سینماروزان: رونمایی #برادران_لیلا در جشنواره کن که پیشتر درباره خلاصه داستان و شباهتها با #دختران_انتظار نوشتیم(اینجا را بخوانید)، با واکنشهای متنوع و در عین حال بریدهبریدهای مواجه شده که شاید امکان ارزیابی دقیق ندهد.
جوردن مینتزر نویسنده، تهیهکننده و منتقد آمریکایی در تحلیلی بر فیلم #برادران_لیلا در #هالیوود_ریپورتر برخی ویژگیهای مثبت و منفی آن را برشمرده است.
#سینماروزان، متن کامل تحلیل جوردن مینتزر در هالیوود ریپورتر را ارائه داده است:
#برادران_لیلا سومین فیلم سعید روستایی، نویسنده و کارگردان ایرانی، خانوادهای را دنبال میکند که در جامعهای محاط با فساد و درگیریهای اقتصادی، تلاش میکنند سرپا بمانند.
#متری_شش_و_نیم فیلم قبلی سعید روستایی یکی از بهترین فیلمهای جنایی ایران و شاید یکی از بهترین فیلمهای ایرانی سالهای اخیر بود. آن فیلم که در تهران امروزی مملو از فساد، سرگشتگی و پلیسهایی میگذشت که میجنگند تا شهر در کنترل باشد، از نوع آثار پراکندهگوی مهیج، پراکت و توأم با تم اخلاقی پیچیدهای بود که دیگر در هالیوود نظیر آن را نمیسازند یا اگر آن را بسازند، از تلویزیون پخش میشود…
سومین فیلم روستایی، شرح زندگی خانواده کارگری برادران لیلاست؛ این فیلم مانند رمانی قرن نوزدهمی از زولا یا دیکنز، یک داستان طولانی سه ساعته{۱۶۵دقیقه} را روایت میکند؛ داستان پنج خواهر و برادر که در تلاشند در ساختاری که سگ غذای سگ است(!) و از کلاهبرداری و اختلافات طبقاتی تا رقابتهای حزبی و اقتصادی، مقدمات فروپاشی را رقم زده، سرپا بمانند.
«برادران لیلا» پر از چرخشهای قدرتمند گروه بازیگرانی است که بسیاری از آنها در متری شش و نیم نیز بازی کردهاند. روستایی ۳۲ ساله فیلمسازی ماهر نشان داده که اگر چه ظاهر آثارش به شدت تهاجمی و جسورانه است ولی لحنش کاملاً قابل پیش بینی است!
#برادران_لیلا، برخی جاها فیلمهای اصغر فرهادی را متبادر میکند – هر دو کارگردان با پیمان معادی، کار کردهاند – اگرچه فرهادی بیشتر به دنبال جستجو و تلقین است ولی روستایی همه چیز را به شیوههای جسورانه بیان میکند.
فیلم تازه روستایی، شامل صحنههایی با انبوه هنرور است و یادآور آثار سیسیل بی دمیل و او به خوبی میتواند صحنههای شلوغ را کارگردانی کند.
«برادران لیلا» حول محور خواهر قهرمان با بازی ترانه علیدوستی و چهار برادر اوست که هرکدام تیپ شخصیتی خاص خود را دارند. تکیهگاه اخلاقی، علیرضا (نوید محمدزاده) است که در ابتدای فیلم از کارخانه اخراج میشود؛ در سکانسی نفس گیر که در آن تعداد زیادی کارگر با یورش پلیس ضد شورش به کارخانه شان، فرار می کنند! کارخانه ای که پس از تعطیلی آن، مدیرانش تمام سرمایه را به جیب زدهاند.
سه برادر دیگر، از منوچهر (معادی) همدل و در عین حال آسیبپذیر، تا راننده تاکسی بدنساز فرهاد (محمدعلی محمدی) تا سرایدار و فرزند فربه خانواده -پرویز -(فرهاد اصلانی) را در بر میگیرد و سپس پدر -اسماعیل- (سعید پورصمیمی) است که چیزی جز کمی احترام هم از سوی فرزندان و هم از طایفه گسترده خود نمی خواهد، به خصوص پس از فوت یک پدرسالار بزرگتر، که اسماعیل را به عنوان نامزد احتمالی برای جانشینی باقی گذاشته.
انگاری تنها کسی که در خانه زندگی واقعی دارد، لیلا است ولی او نیز طوری عمل میکند که نیازهای فرد و خانواده دائماً با هم تداخل پیدا میکنند. همه میخواهند پیشرفت کنند، اما انجام این کار در گرو فریب دیگران است؛ چه برادر، چه خواهر، چه پدر یا همسایه.
روستایی که فیلمنامه را نوشته است، زحمت زیادی میکشد تا نشان دهد که چگونه فساد در هر سطحی از زندگی ایرانی نفوذ کرده است، از کارخانه داران مکار در بالا گرفته تا افرادی که در پایین ترین سطح قرار دارند و حتی یکی مثل پرویز برادر فربه داستان که به عنوان متصدی سرویس بهداشتی در یک مجتمع تجاری کار می کند و مشتریان خود را مجبور به پرداخت دو برابر برای استفاده از توالت می نماید.
از میان بسیاری از کلاهبرداریهای بسط یافته در برادران لیلا، شدیدترین آنها مربوط به کسبوکاری است که فرهاد میخواهد همه در آن سرمایهگذاری کنند، جایی که خودروها به خریداران بالقوه پیشفروش میشوند بدون اینکه واقعاً تحویل داده شوند!
«این یک کلاهبرداری نیست! یک شغل است!»؛ او این گونه توجیه می کند و از ساختاری صحبت می کند که در آن خطوط بین درآمدزایی و کلاهبرداری برای همیشه محو شده است.
نقشه فرهاد تنها یکی از نقشه های زیادی است که خواهر و برادرها برای به دست آوردن پول میپیمایند. آنها یکدیگر را فریب می دهند تا بتوانند خود را از ویرانی نجات دهند. تنشی که داستان روی هر یک از کاراکترها سوار می کند در فواصل منظم در طول فیلم، تکرار میشود و صحنه هایی خونگرم شکل میدهد با اغراقهایی یادآور جان کاساوتیس.
درجاهایی روستایی قصد دارد شکل اساطیری به داستان دهد؛ با تمرکز بر یک پدرسالار و وارثان جنگ زده اش که می تواند نسخه ای تهرانی و کارگری از #پدرخوانده باشد.
کارگردان با همکاری دوباره با هومن بهمنش به عنوان مدیر فیلمبرداری، از زومهای آهسته استفاده میکند که نشان تجاری دهه هفتاد میلادی بود و در یک پلان ما را از مصیبتهای جهانی جامعه ایران به درون دردسرهای یک خانواده میبرد.
او میداند چگونه در مواقعی که نیاز دارد نماها عریضتر شود؛ مثلاً در سکانس کارخانه یا در صحنه طولانی عروسی که #کاپولا و همچنین #چیمینو را به ذهن متبادر میکند. او در عین حال میداند که چگونه اکشن را با نماهای منحصربفرد اجرا کند.
بازیگران انرژی فوق العاده و تفاوت های ظریف زیادی را در نقش های خود دارند. تقریبا هر شخصیت مملو از تناقض است، برای خانواده یا منافع خود می جنگد، یا گاهی اوقات برای هر دو. اغلب همه به خوبی می دانند که به ندرت کار درست را انجام می دهند.
فقط علیرضاست که به نظر می رسد که در مورد قانون شکنی تردید دارد و این بدان معناست که او بیشتر از بقیه جور میکشد!
نوید محمدزاده که قبلاً در فیلم #متری_شش_و_نیم، برجسته بود، در اینجا استثنایی است. به یاد ماندنی ترین صحنه نوید، یک صحنه طولانی و طاقت فرساست که در آن او باید با یکی از اعضای خانواده رقیب صحبت کند تا در عروسی گرانقیمت پسرش کلاهبرداری کنند!
این سکانس حول محور صعود اسماعیل به رهبری طایفه می چرخد، که مستلزم فریب پنج فرزندی است که آینده خود را میبازند و از پولی چشم پوشی میکنند که می تواند در یک سرمایه گذاری تجاری امیدوارکننده به کار گرفته شود؛ حتی اگر این معامله شامل تبدیل توالت مرکز خرید به یک فروشگاه پوشاک جدید باشد که به نظر می رسد با مشکلات قانونی مربوط به دریافت سند ملک مواجه شده…
تنها فرزندی که به ندرت فریب چیزی یا کسی را میخورد لیلا است. او هم عملگراست (مجرد است و هنوز با والدینش زندگی می کند) و هم تک فرزندی است که شغل مناسبی دارد. او معمولاً توسط دیگران نادیده گرفته می شود، شاید به خاطر اینکه یک زن است ولی شاهدِ این است که پدر و برادرانش تصمیمات بدی را یکی پس از دیگری می گیرند…
می توان استدلال کرد اینکه کارگردان سعی دارد داستان را بسط دهد و به همه چیز سر بزند باعث زیادی زمان فیلم و شکل گیری لحظات خاصی شده که درام به یک ملودرام کامل تبدیل می شود و در اوقاتی از فیلم نیز این توسعه دادن، باعث میشود ساختار بیش از حد و حتی از نظر فنی کمی شلخته گردد و گویی دوربین نمیتواند همه چیز را به شکل منظم ثبت کند. از این نظر، #برادران_لیلا یک فیلم #کامل_نیست اما یک فیلم #مهم است از منظر توصیف ایران از طریق داستان سختی های نمادین بی شمار یک خانواده.
روستایی بهعنوان یک فیلمساز، آنقدر هدفش بلند و گسترده است که حتی اگر گاهی از نشانههایش غافل شود، باز لحنش را پیدا میکند…