1

محمد اصفهانی در تازه‌ترین گفتگویش از همه چیز گفت⇐از گران بودن دستمزش تا دینی که به شجریان دارد/از نقطه‌نظرش درباره تنظیم آهنگهای محسن چاووشی تا بی‌اعتبار شدن کنسرتهای پاپ/از خوب نبودن اوضاع روحی‌اش تا عدم آگاهی از ذائقه مخاطبان جوان

سینماروزان: محمدمهدی واعظی معروف به محمد اصفهانی که خاطره‌ساز بسیاری از قطعات به‌یادماندنی در ذهن مردم این کشور است، حالا ۵۰ سال سن دارد و می‌توان گرد سفید را در چهره و محاسنش دید.

به گزارش سینماروزان اصفهانی که در سالهای اخیر در حیطه موسیقی کم کارتر شده است در گفتگو با «ایسنا» کوشیده هم درباره این کم کاری توضیح دهد و درباره وضعیت موسیقی پاپ در سالهای اخیر.

متن کامل گفتگوی محمد اصفهانی را بخوانید:

آقای اصفهانی! شما در حال حاضر مخاطبان خود را چه قشری می‌دانید؟ فکر می‌کنید می‌توانید با همه قشرها ارتباط برقرار کنید؟

کسانی که من به صورت جسته گریخته در خیابان و معابر عمومی با آن‌ها ارتباط برقرار می‌کنم و می‌بینم که کار من را دوست دارند، از تمامی اقشار هستند و آنچه می‌بینم طیف متنوعی را تشکیل می‌دهند.

شما در چند سال اخیر خیلی گزیده‌کار شده‌اید.

چرا رودربایستی می‌کنید؟ من کم‌کار شده‌ام.

خب این کم‌کار شدن باعث می‌شود مردم از موسیقی شما فاصله بگیرند. بسیاری از قشر نوجوان شاید نتوانند آثار خاطره‌انگیز شما را به یاد بیاورند. لطفا بگویید چرا کم‌کار شدید و می‌خواهید این فاصله را چگونه پر کنید؟

موسیقی برای من همیشه یک دلمشغولی بوده است. من به موسیقی به عنوان یک صنعت یا فرآیندی که در آن پول درمی‌آورم نگاه نکرده و نمی‌کنم. من نمی‌گویم از موسیقی درآمد مادی نداشتم و ندارم، اما هیچ‌وقت به آن مثل حرفه‌ای که از آن پول درمی‌آورم نگاه نکردم. موسیقی را به عنوان چیزی دیدم که از نظر روحی من را ارضا می‌کند؛ البته از آن پول نیز درآورده‌ام؛ هرکس بخواهد منکر چنین چیزی شود اغراق کرده است.

در این سال‌ها از نظر روحی، احوالات خوبی نداشتم و به همین دلیل انرژی لازم را نیز برای کار موسیقی نداشتم. در حال حاضر حال و روزم بهتر شده است و دارم کار می‌کنم.

حرف شما صحیح است؛ هرکس کار نکند کمرنگ می‌شود و به قول معروف از دل برود هرآنکه از دیده رود.

شما فکر می‌کنید باید تغییراتی در موسیقی خود به وجود بیاورید تا دوباره به روزهای اوج کاریتان برگردید؟

آنچه شما از آن به عنوان روزهای اوج یاد می‌کنید، من هیچ تلاش سیاست‌مدارانه ای برایش نکردم و قصدی نداشتم تا به آن برسم؛ این اتفاق خودش افتاد؛ یعنی به نظر من صرفا یک حادثه بود و الان نیز اگر بشود یا نشود، یک اتفاق بیشتر نیست.

من باید به عنوان مجری یک اثر موسیقی حواسم را جمع کنم کار درست را انجام بدهم. می‌توانم بگویم با مرور زمان به دلیل اینکه سازها، افکت‌ها، نوع نوازندگی‌ها و فضاها می‌کند، تنظیم‌ها و ملودی‌ها نیز تغییر می‌کنند. بنابراین هیچ احتیاجی نیست ما تلاش کنیم خودمان را تغییر بدهیم زیرا تغییرات اتوماتیک‌وار کلید می‌خورند. در واقع اگر در جریان آب رودی که از مسیری رد می‌شود بیفتی، طبیعی است که هرچقدر جلو می‌روید مناظر متنوعی را خواهید دید و این مناظر در مغز شما واکنش‌هایی ایجاد خواهد کرد و درک شما را از محیط اطرافتان تغییر خواهد داد.

من نیز با توجه به درکی که از شرایط فعلیمان دارم کار را انتخاب می‌کنم و می‌خوانم، و یا با تیم همکاران اثری را می‎‌سازیم و تنظیم می‌کنیم. ولی مانند یک انسان که کالبد و روح او ثابت است اما لباس‌های مختلف می‌پوشد باید سعی کنیم اصالت‌ و سلامت کاری خود را حفظ کنیم.

در چند وقت اخیر خواننده‌ یا اثری بوده  که توجه شما را به خودش جلب کند؟

به نظرم بیشتر افرادی که جدیدا به سمت موسیقی پاپ آمده‌اند، افراد زحمت‌کشیده‌ای هستند که بیهوده به این جا و مکان نرسیده‌اند.

اما از میان کسانی که توانستند همراه با جلب توجه از دیگران کار بکنند، محسن چاووشی را نام می‌برم. او اتفاقی را در میان جامعه موسیقی پاپ به وجود آورد. من می‌توانم به عنوان یکی از نقاط برجسته کار او به آلبوم «من خود آن سیزده‌ام» اشاره بکنم. آقای چاووشی در این آلبوم تلفیق جالبی از صدای خودش با ویژگی‌های خودش و موسیقی خودش انجام داد.

من جای پای دخالت محسن چاووشی را حتی در تنظیم‌ قطعاتش نیز می‌توانم ببینم. نوع گویش او در کارها و ملودی‌هایی که انتخاب کرده است کار و قدم جدیدی در موسیقی پاپ بود.

بقیه دوستان نیز در این سال‌ها کارهای خوبی انجام داده‌اند مانند احسان خواجه‌امیری، محسن یگانه و… که با روح مردم ارتباط برقرار و جامعه موسیقی ما را صحیح و سالم اداره کردند.

آیا در برنامه‌های آتی خود به عنوان مثال با خواننده‌ای مانند علیرضا عصار، قصد انتشار اثر یا آلبومی به صورت دوصدایی دارید؟

خیلی چیزها در موسیقی «اتفاق» است. اثر «ای کاروان» که به همراهی آقای عصار اجرا شد، نیز یک اتفاق بود و اگر قرار باشد کار دیگری به صورت دوصدایی انجام شود، آن نیز بر حسب یک اتفاق خواهد بود؛ یعنی باید پیش بیاید و همه چیز با هم جفت‌وجور شود.

یعنی فکر می‌کنید برنامه‌ریزی لازم ندارد؟

نه. چه لزومی برای برنامه‌ریزی وجود دارد؟ این کارها در مسیر پیش می‌آید. اگر خواننده‌ای باشد که صدای او با صدای من کنتراست داشته باشد و قطعه‌ای باشد که صدای من بتواند به آن کمک کند، آنگاه آن دو چیز به ظاهر ناهمگون با یک ربط درست موسیقایی، عقلی و منطقی کنار یکدیگر قرار می‌گیرند که قطعا کار موفقی از آب درخواهد آمد.

شما محمدرضا شجریان را اسطوره خود می‌دانید؛ کمی هم از خسرو آواز ایران صحبت کنیم.

تمام کسانی که در موسیقی ایرانی و آواز ایرانی فعالیت کرده‌اند، به آقای شجریان مدیونند و من یکی از آن‌ها هستم. ایشان احتیاجی به توصیف ندارند. کار و جایگاه ایشان در موسیقی ایران مشخص است و من واقعا از صمیم قلب آرزو می‌کنم سلامتی خود را پیدا کنند و ما باز هم بتوانیم از وجود، صدا و دانش ایشان بهره ببریم.

آقای اصفهانی برخی می‌گویند شما خواننده گرانی هستید؛ آیا این درست است؟

بله (می‌خندد)، این موضوع را انکار نمی‌کنم.

دوست دارم نظرتان را درباره مارکت حال حاضر موسیقی پاپ ایران بدانم.

سمت و سوی مارکت پاپ ایرانی را به راحتی نمی‌توان تشخیص داد. ما هم که در این مارکت کار می‌کنیم گاهی از اتفاقاتی که رخ می‌دهد متعجب و حیرت‌زده می‌شویم؛ گاهی از یکسری اقبال‌ها و گاهی از یکسری نبود اقبال‌هایی که درباره اثر، اجرا و خواننده‌ای وجود دارد.

من معتقد هستم این سمت‌وسو را مردم و طیفی از مردم که مخاطب‌های این مارکت هستند یعنی بیشتر جوان‌ترها تعیین می‌کنند. من ۵۰ سال سن دارم و شاید نتوانم درست ذائقه آن‌ها را متوجه شوم. البته این موضوع برای من حسن نیست؛ باید تلاش کنم ذائقه آن‌ها را بشناسم تا بتوانم مقداری از این تغییر جهت‌ها و سمت‌وسوها را به درستی پیش‌بینی کنم.

فکر می‌کنید روند جشنواره موسیقی فجر در سال‌های اخیر به چه صورت بوده است؟

روند آن صعودی بوده است.

تغییر روند جشنواره در دو سال اخیر انتقادهای زیادی را به همراه داشت.

اگر انتقاد وجود نداشته باشد، پیشرفت نیز وجود نخواهد داشت. انتقاد با تخریب تفاوت دارد. وقتی تخریب صورت بگیرد دست‌اندرکارانی که صادقانه زحمت می‌کشند احساس می‌کنند نگاه منصفانه‌ای به حاصل کارشان نشده و ممکن است برخی از تحلیل‌گران به اغراضی آلوده باشند. من به عنوان یک شخص فعال در موسیقی اگر بخواهم بدون تعصب و غرض صحبت کنم، می‌گویم جشنواره موسیقی فجر رو به صعود و جلو است.

عده‌ای می‌گویند بخش پاپ جشنواره به سمت تجاری شدن پیش می‌رود.

موسیقی پاپ در بیشتر شاخه‌هایش یک موسیقی تجاری و مورد مصرف روزانه است که دارد طبیعت خودش را نشان می‌دهد و این نه تنها عیب نیست بلکه حسن آن هم به شمار می رود. این موضوع را نمی‌توان گردن جشنواره انداخت.

می‌گویند روی جشنواره اعمال نظر و در آن پارتی‌بازی می‌شود؛ شاید نقاط ضعفی وجود داشته باشد اما این نقاط ضعف با گفت‌وگو کردن مرتفع می‌شود. نباید تخریب کنیم؛ باید بگوییم داریم کاری را انجام می‌دهیم که در منازل ابتدایی آن هستیم و چشممان به قله است و در عین پیش رفتن اشکالات را رفع و آن‌ها را کمرنگ می‌کنیم.

اگر واقعا معتقدیم اِعمال نظر می‌شود کاری کنیم و پیشنهاداتی بدهیم که اعمال نظرها کم شود نه اینکه کل حرکت جشنواره را زیر سوال ببریم. جشنواره باید با اعتلا و قانونمندی و گرایش‌های نخبه‌پرور به سمتی برود که بزرگترین هنرمندان ما با افتخار در آن شرکت کنند؛ البته هنوز به آن نقطه نرسیده است ولی به نظر بنده در سالهای اخیر فضایش برای رسیدن به این مهم مهیاتر شده است.

یعنی فکر می‌کنید برگزاری ۳۲ دوره کفایت نکرده است؟

به نظر من استراتژی و مدیریت هدفمند، درازمدت و هوشمندی در این قضیه وجود نداشته است. یعنی مدیرانی آمدند در جشنواره کاری کردند و رفتند و پرونده کاریشان بسته شد و عده‌ای دوباره از اول شروع کردند.

اگر استراتژی درازمدت وجود داشته باشد، جشنواره رو به جلو حرکت می‌کند. اگر فضای سلامت و درستی به وجود بیاید آن وقت یک استاد موسیقی از حضور در جشنواره، عارش نمی‌شود و منتظر است که فقط به او تلفن بزنند و از او دعوت کنند. وقتی اساتید موسیقی به جشنواره بیایند اعتبار آن نیز بیشتر می‌شود یعنی این موضوعات هم‌افزایی دارند.

امیدوارم عده‌ای از متخصصین بنشینند و چیزی شبیه به قانون اساسی، برای جشنواره موسیقی فجر بنویسند و آن قانون جایگاه قدرتمند و ثابت و لایتغیری پیدا کند که هر مدیری موظف به ادامه و اجرایش شود.

موسیقی سنتی، تلفیقی و پاپ، هرسه در جامعه ما در حال حرکت هستند؛ فکر می‌کنید وضعیت کدام یک بهتر پیش می‌رود؟

سوال خیلی سختی است. شاید به دلیل اینکه رشته فعالیت من، موسیقی پاپ است و از بازخوردهای مردمی شاخه‌های دیگر خبر ندارم، نتوانم قضاوت منصفانه‌ای در این زمینه داشته باشم. اما در حوزه پاپ می‌دانم که متاسفانه به خاطر برخی کارها که صرفا جنبه تجاری داشته است، در مردم وازدگی ایجاد شده است.

به عنوان مثال یک رپرتوار ثابت  پنج بار در تهران متوالیا اجرا می‌شود و گوش مردم از آن اشباع می‌شود. در حال حاضر متاسفانه کنسرت‌ها بی‌اعتبارتر شده و تکرارهای تجاری آن حالت بی‌اعتمادی در مردم را دامن می‌زند و این موجب می‌شود مردم سخت‌تر بلیت کنسرت‌ها را بخرند چرا که می‌خواهند مطمئن شوند پولی که پرداخت می‌کنند ارزشش را دارد یا نه.

اگر هنرمندان ما موضوعات تجاری را در اولویت اول قرار ندهند و به هر قیمتی اجرا نکنند وضعیت بهتر می‌شود. به نظر من گوش مردم حرمت دارد. باید رعایتش را کرد، باید دید چه موسیقی و شعری را تحویل آن‌ها می‌دهی. مردم گرانترین متاع زندگی خود را که همان عمر و زمانشان است در اختیار موسیقی قرار می‎دهند.

اگر این‌ها مراعات شود وضعیت خیلی خوب می‌شود ولی متاسفانه در شرایط فعلی کمبود چنین نگرش‌هایی در موسیقی پاپ ما احساس می‌شود.