سینماژورنال: رؤیا تیموریان، هنرمند شناخته شده عرصه تئاتر و سینما که او را با ایفای نقش در سریال بهیادماندنی «مدار صفردرجه» حسن فتحی در خاطر داریم، خوشبختیها و امیدهایش را مرور کرده است.
به گزارش سینماژورنال در این مرور نکات جالبی هم درباره آرزوهای وی، نظراتش نسبت به منتقدان و البته سوء تفاهمات زندگیش مطرح شده است.
سینماژورنال بخشهای خواندنی این مرور را به نقل از “شرق” ارائه می دهد.
فیلم و تئاتری که بهتازگی بیشترین تأثیر را بر من گذاشت یا برایم جالب بود؟ پایان سال گذشته تئاتری دیدم از محمد مساوات به اسم «خانهواده» که آن را بسیار دوست داشتم. نمایشی دقیق، خوشساخت و هوشمندانه بود. اخیرا هم فیلمی دیدم از کارگردانی به نام بابک نجفی که در اسکاندیناوی زندگی میکند و دو، سه فیلم هم بیشتر ندارد. یکی از فیلمهایش «Sebbe» برایم خیلی جذاب بود. یک فیلم سهقسمتی هم بود به نام «پول کثیف» که هر قسمتش را یک کارگردان ساخته بود، قسمت دومش را همین آقای نجفی کارگردانی کرده بودند که این کار او به لحاظ اکشن، بسیار مدرن بود و با فیلم دیگری که از او دیدم، بسیار تفاوت داشت.
برای الهامگرفتن در فعالیت هنریام: لازم نیست به جای خاصی بروم! با اتفاقاتی که هرروز در دنیا میافتد، دائم الهام میگیرم، منتها جایی ندارم تا الهاماتم را تخلیه کنم!
اگر بخواهم هنر را در یک واژه خلاصه کنم باید بگویم عبارت است از: شرف، انسانیت، دروغ و درعینحال راستی، پاکی، زیبایی، عشق، خلاقیت و به گمان من هنر، جمع اضداد است.
اگر روزی به ثروتی هنگفت دست پیدا کنم: یک سالن تئاتر میسازم.
کارگردان یا بازیگری که تمایل داشته باشم با او ناهار بخورم: بسیارند؛ تام هاری یکی از آنهاست و دلتورو، بازیگر خیلی خوب فیلم ٢١ گرم هم یکی دیگر.
بهترین نقدی را که طی سالهای گذشته خواندهام: در خاطر ندارم! شاید چون خیلی با نقدهای مناسبی روبهرو نشدهام. فکر میکنم بیشتر در نقدها، موضعگیری هست. اغلب منتقدان یا نمیتوانند بهخوبی فیلمها را تفسیر کنند یا اجازه ندارند درباره فیلمی خوب بنویسند. یک فیلم یا اثر هنری نمیتواند مطلقا خوب باشد، چون در هنر خوبِ مطلق وجود ندارد ولی منتقدها بیشتر نگاهشان یا منفیمنفی است یا مثبتِمثبت و نقدها برایشان کارکرد جهتدار یا تبلیغاتی دارد.
بزرگترین معلم: مادرم بوده. چون هرچه میگذرد، بیشتر متوجه میشوم هرچه بلدم، از او آموختهام. هرچه از درایت و شعور و به دیگران احترامگذاشتن و دیگران را دوستداشتن یاد گرفتهام، از او بوده.
بزرگترین سوءتفاهم درباره من؟ سوءتفاهمی است که اتفاقا از سوی همین منتقدان به وجود آمده. آنها از نقشهای من برداشت اشتباه دارند، وقتی شخصی با آنها درباره کارهایم حرف میزنم، نظرشان تغییر میکند و حتی مثلا وقتی برای دریافت جایزهای کاندیدا میشوم، مطلبی راجع به کاندیداشدنم نوشته نمیشود!
اصل مهم برای اینکه در دنیای هنر ماندگار باشید: دانش، تجربه و انتخاب صحیح است.
اگر در رشته هنریام به عقب برگردم، آرزو میکنم که: باز هم بازیگر شوم.
چهکاره بودم اگر کسی نمیشدم که حالا هستم؟ باز هم بازیگر میشدم.
آرزوی زندگیام: شخصی نیست. آرزو چیزی است که مربوط به امیدواری میشود. باید امید داشته باشی تا به آرزوهایت برسی. آرزوها هم یا شخصی هستند یا جمعی. بیشتر آرزوهایی که دارم، جمعی هستند. آرزو دارم جهان به آرامش برسد و شاهد کشتار انسانها و ازبینرفتن طبیعت و دیگر چیزهای تلخ نباشیم و برای سرزمین خودم هم آرزو میکنم که با درایت بیشتر و توجه به امر برنامهریزی که مهمترین چیزی است که یک سرزمین را میچرخاند و همچنین با دقت بیشتر متخصصان آگاه، در آینده شاهد رشد و شکوفایی همه هنرها بهخصوص سینما و تئاتر باشیم.
جالبترین اتفاقی که در این سالها در سینما و تئاتر برایم افتاده؛ این بود که دو سال قبل در تئاترشهر، سالن چارسو را برای اجرای تئاتر به ما داده بودند و وقتی مدیریت تغییر کرد، سالنمان به کسان دیگری داده شد و وقتی علت را جویا شدیم، گفتند خب چون مدیریت عوض شده، برنامه هم تغییر کرده!
بزرگترین خوشحالی اینروزهایم؟ موفقیت ایرانیان در جهان است، از جمله موفقیت فیلم «ناهید» در کن یا پیشتر موفقیتهای آقای فرهادی در سینمای جهان. دیگر خوشحالی حالِحاضرم این است که فیلم انساندوستانه و شریفی مثل «قصهها» با یک نگاه دقیق و باز به جهان، بالاخره اجازه اکران پیدا کرد. اینها همه برایم نور امید است.