واکنش منوچهر محمدی به ادعای مهرجویی⇐مسئول سانسور “درخت گلابی” سیفا.. داد بود
سینماژورنال: انتشار بخشی از گفته های داریوش مهرجویی درباره چگونگی ممیزی “درخت گلابی” توسط منوچهر محمدی به هنگام حضور در معاونت نظارت و ارزشیابی(اینجا را بخوانید) با واکنش منوچهر محمدی مواجه شد.
به گزارش سینماژورنال منوچهر محمدی که سالیان دراز است در سینمای ایران حضور دارد و محصولات مختلفی از جمله “مارمولک”، “من زمین را دوست دارم”، “طلا و مس”، “میم مثل مادر”، “ده رقمی” و “امکان مینا” را تولید کرده در جوابیهای که برای سینماژورنال ارسال کرده به صراحت درباره اتفاقاتی که منجر به حذف چند ثانیه از فیلم “درخت گلابی” شد سخن گفته است.
در این جوابیه نکته ای که بیش از هر چیز اهمیت دارد تأکید محمدی بر سانسور “درخت گلابی” به دستور سیف ا.. داد است.
بد نیست بدانید سالها پیش سیف ا.. داد به همراه منوچهر محمدی و البته منوچهر عسکرینسب شرکتی سینمایی به نام سینافیلم را اداره می کردند که این شرکت بعد از حضور داد و محمدی در پستهای مدیریتی ارشاد تقریبا به حالت تعلیق درآمد. “بازمانده”، “هی جو” و “گربه آوازه خوان” از جمله محصولات سینافیلم بود. سینافیلم در روزگار رونقش برنامه ای با نام “شبکه آفتاب” را هم برای مخاطبان برون مرزی سیما تولید می کرد.
سینماژورنال متن کامل جوابیه منوچهر محمدی را ارائه می دهد:
اگر قصد نبش قبر دارید لطفا این کار را به درستی انجام دهید
سال 1376 بعد از اینکه مرحوم سیف ا.. داد به سمت معاونت سینمایی منصوب شد پس از دو ماه و به اصرار فراوان ده تن از فیلمسازان بزرگ کشور و تقریبا به حالت اجبار و علیرغم میل باطنی مسئولیت اداره نظارت و ارزشیابی را برعهده بنده گذاشتند.
فکر میکنم بسیاری از سینماگران که با تاریخ سینمای ایران آشنا هستند اتفاقات و رویدادهای بعد از مسئولیت اینجانب را به خاطر دارند. نمونه های بارز آن، رفع توقیف فیلمهای “آدم برفی” و “دیدار” که سالها توقیف بودند و همچنین فیلم سینمایی “نرگس” سرکار خانم رخشان بنی اعتماد و همچنین دو فیلم از خانواده مخملباف و ده ها فیلم دیگری که به ناحق به حیطه توقیف درآمده بودند، از توقیف خارج و مجوز نمایش گرفتند.
فیلم “بانو”ی مهرجویی را بعد از شش سال از توقیف درآوردیم
از جمله مهمترین آنها فیلم “بانو” ساخته کارگردان محترم و توانای سینمای ایران جناب آقای داریوش مهرجویی بود و علیرغم اینکه شورای پروانه نمایش اصلاحاتی به آن وارد کرده بود بنده با همراهی آقای مهرجویی و یافتن راه حلهای تکنیکی و فنی توانستیم بدون حذف یک فریم “بانو” را که بیش از شش سال در محاق توقیف بود از توقیف خارج کرده و به نمایش درآوریم.
اما ماجرایی که جناب مهرجویی درباره “درخت گلابی” به آن اشاره کرده است حاوی نکاتی است که لازم می دانم برای روشن شدن بخشی از تاریخ سینما بدان اشاره کنم. ماجرا از این قرار است که در روزهای آغازین جشنواره فجر و شبی که قرار بود فیلم “درخت گلابی” به دفتر جشنواره برسد تا مورد بازبینی واقع شده و اجازه نمایش بگیرد تا ساعت 10 آن شب ما در دفتر جشنواره منتظر ارائه فیلم بودیم که فیلم نرسید.
درگیری حاجی میری و مسعود بهنام مانع حضور در نمایش “درخت گلابی” شد
در همین زمان از دفتر جشنواره خبر رسید که یکی از فیلمهای جشنواره که در حال آماده شدن بود و کارگردانی آن را آقای سعید حاجی میری برعهده داشت در استودیوی بهمن دچار اشکال شده و بین آقای حاجی میری و مرحوم مسعود بهنام درگیری پیش آمده به نحوی که کار صداگذاری و میکس فیلم تعطیل شده است.
به دعوت این دو بزرگوار بنده برای حل مسأله به استودیوی بهمن رفتم و تا پاسی از شب تلاش کردیم مشکل حل شود که متأسفانه میزان اختلاف به حدی بود که هیچ کدام از این دو بزرگوار علاقه ای به ادامه همکاری با هم نداشتند. ناچارا شبانه با آقای محمدحسین حقیقی که آن زمان مسئول استودیوی صدای کانون پرورش فکری کودک و نوجوان بود هماهنگی بعمل آورده و فیلم آقای حاجی میری را به آنجا منتقل کردیم و قرار شد بقیه کارهای فنی فیلم آنجا انجام شود که این ماحرا تا ساعت 4 بامداد به طول انجامید و بعد از آن من به منزل مراجعت کردم.
سیف ا.. داد تماس گرفت و گفت شما موظفید یک صحنه از “درخت گلابی” را حذف کنید
فردا صبح(روز بعد) وقعی که به سمت اداره حرکت می کردم آقای داد با من تماس گرفتند و گفتند دیشب در غیاب تو فیلم “درخت گلابی” رسید و بازبینی شد و یک صحنه از فیلم دارای اشکال است و شما موظفید این صحنه را از فیلم حذف و بعد اجازه نمایش صادر کنید.
طبیعی بود که دستور آقای داد هم به عنوان دبیر جشنواره و هم به عنوان معاونت سینمایی برای بنده لازم الاجرا بود. طبیعی است که حسب روال همه فیلمها بعد از این اظهارنظر یک صحنه چند ثانیه ای از “درخت گلابی” حذف شود.
تعجب من از این است که جناب مهرجویی چگونه رفع توقیف شش ساله “بانو” را نمی بیند و حذف چند ثانیه ای “درخت گلابی” را که من تصمیم گیر آن نبودم این چنین مطرح می کند.
می دانم انصاف کالای کمیابی است اما خوب است که قدر این کالای کمیاب را بدانیم و اگر قصد نبش قبر داریم همه چیز را با هم بکاویم.