1

فیلم “پیرپسر”(اکتای براهنی/بابک حمیدیان و حنیف سروری): استندآپِ حسن/زیر همان هود!

سینماروزان/حامد مظفری:

+حسن پورشیرازی است که شروع میکند، کنار هود، به اوج می‌رساند کنار هود و تمام میشود نزدیک هود‌. پورشیرازی سالها بعد از مهمان مامان، نقش را بلعیده و حسابی به غنا رسانده این روایت بیشتر محصور میان دیوارها را.

-دوقطبی‌سازی میان محمد ولی زادگان-حامد بهداد زیادی رو است و همان اول می‌شود حدس زد که بهداد به عنوان نماینده قطب فرهنگی است که در نهایت طغیان می‌کند. کاملا مطابق قواعد توده‌دوستان.

با همین موتیف، یک دهه قبل #عصبانی_نیستم را داشتیم با نویدی که او هم فرهنگی-دانشجوی اخراجی-بود و درنهایت یاغی شد. آنجا نماینده توده‌ها، ترتیب پدرزن عمله‌ی سرمایه را داد و اینجا نماینده اهالی فرهنگ ترتیب پدر تریاکی هوسباز را می‌دهد.

+حسن پورشیرازی چنان سایه ای بر فیلم افکنده که اگر در سکانسی نباشد، کاملا قافیه تنگ می‌آید. حسن همچون یک استندآپ قابل حدود دوساعتی که در فیلم است، ملت را سرگرم می‌کند.

-کاملاً سوار بر موج فیلم‌های پدرکُش این سالها و #برادران_لیلا. ای کاش آن گرمای اولیه را حفظ می‌کرد و میتوانست فکری کند برای دو تا یک ساعت دوم و سوم.

+-بساط منقل غوغا میکند و با همراهی جناب محمدرضا داوودنژاد و…! حول منقل بده بستان پورشیرازی و داوودنژاد، دیدنی است. داوودنژاد هم مثل حسن خودش را سپرده به محفل دخانی و می‌ترکاند.

+حضور لیلا حاتمی هرچند گره اصلی را بناست رقم بزند و تلاش هم میکند که نقش زن عاشق پسر را سانتی مانتال نکند اما باز شخصیت پردازی دقیقی ندارد و خیلی اندک از هویت او می‌فهمیم و اینکه اصلا کارش چیست؟ شغلش چیست؟ کاسب است؟ کاسب نیست؟ انگار اکتای آن قدر محو شخصیت سازی برای حسن پورشیرازی شده که دیگر یادش رفته اتفاقا قطب مقابل یک مرد دیکتاتور، باید یک زن کاریزماتیک و مرموز باشد نه این تیپی که حتی نمی‌داند چرا نباید دلارهای پدر را بپذیرد؟ عاشق است؟ عاشق بهداد؟ خیلی راحت دلارها را بگیرد و نقشه فرار با معشوق را بکشد! اگر هم عشق برایش بازی است که می‌تواند پدر را هم بازی دهد. تحجر شب‌نامه‌ای دهه چهل و پنجاه باعث شده همچنان در نتیجه‌گیری‌ها، در پریروز بماند مبادا خلاف آیین‌نامه‌ باشد؟

+وحید قاضی زاهدی در نقش فیلسوف پای‌منقل! که می‌زند و سپس از ویل دورانت جعل می‌کند.

-نماد سیاسی؟ همه اش را می‌توان تفسیر سازی کرد. از آن شورلت حسن تا غصب کردن خانه ی ساواکی تا …نمایش گاه و بیگاه ترامپ تا آن دو به هم زنی پدر میان پسر چپ و پسر راست و اینکه درنهایت چپی است که ترتیب پدر را می‌دهد و راست هم که در این نمادسازی ها زودتر از همه می میرد. زیادی کودکانه نیست؟

-خودداری و درون گرایی کاراکتر فرهنگی به حامد بهداد نمی‌خورد. بهداد ذاتا یاغی است و رواداری و پرهیز از کل کل به او نمی‌آید. بهتر بود کوروش تهامی برای این نقش می‌آمد یا حتی امیرحسین آرمان. بهداد بهتر بود نقش آن یکی برادر را بگیرد.

-هر جا که حسن نیست، پیگیری دشوارتر می‌شود و البته از انصاف نباید گذشت که این وسط یک سری سکانس خوب شکل می‌گیرد مثل بگومگوی لیلا و حامد زیر پل یا معاشرت شبانه دستان دو عاشق تا ترکِ منزلِ حامد و شتاب لیلا برای یک معانقه خلاف عادت.

-به سبک #پل_خواب اینجا هم پتک هست دست پدر! پتک؟ چه پتکی!

-رقاصی هم دارد! دونفره حسن و داوودنژاد! اینها همان ها نبودند که به لرزندان عزتی و پژمان و کیایی و… معترضند.

بله بله، این رقص در خدمت توده هاست؛ رقاصی با موسیقی محسن نامجو که می‌خواند: گرجستانم را پس بده! ترکمانچایم را پس بده! بابالنین برزخ نشود؟

-فرض اول: پدر بد

فرض دوم: پدر اخ

فرض آخر: پدر لعنتی

دیگر چرا پدر را کردید قاتل زنجیره ای؟؟؟خفاش شب؟

فقط این سمت این طور است؟

نه آن طرف هم پدر ازکارافتاده دختر را داریم که دخترک را بیچاره کرده.

بابک خرمدین؟

می‌شود رد زد اما ماجرای واقعی بابک دراماتیک تر، سایکوتر و تحلیلی تر از هردو نسخه‌ی به اصطلاح دراماتایزد ی است که تاکنون دیده‌ایم؛ ترک عمیق اولی بود و پیرپسر دومی.

-پایان بندی؟

خیلی خیلی طولانی

یک ساعت و یکی دو ربع اضافی دارد و

عشق به راش های اضافی اگر کنار گذاشته شود، به نسخه مطلوب تری می‌رسد که می‌تواند اکران عمومی مطلوبی را رقم بزند.