سینماروزان/حامد مظفری: اینکه پاییز۹۸ را طوری پشت سر میگذاریم که از یک طرف حسن فتحی در ترکیه مشغول ساخت فیلمی مرتبط با مولانا است و از آن طرف خبر رسیده ژان کلود کریر فرانسوی هم نگارش فیلمی در حال تولید مرتبط با مولانا را انجام داده، هم مسرتبخش است و هم پرسشساز.
مسرتبخش از این جهت که بالاخره و بعد از مدتها اهمال درباره مولانا و ابتر ماندن سریال “جلال الدین”، حالا دو سینماگر مختلف یکی ایرانی و محصول سنت سریالسازی تلویزیون جمهوری اسلامی ایران و دیگری فرانسوی و مزدوج با یک بانوی ایرانی نیت دارند بر دامنه بصری مرتبط با مولانا بیفزایند.
پرسش آنجا شکل میگیرد که با عقبهای که از هر دو کارگردان داریم ظن اصلی درباره محتوای محصولاتشان بیش از سیر و سلوک عرفانی مولانا و شمس به شبهههای جسمانی غیرمتعارف پیرامون این دو و البته اغراق در نقش زنی به نام کیمیاخاتون در زندگی آنها کشیده شود؟؟
تکلیف ژان کلود کریر که مشخص است. او همسر فرانسوی بانویی ایرانی به نام نهال تجدد است. نهال تجدد فرزند رضا تجدد از رجال فرهنگی سیاسی و دولتی پهلوی اول و دوم، بیش از هر چیز دیگر به واسطه نگارش رمان “عارف جان سوخته” شناخته میشود.
نهال تجدد همسر ایرانی ژان کلود کریر در کتاب “عارف جان سوخته” بیش از ارتباط معنوی مولانا و شمس، درباره ارتباط مادی این دو چنان داستانبافی کرده تا جایی که حتی مهستی بحرینی (مترجم فارسی کتاب تجدد) هم بر عامیانه بودن کتاب و کاربردی نبودن به عنوان مرجعی برای پژوهشهای تاریخی تاکید کرده.
حسن فتحی هرچند به صراحت درباره تاثیرپذیری از رمانی خاص برای فیلمش سخن نگفته ولی عنوانی که برای این فیلم انتخاب شده یعنی “مست عشق” بیش از هر چیز یادآور کتابی است به نام “ملت عشق/چهل قانون عشق” از نویسندهای ترک به نام”الیف شافاک/الو شعله(شفق)”.
الیف شافاک بعد از دکتر دیپاک چوپرا قصد کرده بود که به خیال خود با مولانا مشکلات روحی مردم این هزاره را درمان کند و آن هم فقط با معجزه عشق و نه متکی بر کلام عرفانی یک شیفته پیامبر اسلام(ص).
“ملت عشق” که از یک سو داستان شمس و مولانا و از سوی دیگر داستان ارتباط عاشقانه یک بانوی ویراستار متاهل با نویسنده یک رمان(!) را روایت میکند بهلحاظ داستانپردازی بیش از هر چیز شباهت دارد به سریالهای ترک.
ترک بودن نویسنده “ملت عشق” و همچنین تأکیدات مبتنی بر شراکت ترکها در سرمایهگذاری “مست عشق” و استفاده از یک بازیگر زن ترک با نام “هانده ارچل” برای ایفای نقش کیمیاخاتون دخترخوانده مولانا، بیش از هر چیز احتمال زنانه بودن فیلم و ارائه روایت ارتباط مولانا-شمس از دریچه نگاه کیمیاخاتون را شکل میدهد. به خصوص اگر درنظر داشته باشیم فتحی پیش از این فیلم، درگیر تولید سریال “شهرزاد” با محوریت یک زن بوده و بعد از این فیلم هم به سراغ تولید سریال “جیران” خواهد رفت باز با محوریت زندگی اولین سوگلی ناصرالدینشاه.
اگر ژان کلودکریر و حسن فتحی بهدنبال پررنگ کردن ارتباط مادی شمس-مولانا و مانور بر داستان دخترخوانده مولانا باشند(؟) از همین حالا میشود پیشبینی کرد که نتیجه کار در حد و اندازه رمانی خواهد بود با عنوان “کیمیا خاتون” نوشته سعیده قدس که اتفاقا فرهاد توحیدی نویسنده همکار فتحی هم نامش را در فهرست منابع “مست عشق” آورده!
سعیده قدس روایتی پرسوزوگداز ارائه میدهد از شمس تبریزی متعاقب کشتن همسرش(کیمیاخاتون)و مادیگرایی رمان تا آنجا پیش میرود که مولانا به سفارش شمس چنان ریاضتی میکشد که از آذوقه خانواده هم میزند. در تخیلی بودن رمان همین بس که با وجود اینکه سعیده قدس مدتها قبل رایتش را به داریوش مهرجویی واگذارده با این حال مهرجویی که خود فلسفه خوانده تاکنون بهش اعتنایی نکرده چون فیلم ساختن درباره شمس و مولانا، کار بسیار ظریف و دقیقی میطلبد که با پرداختن به بخشهای نامشخص، غیرموثق و شخصی زندگانی آنها که پاورقی نویسان را به خودش جلب می کند، وهن مولانا است و بس.
آیا از فرانسه تا ترکیه و از ژان کلود کریر تا حسن فتحی؛ همه در نخ کیمیاخاتون و در نهایت مصور کردن تعبیرات ذهنی سعیده قدس هستند یا اینها در نگارش فیلمنامههای خود از حضور لازم و ضروری آرای مولاناپژوهانی مثل محمدعلی موحد، کریم زمانی و بدیعالزمان فروزانفر بهرهمند شدهاند تا به تصویری شفافتر از چگونگی ذوب مولانا در شمس و پرهیز از درغلتیدن به مایههای مد روزی عاشقان “کتاب سبز” برسند؟
امید که عزم نیک امثال حسن فتحی و ژان کلودکریر برای ساخت فیلم مولانا، عین پاورقیهای مجلات عامیانه و کتابهای راسته شاه آباد و بازار بین الحرمین، تبدیل نشود به یک سری داستانهای آغشته به افسانه از زندگی شخصی شمس و مولانا که محل جولان زنهاست تا خود این دو نفر.
عجب
این جماعت جز حرمسرانگاری کاری ازشون برنمیاد
حسن فتحی در شهرزاد هم مصدق و بهانه کرد واسه داستان عشق مثلثی
حالا هم رفته سراغ حرم شمس
ژان کلود کریرو کی اورده ایران؟؟ کی داره حمایتش میکنه؟؟
بهترین فیلمهای تاریخی ما رو کیا ساختن؟؟
چرا تو این فیلمها از اونا نامی نیس؟
مثلا بهرام بیضایی یا داوود میرباقری
اینا زبان ارکاییک و به بهترین شکل دراماتیک کردن
ولی اینجا نیستن!
چرا اینقدر بدبینی
همین که رفتن سراغ مولانا
خودش خوبه
اخه سابقه فرهاد توحیدی چیه در کار تاریخی
با رزومه مجردها یا دنیا اومده اینجا؟؟؟
حسن فتحی کارگردان خوبیه
ولی دراماتورژ خوبی نیست
و بیشتر از تاریخ به سانتی مانتالیسم علاقه داره
و امکان نداره داستانی رک بسازه و رگه های عاشقانه افراطی بهش نده
درست نقطه مقابل علی حاتمی و هزاردستان که مایههای عاشقانه ش حداقلی بود و با روایت جنایی مخاطبو دنبال خودش میکشید
یا کلاه پهلوی و دری که سعی کرد دگردیسی امثال رضا قزاق و با زدن پنبه ملکه و فراماسونری به روایت جالب تبدیل کنه
وقتی تلویزیون از هزاردستان میرسه به بانوی عمارت
چه انتظاری دارین از حسن فتحی و امثالهم که بهتون تاریخ نگاری ارائه بدن
مردم همینو نمیخوان؟؟