شده؟؟ بخاطر پرهیز از افتادن به دام نمایشهای بازاری!!! هادی حجازی فر با کدام پتانسیل مالی مدیریت این تماشاخانه را گرفته؟؟ معلوم نیست!!
خیام وقارکاشانی با اشاره به اینکه روز جمعه ۲۱ دی ماه آخرین روز فعالیت تماشاخانه باران با تیم مدیریت قبلی خواهد بود و «باران» تعطیلی یک ماههای برای بازسازی و نوسازی خواهد داشت و بعد احتمالا از اوایل اسفند کارش را شروع خواهد کرد بیان داشت: چهار سال پیش که ما فعالیت تماشاخانه باران را شروع کردیم، نگاهمان صرفاً فرهنگی و جریان ساز در تئاتر بود ولی این تئاتر خصوصی فعلی، خیلی با آنچه مدنظر ما بود فاصله دارد. به هر حال قصد ما سالن اجاره دادن یا مسائل اقتصادی نبود، هرچند خیلی درگیرش بودیم ولی آنقدر سیاستگذاریها غلط و شتابزده رخ داد که همه چیز را تحتالشعاع خود قرار داد.
وقارکاشانی ادامه داد: شتابزدگی در تاسیس سالنها، مدیران بدون برنامه و مجوزهای بدون پشتوانهای که حتی بدون کوچکترین مصاحبه با مدیرانشان در این سالها صادر شد، همگی فضای کلی تئاتر را دستخوش یکسری تغییرات نامطلوب کرد که در نتیجه آسیب آن را خود تئاترخصوصی در آینده خواهد خورد چون سالنهای خصوصی بی رویه زیاد شدند ولی به نسبت آن، تماشاگر، بیرویه زیاد نشد و به جایش کارهای بد و بیکیفیت بیرویه زیاد شدند، آن هم به خاطر اینکه چرخه اقتصادی این سالنها بتواند گردش داشته باشد و برخی دوستان من در این سالنها به اجرای هر نمایشی تن میدهند.
او اضافه کرد: در این اوضاع تشخیص دادم و فکر کردم تا قبل از اینکه وارد آن گرداب تئاتر بازاری شوم و مجبور شوم به خاطر تامین هزینهها به اجرای هر نمایشی تن بدهم و رسالت و ایده آلی که مدنظرم بود را خدشهدار کنم، آرام خود را از این مهلکه کنار بکشم، علیرغم اینکه کار آسانی نبود چون یک ماجرا را شروع کرده بودم ولی به هر حال از یک جایی خسته شدم و یک سری برنامهها و آینده با چشم اندازی که هست آدم را مجبور میکند بگذارد و برود و این به هرحال خوشایند نیست.