سینماروزان: با شنیده شدن زمزمه های تغییر رییس سازمان سینمایی به تدریج حجم سینماگرانی که اظهارنظراتشان را درباره اوضاع فعلی سینما مطرح میکنند بیشتر و بیشتر میشود و در این بین مجالی هم پیش می آید که کارنامه مدیریتی ادوار مختلف سینمای ایران مرور شود.
عباس رافعی از جمله کارگردانان پرکار سینمای ایران که بیش از دو دهه از شروع فعالیتهای حرفهایاش در کسوت کارگردانی و فیلمنامه نویسی میگذرد با اشاره به رخوت حاکم بر سینما به «جوان» میگوید: اگر بخواهیم یک ارزیابی از گذشته داشته باشیم که ببینیم آیا این گذشته میتواند چراغ راه آینده باشد یا نه. باید بگویم که نه تنها فقط آقای حیدریان بلکه اسلاف ایشان هم نتوانستند یک سینمای ملی به وجود بیاورند، نتوانستند یک چشم انداز دقیقی از سینمای انقلاب اسلامی را طراحی و اجرا کنند، به همین دلیل وقتی امروز سینما و تولیداتش را رصد میکنیم، فیلمی که در شأن جمهوری اسلامی باشد را نمیبینیم. در طول این چندین سال وقتی به گذشته نگاه میکنیم شاهد شکلگیری اتفاقاتی مثل جریان انقلاب فرهنگی هستیم، اما در گستره سینما یا همان هنر هفتم که یکی از بخشها و شاخههای همین فرهنگ است خواهیم دید که هیچ گلی به سر فرهنگ انقلاب نزدهایم. مدیران سینمایی ما نتوانستند یک مسیر و بستری را به وجود بیاورند که امروز شاهد تولید چنین فیلمهای نازلی نباشیم. آیا ما انقلاب کردیم که تولیدات سینماییمان در فیلمهای جنسی و شوخیهای مبتذل یا نمایش (اگر نخواهیم ترجمه بدی بگوییم) جنسیت پنهان [یا دگرباشی جنسی]خلاصه گردد؟! آیا ما واقعاً دنبال این بودیم که چنین چیزهایی را نمایش بدهیم؟ اگر چنین باشد باید بگوییم صد رحمت به فیلمهای قبل از انقلاب که مدعای ترویج جوانمردی و قهرمانسازی برای جامعه (البته به شکلی که نقد و بحث خودش را میطلبد) را داشتند! اما الان وقتی با یک نگاه ارزیابیکننده و عیارسنج به سینما نگاه میکنیم، متأسفانه میبینیم سینمای امروز در برخی مولفهها عقبتر از سینمای فیلمفارسی است.
این فیلمنامهنویس در ادامه اظهار میدارد: به گمان من در دو دوره مدیریتی میتوانیم بگوییم یک اتفاقات خوبی افتاد که متأسفانه آنها هم باعث به وجود آمدن تکستارههایی در آسمان سینما شد؛ یکی در دوره مسئولیت مرحوم سیفالله داد و دیگری در زمان آقای شمقدری. هر چند خود من منتقد بعضی از سیاستهای ایشان بودم ولی میتوانم بگویم که این مدیران، مسئولان دغدغهمندی بودند. نمیدانم زمانی که قرار بود دوباره آقای حیدریان را برای ریاست سازمان سینمایی در نظر بگیرند، قبل از چنین تصمیمی آیا کارنامه کاری و مدیریت گذشته وی را که قبلاً به عنوان معاونت سینمایی در وزارت ارشاد بوده مورد مطالعه و ارزیابی بررسی قرار دادند؟! آیا فکر کردند که چه معایب و محاسنی در سابقه مدیریتی آقای حیدریان وجود دارد؟!
رافعی با تأکید بر اینکه اتفاقات چند سال گذشته از یک سو جز پراکندن بذر یأس و سرخوردگی در بین سینماگران ارزشی، انقلابی، مستقل، مؤمن و معتقد و از سوی دیگر زمینه ساز تشویق فیلمسازان به سمت ابتذالگرایی بود، خاطر نشان میکند: من نمیخواهم برای رئیس جدید سازمان سینمایی آرزو یا دغدغهای به وجود بیاورم تا برای بهتر شدن اوضاع سینما کمکی انجام بدهد، اما میخواهم به او بگویم که اگر کمک نکند بهتر است! در واقع ما را به خیر تو امیدی نیست شر مرسان! یا اینکه ما از طلا شدن پشیمان گشتهایم مرحمت فرموده ما را مس کنید! هر مدیر سینمایی که آمده یک عده فامیل، رفیق و نورچشمی پیرامون او هستند که جز برای همان فامیلها و نورچشمیهای خودش برای هیچ کسی کاری نکرده است، البته یک عدهای هم هستند که در تمامی این دورهها به شکل عجیبی نورچشمی همه دولتها بودهاند؛ چه چپ، چه راست، چه اصلاحطلب و چه اصولگرا! اینها در حقیقت مردانی هستند برای تمام فصول! که در حال لذت بردن هستند. اینها برای سینما خطرناکند. به قولی میتوان گفت که مدیران سازمان سینمایی به نوعی جاده صاف کن این نورچشمیها بودهاند و فیلمسازان دغدغهمند چه در حوزه اجتماعی، دفاع مقدس، کودک و نوجوان یا آثار ملی و دینی به زحمت میتوانستند خودشان را نشان بدهند یا وارد این عرصه بشوند.
کارگردان و تهیه کننده «کیمیا و خاک» میگوید: از آقای حیدریان سؤال کردند که برای سینما چه کاری انجام دادهاید؟ ایشان هم در پاسخ گفتند، ما کاری کردیم تا تعداد تماشاچیها بیشتر بشود! فیلمها بیشتر فروش کردند! بله، شما ممکن است اگر یک فیلم اروتیک اکران کنید تعداد تماشاچیها و درآمدش بیشتر از آثار دیگر باشد، اما سؤالی که پیش میآید این است که آیا آمال و آرزوی شما این است؟! فیلمی که سعی در پردهدری دارد یا بنیان خانواده را هدف قرار داده؛ فیلمی که دیالوگهایش ملغمهای از جوکهای تلگرامی و فضای مجازی است، اکرانش افتخار دارد؟! این روزها اگر فیلمی که قصد دارد در مقابل جامعه آینه قرار بدهد ساخته هم بشود، به دلیل فضای تنگ به وجود آمده دیده نخواهد شد چراکه شهر در دست مبتذلسازان است. سینماها در قُرُق آنهاست.
وی در پایان میافزاید: مولوی در جایی میگوید، روزی یک شخصی که کارش با فاضلاب و تخلیه فضولات ارتباط داشت، گذرش به بازار عطرفروشان افتاد. به محض ورود آن فرد به بازار و استشمام بوی عطر در فضای آنجا، حالش بد میشود و غش میکند! مردم جمع میشوند و میگویند باید چه کار بکنیم؟ یکی در میان جمعیت میگوید من این مرد را میشناسم. بروید و مقداری پِهِن و فضولات بیاورید و زیر دماغش بگیرید تا به هوش بیاید! الان وضعیت سینمای ما به چنین روزی افتاده است، اگر فیلمی با قاعده سینمایی و درام و نیز ناظر بر ارزشهای انقلاب بسازیم دیده نمیشود چراکه ذائقه مردم خراب شده و نسبت به چنین اثری اقبال ندارد و مقصر تمام این اتفاقات سازمان سینمایی وزارت ارشاد اسلامی است نه کس دیگری.