سینماروزان/احمد محمداسماعیلی:
-میلاد کیمرام با همان گریم سیاوش و در همان فضای حاشیه ای سیاوش.
-مدام هم به سبک زخم کاری و عزتی، میلاد کیمرام را داخل وان نشان میدهد.
-به شدت تحت تاثیر ساختار و موضوع سریال #سیاوش و فیلم #شنای_پروانه. از انتخاب لوکیشن تا فضاسازی، نوع روابط و شخصیت پردازی همه یادآور سیاوش و حتی میلاد کیمرام هم هست.
-در برخی از موارد فیلمساز تلاش می کند تا با تزریق نگاه خوش در فیلمش ادای دینی به ژانر ، فیلم و یا فیلمسازی انجام بدهد و اگر فیلمساز دارای ایده، جهانبینی و شناخت از مدیوم سینما باشد این گرتهبرداری جواب می دهد اما برخلاف این قضیه را میبینیم و فقط به تقلید و کپیکاری بدون هیچ خلاقیت و نکته مثبتی می پردازد.
-تیپ اصلی درست عین تیپ اصلی شنای پروانه؛ برادر کوچکتر خانواده و کشف زوایای پنهان و تاریک زندگی. در هر دو فیلم پدر خانواده مُرده و با مادری لمپن و کمی مجنون و خل وضع روبه رو هستیم و خواهری جسور وجود دارد و البته اینجا شوهرخواهر را جای بردار کوچکتر خانواده میبینیم که دارای لکنت است و البته سلیس و روان رپ اجرا می کند !!! این هم اوج خلاقیت!؟
– استفاده از موسیقی با سازهای کوبه ای و زهی و فیلمبرداری از پشت سر شخصیتها برای ایجاد سوسپانس و دلهره به دلیل عدم پرداخت درست صحنه و دکوپاژ هیچ رویکرد مثبتی ندارد.
– چالش دیگر، عدم هویت و تعریف غلط شخصیت قهرمان یا ضد قهرمان است. کارگردان او را مغز متفکر یک باند تبهکاری نشان می دهد که نیروهای پلیس و باند رقیب دربه در به دنبال او هستند. اما در فیلم یک جوان خوش چهره می بینیم که کارش درست کردن مشروبات الکی است و در خلوتش در پنت هاوس ویودارش مشغول نوشیدن و دود کردن است.
–نتیجه؟
–برای آسیبشناسی اجتماعی درباره طبقه فرودست بزهکار باید آنها را شناخت و در کنارشان زیست. صرف تتو کردن و کلاه سوئیشرت را روی سر کشیدن، ضدقهرمان پایین شهری خلق نمیکند.