عاقبتِ دفاعِ اتوبوسی؛ از فوتبال تا سینما!
سینماروزان/حامد مظفری: شش گل میخورند، شش گل نمیخورند و دو گل میزنند. ناراحتی دارد؟ نه که ندارد! چرا نباید شش گل بخورند؟
مگر در همه این سالها جز این بوده که شکست خورده نسبی آسیا و شکست خورده مطلق آوردگاههای جهانی بودهاند. آخرین باری که قهرمان آسیا شدند یادتان هست؟ بله، بله، زمانی فیروزی بود و جام در جام آسیایی و قهرمانی که تفاوت فِرپلی و گرلفرند را نمیدانست. بله، زمانی سلطانی بود و شور و تعصب فوتبالیستهایی غریزی که همه دستاوردشان از قهرمانی در بازیهای آسیایی، جواز یک تاکسیپیکان بود.
اینها جرقه بوده و برای سالها پیش. از یک دهه اخیر بگویید. کدام دستاورد از این بازیکنان غرق در رفاه سراغ دارید؟
کیروش را آوردند که چه شود؟ شش گل بخورند و به بدبختی و کمک ویایآر، دو گل بزنند؟ این کار را اسکوچیچ نمیتوانست بکند؟ اصلا چرا دلار و یورو خرج کردند؟ یکی مثل همان فیروز اگر روی نیمکت بازی ایران-انگلیس بود، بیشتر از شش گل میخوردیم؟ اینکه یک بار ده نفر را چیدی در دفاع و جلوی پرتقال مساوی گرفتی یعنی تضمین دائمی این پلتیک؟
کدام مربی موفقی است که تئوری موفقش را چنین ناشیانه کپی کند؟ بر فرض که آن تئوری دفاع اتوبوسی جواب داد، آیا طراحی تئوری کمترین نسبت خطی یا هموگرافیک با روان اپراتور ندارد؟ و باید یک تئوری را بی سنجش ظرف روانی، هی کپی کرد و هی کپی کرد؟
همین است که هست، وقتی از ابتدا برای دفاع مطلق و شکست با حداقل گل به میدان میروند معلوم است که شش تا میخورند.
همین دفاع بیمغز نیست که تهور را نه از فوتبال که از سینما و در سطحی دیگر صنعتمان گرفته؟؟ چگونه؟
لاک دفاعی نبوده که باعث شده صنعت خودروسازی، جرأت کنار گذاشتن پراید را نداشته باشد؟
لاک دفاعی نیست که سینمای ایران را از اکران گسترده فیلم روز خارجی ترسانده؟ لاک دفاعی نیست که سینماگر سدهی را در تور کپیرایت دخترک شیرازی میاندازد؟ اگر قدری تهور بود سینماگری که میخش را کوبیده، دریچه ها را نمیگشود و شیک و خواستنی، اقتباسی ترتیب نمیداد از این همه داستان کوتاه و بلند نویسندگان نامدار ایران با تاکید موکد بر نام منبع؟
انبوه مینیمال های کاسه توالت یا لمپن بازی های عربده کشان و لولیدن سرمایهگذاران مشکوک در سینما و سپس آویزان شدن به جشنوارههای سیاستزده و گدایی جایزههای بیمخاطب، یک دفاع مطلق نیست دربرابر ناتوانی از ورود به بازار جهانی محصولات سینمایی؟
عجبا که در این دفاع، لمپنبازی هم الی ماشالله به چشم میخورد، تیپ دفاع عینهو لمپنهای کوچک مسخشده و همه فهم از فوتبال درگیری دائمی با داور؛ همان خط روایی انبوه فیلم و سریالهای پروانهای این دوران!؟
بحث زیادی حوصلهاش نیست و باشد برای حقوقبگیران جایزهای به نام #پژوهش_سال_سینما که این دیباچه را مدخلی کنند بر پژوهشی در باب عاقبت دفاع اتوبوسی از سینما تا فوتبال.