سینماروزان/حامد مظفری:
-استارت با امین حیایی و تلاش متصنع برای دیالوگنویسی کیمیاییطور.
+خوشبختانه امین زود از داستان خارج میشود و زوم میکند به غریزه در حال رشد پسرک به دخترک مهمان.
-غریزهی تازه بالغ را تا یک ساعت و کمی بیشتر ادامه میدهد و ناگاه داستان را عوض میکند به فرض زنبارگی پدر و درنهایت این را هم بدل میکند به جوانمردی پدر در نکاح یک دختر تحت تجاوز و باردار.
-مشکل همین دوتکه بودن است. اعتراف نهایی پدر هم دردی را دوا نمیکند جز باز تلاش برای کیمیایی شدن.
-تصویرسازی جدای خانواده از جامعه اطراف، پاشنه آشیل است. در فیلم درخونگاه نیز همین مساله وجود داشت. اینکه فیلم را به صورت یک تئاتر سه پرده ای ببینیم و همه هم و غم را بر آرایش صحنههای داخلی بگذاریم و هیچ چیز از آنچه در جامعه اطراف در حال رخ دادن است نشان ندهیم جز یکی دو سکانس از مدرسه و کتک کاری بچهها، واقعا فیلم را کم بنیه میکند. وقتی مرکزیت پسربچه ای است غریزهزده که اتفاقا در خانه هم تنهاست ولی در مدرسه، اهل سرشاخ، یا باید مدرسه را بیشتر نشان میدادی یا کمی وقت صرف دکورسازی نماهای بیرونی میکردی و لااقل بخشی از آن روستا یا شهرستان محل اقامت را تصویر میکردی. خنده دار اینکه در فرازی، پسرک، دخترک را سوار موتور کرده و به سینما میرود ولی هیچی از ورود به شهر نمی بینیم و ناگاه کات میخورد به داخل سینما و تلاش پسر برای نزدیکی در تاریکی!
-طراحی صحنه و فضای درونی عمارت اعیونی دهه چهل و بیرونی بیشتر اسکاندیناوی میزند تا ایرانی!
-اینکه بخش عمده داستان را در یک عمارت خارج شهر تصویری میکنی ذات شرقی را از اثر میگیری و دیگر آن ژست های رفیقبازی پدر داستان محلی از اعراب ندارد.
+بازی امین حیایی درست مثل درخونگاه، عالی است و با اینکه فقط در ابتدا و انتها حضور دارد، حضور پدری ترسناک و هم رئوف را خوب اجرا کرده. انگار غریزه، یک نسل قبلتر از درخونگاه است و پسرک غریزه همان امین حیایی جوان درخونگاه است که دوباره رکب خورده! عامل رکب در هر دو فیلم، خانواده هستند.
+بازی های ساینا روحانی و مهدیار شاه محمدی، نوجوانان فیلم، بسیار متعادل است و سیاوش اسعدی خوب توانسته آنها را در سیر طبیعی یک عشق و عاشقی نوجوانانه، قرار دهد.
+طراحی صحنه و لباس زیادی تمیز و درخشان است؛ درخششی یادآور سریالهای ترک.
–منطق؟
–پدر که از حال و هوای پسرک مطلع است چطور رها میکند و به تهران میرود تا او بشود معشوق زنبابایش؟؟
–دوئل پدر و پسر؛ عرق خوری پدر و همزمان حرف زدن از شرعی که زنبابا را مادر پسرک میکند!
پایان بندی؟
–آتش زنی خلوتگاهی که به امور شخصی میگذرد! زیادی رو بازی نکردهاید. آن عشق طوفانی، پایانی کوبندهتر نمیخواست؟
مزیت؟
+سعی صادقانه در نمایش درونیات شخصی قابل تحسین است…اینکه فیلم بسازی و آنچه را خود تجربه داری وارد کنی به مراتب بهتر از فیلمسازی درباره نادانستههاست.