سینماژورنال: در حالی که در تصمیم اخیر شورای پروانه نمایش مقرر شده که فیلم پرحاشیه “خانه دختر” با برخی اصلاحات پروانه نمایش بگیرد امروز یاداشتی از پرویز شهبازی نگارنده فیلمنامه کار روی خروجی خبرگزاریها قرار گرفت.
به گزارش سینماژورنال شهبازی در این یادداشت که به نوعی درددل با مخاطبان شبیه است به دو روشی که برای تحلیل فیلم وجود دارد اشاره کرده؛
یکی روش حذفی و بستن راه تحلیل و ارائه نظرات گوناگون بر فیلم و تلاش برای حقنه کردن یک مفهوم خاص درباره فیلم و دیگر روش ایجابی و باز گذاشتن راه برای تحلیل مخاطب همان طور که خود فکر می کند.
ابتدا متن یادداشت شهبازی را می خوانیم:
دختری که به کرامتش توهین شده
اینکه از فیلم و یا از متن «خانه دختر» معنا و پیامی فهم بشود که مطلقا مطمح نظر پدیدآورندگان اثر نیست، از دو زاویه قابل بررسی است؛ اول اینکه راه را بر هرگونه تفسیر و تاویل خارج از متن ببندیم و نظر به نیت پدیدآورندگان -که در دسترس هستند- بگوییم هر پیام و معنایی خارج از آنچه ما ادعا می کنیم باطل و نادرست و مردود است، و به همین اساس بگوییم: فیلم «خانه دختر» درباره توهین به کرامت انسان، اصل محوری حقوق بشر اسلامی است. بنا بر آنچه در متن اثر موجود و حالا قابل مشاهده است، دختری در آستانه ازدواج، بی اجازه داماد به محلی برده می شود که احساس می کند به کرامت انسانی اش توهین شده است. دختری که به گواهی دوستان و اطرافیانش «اهل این حرف ها» نیست.
نامزدی که می گوید بنویس دوشیزه
دختری که حتی اجازه نمی دهد نامزد او چند ساعت قبل از ازدواج دست او را بگیرد. در آن محل کذایی چیزی اثبات نشد و مادر اشاره می کند که او اجازه چنین کاری را نداد و رفت. و پسر که در پاکی او یقین حاصل کرده به سنگتراش می گوید به جای مرحومه «دوشیزه» بنویسد و اشاره از این گویاتر؟
برجسته بودن تم قضاوت
مسلم است که فیلم تم های فرعی و کاملا در کنترل دیگر هم دارد و برجسته ترین آنها تم قضاوت درباره شخص غایب است. همان تمی که فیلم «به آهستگی» داشت که بنده در سال ۸۳ نوشتم و آقای مازیار میری آن را کارگردانی کرد. در آن فیلم، پری، همسر محمود از خانه فرار می کند و مورد قضاوت اطرافیان قرار می گیرد و کم کم همه به مرگش رضایت می دهند، چنانکه در فیلم «خانه دختر» پدر از مرگ دختر چندان متاثر نیست و در دل به او شک کرده و به مرگش رضایت دارد. این یادآوری از فیلم «به آهستگی» نکته ای را هم در دل خود داشت، اینکه اولین بار نیست که نوشته ای از بنده را دوست دیگری بسازد.
به روش “رورشاک” عمل کنیم
دوم اینکه راه را بر تفسیرها و تاویل های حتی لغزان و غافلگیرکننده باز بگذاریم و رویارویی اثر با مخاطب را به مثابه «آزمایش رورشاک» درنظر بگیریم و بپذیریم که بنا بر موقعیت مکانی و زمانی و اجتماعی و تحصیلی مخاطب، پیام های گوناگون و بعضا دور از ذهن خالق اثر، فهم می شود. این نگاه طرفداران بسیاری دارد حتما شنیده اید که می گویند «به تعداد مخاطبان فهم های متفاوت وجود دارد» اما اشکال از آنجا آغاز می شود که یک معنای ای بسا لغزان و نادرست، پیام غایی و نهایی اثر تلقی شود و خارج از حوزه نقد، حکم صادر کند و راه را بر تاویل دیگر مخاطبان اثر ببندد و موجب خسران شود. ناگفته پیداست که مولف احاطه بر چگونگی دریافت چنین فهمی ندارد و در صورت حیات، مسئولیت آن را نمی پذیرد، چنانکه بنده با این مختصر، سعی در انجام آن دارم.
آزمایش رورشاک چیست؟
به گزارش سینماژورنال همان طور که سیر محتوایی یادداشت شهبازی هم نشان می دهد وی علاقمند است که فیلمنامه اش به روش دوم و مبتنی بر متدی به نام “رورشاک” دیده شود.
اما “آزمایش رورشاک” چیست؟
“هرمان رورشاک” یا رورشاخ که در اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم زندگی می کرد، یک روانشناس سوئیسی بود که برای سنجش خلق و خوی شخصیتی آدمیان روشی را ابداع کرده بود موسوم به “تست رورشاک”.
شخصیت شناسی منطبق با عقاید نسبت به ده لکه مختلف
در این آزمایش، افراد، تلقی خودشان را از لکههای عجیب و غریب “جوهر” میگویند و براساس این تفسیر و تلقی، روانشناس، نوع شخصیت یا عملکرد احساسی فرد یا حتی اختلالات ذهنیاش را تشخیص میدهد.
رورشاک در دهه بیست میلادی در سوییس پس از مطالعه و آزمایش روی ۳۰۰ بیمار روانی و ۱۰۰ فرد سالم به عنوان شاهدهای کنترل، آزمایشی به نام «ده لکه» را ابداع کرد که با توجه به تفسیر این لکهها از سوی فرد درمانگر میتواند به برخی جنبههای شخصیتی و درونی بیمار پی ببرد.
الهامبخش رورشاک برای ابداع این تست روانشناسی، یک پزشک آلمانی به نام «جوستینوس کرنر» بود که در سال ۱۸۵۷ کتاب محبوبی از اشعارش را چاپ کرده بود. هر شعر او در این کتاب، از یک لکه تصادفی جوهر، الهام گرفته بود!
۵ لکه سیاه، ۲ لکه سیاه و قرمز و سه لکه هم رنگی
به چز وی، “آلفرد بینه” روانشناس مشهور فرانسوی هم از لکههای جوهر به عنوان آزمایشی برای ارزیابی میزان خلاقیت استفاده کرده بود.
در این تست ۱۰ کارت که روی آنها لکههای متقارن نامنظمی چاپ شده به فرد مورد معاینه نشان داده میشود. ۵ تا از لکهها سیاه و سفید هستند، ۲ لکه سیاه و قرمز و ۳ لکه هم رنگی. از فرد مورد معاینه خواسته میشود که بگوید تلقی و تفسیرش از هر کارت چیست و لکه جوهر را میتواند به چه چیزی تشبیه کند
این نظریه که تا به امروز مورد بحث و تحقیق زیادی از سوی انجمنهای روانپزشکی و روانشناسی واقع شده است هفتاد سال پس از مرگ رورشاک و ۵۰ سال پس از مورد توجه قرارگرفتن آن در زادگاهش سوییس به صورت عمومی انتشار یافت.