سینماروزان: مریلا زارعی بازیگری که در هفته های اخیر «زیر سقف دودی» را روی پرده داشته است در خلال گفتگویی تفصیلی که درباره اکران این فیلم و چرایی برآورده نشدن انتظارات از اکران آن با روزنامه «اعتماد» داشته مخاطب پرسشی هم بوده درباره نقدناپذیری جامعه ایران.
به گزارش سینماروزان این پرسش به تأیید صراحت فیلمسازان در نقد جامعه در دولتهای نهم و دهم توسط روزنامه اصلاح طلب «اعتماد» منتج شده و مریلا زارعی هم پاسخی جالب درباره چرایی نقدهای صریح سینمایی در دولت احمدی نژاد و گرفتاری فیلمسازان در نوعی رودربایستی در دولت روحانی داده است.
متن این پرسش و پاسخ را بخوانید:
قبول داريد جامعه هم اين روزها تحمل شنيدن نقد را ندارد. ؟ زماني «واكنش پنجم» و «دو زن» جامعه مردسالار را نقد ميكرد و اين نقد از سوي جامعه شنيده ميشد. يا اينكه اصغر فرهادي در دوراني ويژگيهاي منفي جامعه از جمله دروغ و بياخلاقي را به مخاطب نشان ميداد و او را با خود همراه ميكرد، اما در چند سال اخير فيلمهاي اجتماعي كاركرد خود را از دست داده است. به نظر ميآيد در دولت نهم و دهم كه اهميت مباحث اخلاقي در جامعه بيشتر شده بود، فيلمسازان راحتتر جامعه را نقد ميكردند و جسورتر بودند.
هر سال دريغ از پارسال. كاملا قبول دارم. اين روزها نه مردم نه مسوولان توان و تحمل شنيدن انتقاد را ندارند. استنباط من اين است مردم اين روزها آنقدر درگير مشكلات و موانع بر سر راه زندگي روزمرهشان هستند كه ديگر كسي ظرفيت نقد شدن برايش باقي نميماند. وقتي مردم يك شهر از داشتن هوا براي تنفس محروم هستند، وقتي هزار و يك مشكل معيشتي در مقابل رويشان صف كشيده، وقتي در برابر يك بيماري توان طي كردن پروسه درماني درست و استاندارد را ندارند چطور انتظار داريد گوششان براي شنيدن انتقاد باز باشد؟ پس اين كم تحمل بودن در مردم از نظر من قابل توجيه است اما در مورد مسوولان، هرگز. مسوولان ما به نظرم بيش از آنكه نقدپذير باشند اداي پذيرش نقد را درميآورند. وقتي بياخلاقي در مسوولان و سياسيون يك جامعه رخنه كند قطعا مردم هم به نوعي به تبع الگوهايشان؛ و وروديهاي خود را نسبت به تمام مصلحتانديشيها مسدود ميكنند. طبعا سينما آيينه تمامنماي جامعه است. سينما هم در اين سالها با همين نوسانات رفتاري و ظرفيتي مسوولان و مردم، عملكردهاي متفاوتي را تجربه ميكند. گاهي وقتها نقد روي پرده سينما، شفاف و واضح رخ مينمايد دقيقا همان زماني كه مسوولان ظرفيت پذيرش بالايي از خود نشان دادهاند كه در ادامه اين وضعيت حاصل تاثيرش در رفتار و منش مردم جامعه هم ملموس و محسوس است. گاهي اوقات بنا به سليقه يا بهتر بگويم نگاه سليقهاي نقدها كمرنگتر يا در آثار فيلمسازان هوشمند در لفافه به روي پرده ميرسند. آثاري كه با هوشمندي صاحبانش از مميزيها و سليقهها به سلامت عبور ميكنند. دوراني هم بوده يا هست كه به دليل حساسيتها و فضاي ملتهب سياسي، مسوولان محترم، نخستين و آخرين حركت پسنديده را متوقف كردن آثار ميدانند، البته آثار منتقد كه اين توقف يا قبل از توليد يا بعد از آن اتفاق ميافتد. پس نتيجهگيري اين بحث ميتواند اين جمله باشد شجاعت و جسارت فيلمساز هميشه در ارتباط مستقيم با جسارت مديران وقت بوده است. اگر در دورهاي آثار ارزشمندتر و موثرتري به روي پرده اكران شده مطمئن باشيد بخشي از افتخارش براي مديراني است كه با شجاعت پاي مجوزهايشان ايستادهاند.
در دولت نهم و دهم اگر به گفته شما چنين شرايطي حاكم بوده شايد به دليل اين است كه در آن مقطع پردهها افتاد و سينماگران براي نشان دادن آن سوي پرده گوي سبقت از يكديگر ميربودند. اما در حال حاضر وضعيت عجيبي رخ داده است. تعامل بين هنرمندان و سياسيون باعث شده همه در يك رودربايستي بزرگ با هم نتوانند در بيان مسائل صادق باشند كه البته من اين را از زيركي و هوشمندي مسوولان فعلي ميدانم. لبخند معجزه ميكند.