#عطرآلود(هادی مقدمدوست/یوسف منصوری)؛ تازه رسیدید به ۱۵ سال پیش هدایتفیلم!؟
سینماروزان/حامد مظفری:
+یک افتتاحیه بارانی و یک افتتاحیه باغستانی…
+گریم مصطفی زمانی و شبیه شدن به کارگردان-نویسنده-مدرس سازنده
-فقط یک ربع میگذرد تا دریابید بسیار مشابه #امشب_شب_مهتابه است که ۱۵ سال پیش در هدایتفیلم تولید شد با دانیال عبادی و مهناز افشار.
-هر چه جلوتر میرود شباهت با آن فیلم بیشتر میشود، از ضبط فیلم برای فرزند در راه تا تعارضات روانی مرد بر لبه فروپاشی؛ تفاوت در آنالیز تعارض است که آنجا با حضور یک نورولوژیست در مقام مولف(محمدهادی کریمی) حسابی حلاجی شده بود و اینجا در حد بازیگوشیهای یادآور دلنوشتههای طنازانه.
-حتی انتخاب شغل هم قرین سابق است؛ آنجا موزیسین و اینجا عطرساز شاعر.
-سرطان شاید ۱۵ سال پیش و زمان #امشب_شب_مهتابه، مخوف بود ولی حالا و به لطف پرتودرمانی در بسیاری از موارد، کنترل شده و قابل علاج نیست؟ پس چرا نوع بیماری را عوض نکرده تا منطق فروپاشی، فرونپاشد؟
-نگرانی از تامین هزینه درمان؟ بیمه تامین هم که نداشته باشی، فعال کردن بیمه سلامت فقط پنج دقیقه وقت میگیرد و آن هم آنلاین ! تازه مادرزنش بازنشسته بیمارستان است!
-عقبه از کاراکتر؟ اندک. هیچ معلوم نیست که از کجا آمده و آخر ننماید وطنش…
+فیلمبرداری روزبه رایگا؛ نه از لرزش خبری هست و نه از شلختگی. پایا و بی پیرایه و با عطر و گل و بلبل پیش میرود.
-مدام باران و باران و باران و برف و برف و برف که مثلا جلوه دهد به پیدار بیکنش…
-باورپذیر نیست نام تدوینگر #مختارنامه در تیتراژ است و پر از سکانس های اضافی! که گفته تدوین اصلی را باید گذاشت برای اکران سراسری؟
-سانتی مانتال؟ تا دلتان بخواهد! از جلسه عطرسازی برای بانوی روشندل تا بستن کپسول اکسیژن به کمر مرد عطرساز و نفس نفس زدن ها در بیغوله و…
-شیمی درمانی؟ در محیط غیرایزوله، حتی بدون گان!
+کوروش تهامی به سبک #رگ_خواب و ابتدا ملوس و بعد اهریمنی!
-هی هم خاطرات را ضبط میکند، در سربه مهر در وبلاگ منتشر میکرد و در هیهات در سوشال و اینجا در میکرواسدی! این همه تکرار خودش را خسته نکرده؟
-دلیل تکانه شخصیت و سوزاندن چک چه بود؟ پیشزمینه لازم نیست برای این دگرگونی؟
-همه آنچه با دماغ میبینی؟ یا همه آنچه در محصول ۱۵ سال پیش هدایت فیلم دیدی؟ لااقل عطر: داستان یک قاتل تام تیکور را میدیدی بلکه ترکیبی جواب دهد.
جوک
-چه عطرساز تنبلی؟ لااقل پوشال کولر را برادر و عطر را بپاش بر آب ی که دمای خشک را به دمای تر میرساند.
-تو که پوللازمی چرا ماشین را نفروختی؟
-کاهش قیمت طلا؟ آن هم اینجا! یاللعجب!
-چه اینترنت توپی سوار گوشی مرد عطرساز است؛ سهسوت هر فيلمي لود میشود!
توصیه
–چه اصرار است هم فیلم بسازی هم تدریس کنی هم بنویسی و هم فعال محافل استراتژیک باشی! وقتی همگون ابنالوقتها نیستی، به اصلت برگرد، یک خط را بگیر و همان را برو! این، نباید عاقبتِ دلنویس غریزی فیلمنگار باشد
چرا درنیامد؟
–کشف تفاوت شفا و درمان بود که امشب شب مهتابه را دلپذیر کرد با مهناز افشاری که عارفی کهنسال میشد در انتها! اینجا به چه باید دل بست وقتی حتی بازیگر از واهمه تغییر چهره زیر بار گریم طاسی پرتودرمانی هم نرفته!؟