مسعود جعفریجوزانی در تازهترین اظهاراتش بیان داشت⇐در دورانی که میانگین شعور جمعی ملی از سقف شعور دولتی بالاتر است، مدیران سیاسی غیرمتخصص ضربات جبرانناپذیری را بر پیکره سینما وارد کردهاند!/در آغاز پیروزی انقلاب، ملت و دولت و مدیر و مسئول و سینماگر یکی بودند ولی با گذر زمان، دیدگاه سیاستزده و تنگنظرانه حزبی، شتاب پیشرفت سینما را گرفت!/پس از گذشت بیش از ۱۰۰ سال از حضور سینما در ایران، هنوز هیچ قانون و دولتی این پدیده پیشرو را به عنوان یک صنعت به رسمیت نشناخته است!!/ حتی در سازمان تأمین اجتماعی هم سینماگران را تحت عنوان «ماهیگیران فصلی» بیمه میکنند!!/جالب است که سینمای ایران، بیش از فیلم و سینماگر، سازمان و مسئول و مدیر و وزیر و نهاد و بنیاد و رئیس و منشی و راننده و مستخدم دارد!!/چرا بودجههای سینمایی صرف جشن و جشنواره و هر چیز و کار بیهوده دیگری به غیر از فیلم و فیلمسازی میشود؟؟/چرا با وجود خیل فارغالتحصیلان بیکار، هر روز حیاط خلوتهای جدیدی به نام جشنواره و مدرسه و دانشکده و دانشگاه سینمایی افتتاح میکنند که جز فقر اندیشه و اقتصاد و خالیکردن جیب مردم، کاری از پیش نمیبرند!!؟؟/امروز سینمای ایران برده سرمایه و سرمایهگذار است و سینماگر اگر برده این نوکیسهها نشود، خانهنشینش میکنند!/امروز، فیلم خوب و بد را سینماداران و مافیای سرمایه تعیین میکنند، نه پیشتازان فرهنگ و اندیشه!/سیاستبازان با همکاری نوکیسهها، سینمای اندیشمند را به خاک سیاه نشاندند
سینماروزان: مسعود جعفریجوزانی در تازهترین سخنانش درباره سینمای ایران که در برنامه سینماگپ سازمان سینمایی حوزه هنری مطرح شد به مسائل و سرفصلهای مهمی اشاره کرده که اگر مدیران سینمایی به آن توجه کنند میتواند برای سینمای رو به رکود ایران راهگشا باشد.
مسعود جعفریجوزانی معتقد است اینکه سینمای ایران، پس از دوران طلایی دهه ۶۰، سیر نزولی طی کرد و امروز در تنگنای ستارهمحوری و تجاریسازیهای سطحی گرفتار شده است، یک وجه آن به مسئولان دولتی و وجه دیگر آن به واقعیتهای اقتصادی موجود برمیگردد.
کارگردان سریال تاریخی «در چشم باد» در ادامه سخنانش به این نکته اشاره میکند که بدیهی است داشتن سینمای ملی، تدبیر و برنامهریزی میخواهد. جعفریجوزانی در گفتگو با برنامه «سینما گپ» حوزه هنری به این اشاره میکند که معیار گزینش مسئولان سینمایی پیش و بیش از آنکه به دانش سینمایی، جهانبینی و تخصص متکی باشد، به تعهدات حزبی و سرسپردگی آنها متکی است.
به گفته وی سینمای ایران امروز در تنگنای ستارهمحوری و تجاریسازیهای سطحی گرفتار شده و انگیزهای برای فعالیت و برنامهریزیهای طولانیمدت فرهنگی در آنها وجود ندارد.
کارگردان فیلم سینمایی «شیر سنگی» در ادامه سخنانش عنوان میکند که مدیران سیاسی غیرمتخصص بیشتر به کمیت و آمار (معمولاً ساختگی) بسنده میکنند. اینگونه افراد از آنجا که معمولاً از دردسر و نقد هراس دارند، مشاوران خود را نیز از بین همحزبیها و نزدیکان انتخاب میکنند تا به کمک آنها بتوانند سخنرانیهایی را که معمولاً پر از امید کاذب است برای جشنهای پرخرج و بیخاصیت بنویسند. متأسفانه مشکلاتی از این دست، در این دوران بحرانی و سیاستزده که میانگین شعور جمعی ملی از سقف شعور دولتی بالاتر است، به گونهای مضاعف به فرهنگ و سینما لطمه وارد میکند.
وی میافزاید: فراموش نکنیم که در آغاز پیروزی انقلاب، ملت و دولت و مدیر و مسئول و سینماگر یکی بودند و یک هدف داشتند. غول شرق بیدار شده بود و نیروهای مردمی، باانگیزه و خلاق آزاد شده بودند و نیروهای امیدوار با همه توان، خلاقیت و دانش به میدان آمده بودند. همه یا حداقل بیشترمان با شوق و شور و شعف تلاش میکردیم افق تازهای در سینمای ایران و جهان پدید آوریم. انگیزه و امید داشتیم؛ چیزی که باعث پیشرفت شد و در مدتی کوتاه سینمای نوین و اندیشمندی پدید آورد که مرکز توجه آزادیخواهان و روشنفکران جهان شد؛ سینمایی که صفهای طولانی تماشاگران را در داخل کشور و همچنین شیفتگی مسئولان و مدیران جشنوارههای جهانی را در خارج از کشور در پی داشت.
به گفته کارگردان فیلم سینمایی «جادههای سرد» متأسفانه با گذر زمان، دیدگاه سیاستزده و تنگنظرانه حزبی، شتاب پیشرفت سینما را گرفت و آن را به نقطه صفر که امروز در آن هستیم، رساند. جالب است که امروزه، پس از گذشت بیش از ۱۰۰ سال از حضور سینما در ایران و حتی با احتساب تاریخ تولید اولین فیلم ایرانی «آبی و رابی» که۹۰سال میگذرد، هنوز هیچ قانون و دولتی این پدیده پیشرو و ارزشمند را به عنوان یک صنعت به رسمیت نشناخته است، یعنی هنوز پدیده سینما و کارکنان آن، هیچ تعریف قانونی در ایران ندارند، حتی در سازمان بیمه تأمین اجتماعی هم کارکنان و سازندگان فیلم را تحت عنوان «ماهیگیران فصلی» بیمه میکنند.
به اعتقاد این سینماگر، جالب است که این تولید جمعی بیتعریف، بیش از فیلم و سینماگر، سازمان و مسئول و مدیر و وزیر و نهاد و بنیاد و رئیس و منشی و راننده و مستخدم دارد. بودجههایی هم که برای آن تعریف و از جیب ملت پرداخت میشود، معمولاً صرف جشن و جشنواره و هر چیز و کار بیهوده دیگری به غیر از فیلم و فیلمسازی میشود؛ جشن و جشنوارههایی که به شیوه موجودات تکیاخته به سرعت تکثیر میشوند و با وجود خیل فارغالتحصیلان بیکار، هر روز حیاط خلوتهای جدیدی به نام مدرسه و دانشکده و دانشگاه سینمایی افتتاح میکنند که جز فقر اندیشه و اقتصاد و خالیکردن جیب مردم، کاری از پیش نمیبرند.
این کارگردان سینما اذعان داشت: مدتی است که مسئولان فرهنگی تصمیم گرفتهاند بودجه اندکی را هم که به سینما تعلق میگرفت، قطع کنند و رسماً آن را به دست سرمایه بسپارند. این اتفاق که به بهانه کمبود بودجه، از هفت سال پیش شدت بیشتری گرفته است، تصمیمی است که صد البته مانند همیشه، بدون مشورت با اهالی سینما انجام گرفت و ابعاد مثبت و منفی آن در نظر گرفته نشد. نتیجه هم امروز به وضوح قابل مشاهده است. منظور اینکه چنانچه سینما درست در اختیار سرمایه قرار بگیرد، مانند هر تولید دیگر، صرفاً باید به عرضه و تقاضا فکر کند و با استفاده از سلیقه موجود کالای فرهنگی بسازد.
چهره ماندگار سینمای ایران در بخش دیگری از سخنانش اظهار داشت: سینما را رها کنند تا در خدمت سرمایههای مشکوک و سرمایهگذاران نوکیسه، فقط و فقط به عرضه و تقاضا بیندیشد. بدیهی است در شرایط موجود، جایگاهی برای سینمای ملی که مدعی است، روح ملی را به نمایش میگذارد وجود نخواهد داشت. امروز، سینما برده سرمایه و سرمایهگذار است و سینماگر اگر برده این نوکیسهها نشود، خانهنشینش میکنند، در نتیجه، فیلمسازان مقصر وضعیت و شرایط موجود نیستند. طبیعی است چنین سیاست و برنامهای عوام و عوامزدگی را رواج میدهد و ارزشگذاری فیلم هم تغییر ماهوی میکند.
جعفریجوزانی همچنین گفت: امروز، فیلم خوب و بد را سینماداران و مافیای سرمایه تعیین میکنند، نه پیشتازان فرهنگ و اندیشه. در شرایط موجود، هر فیلمی که به هر قیمت ممکن تماشاگر بیشتری داشته باشد و سود بیشتری عاید سرمایهدار کند، فیلم برتری است. واقعیت تلخ این است که سیاستبازان با همکاری نوکیسهها و با سوءاستفاده از مدیران بیبصیرت، آن سینمایی را که به همت فرزندان ملت انقلابی، طی یک دهه چنان درخشید که مرکز توجه و امید آزادیخواهان و روشنفکران جهان شد، به خاک سیاه نشاندند.
جعفریجوزانی سینما را سیاستزده و حزبی معرفی کرد و گفت: واقعیت این است که در شرایط موجود، سینمای ایران پایه و اساسی پایدار ندارد و ذاتاً سلیقهای، سیاستزده و حزبی است. در حالیکه سینما بهعنوان یک کالای فرهنگی ملی باید ریشه در واقعیتهای زندگی، رؤیاها، سلیقه، آداب، رسوم و اخلاقیات، آیینها، باورها، اعتقادات و خواستههای سیاسی آشکار و پنهان ملت داشته باشد تا بتواند روح ملی کشور بزرگ ایران را به نمایش بگذارد.