مخالفت رسانه اصلاحطلب با اکران فیلم خارجی در ایران⇐زمینه را برای تحقیر خویش مهیا نکنیم!
سینماروزان: ماجرای لزوم اکران خارجی که اول بار از سوی رسانههای اصولگرا کلید خورد و سپس از سوی مدیران حوزه هنری به عنوان یک گزینه مطرح شد، تقریبا در بدنه سینماگران حامی معتبری نداشت؛ کمبود سالنهای سینما برای محصولات داخل و عدم امکان عرضه بی سانسور فیلمهای خارجی از جمله اصلی ترین دلایل مخالفت با آن بودند.
به گزارش سینماروزان به تازگی روزنامه اصلاح طلب «شرق» در تحلیلی پیرامون این ماجرا، اکران فیلم خارجی را در شرایطی که سینمای ایران هیچ سهمی از بازار کشورهای صاحب سینما و به خصوص آمریکا ندارد، نوعی تحقیر دانسته است.
متن تحلیل را بخوانید:
سینما با زیرساختهای فرهنگی سروکار دارد. توسعه سیاسی و سلطه را محقق میکند. سینما صرفا یک پدیده یا محصولی فرهنگی نیست. ماهیت و فلسفه وجودیاش در نسبت با سیاست تعریف و تبیین میشود. بهواسطه طیف گسترده و میدان وسیع اثرگذاری، پدیدهای چندوجهی فرض میشود. عملیات انتحاری و تروریسم داعش و القاعده با انفجار لندن و برجهای دوقلوی نیویورک آغاز نشد، بلکه خیلی پیشتر از آن، در هالیوود با فیلم سرباز و دلتافورست و دنبالهها رقم زده شد.
چرا برای ورود به بحث اکران فیلم خارجی به مناسبات بازار آزاد استناد میشود؟ در مباحث اقتصادی و تجارت جهانی، کدام دادوستدی با ایران، فارغ از ملاحظات سیاسی و صرفا بر مبنای قواعد بازار آزاد صورت میپذیرد؟!
امروزه تمامی مناسبات اقتصادی با رویکرد سیاسی و ملاحظات فراحوزهای و بالادستی اقتصاد شکل میگیرند.
وقتی سازمان سرمایه و متروپولیس قائل به برابری در بهرهوری از فرصتها و امکانات نیست، چه اصراری است ما برای خرید محصولاتش خود را مقید به اصل برابری بدانیم؟
آیا بازار آزاد آمریکا سهمی برای فیلم ایرانی قائل میشود؟ آیا هالیوود این امکان را فراهم میکند تا سالنهای نمایش انبوهش را به فیلمهای غیرآمریکایی اختصاص بدهد؟…
جهان آزاد یک تعریف دارد و بازار آزاد تعریف دیگری… فیلمسازان اروپایی و بازیگران فرانسوی، پیش از برگزاری کنفرانس گات، با فرانسوا میتران، رئیسجمهور فرانسه، ملاقات کرده و از او میخواهند تا با اعمال فشار به رئیس ایالات متحده مکانیسمی طراحی کنند برای نمایش حداقلی فیلمهای فرانسوی و اروپایی… آنها معتقد بودند فیلمهای آمریکایی بیهیچ محدودیتی در اروپا نمایش داده میشوند، اما فیلمهای اروپایی از چنین امتیازی برخوردار نیستند. آمریکا یکسویه و خودخواهانه عمل میکرد… کار به تهدید کشیده شد. سندیکای فیلم فرانسه در صورت عدم پاسخگویی کاخ سفید و بیتوجهی به خواسته برحقشان، متفقالقول رأی به ممنوعیت نمایش فیلمهای آمریکایی دادند. پنج درصد مطالبه در برابر ٧٠ درصد از قبضه اکران! میتران با اعمال فشار به بیل کلینتون قول همکاری و اختصاص سهم مشخص و بیشتری برای فیلمهای فرانسوی را دریافت میکند.
اکران گسترده فیلم خارجی، اساسا در ایران موضوعیت ندارد. تا هنگامی که فیلمهای پروانهدار دچار ممیزی سختگیرانه میشوند، چگونه خوشباورانه امیدی به تحقق این امر داشته باشیم؟ نمایش به شرطوشروط بسیار و با اعمال ممیزیهای دستوپاگیر چه لطفی دارد؟ آیا نمایش پردردسر اینگونه آثار، مجالی برای لذت تماشا باقی خواهد گذاشت؟
آسیبی از ناحیه اکراننشدن فیلم خارجی متوجه سینمای ما نشد؛ اما تندادن به سلطه و اقتدار بیچون و چرای کمپانیهای بزرگ، موجب مرگ و نابودی تمام دستاوردهای گران سینمای ما خواهد شد.
هالیوود هم آن شکوه گذشته را ندارد. شکوه با سینمای کلاسیک و نامدارانی چون فورد، هیچکاک، ارتور پن، وایلدر، کازان، کوبریک و وایلر محقق شد. بخش عظیمی از آنچه امروز با نام محصول فرهنگی به بازار عرضه میشود، نمونهای پست و سخیف از فرهنگ سرمایهداری است که معرف خشونت و ابتذال است. تماشای انبوهی از آثار سینمای وحشت یا بلاک باسترهای مسخره و فاقد وجوه زیباشناختی هیچ لذتی ندارد. در این معامله نابرابر بازار آزاد، ما مصرفکننده خاموش کالای بنجلی خواهیم بود که دستاوردی جز وحشت، اضطراب، ضعف، و ارعاب ندارد. سینما پدیدهای راهبردی است. سینما میدان بازی شیفتگان تیویگیم و آتاری نیست. با دلبستگی به فانتزیها و رؤیای آمریکایی و کمیک استریپهای برتونی و بتمن نمیتوان درباره موضوعی تا به این حد راهبردی تصمیم گرفت. نمیتوان از جملات سطحی و قصههای سرگرمکننده کودکانه مفاهیمی ایدئولوژیک استخراج کرد. به سینمای ایران افتخار میکنیم. به مناسبات بازار آزاد احترام میگذاریم. طرفدار بیقیدوشرط مبادلات در عرصه فرهنگیم اما در پرداختن به موضوعاتی از این دست بیش از توجهداشتن به لذت تماشای دستهجمعی فیلم، این منافع ملی است که اولویت اصلی ما خواهد بود. فیلمهای اروپایی، آمریکای لاتین و مستقل میتوانند سهمی محدود از اکران داشته باشند اما سینمایی که بیوقفه تصویری عقب افتاده، متوحش، نگونبخت و بیرحم از مشرق زمین به تصویر میکشد و با دشنام و ناسزا ملتی را موش بخواند و بیپروا کودک ٩سالهای را به ضرب گلوله از پا درآورد و میان آسیاییها و زامبیها هیچ فرقی قائل نباشد، سهمی در اکران نخواهد داشت… ما زمینه را برای تحقیر خویش مهیا نمیکنیم! با شانتاژ و جوسازی ژورنالیستی شاید بخش کوچکی از مدیران فرهنگی مرعوب هیاهو بشوند اما بیشک آنها تصمیمساز اصلی در چنین موضوع مهمی نیستند…